• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تهذیب در حوزه (دیدگاه امام خمینی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در فرهنگ و معارف اسلامی، تهذیب و تزکیه نفس از منزلت و جایگاهی بس رفیع برخوردار است. بی‌تردید یکی از ابعاد فکری حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)، که از بنیادی‌ترین رویکردهای ایشان می‌باشد، مقوله تعلیم و تربیت و تزکیه‌ی نفس است، که همواره و در همه مراحل زندگی بدان توجه ویژه مبذول نموده‌اند و در گونه‌های مختلف تدریس، تدوین نوشته‌ها، تألیفات، سخنرانی‌ها، نامه‌ها و غیره بر ضرورت و بایستگی طرح آن تأکید و پافشاری فرموده‌اند. همان‌طور که علم فقه و اصول به مدرس نیاز دارد، علم اخلاق هم بدون مربی نمی‌شود. اگر حوزه‌ها از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و اندرز خالی باشند محکوم به فنا خواهند بود.



حوزه‌های علمیه هم‌زمان با فراگرفتن مسائل علمی، به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقی و علوم معنوی نیازمند است. راهنمای اخلاق و مربی قوای روحانی و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه‌های اخلاقی و اصلاحی، کلاس تربیت و تهذیب، آموختن معارف الهیه، که مقصد اصلی بعثت انبیا (علیهم‌السّلام) می‌ باشد، باید در حوزه‌ها رایج و رسمی باشد. متاسفانه در مراکز علمی به این‌گونه مسائل لازم و ضروری کمتر توجه می‌شود.

علوم معنوی و روحانی رو به کاهش می‌رود و بیم آن است که حوزه‌های علمیه در آتیه نتوانند علمای اخلاق، مربیان مهذب و آراسته و مردان الهی تربیت کنند و بحث و تحقیق در مسائل مقدماتی مجالی برای پرداختن به مسائل اصلی و اساسی، که مورد عنایت قرآن کریم و نبی اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سایر انبیا و اولیا (علیهم‌السّلام) است، باقی نگذارد. خوب است فقهای عظام و مدرسین عالی مقام، که مورد توجه جامعه علمیه می‌باشند، در خلال درس و بحث به تربیت و تهذیب افراد همت گمارند و به مسائل معنوی و اخلاقی بیشتر بپردازند. محصلین حوزه ‌ها نیز لازم است در کسب ملکات فاضله و تهذیب نفس کوشش کرده، به وظایف مهم و مسئولیت‌های خطیری که بر دوش آنان است اهمیت دهند.


شما که امروز در این حوزه‌ها تحصیل می‌کنید و می‌خواهید فردا رهبری و هدایت جامعه را به عهده بگیرید، خیال نکنید تنها وظیفه شما یاد گرفتن مشتی اصطلاحات می‌باشد، وظیفه‌های دیگری نیز دارید. شما باید در این حوزه‌ها خود را چنان بسازید و تربیت کنید که وقتی به یک شهر یا ده رفتید، بتوانید اهالی آنجا را هدایت کنید و مهذب نمایید.

از شما توقع است که وقتی از مرکز فقه رفتید، خود مهذب و ساخته شده باشید، تا بتوانید مردم را بسازید و طبق آداب و دستورات اخلاقی اسلامی آنان را تربیت کنید. اما اگر خدای نخواسته در مرکز علم خود را اصلاح نکردید، معنویات کسب ننمودید، به هر جا که بروید العیاذ باللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانیت بدبین خواهید کرد.


شما وظایف سنگینی دارید. اگر در حوزه‌ها به وظایف خود عمل نکنید و در صدد تهذیب خود نباشید و فقط دنبال فرا گرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولی و فقهی را درست کنید، در آتیه خدای نخواسته برای اسلام و جامعه اسلامی مضر خواهید بود ممکن است، العیاذ باللّه، موجب انحراف و گمراهی مردم شوید. اگر به سبب اعمال و کردار و رفتار ناروای شما یک نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتکب اعظم کبایر می‌باشید و مشکل است توبه شما قبول گردد.

چنانکه اگر یک نفر هدایت یابد، به حسب روایت «بهتر است از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد.»، مسئولیت شما خیلی سنگین است. وظایف شما غیر از وظایف عامه مردم می‌باشد چه بسا اموری که برای عامه مردم مباح است، برای شما جایز نیست و ممکن است حرام باشد. مردم ارتکاب بسیاری از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، که اگر خدای نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانیت بدبین می‌سازد.

درد اینجاست: اگر مردم از شما عملی که بر خلاف انتظار است مشاهده کنند، از دین منحرف می‌شوند از روحانیت برمی‌گردند، نه از فرد. ‌ای کاش از فرد برمی‌گشتند و به یک فرد بدبین می‌شدند. ولی اگر از یک روحانی عملی ناشایست و برخلاف نزاکت ببینند، تجزیه و تحلیل نمی‌کنند هم‌چنانکه در میان کسبه افراد نادرست و منحرف وجود دارد و در میان اداری‌ها اشخاص فاسد و زشت کار دیده می‌شود، ممکن است در میان روحانیون نیز یک یا چند نفر ناصالح و منحرف باشد.

