• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توسل در نصوص اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَوَسُّل، اصطلاحـی در فـرهنگ اسلامـی نـاظر بـه جستـن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند می‌باشد.



مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است.
توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان ، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است.
از سدۀ ۸ ق/۱۴م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه ، که میان گروه‌های معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است.
به هر روی قرن‌ها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.


ریشۀ «وسل» در زبان‌های سامی، جز عربی ، ریشۀ شناخته‌ای نیست.
تنها پیشینه برای آن در زبان‌های باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است
[۱] جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۱۸۵-۱۸۶، بیروت/ بغداد، ۱۹۶۸م.

در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در قرآن کریم نیز به کار رفته است.
مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند،
[۳] طبری، التفسیر، ج۶، ص۲۲۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴] طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع،
[۶] تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالفکر.
فضیلت
[۷] تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ج۱، ص۲۳۸، بیروت، دارالفکر.
و حتی محبت
[۸] طبری، التفسیر، ج۶، ص۲۲۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
نیز برای آن یاد شده است.
در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است.
از جمله جوهری وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است.
راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست.
[۱۰] حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۶۰، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق.

گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند.
معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند.
[۱۴] محمود زمخشری، اساس البلاغة، ذیل وسل، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.

اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل ــ نه ماده و نه صیغۀ آن ــ وجود ندارد، اما توسل همواره‌ به‌طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌جویی می‌شده است.
در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن‌ به‌طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است.
از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل و درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است.


در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد.
تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است
[۱۸] محمد واقدی، فتوح الشام، ج۱، ص۱۸۰، بیروت، دارالجیل.
[۱۹] احمدبن حنبل، مسند، ج۳، ۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
از نمونه‌های آن است.
برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است.
[۲۰] محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۷۱۶، بیروت، ۱۴۱۵ق.

اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است.
معنای اصلی استشفاع ، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌شونده اصلی التزامی است.
به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آن‌ها ست.
[۲۱] محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹، بیروت، دار صادر.
[۲۲] حسین محاملی، الامالی، ج۱، ص۳۴۳، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق.
[۲۳] محمد طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۷۵، قم، ۱۴۱۳ق.
[۲۴] محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ذیل شفع، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.

فعل تـوسل بـا دو حـرف اضافـۀ (حـرف جـرّ) «بـ» و «الی» متعدی می‌شود.
آنچـه پس از حـرف «ب‌» می‌آید، واسطـۀ تـوسل است و آنچه پس از حرف «الی» جای می‌گیرد، درخواست‌شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است.
[۲۵] محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۲۶] محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.

با آن‌که اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است.
[۲۹] نهج‌البلاغة،حکمتِ ۳۹۶.
[۳۰] الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، ج۲، ص۱۹۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۰م.
[۳۱] حسین محاملی، الامالی، ج۱، ص۳۴۳، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق.
[۳۲] عبدالرحمان ابن جوزی، صفوة الصفوة، ج۱، ص۴۶۴، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۳۴] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۴۳۰، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳۵] محمد ابشیهی، المستطرف، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.



واژۀ تـوسـل واژه‌ای قـرآنـی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است.
برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواست‌ها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند.
دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است.
کاربرد دیگر وسیله در قرآن کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «...الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» در اثنای سخن از دین‌ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند.
برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند
[۳۸] طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر ، عیسی و‌ مادرش راجع دانسته‌اند
[۳۹] طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است.
برخی آیات دیگر چون «...وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند
[۴۲] یعقوب جعفری، بزرگداشت اولیای خدا، ج۱، ص۲۵، قم، ۱۳۷۲ش.
که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.




