• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثابت بن دینار ثمالی (مؤلفان مهدوی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثابت بن دینار ثُمالی، مکنّی به ابو حمزه و مشهور به ابوحمزه ثمالی، متوفّای ۱۵۰ه‌ ق.، راوی، محدّث و مفسّر امامی قرن دوم و از اصحاب امام سجّاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) بود. ابوحمزه دعایی از امام زین العابدین (علیه‌السلام) نقل کرده است که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود و به دعای ابوحمزة ثمالی مشهور است.



سال تولّدِ ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی دقیقاً معلوم نیست؛ امّا با توجّه به اینکه از زاذان کِنْدی (متوفّای ۸۲ه‌. ق.) روایت نقل کرده است، باید پیش از سال ۸۲ه‌. ق. به دنیا آمده باشد.
ابوحمزه اهل کوفه بود.
[۲] الضّعفاء الکبیر، محمّد بن عمرو عقیلی مکّی، سفر اوّل، ص۱۷۲.
آل مُهَلَّب او را از موالی خود می‌دانستند؛ امّا نجاشی این ادّعا را رد کرده است. شیخ صدوق او را از قبیلة طَیّ و تیرة بنوثُعَل دانسته و دلیل شهرت ابوحمزه را به ثُمالی، سکونت وی در محلّة اقامت قبیلة ثُماله از تیرة اَزْد ذکر کرده است. ابوحمزه در کوفه با زید بن علی مراوده داشته و شاهد دعوت و شهادت او در کوفه بود.
ابوحمزه، پنج پسر صالح داشت. سه نفر ازفرزندان او نوح، منصور و حمزه همراه زید بن علی بن الحسین (علیه‌السلام) قیام کردند و علیه ‌حکومت جبّار امویان در کوفه دست ‌به‌ شورش زدند. در این قیام شیعیان کوفه با زید بیعت کردند.
سه فرزند ابوحمزه از شاخص‌ترین‌ چهره‌های آن قیام شمرده می‌شدند. آنها در کنار فرزند دلیر امام سجّاد (علیه‌السلام) علیه ظلم‌ مبارزه کردند. هنگامی که جنگ به اوج خود رسید و یاران زید بن علی‌ (علیهماالسلام) احساس ضعف‌ و شکست کردند، بسیاری از آنان بیعت را شکسته و فرار کردند. فقط عدّة‌ اندکی در اطراف زید باقی ماندند که از جملة آنان نوح، منصور و حمزه، فرزندان ابوحمزة ثمالی ‌بودند. آنان تا آخرین لحظه مقاومت کردند و تا پای جان ایستادند و در کنار پسر شجاع و غیرتمند پیشوای چهارم (علیه‌السلام) بعد ازفداکاری‌های بسیار، به درجة رفیع شهادت ‌نائل شدند.
دو فرزند دیگر ابوحمزه: علی و حسین در زمان امام کاظم (علیه‌السلام) زنده بودند. آن دو در ردیف محدّثان و فقهای شیعه قرار دارند و از امام ابوالحسن موسی الکاظم‌ (علیه‌السلام) و سایر ائمّه‌ (علیه‌السلام) احادیث و روایاتی نقل کرده‌اند.
[۱۰] نامة دانشوران، ابوالفضل بن فضل الله ساوجی، ج۱، ص۵۰.

ابوحمزه را از فقهای کوفه شمرده‌اند و کشّی و نجاشی در باب منزلت والای وی روایاتی نقل کرده‌اند. دو روایت در ذمّ ابوحمزه نیز در رجال کشّی آمده است که از دیدگاه خوئی اشکالات سندی دارند.
ابوحمزه شیوخ و راویان بسیاری دارد. مِزّی و خوئی فهرستی شامل کسانی که ثمالی از آنها روایت کرده و کسانی که از ثمالی حدیث نقل کرده‌اند، آورده است. اگر چه غالباً اهل سنّت وی را قدح و تضعیف کرده‌اند، حاکم نیشابوری در المستدرک از ابوحمزه حدیث نقل کرده و حکم به صحّت آنها داده و در خطبة کتاب
[۲۰] المستدرک علی الصحیحین، محمّد بن عبدالله حاکم نیشابوری، ج۱، ص۲۳.
به وثاقت جمیعِ راویانی که در طرق حدیثی او وارد شده‌اند، تصریح کرده است.
ابوحمزة ثمالی در اثر زحمات طاقت‌فرسا و فعّالیت‌های شبانه‌روزی در کسب علم و حکمت، به مرحله‌ای رسید که به عنوان استاد علم حدیث و فقه و تفسیر، بر کرسی تدریس تکیه زد و معارف اهل بیت (علیه‌السلام) را به شیعیان آموخت.