لذا اگر بقالی خلاف کند، می‌گویند فلان بقال خلاف‌کار است. اگر یک عطار عمل زشتی مرتکب گردد، گفته می‌شود فلان عطار زشت‌کار است. لیکن اگر آخوندی عمل ناشایست‌ه‌ای انجام دهد، نمی‌گویند فلان آخوند منحرف است، گفته می‌شود آخوندها بدند. وظایف اهل علم خیلی سنگین است. مسئولیت علما بیش از سایر مردم می‌باشد.
اگر به «اصول کافی» و کتاب «وسائل»، به ابواب مربوط به وظایف علما مراجعه کنید، می‌بینید تکالیف سنگین و مسئولیت‌های خطیری برای اهل علم بیان شده است. در روایت است که وقتی جان به حلقوم می‌رسد، برای عالم دیگر جای توبه نیست، و در آن حال توبه وی پذیرفته نمی‌شود، زیرا خداوند از کسانی تا آخرین دقایق زندگی توبه می‌پذیرد که جاهل باشند و در روایت دیگر آمده است که هفتاد گناه از جاهل آمرزیده می‌شود پیش از آنکه یک گناه از عالم مورد آمرزش قرار گیرد.

زیرا گناه عالم برای اسلام و جامعه اسلامی خیلی ضرر دارد. عوام و جاهل اگر معصیتی مرتکب شود، فقط خود را بدبخت کرده، بر خویشتن ضرر وارد ساخته است لیکن اگر عالمی منحرف شود و به عمل زشتی دست زند، عالمی را منحرف کرده، بر اسلام و علمای اسلام زیان وارد ساخته است. اینکه در روایت آمده که اهل جهنم از بوی تعفن عالمی که به علم خود عمل نکرده متاذی می‌شوند، برای همین است که در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامی فرق بسیار وجود دارد.

اگر عالمی منحرف شد، ممکن است امتی را منحرف ساخته به عفونت بکشد. و اگر عالمی مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامی را رعایت نماید، جامعه را مهذب و هدایت می‌ کند. در بعضی از شهرستان‌هایی که تابستان‌ها به آنجا می‌رفتم، می‌دیدم اهالی آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکته‌اش این بود که عالم صالح و پرهیزکاری داشتند. اگر عالم ورع و درستکاری در یک جامعه یا شهر و استانی زندگی کند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان می‌گردد، اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نکند. ما اشخاصی را دیده‌ایم که وجود آنان پند و عبرت بوده، صرف دیدن و نگاه به آنان باعث تنبّه می‌شد.

هم‌اکنون در تهران، که فی‌الجمله اطلاع دارم، محلات آن با هم فرق دارد: در محله‌ای که عالم منزّه و مهذّبی زیست می‌کند، مردمان صالح باایمانی دارد. در محله دیگر که یک نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گردیده، دکان درست کرده است، می‌بینی طایفه‌ای را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همین آلودگی است که از بوی تعفن آن اهل جهنم اذیت می‌شوند. این تعفنی است که عالم سوء، عالم بی‌عمل، عالم منحرف، در همین دنیا به بار آورده، و بوی آن در جهان دیگر شامه اهل جهنم را می‌آزارد. نه اینکه در آنجا چیزی به او افزوده باشند. آنچه در عالم آخرت واقع می‌شود چیزی است که در این دنیا تهیه گردیده است. به ما چیزی خارج از عمل ما نمی‌دهند.

وقتی بنا باشد عالمی مَفسده‌جو و خبیث باشد، جامعه‌ای را به عفونت می‌کشد منتهی در این دنیا بوی تعفن آن را شامه‌ها احساس نمی‌کند، لیکن در عالم آخرت بوی تعفن آن درک می‌گردد. ولی یک نفر عوام نمی‌تواند چنین فساد و آلودگی در جامعه اسلامی به بار آورد. عوام هیچگاه به خود اجازه نمی‌دهد که داعیه امامت و مهدویت داشته باشد، ادعای نبوت و الوهیت کند این عالم فاسد است که دنیایی را به فساد می‌کشاند: «اذا فسد العالم، فسد العالم.»


آنان که دین‌سازی کرده باعث گمراهی و انحراف جمعیت انبوهی شده‌اند بیشترشان اهل علم بوده‌اند، بعضی از آنان در مراکز علم تحصیل کرده ریاضت‌ها کشیده‌اند. رئیس یکی از فرق باطله در همین حوزه‌های ما تحصیل کرده است. لیکن چون تحصیلاتش با تهذیب و تزکیه توام نبوده، در راه خدا قدم برنمی‌داشته، خباثت را از خود دور نساخته بود، آن همه رسوایی به بار آورده است. اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نکند، هر چه درس بخواند و تحصیل نماید نه تنها فایده‌ای بر آن مترتب نمی‌شود بلکه ضررها دارد.

علم وقتی در این مرکز خبیث وارد شد، شاخ و برگ خبیث به بار آورده شجره خبیثه می‌ شود. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر می‌شود. در نفسی که مهذب نشده، علم حجاب ظلمانی است:« العلم هو الحجاب الاکبر.» لذا شرّ عالم فاسد برای اسلام از همه شرور خطرناکتر و بیشتر است. علم نور است، ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده‌تر می‌سازد.