۵.۱ - نسبت به پیامبر(ص)

در حوزۀ حدیث اهل سنت ، مهم‌ترین روایت در این‌باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا ، «استشفاع کرد».
حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک...یا محمد انی توجهت بک الی ربی...».
[۴۴] احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۳۸، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۴۵] محمد ترمذی، السنن، ج۵، ص۵۶۹، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب‌.
[۴۶] محمد ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۴۱، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
[۴۷] محمد ابن خزیمه، الصحیح، ج۲، ص۲۲۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۷۱م.
[۴۸] محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۴۵۸، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۴۹] محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۷۰۰، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.

در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو».
پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن
[۵۰] سلیمان ابوداوود سجستانی، السنن، ج۴، ص۲۳۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق.
[۵۱] احمد بزار، المسند، ج۸، ص۳۵۴، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
[۵۲] سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۲۸، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
[۵۳] احمد ابن ابی عاصم، السنة، ج۱، ص۲۵۲، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۳م.
اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.
بـه سخن خلیفـۀ دوم نیز بـاید اشـاره کرد کـه از تـوسل بـه پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است.
[۵۴] محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۵۵] محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۵۶] محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹، بیروت، دار صادر.
[۵۷] احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۳، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.

گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آن‌که واژۀ توسل به کار رود.
[۵۸] احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۲۱، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۵۹] سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۵۱، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.

از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر (ص) بوده است.
[۶۱] محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۲، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۶۲] سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط، ج۶، ص۳۱۳، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.

عالمانی چون ابوالعباس خطیب در وسیلة الاسلام بالنبی (ص)
[۶۳] سلیمان طیالسی، المسند، ص۱۹۸۴، بیروت، دارالمعرفه.
و شوکانی در الدر النضید
[۶۴] محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۳-۸، بیروت، دارالندوة الجدیده.
به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آن‌که دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است. (عبدالسلام، ص۱۰۴؛.
[۶۵] محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۷، بیروت، دارالندوة الجدیده.
[۶۶] محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.

در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خداــ حتـی بـه پیـامبر (ص) ــ را ممنـوع می‌شمردنـد و همیـن امـر موجب شد تا در ۷۲۵ق/۱۳۲۵م وی را از مصر اخراج کنند.
[۶۷] محمد حسینی، ذیل العبر، ج۶، ص۱۳۸، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.

هم‌زمان با وی تقی الدین سبکی (د ۷۴۶ق)، از عالمان شافعی ، باب ۸ از کتاب شفاءالسقام را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر این‌که جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌باره منکری وجود نداشته است.
[۶۸] علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.

وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌باره، توسل به پیامبر (ص) را در ۳ مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر ۳ مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است.
[۶۹] علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۱-۱۶۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.

وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است
[۷۰] علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۷۱] علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۷۲] علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۷۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.

این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.

۵.۲ - توجه به کسانی جز پیامبر (ص)

نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت ، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است.
[۷۳] احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۷۴] علی بن جعد، المسند، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
[۷۵] محمد ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
[۷۶] عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۲۵، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.

در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود.
[۷۷] محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۳۹۷، بیروت، ۱۴۱۵ق.

نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) درباران‌خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است.
[۷۸] محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۷۹] محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۸۰] محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۲، بیروت، دار صادر.
[۸۱] طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۸۲] هبـةالله لالکایـی، کرامـات الاولیاء، ج۱، ص۱۳۶، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، ۱۴۱۲ق.

برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعـوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند.
[۸۳] محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۹، بیروت، دارالندوة الجدیده.

در احادیث امامیه ، از توسل به اهل بیت (ع) سخن بسیار آمده،
[۸۵] علی خزاز، کفایة الاثر، ج۱، ص۷۱، قم، ۱۴۰۱ق.
[۸۶] محمد طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۷۵، قم، ۱۴۱۳ق.
و حتی درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت ، زمینۀ توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است.
[۸۷] محمد ابن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.