ابو حمزه اوّلین بار زمانی که امام سجّاد (علیه‌السلام) از مدینه به کوفه سفر نمودند، ایشان را ملاقات نمود و شیفتة ایشان شد. او ماجرای این ملاقات را این‌گونه نقل می‌کند: «جلوی ستون هفتم مسجد کوفه نشسته بودم که از سوی باب کنده مردی وارد شد که من در طول عمر خویش شخصی زیباتر، خوشبوتر، پاکیزه‌تر و خوش‌لباس‌تر از او ندیده بودم. عمّامه‌ای بر سر و پیراهنی عربی و قبایی بر تن داشت. کفش‌های عربی را از پای درآورد و در کنار ستون هفتم به نماز ایستاد. تکبیرةالاحرام نماز را وقتی ادا کرد، آن چنان جذّاب و مؤثّر بود که موهای بدنم سیخ شد. شیفتة نغمة زیبا و لهجة دلربای وی شدم. نزدیک‌تر شدم تا کلماتش را بهتر بشنوم. چهار رکعت نماز خواند با رکوع و سجود کامل و عالی. بعد از سلام نماز، شروع به دعا کردند: «الهی ان کان قد عَصیتُک، فانّی قد اطعتُک فی احبّ الاشیاء الیک الاقرار بِوَحدانیتک...»
بعد از اینکه از دعا فارغ شد، از مسجد بیرون رفت. من با اشتیاق تمام به دنبال وی به راه افتادم تا اینکه به مناخ (محلّ نگهداری شتران در کنار شهر) کوفه رسیدیم. در آنجا غلامی بود که شتر این مرد با عظمت را محافظت می‌کرد. از غلام پرسیدم: «این مرد کیست؟» جواب داد: «آیا از شمائل و سیمای نورانی‌اش او را نشناختی؟ او حضرت زین العابدین، علی بن الحسین (علیه‌السلام) است.»
وقتی آقا را شناختم، خود را به قدم‌های مبارکش‌انداختم و خواستم پاهایش را ببوسم. حضرت با دست‌های مطهّر خویش مرا از زمین بلند کردند و فرمودند: «نه! ‌ای ابا حمزه! سجده مخصوص خداوند عزیز و جلال است.» عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! برای چه به اینجا تشریف آورده‌اید؟» فرمود: «برای آنچه که دیدی! اگر مردم می‌دانستند که نماز خواندن در مسجد کوفه چه فضیلتی دارد، مثل کودکان چهار دست و پا به سوی آن می‌شتافتند.»


امام سجّاد (علیه‌السلام) به ابوحمزه فرمودند: «آیا دوست داری قبر جدّم، علی ابن ابی طالب (علیه‌السلام) را زیارت کنی؟» با شنیدن این پیشنهاد، شادی در چهرة ابوحمزه موج زد و آن قدر خوشحال شد که سر از پا نمی‌شناخت. وی با اینکه در کوفه و نزدیک نجف بود، قبر امام علی (علیه‌السلام) را نمی‌شناخت و همچنین تا آن لحظه به علّت موانعی موفّق به زیارت امام سجّاد (علیه‌السلام) نشده بود. او که مدّت‌ها انتظار وصال محضر یار را داشت، چنین فرصتی را غنیمت شمرد و با کمال میل، همراهی با امام (علیه‌السلام) را قبول کرد و در رکاب پیشوای چهارم شیعیان به راه افتاد. ابوحمزه در طول راه از خرمن معارف آن حضرت بهره برد تا اینکه به مرقد شریف امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رسیدند. امام سجّاد (علیه‌السلام) محلّ دفن مولای متّقیان را که تا آن زمان مخفی بود، به ابوحمزه نشان داده و فرمودند: «این قبر جدّم، علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است.» قبر امام علی (علیه‌السلام) تا زمان هارون الرّشید بر عموم مردم مخفی بود؛ فقط شیعیان خاص و مخلص با راهنمایی ائمّة معصومین (علیهم‌السلام) از قبر آن حضرت مطّلع بودند و گاه به زیارت آن بزرگوار مشرّف می‌شدند.
ابوحمزه می‌گوید: «وقتی چشمانم به آنجا افتاد، بقعه‌ای سفید دیدم که نور از آن می‌درخشید. امام چهارم (علیه‌السلام) از شتر پیاده شده و گونه‌های مبارک را بر خاک قبر گذاشتند؛ سپس شروع به خواندن زیارت کردند: «السَّلام علی اسمُ الله الرَّضی و نورُ وَجهُهُ المُضییء...»
ابوحمزه می‌گوید: «بعد از زیارت، امام سجّاد (علیه‌السلام) به مدینه تشریف بردند و من هم به کوفه بازگشتم. ابوحمزه پس از آن، بارها همراه شماری از فقیهان شیعه به زیارت قبر حضرت امام علی (علیه‌السلام) رفت. وی در این سفرها معارف اهل بیت (علیه‌السلام)، فقه، تفسیر و حدیث را به همسفران خود تعلیم می‌داد.»