علمی که انسان را به خدا نزدیک می‌کند، در نفس دنیاطلب باعث دوری بیشتر از درگاه ذی‌الجلال می‌گردد. علم توحید هم اگر برای غیرخدا باشد، از حجب ظلمانی است چون اشتغال به ما سوی اللّه است. اگر کسی قرآن کریم را با چهارده قرائت لما سوی‌اللّه حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دوری از حق تعالی چیزی عاید او نمی‌شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولی باید بدانید میان «عالم» و «مهذب» خیلی فاصله است.
مرحوم شیخ، استاد ما (رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه)، می‌فرمود اینکه می‌گویند: «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل» صحیح نیست. باید گفت: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است. کسب فضایل و مکارم انسانی و موازین آدمیت از تکالیف بسیار مشکل و بزرگی است که بر دوش شماست. گمان نکنید اکنون که مشغول تحصیل علوم شرعیه می‌باشید و فقه که اشرف علوم است می‌ آموزید، دیگر راحتید و به وظایف و تکالیف خود عمل کرده‌اید. اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، این علوم هیچ فایده‌ای ندارد. اگر تحصیلات شما، العیاذ باللّه، برای خدا نباشد و برای هواهای نفسانیه، کسب مقام و مسند، عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، برای خود وزر و وبال‌ اندوخته‌اید. این اصطلاحات اگر برای غیرخدا باشد، وزر و وبال است.

این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوی همراه نباشد، به ضرر دنیا و آخرت جامعه مسلمین تمام می‌شود. تنها دانستن این اصطلاحات اثری ندارد. علم توحید هم اگر با صفای نفس توام نباشد وبال خواهد بود. چه بسا افرادی که عالم به علم توحید بودند و طوایفی را منحرف کردند. چه بسا افرادی که همین اطلاعات شما را به نحو بهتری دارا بودند، لیکن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند وقتی وارد جامعه گردیدند بسیاری را گمراه و منحرف ساختند. این اصطلاحات خشک اگر بدون تقوی و تهذیب نفس باشد، هرچه بیشتر در ذهن انباشته گردد کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه می‌یابد.

و عالم تیره بختی که باد نخوت بر او چیره شده نمی‌تواند خود و جامعه را اصلاح نماید، و جز زیان برای اسلام و مسلمین نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد و پس از سالها تحصیل علوم و صرف وجوه شرعی، برخورداری از حقوق و مزایای اسلامی، سدّ راه پیشرفت اسلام و مسلمین می‌گردد و ملت‌ها را گمراه و منحرف می‌سازد و ثمره این درس‌ها و بحث‌ها و بودن در حوزه‌ها این می‌شود که نگذارد اسلام معرفی گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود بلکه وجود او ممکن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانیت گردد.


من نمی‌گویم درس نخوانید، تحصیل نکنید، باید توجه داشته باشید که اگر بخواهید عضو مفید و مؤثری برای اسلام و جامعه باشید، ملتی را رهبری کرده به اسلام متوجه سازید، از اساس اسلام دفاع کنید، لازم است پایه فقاهت را تحکیم کرده صاحب نظر باشید. اگر خدای نخواسته درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید، نمی‌توانید از حقوق شرعی محصلین علوم اسلامی استفاده کنید. البته تحصیل علم لازم است، منتها همان‌طور که در مسائل فقهی و اصولی زحمت می‌کشید، در راه اصلاح خود نیز کوشش کنید. هر قدمی که برای تحصیل علم برمی ‌دارید، قدمی هم برای کوبیدن خواسته‌های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوی، بردارید.

تحصیل این علوم در واقع مقدمه تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه، می‌باشد. تا پایان عمر در مقدمه نمانید که نتیجه رها سازید. شما به منظور هدفی عالی و مقدس، که عبارت از خداشناسی و تهذیب نفس می‌باشد، این علوم را فرا می‌گیرید و باید در صدد به دست آوردن ثمره و نتیجه کار خود باشید برای رسیدن به مقصود اصلی و اساسی خود جدیت کنید.


بستن بار معنوی و علمی قبل از ورود به عرصه اجتماع؛ شما وقتی وارد حوزه می‌شوید، پیش از هر کار باید در صدد اصلاح خود باشید. و مادامی که در حوزه به سر می‌برید، ضمن تحصیل باید نفس خود را تهذیب کنید تا آن‌گاه که از حوزه بیرون رفتید و در شهر و یا محلی رهبری ملتی را بر عهده گرفتید، مردم از اعمال و کردار شما، از فضایل اخلاقی شما، استفاده کنند، پند گیرند، اصلاح شوند. بکوشید پیش از آنکه وارد جامعه گردید خود را اصلاح کنید، مهذب سازید. اگر اکنون که فارغ البال می‌باشید در مقام اصلاح و تهذیب نفس برنیایید، آن‌روز که اجتماع به شما روی آورد دیگر نمی‌توانید خود را اصلاح نمایید.
خیلی از چیزهاست که انسان را بیچاره کرده، از تهذیب و تحصیل باز می‌دارد. یکی از آنها، برای بعضی، همین ریش و عمامه است، وقتی عمامه کمی بزرگ شد و ریش بلند گردید، اگر مهذب نباشد از تحصیل باز می‌ماند، مقید می‌گردد، مشکل است بتواند نفس اماره را زیر پا گذارد و پای درس کسی حاضر شود. شیخ طوسی در سن پنجاه و دو سالگی درس می‌رفته است، در صورتی‌که در سن بین بیست و سی بعضی از این کتاب‌ها را نوشته است.