توسل به ائمه (ع) به طور مطلق
[۸۸] علی قمی، تفسیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش موسوی جزایری، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
و توسل به امامانی‌ به‌طور خاص چون امام حسین (ع)
[۸۹] جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق.
و امام صادق (ع) در منابع حدیثی آمده است.
نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم «به حقِ» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است.
[۹۱] شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ج۳، ص۱۵۱، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۹۲] علی ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)، ج۱، ص۵۹، بیروت، مکتبة الحیاة.
[۹۳] سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۷، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۹۴] محمد کوفی، مناقب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص۵۴۷، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم، ۱۴۱۲ق.

گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود.
نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد.
[۹۷] محمـد ابن حبـان، الصحیح، ج۱۵، ص۵۳۸، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
[۹۸] محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۱، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۹۹] سلیمان طیالسی، المسند، ج۱، ص۵۷، بیروت، دارالمعرفه.
[۱۰۰] احمد بزار، المسند، ج۵، ص۲۱۴، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
[۱۰۱] محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۵۴، بیروت، دار صادر.

در منابع اهل سنت حتی حنابله ، به مناسبت‌های مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء ، سخن از جواز و حتی استحباب توسل به صالحان آمده است.
در این‌باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان‌ به‌طور خاص استناد شده است.
[۱۰۲] محمد ابن مفلح، الفروع، ج۲، ص۱۲۷، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
[۱۰۳] علی مرداوی، الانصاف، ج۲، ص۴۵۶، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۰۴] محمد حطاب، مواهب الجلیل، ج۴۴، ص۴۰۵-۴۰۶، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۶ق.

محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است.
[۱۰۵] محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، ج۱، ص۳۲، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م.
[۱۰۶] محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، ج۱، ص۸۷، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م.



توسل به قرآن کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد.
در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که قرآن برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست،
[۱۰۷] عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۴، ص۳۰۲، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
و شرف‌الدین بوصیری (د ۶۹۴ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان التوسل بالقرآن تألیف کرده است.
[۱۰۸] محمد ابن بطوطه، الرحلة، ج۱، ص۱۵۹، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق.

در مواردی از توسل به تورات و انجیل توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است.
[۱۱۰] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۳۳، ص۳۶، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق.



در حدیثی مشهور از امام علی (ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست ۱۰ چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز ، پرداخت زکات ، روزه‌ داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم ، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست‌گویی.
[۱۱۱] حسین اهوازی، الزهد، ج۱، ص۱۳، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق.
[۱۱۲] محمد اسکافی، المعیار و الموازنة، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
[۱۱۳] نهج‌البلاغة، خطبه ۱۱۰.
[۱۱۴] محمد کراجکی، معدن الجواهر، ج۱، ص۷۰-۷۱، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۴ق.

در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا،
[۱۱۵] عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۲۷۶، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
به تقوا
[۱۱۶] عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۲، ص۵۹۱، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
و به استغفار
[۱۱۷] عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۶، ص۱۶۵، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
نیز سخن رفته است.
در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح ،
[۱۱۸] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۳۷، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
به جهاد و نماز
[۱۱۹] طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۱۱، بیروت، ۱۴۰۷ق.
و‌ به‌طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت
[۱۲۰] حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۶۱، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق.
در نوشته‌های عالمان ــ و نه در متون احادیث ــ آمده است.


با وجود آن‌که ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است.
در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد.
[۱۲۱] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۷۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.

در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...»
[۱۲۲] محمد کلینی، الکافی، ج۴، ص۷۴، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
دیده می‌شود.
خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی».
[۱۲۳] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۱۲۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.

گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایش‌های مختلف از صوفی تا سلفی ، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است.
[۱۲۴] احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۳۳۴، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
[۱۲۵] محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، ج۱، ص۲۶، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۱۲۶] محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.

محیی الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ ۱۲ق نیز با تألیف التوسل الاسنی بالاسماء الحسنی همین انگاره را دنبال کرده است.
بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است.
[۱۲۷] موسی حجاوی، «الاقناع»، ج۲، ص۸۴، همراه کشاف القناع بهوتی، بیروت، ۱۴۱۸ق.



(۱) قرآن کریم.
(۲) عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳) محمد ابشیهی، المستطرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۴) عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۵) احمد ابن ابی عاصم، السنة، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۳م.
(۶) محمد ابن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
(۷) محمد ابن بطوطه، الرحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۸) عبدالرحمان ابن جوزی، صفوة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۹) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقـادر عطا و مصطفـی عبدالقـادر عطـا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۱۰) محمـد ابن حبـان، الصحیح، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۱۱) محمد ابن خزیمه، الصحیح، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۱۲) محمد ابن درید، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.
(۱۳) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
(۱۴) محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۱۵) عبدالعزیز ابن عبدالسلام، قواعد الاحکام، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۱۶) جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق.
(۱۷) محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۸) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۹) محمد ابن ماجه، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۲۰) علی ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)، بیروت، مکتبة الحیاة.
(۲۱) محمد ابن مفلح، الفروع، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
(۲۲) ابن منظور، لسان.
(۲۳) سلیمان ابوداوود سجستانی، السنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق.
(۲۴) عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م.
(۲۵) احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۲۶) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۲۷) محمد اسکافی، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
(۲۸) الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۰م.
(۲۹) حسین اهوازی، الزهد، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق.
(۳۰) محمد بخاری، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۳۱) احمد بزار، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
(۳۲) احمد بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۳۳) محمد ترمذی، السنن، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب‌.
(۳۴) تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر.
(۳۵) یعقوب جعفری، بزرگداشت اولیای خدا، قم، ۱۳۷۲ش.
(۳۶) اسماعیل جوهری، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.
(۳۷) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۳۷) موسی حجاوی، «الاقناع»، همراه کشاف القناع بهوتی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
(۳۷) محمد حسینی، ذیل العبر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.
(۴۰) محمد حطاب، مواهب الجلیل، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۶ق.
(۴۱) علی خزاز، کفایة الاثر، قم، ۱۴۰۱ق.
(۴۲) حسین خصیبی، الهدایة الکبری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۴۳) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۴۴) خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م.
(۴۵) شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۴۶) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴۷) حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق.
(۴۸) محمود زمخشری، اساس البلاغة، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۴۹) علی سبکی، شفاء السقام، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۵۰) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۵۱) محمد شوکانی، الدر النضید، بیروت، دارالندوة الجدیده.
(۵۲) سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.
(۵۳) سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
(۵۴) طبری، تاریخ، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۵۵) طبری، التفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۵۶) محمد طوسی، الامالی، قم، ۱۴۱۳ق.
(۶۷) محمد طوسی، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۵۸) سلیمان طیالسی، المسند، بیروت، دارالمعرفه.
(۵۹) عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵م.
(۶۰) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، ۱۹۶۸م.
(۶۱) علی بن جعد، المسند، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۶۲) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۶۳) علی قمی، تفسیر، به کوشش موسوی جزایری، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
(۶۴) محمد کراجکی، معدن الجواهر، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۴ق.
(۶۵) محمد کلینی، الکافی، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
(۶۶) محمد کوفی، مناقب امیرالمؤمنین (ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم، ۱۴۱۲ق.
(۶۷) هبـةالله لالکایـی، کرامـات الاولیاء، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
(۶۸) محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۶۹) حسین محاملی، الامالی، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق.
(۷۰) علی مرداوی، الانصاف، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۷۱) محمد مفید، المسائل‌العکبریة، قم، ۱۴۱۳ق.
(۷۲) محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م.
(۷۳) احمد میبدی، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۷۴) نهج‌البلاغة.
(۷۵) محمد واقدی، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل.