کتاب تهذیب را گویا در همین سن و سال به رشته تحریر در آورده و در پنجاه و دو سالگی در حوزه درس مرحوم سیدمرتضی (علیه‌الرحمه)، حاضر می‌شده که به آن مقام رسیده است. خدا نکند پیش از کسب ملکات فاضله و تقویت قوای روحانی ریش انسان کمی سفید و عمامه بزرگ گردد، که از استفاده‌های علمی و معنوی و از تمام برکات باز می‌ماند. تا ریش سفید نشده کاری کنید، تا مورد توجه مردم قرار نگرفته‌اید فکری به حال خود نمایید. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می‌بازد خود را گم می‌ کند.

قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح کنید. به اخلاق حسنه آراسته شوید، رذایل اخلاقی را از خود دور کنید. در درس و بحث اخلاص داشته باشید، تا شما را به خدا نزدیک سازد. اگر در کارها نیت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبی دور می‌کند. طوری نباشد که پس از هفتاد سال وقتی نامه عمل شما را باز کنند ببینند، العیاذ باللّه، هفتاد سال از خداوند (عزّوجلّ) دور شده‌اید. قضیه آن «سنگ» را شنیده‌اید که به جهنم سرازیر شد؟ پس از هفتاد سال صدای آن از قعر جهنم به گوش رسید. به حسب نقلی حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: پیرمرد هفتاد ساله‌ای بود که مُرد، و در این مدت هفتاد سال رو به جهنم می‌رفت. مواظب باشید مبادا پنجاه سال، بیشتر یا کمتر، در حوزه‌ها با کَدّ یمین و عرق جَبین، جهنم کسب نمایید! باید به فکر باشید.

در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید، استاد اخلاق برای خود معین نمایید جلسه وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمی‌توان مهذب شد. اگر حوزه‌ها همین‌طور از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و‌ اندرز خالی باشد، محکوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به مدرّس نیاز دارد، درس و بحث می‌ خواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد و مدرس لازم است، کسی خودرو و خودسر در رشته‌ای متخصص نمی‌گردد، فقیه و عالم نمی‌شود، لیکن علوم معنوی و اخلاقی، که هدف بعثت انبیا و از لطیف‌ترین و دقیق‌ترین علوم است، به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می‌گردد؟ کرارا شنیده‌ام سید جلیلی معلم اخلاق و معنویات استاد فقه و اصول، مرحوم شیخ انصاری بوده است.

انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند، انسان بسازند، بشر را از زشتی‌ها، پلیدی‌ها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق.»
چنین علمی که خداوند متعال نسبت به آن، آن قدر اهتمام داشته که انبیا را مبعوث فرموده است، اکنون در حوزه ‌های ما رواجی ندارد و کسی به طور شایسته به آن اهمیت نمی‌دهد و بر اثر کمبود علوم معنوی و معارف در حوزه‌ها، کار به آنجا رسیده که مسائل مادی و دنیوی در روحانیت رخنه کرده و بسیاری را از معنویت و روحانیت دور داشته است که اصلا نمی‌دانند روحانیت یعنی‌چه، یک نفر روحانی چه وظیفه‌ای دارد، چه برنامه‌ای باید داشته باشد؟

بعضی‌ها فقط در صددند چند کلمه یاد بگیرند و بروند در محل خود، یا جای دیگر، دستگاه، جاه و مقامی به چنگ آورند و با دیگران دست و پنجه نرم کنند مانند آنکه می‌گفته: بگذار «شرح لمعه» را بخوانم، می‌دانم با کدخدا چه کنم طوری نباشد که از اوّل نظر و هدف شما از تحصیل گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد، و بخواهید رئیس فلان شهر یا آقای فلان ده گردید. ممکن است به این خواسته‌های نفسانی و آرزوهای شیطانی برسید، ولی برای خود و جامعه اسلامی جز زیان و بدبختی چیزی کسب نکرده‌اید. معاویه هم مدت مدیدی رئیس بود ولی برای خود جز لعن و نفرت و عذاب آخرت بهره و نتیجه‌ای نگرفت.

لازم است خود را تهذیب کنید که وقتی رئیس جامعه یا طایفه‌ای شدید، آنان را نیز تهذیب نمایید. برای اصلاح و ساختن جامعه قدم بردارید هدف شما خدمت به اسلام و مسلمین باشد. اگر برای خدا قدم بردارید، خداوند متعال مقلب القلوب است، دلها را به شما متوجه می‌سازد: «انَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا. شما در راه خدا زحمت بکشید، فداکاری کنید، خداوند شما را بی اجر نمی‌گذارد اگر در این دنیا نشد، در آخرت پاداش خواهد داد. اگر جزا و پاداش شما را در این عالم نداد چه بهتر. دنیا چیزی نیست. این هیاهوها و شخصیت‌ها چند روز دیگر به پایان می‌رسد، مانند خوابی از جلو چشم انسان می‌گذرد، لکن اجر اخروی لا یتناهی و تمام نشدنی خواهد بود.