۱. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۱۸۵-۱۸۶، بیروت/ بغداد، ۱۹۶۸م.
۲. ابن منظور، لسان، ذیل وسل.    
۳. طبری، التفسیر، ج۶، ص۲۲۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴. طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۵. محمد طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۱۰، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.    
۶. تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالفکر.
۷. تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ج۱، ص۲۳۸، بیروت، دارالفکر.
۸. طبری، التفسیر، ج۶، ص۲۲۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۹. اسماعیل جوهری، صحاح، ذیل وسل، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.    
۱۰. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۶۰، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق.
۱۱. ابن منظور، لسان، ذیل وسل.    
۱۲. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۷، ص۲۹۸، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م.    
۱۳. اسماعیل جوهری، صحاح، ذیل وسل، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.    
۱۴. محمود زمخشری، اساس البلاغة، ذیل وسل، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۵. ابن منظور، لسان، ذیل وسل.    
۱۶. محمود زمخشری، اساس البلاغة، ذیل خبط، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.    
۱۷. محمود زمخشری، اساس البلاغة، ذیل مهد، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.    
۱۸. محمد واقدی، فتوح الشام، ج۱، ص۱۸۰، بیروت، دارالجیل.
۱۹. احمدبن حنبل، مسند، ج۳، ۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
۲۰. محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۷۱۶، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۲۱. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹، بیروت، دار صادر.
۲۲. حسین محاملی، الامالی، ج۱، ص۳۴۳، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق.
۲۳. محمد طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۷۵، قم، ۱۴۱۳ق.
۲۴. محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ذیل شفع، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.
۲۵. محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۲۶. محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۲۷. احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۳۹، قاهره، ۱۳۴۹ق.    
۲۸. عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۳، ص۲۵۱، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م.    
۲۹. نهج‌البلاغة،حکمتِ ۳۹۶.
۳۰. الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، ج۲، ص۱۹۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۰م.
۳۱. حسین محاملی، الامالی، ج۱، ص۳۴۳، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق.
۳۲. عبدالرحمان ابن جوزی، صفوة الصفوة، ج۱، ص۴۶۴، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۳۳. عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۳، ص۲۵۱، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م.    
۳۴. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۴۳۰، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۳۵. محمد ابشیهی، المستطرف، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
۳۶. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۳۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۷.    
۳۸. طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۳۹. طبری، التفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۴۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۴۲. یعقوب جعفری، بزرگداشت اولیای خدا، ج۱، ص۲۵، قم، ۱۳۷۲ش.
۴۳. عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، ص۲۰-۲۲، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵م.    
۴۴. احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۳۸، قاهره، ۱۳۱۳ق.
۴۵. محمد ترمذی، السنن، ج۵، ص۵۶۹، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب‌.
۴۶. محمد ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۴۱، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
۴۷. محمد ابن خزیمه، الصحیح، ج۲، ص۲۲۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۷۱م.
۴۸. محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۴۵۸، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۴۹. محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۷۰۰، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۵۰. سلیمان ابوداوود سجستانی، السنن، ج۴، ص۲۳۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق.
۵۱. احمد بزار، المسند، ج۸، ص۳۵۴، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
۵۲. سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۲۸، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
۵۳. احمد ابن ابی عاصم، السنة، ج۱، ص۲۵۲، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۳م.
۵۴. محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۵۵. محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۵۶. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹، بیروت، دار صادر.
۵۷. احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۳، ص۳۵۲، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۵۸. احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۲۱، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
۵۹. سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۵۱، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۶۱. محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۲، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۶۲. سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط، ج۶، ص۳۱۳، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.
۶۳. سلیمان طیالسی، المسند، ص۱۹۸۴، بیروت، دارالمعرفه.
۶۴. محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۳-۸، بیروت، دارالندوة الجدیده.
۶۵. محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۷، بیروت، دارالندوة الجدیده.
۶۶. محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۶۷. محمد حسینی، ذیل العبر، ج۶، ص۱۳۸، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.