ممکن است دست‌های ناپاکی با سمپاشی‌ها و تبلیغات سوء برنامه‌های اخلاقی و اصلاحی را بی‌اهمیت وانمود کرده، منبر رفتن برای پند و موعظه را با مقام علمی مغایر جلوه دهند، و با نسبت دادن «منبری» به شخصیت‌های بزرگ علمی، که در مقام اصلاح و تنظیم حوزه‌ها هستند، آنان را از کار باز دارند. امروز در بعضی حوزه‌ها شاید منبر رفتن و موعظه کردن را ننگ بدانند. غافل از اینکه حضرت امیر (علیه‌السلام)، منبری بودند، و در منابر مردم را نصیحت فرموده، آگاه، هوشیار و راهنمایی می‌کردند. سایر ائمه (علیهم‌السلام) نیز چنین بودند.

شاید عناصر مرموزی این تزریقات سوء را نمودند تا معنویات و اخلاقیات از حوزه‌ها رخت بربندد، و در نتیجه حوزه‌های ما فاسد و ساقط گردد دسته‌بندی‌ها، خودخواهی‌ها، نفاق‌ها و اختلافات، در داخل حوزه‌ها، خدای نخواسته، رخنه کند افراد حوزه‌ها به جان هم افتند و در مقابل یکدیگر صف بسته همدیگر را توهین و تکذیب نمایند، و در جامعه اسلامی بی‌آبرو شوند، تا اجانب و دشمنان اسلام بتوانند بر حوزه‌ها دست یابند و آن را از هم بپاشند. بدخواهان می‌دانند که حوزه ‌ها از پشتیبانی ملت‌ها برخوردار است، و تا روزی که ملت‌ها پشتیبان آن باشند کوبیدن و از هم پاشاندن آن ممکن نیست.

ولی آن‌روز که افراد حوزه‌ها، محصلین حوزه‌ها، فاقد مبانی اخلاقی و آداب اسلامی شده به جان هم افتادند، اختلاف و چنددستگی درست کردند، مهذب و منزه نبودند، به کارهای زشت و ناپسند دست زدند، قهرا ملت اسلام به حوزه‌ها و روحانیت بدبین شده از حمایت و پشتیبانی آنان دست می‌کشد، و در نتیجه راه برای اعمال قدرت و نفوذ دشمن باز می‌گردد. اگر می‌بینید دولت‌ها از روحانی و مرجعی می‌ترسند و حساب می‌برند، برای این است که از پشتیبانی ملت‌ها برخوردار است و در حقیقت از ملت‌ها می‌ترسند و احتمال می‌دهند اگر اهانت، جسارت و تعرض به یک روحانی کردند، ملت‌ها بر آنان شوریده علیه آنان به پا خیزند.

لیکن اگر روحانیون با هم اختلاف کردند و یکدیگر را بدنام نموده و به آداب و اخلاق اسلامی مؤدب نبودند، در جامعه ساقط شده، ملت هم از دستشان می‌رود. ملت انتظار دارند که شما روحانی و مؤدب به آداب اسلامی باشید، حزب‌اللّه باشید، از زرق و برق زندگی و جلوه‌های ساختگی آن بپرهیزید. در راه پیشبرد آرمان‌های اسلامی و خدمت به ملت اسلام از هیچ‌گونه فداکاری دریغ نورزید.

در راه خدای تعالی و برای رضایت خاطر او قدم بردارید و جز به خالق یکتا به احدی توجه نداشته باشید. امّا اگر بر خلاف انتظار دیدند به جای توجه به ماوراء الطبیعه تمام همّ شما دنیاست و همانند دیگران برای جلب منافع دنیوی و شخصی کوشش می‌کنید، با یکدیگر بر سر دنیا و منافع پست آن دعوا دارید، اسلام و قرآن را، العیاذ‌باللّه، بازیچه خود قرار داده‌اید و برای رسیدن به مقاصد شوم و اغراض کثیف و ننگین دنیایی خود دین را به صورت دکانی در آورده‌اید، منحرف می‌گردند بدبین می‌شوند. و شما مسئول خواهید بود.

اگر بعضی معممین سربار حوزه‌ها روی غرض ورزی‌های شخصی و جلب منافع دنیوی به جان هم افتند، همدیگر را هتک کنند، تفسیق نمایند، هیاهو درست کنند، در تصدی بعضی امور با یکدیگر رقابت نمایند، سر و صدا راه بیندازند، به اسلام و قرآن خیانت کرده‌اند به امانات الهی خیانت ورزیده‌اند. خدای تبارک و تعالی دین مقدس اسلام را به عنوان امانت به دست ما سپرده است این قرآن کریم امانت بزرگ خداست علما و روحانیون امانت‌دار الهی هستند، و وظیفه دارند این امانت بزرگ را حفظ نموده به آن خیانت نکنند این یک دندگی‌ها و اختلافات شخصی و دنیوی خیانت به اسلام و پیامبر بزرگ اسلام است.

من نمی‌دانم این اختلافات، چند دستگی‌ها و جبهه‌بندی‌ها، برای چه می‌باشد؟ اگر برای دنیاست، شما که دنیا ندارید. تازه اگر از لذایذ و منافع دنیوی هم برخوردار بودید، جای اختلافات نبود؛ مگر اینکه روحانی نباشید و از روحانیت فقط عبا و عمامه‌ای به ارث برده باشید. روحانی‌ای که با ماوراء الطبیعه ارتباط دارد، روحانی‌ای که از تعالیم زنده و صفات سازنده اسلام برخوردار است، روحانی‌ای که خود را پیرو و شیعه علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) می‌داند، ممکن نیست به مشتهیات دنیا توجهی داشته باشد، چه رسد که به خاطر آن اختلاف راه بیندازد.

شما که داعیه پیروی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارید، لااقل در زندگی آن مرد بزرگ کمی مطالعه کنید، ببینید واقعا هیچ گونه پیروی و مشایعتی از آن حضرت می‌کنید؟ آیا از زهد، تقوی، زندگی ساده و بی‌آلایش آن حضرت چیزی می‌دانید و به کار می‌ بندید؟ آیا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بیدادگری و امتیازات طبقاتی، و دفاع و پشتیبانی بی‌دریغی که از مظلومین و ستمدیدگان می‌کرد و دستگیری‌هایی که از طبقات محروم و رنجدیده اجتماع می‌نمود چیزی می‌فهمید و عمل می‌کنید؟ آیا معنای «شیعه» تنها داشتن زیّ ظاهری اسلام است؟ بنابراین، فرق شما با دیگر مسلمانان که در داشتن این امور خیلی از شیعه جلوتر و مفیدترند، چه می‌باشد؟ چه امتیازی بر آنان دارید؟

آنهایی که امروز قسمتی از جهان را به آتش و خون کشیده کشت و کشتار به راه‌انداخته‌اند، برای این است که می‌خواهند در چپاول ملت‌ها و بلعیدن سرمایه‌ها و دسترنج آنان بر یکدیگر سبقت گیرند و کشورهای ضعیف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند لذا به اسم آزادی، عمران و آبادی، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشورها و به عناوین فریبنده دیگر، هر روز در گوشه‌ای از جهان آتش جنگ را شعله‌ور ساخته، میلیون‌ها تُن بمب آتش زا بر سر ملت‌های بی‌پناه فرو می‌ریزند. این دعوا به حسب منطق اهل دنیا، با آن مغزهای آلوده، صحیح و به جا می‌نماید، لیکن اختلاف شما طبق منطق آنان نیز جا ندارد.

اگر بپرسند چرا دعوا دارید، می‌گویند فلان مملکت را می‌خواهیم بگیریم، سرمایه و منافع فلان کشور باید از آن ما باشد. ولی اگر از شما سؤال شود برای‌چه اختلاف دارید، بر سر چه دعوا می‌کنید، چه جواب خواهید گفت؟ شما از دنیا چه بهره‌ای دارید که بر سر آن دعوا داشته باشید؟

درآمد ماهیانه شما، که آقایان به اسم «شهریه» به شما می‌دهند، از پول سیگار دیگران در هر ماه کمتر می‌باشد. من در روزنامه یا مجله‌ای که درست یادم نیست، دیدم بودجه‌ای که «واتیکان» برای یک کشیش در واشنگتن می‌فرستد، یک قلم بسیار درشتی است. حساب کردم دیدم از تمام بودجه‌هایی که حوزه‌های شیعه دارند بیشتر می‌باشد. آیا شما با این زندگی و وضعی که صحیح است با هم اختلاف و دوییت داشته باشید و در مقابل هم جبهه بگیرید؟

ریشه تمام اختلافاتی که فاقد هدف مشخص و مقدسی باشد به حب دنیا برمی‌گردد و اگر در میان شما هم‌چنین اختلافاتی وجود دارد، برای آن است که حب دنیا را از دل بیرون نکرده‌اید و از آنجا که منافع دنیا محدود می‌باشد، هر یک برای به دست آوردن آن با دیگری به رقابت برمی‌خیزد. شما خواهان فلان مقامید، دیگری نیز همان مقام را می‌خواهد، قهرا منجر به حسادت و برخورد می‌گردد. لیکن مردان خدا، که حب دنیا را از دل بیرون کرده‌اند، هدفی جز خدا ندارند، هیچ‌گاه با هم برخورد نداشته چنین مصایب و مفاسدی به بار نمی‌آورند. اگر تمام پیامبران الهی امروز در یک شهر گرد آیند، هرگز باهم دوییت و اختلاف نخواهند داشت، زیرا هدف و مقصد یکی است دلها همه متوجه به حق تعالی بوده از حب دنیا خالی است.

اگر اعمال و کردار شما، وضع زندگی و سلوک شما، این‌طور باشد که اکنون مشاهده می‌شود، بترسید از اینکه خدای نخواسته از دنیا بروید و شیعه علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) نباشید! بترسید از اینکه موفق به توبه نگردید و از شفاعت آن حضرت بی‌نصیب بمانید! پیش از آنکه فرصت از دست برود چاره بیندیشید. از این اختلافات مبتذل و رسوا دست بردارید. این جبهه‌ گیری‌ها و دوییت‌ها غلط است. مگر شما اهل دو ملت هستید؟ مگر مذهب شما شُعَب مختلف دارد؟ چرا متنبّه نمی‌شوید؟ چرا با یکدیگر صفا و صداقت و برادری ندارید؟ آخر چرا؟ این اختلافات خطرناک است، مفاسد جبران‌ناپذیری بر آن مترتب می‌گردد: حوزه ‌ها را ساقط می‌گرداند. شما را در جامعه ضایع و بی ‌آبرو می‌سازد.