۶۸. علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۶۹. علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۱-۱۶۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۷۰. علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۷۱. علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۶۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۷۲. علی سبکی، شفاء السقام، ص۱۷۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۷۳. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
۷۴. علی بن جعد، المسند، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
۷۵. محمد ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
۷۶. عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۲۵، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۷۷. محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۳۹۷، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۷۸. محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۷۹. محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۱۳۶۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۸۰. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۲، بیروت، دار صادر.
۸۱. طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۸۲. هبـةالله لالکایـی، کرامـات الاولیاء، ج۱، ص۱۳۶، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
۸۳. محمد شوکانی، الدر النضید، ج۱، ص۹، بیروت، دارالندوة الجدیده.
۸۴. محمد ابن بابویه، الامالی، ج۱، ص۵۵۳، قم، ۱۴۱۷ق.    
۸۵. علی خزاز، کفایة الاثر، ج۱، ص۷۱، قم، ۱۴۰۱ق.
۸۶. محمد طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۷۵، قم، ۱۴۱۳ق.
۸۷. محمد ابن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
۸۸. علی قمی، تفسیر، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش موسوی جزایری، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۸۹. جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق.
۹۰. حسین خصیبی، الهدایة الکبری، ج۱، ص۳۳۱، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.    
۹۱. شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ج۳، ص۱۵۱، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
۹۲. علی ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)، ج۱، ص۵۹، بیروت، مکتبة الحیاة.
۹۳. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۷، بیروت، ۱۹۹۳م.
۹۴. محمد کوفی، مناقب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص۵۴۷، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم، ۱۴۱۲ق.
۹۵. محمد مفید، المسائل‌العکبریة، ج۱، ص۲۸، قم، ۱۴۱۳ق.    
۹۶. عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، ج۹، ص۸۹، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.    
۹۷. محمـد ابن حبـان، الصحیح، ج۱۵، ص۵۳۸، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۹۸. محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۱، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۹۹. سلیمان طیالسی، المسند، ج۱، ص۵۷، بیروت، دارالمعرفه.
۱۰۰. احمد بزار، المسند، ج۵، ص۲۱۴، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق.
۱۰۱. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۵۴، بیروت، دار صادر.
۱۰۲. محمد ابن مفلح، الفروع، ج۲، ص۱۲۷، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
۱۰۳. علی مرداوی، الانصاف، ج۲، ص۴۵۶، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۱۰۴. محمد حطاب، مواهب الجلیل، ج۴۴، ص۴۰۵-۴۰۶، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۶ق.
۱۰۵. محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، ج۱، ص۳۲، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م.
۱۰۶. محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، ج۱، ص۸۷، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م.
۱۰۷. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۴، ص۳۰۲، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۰۸. محمد ابن بطوطه، الرحلة، ج۱، ص۱۵۹، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۰۹. حسین خصیبی، الهدایة الکبری، ج۱، ص۴۴، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.    
۱۱۰. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۳۳، ص۳۶، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۱۱۱. حسین اهوازی، الزهد، ج۱، ص۱۳، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق.
۱۱۲. محمد اسکافی، المعیار و الموازنة، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
۱۱۳. نهج‌البلاغة، خطبه ۱۱۰.
۱۱۴. محمد کراجکی، معدن الجواهر، ج۱، ص۷۰-۷۱، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۴ق.
۱۱۵. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۳، ص۲۷۶، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۱۶. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۲، ص۵۹۱، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۱۷. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۶، ص۱۶۵، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۱۸. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۳۷، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۱۱۹. طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۱۱، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۲۰. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۶۱، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق.
۱۲۱. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۷۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۱۲۲. محمد کلینی، الکافی، ج۴، ص۷۴، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
۱۲۳. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۱۲۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۲۴. احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۳۳۴، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
۱۲۵. محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، ج۱، ص۲۶، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۱۲۶. محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۱۲۷. موسی حجاوی، «الاقناع»، ج۲، ص۸۴، همراه کشاف القناع بهوتی، بیروت، ۱۴۱۸ق.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «توسل»، ج۱۶، ص۶۱۷۵.    



جعبه ابزار