این دسته‌بندی‌ها فقط به زیان شما تمام نمی‌شود، تنها برای شما آبرو‌ریزی بار نمی‌آورد، بلکه به ضرر آبرو و حیثیت یک جامعه، یک ملت، و به زیان اسلام تمام می‌گردد. اختلافات شما اگر مفاسدی بر آن مترتب شود، گناهی نابخشودنی و در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی از بسیاری معاصی اعظم است، برای اینکه جامعه را فاسد کرده راه را برای نفوذ و سلطه دشمن هموار می‌سازد.

شاید دستهای مرموزی برای برهم زدن حوزه‌های علمیه نفاق و اختلاف ایجاد کند و به وسایط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشد، افکار را مسموم و اذهان را مشوب کرده، «تکلیف شرعی» درست کند و با این تکلیفهای شرعی در حوزه ‌ها فساد برپا نماید، تا بدین وسیله افرادی که برای آتیه اسلام مفیدند ساقط گردند و نتوانند در آینده به اسلام و جامعه اسلامی خدمت کنند. لازم است آگاه و هوشیار باشید. خود را بازی ندهید که تکلیف شرعی من چنین اقتضا می‌کند، وظیفه شرعی من چنین و چنان است.

گاهی شیطان برای انسان تکالیف و وظایفی تعیین می‌نماید، گاهی هواها و خواسته‌های نفسانی به اسم وظیفه شرعی انسان را به کارهایی وا می‌دارد. این وظیفه شرعی نیست که کسی نسبت به مسلمانی اهانت کند، از برادر دینی بدگویی نماید. این حب دنیا و حب نفس است این تلقینات شیطان است که انسان را به این روز سیاه می‌نشاند. این تخاصم، تخاصم اهل نار است: «انّ ذلک لحقّ تخاصم اهل النّار.» در جهنم نزاع و خصومت وجود دارد؛ اهل جهنم نزاع و دعوا می‌کنند، به هم پنجه می‌زنند. اگر شما بر سر دنیا دعوا دارید، بدانید که برای خود جهنم تهیه می‌کنید و رو به جهنم می‌روید. امور اخروی دعوا ندارد. اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند قلب‌هایشان مملو از محبت خدا و بندگان خداست. محبت به خدا موجب محبت به کسانی است که به خدا ایمان دارند. محبت بندگان خدا، همان ظلّ محبت خداوند است، سایه محبت اللّه می‌ باشد.

شما با دست خویش آتش روشن نکنید، آتش جهنم را شعله ‌ور نسازید، جهنم با اعمال و کردار زشت انسان روشن می‌گردد. این اعمال بشر چموش است که آتش‌افروزی می‌کند. فرمود: «جُزنا و هی خامِدَةٌ»؛ (از جهنم گذشتیم در حالی که خاموش بود.) اگر بشر با اعمال و کردار خویش آتش نیفروزد، جهنم خاموش است. باطن این طبیعت جهنم است اقبال به طبیعت اقبال به جهنم است.

وقتی انسان از این جهان به جهان دیگر رخت بربندد و پرده‌ها پس برود، می‌ فهمد که‌ «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ ایدیکُمْ.» «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا.» تمام اعمالی که در این دنیا از انسان سر می‌زند در آن جهان دیده می‌شود در برابر وی مجسم می‌گردد: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یرَهُ.» تمام اعمال و کردار و گفتار انسان در جهان دیگر منعکس می‌گردد.
گویی از زندگی ما فیلمبرداری می‌شود و آن جهان نشان داده خواهد شد و قابل انکار نخواهد بود. همه اعمال و حرکات ما را، علاوه بر شهادت اعضا و جوارح، به ما نشان خواهند داد: «قالُوا انْطَقَنَا اللَّه الَّذی انْطَقَ کُلَّ شَی‌ءٍ.» در مقابل خداوند که همه چیز را ناطق و گویا قرار داده نمی‌توانید اعمال زشت خود را انکار کنید و پنهان نمایید.

کمی فکر کنید، دور‌اندیش باشید، عواقب امور را بسنجید، عقبه ‌های خطرناکی که دارید به یاد آورید، از فشار قبر، عالم برزخ، مشکلات و شدایدی که به دنبال آن است غفلت نکنید. اقلا جهنم را باور داشته باشید. اگر انسان واقعا این عقبات خطرناک را باور داشته باشد، روش خود را در زندگی عوض می‌ کند. شما اگر ایمان و یقین به این امور داشته باشید، این‌گونه رها و آزاد نخواهید زیست قلم، قدم، و زبان خود را حفظ نموده برای اصلاح و تهذیب نفس خود کوشش خواهید کرد.


خداوند تبارک و تعالی چون به بندگانش عنایت داشته، به آنان عقل داده نیروی تهذیب و تزکیه عنایت فرموده انبیا و اولیا فرستاده، تا هدایت شوند و خود را اصلاح نمایند، و دچار عذاب الیم جهنم نگردند. و اگر این پیشگیری‌ها مایه تنبّه و تهذیب انسان نگردید، خدای مهربان از راه‌های دیگر او را متنبه می‌سازد: با گرفتاری‌های گوناگون، ابتلائات، فقر، مرض، آنان را متوجه می‌ نماید. مانند یک طبیب حاذق، یک پرستار ماهر و مهربان، می‌کوشد که این بشر مریض را از بیماری‌های خطرناک روحی علاج بخشد.

اگر بنده مورد عنایت حق باشد، این ابتلائات برایش پیش می‌آید تا بر اثر آن به حق‌تعالی توجه پیدا کند و مهذب گردد. راه همین است و غیر از این راهی نیست، ولی انسان باید با پای خویش این راه را بپیماید تا نتیجه بگیرد. و اگر از این راه هم نتیجه‌ای به دست نیامد و بشر گمراه معالجه نشد و استحقاق نعمت‌های بهشتی را نیافت، در موقع نزع و جان دادن فشارهایی بر او وارد می‌کند، بلکه برگردد و متوجه شود.
باز هم اگر اثر نبخشید، در قبر و عالم برزخ و در عقبات هولناک بعد از آن، فشارها و عذاب‌هایی وارد می‌آورد تا پاک و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اینها عنایاتی است از جانب حق تعالی که از جهنمی شدن انسان جلوگیری نماید. اگر با تمام این عنایات و توجهات حقه باری‌تعالی معالجه نشد چه طور؟ ناچار نوبت آخرین علاج که همانا داغ کردن است می‌رسد. چه بسا که انسان مهذب و اصلاح نشود و این معالجات مؤثر واقع نگردد، و محتاج باشد که خداوند کریم مهربان بنده خود را به آتش اصلاح کند همانند طلایی که باید در آتش خالص و پاک گردد.

در ذیل آیه شریفه‌ «لابِثینَ فیها احْقابا.» روایت شده که این «حقب» برای اهل هدایت و کسانی است که اصل ایمان‌شان محفوظ باشد. برای من و جنابعالی است اگر مؤمن باشیم. هر حقبش چند هزار سال است خدا می‌داند. مبادا کار به جایی برسد که دیگر این علاج‌ها مفید و مؤثر واقع نگردد و برای استحقاق و لیاقت نعیم مقیم به آخرین دوا نیاز باشد، و لازم شود که، خدای نخواسته، انسان مدتی در جهنم برود و در آتش بسوزد تا از رذایل اخلاقی، آلودگی‌های روحی، و صفات خبیث شیطانی پاک گردد، لیاقت و استعداد بهره‌مند از «جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الانْهارُ» را بیابد.

این تازه مربوط به آن دسته از بندگانی است که دامنه گناه و معصیت آنان تا آن درجه گسترده نشده باشد که رحمت و عنایت حق تعالی از آنان بکلی سلب گردد، و هنوز لیاقت ذاتی برای بهشت رفتن داشته باشند. خدا نکند که انسان بر اثر کثرت معاصی از درگاه حضرت باری‌تعالی رانده و مردود گردد و از رحمت الهی محروم شود، که جز خلود در آتش جهنم راه دیگری نخواهد داشت. بترسید از اینکه، خدای نخواسته، از رحمت و عنایت الهی محروم گردید و مورد خشم و غضب و عذاب او واقع شوید. مبادا اعمال شما، کردار و گفتار شما، طوری باشد که توفیقات را از شما سلب کند و جز خلود در نار برای شما راهی نباشد. شما الان یک سنگ گرم را نمی‌توانید دقیقه‌ای میان کف دست نگهدارید از آتش جهنم بپرهیزید.

این آتش‌ها را از حوزه‌ها، از جامعه روحانیت، بیرون بریزید. این اختلاف‌ها، نفاق‌ها، را از قلب خود دور کنید. با خلق خدا حسن سلوک داشته نیکو معاشرت کنید و با نظر عطوفت و مهربانی به آنان بنگرید. البته با گناهکار به خاطر عصیان و طغیانش خوب نباشید، و کار زشت و نادرست او را به رخش بکشید و او را از آن نهی کنید، ولی از هرج و مرج، آشوب و بلوا، خود را بر حذر دارید.
با بندگان خوب و صالح خدا نیکی کنید. آنان را که عالم‌اند به خاطر علم‌شان، کسانی را که در صراط هدایت‌اند به خاطر اعمال نیک‌شان، و آنان را که جاهل و نادان‌اند چون بندگان خدای‌اند، احترام نمایید خوش‌رفتاری کنید، مهربان باشید صداقت و برادری داشته باشید. مهذب شوید. شما می‌خواهید جامعه‌ای را تهذیب و ارشاد کنید، کسی‌که نتواند خود را اصلاح و اداره کند چه گونه می‌خواهد و می‌تواند دیگران را راهنمایی و اداره نماید؟
[۸] امام خمینی، روح‌الله، جهاد اکبر، ص۱۱-۳۶.



۱. مریم/سوره۱۹، آیه۹۶.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۲.    
۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴۹.    
۴. زلزال/سوره۹۹، آیه۷-۸.    
۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۱.    
۶. نبا/سوره۷۸، آیه۲۳.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵.    
۸. امام خمینی، روح‌الله، جهاد اکبر، ص۱۱-۳۶.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تهذیب در حوزه (دیدگاه امام خمینی)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۲۷.    






جعبه ابزار