ابوحمزه در اثر مناجات‌های عارفانه، نغمه‌های شبانه، عبادت‌های عاشقانه، اطاعت خالق یگانه و شاگردی مکتب ائمّه (علیه‌السلام) صاحب کرامت شد. ابوحمزه می‌گوید: «یکی از فرزندانم در اثر حادثه‌ای مصدوم شد و استخوان‌های دستش شکست. او را نزد یحیی بن عبدالله مجبر (معروف‌ترین شکسته‌بند عصر) بردم. او بعد از معاینة دقیق، گفت: استخوان‌های دست این کودک به شدّت آسیب دیده و شکستگی سختی برداشته است. باید صبر کنی تا وسایل معالجه را فراهم کنم. مدّت معالجه طولانی خواهد بود.
او به دنبال کار خود رفت و من همچنان با ناراحتی در اتاق منتظر بودم. در آن هنگام حال رقت بار طفل، که در اثر شدّت درد به خود می‌پیچید، مرا دگرگون کرد و حالم منقلب شد. در همین موقع به یاد دعایی که از مولایم، امام سیّدالسّاجدین (علیه‌السلام) آموخته بودم، افتادم. با یک حالت معنوی، دست کودک را گرفتم و با تضرّع آن دعا را خواندم و از خداوند متعال، بهبودی و شفای فرزندم را خواستار شدم. همان لحظه به اذن پروردگار متعال، فرزندم صحّت و سلامتی خود را بازیافت و من شکر الهی را به جا آوردم.
یحیی مجبر همراه وسایل درمان بازگشت و دست کودک را گرفت تا علاج کند. با شگفتی گفت: «این که سالم است! شاید دست دیگرش شکسته است.» شکسته‌بند دست دیگر طفل را به دقّت نگاه کرد و اثر شکستگی را در آن نیافت. مات و مبهوت گفت: «سبحان الله! چند لحظه قبل، من دست این بچّه را دیدم، استخوان‌هایش به شدّت شکسته بود؟! آری، از شما شیعیان چنین جادوهایی تعجّب ندارد! » ابوحمزه به او گفت: «وای بر تو! این جادو و سحر نیست. شفای دست پسرم در اثر دعای جان‌بخشی است که امام عارفان، علی بن الحسین (علیه‌السلام) به من آموخته است.» ابوحمزه می‌گوید: «یحیی از من درخواست کرد که آن دعا را به وی یاد بدهم. گفتم: «شگفت انگیزتر از این حادثه، اظهار این درخواست است. بعد از آن سوء ادب، کلمات خلاف مروّت و کردار زشت؛ من نمی‌توانم اسرار خفیه و امانت‌های الهی را به تو بسپارم.»
ابوحمزه می‌گوید: «روزی این حکایت را برای امام صادق (علیه‌السلام) نقل کردم. آن حضرت فرمود: «ای ابوحمزه! دعای تو با رضایت خداوند موافق بود که در کمتر از یک لحظه، دعایت را مستجاب کرد.»
حمران بن اعین (راوی خبر) می‌گوید: «وقتی ابی حمزه این حکایت را برایم نقل کرد، مشتاقانه به وی گفتم: ‌ای ابوحمزه! تو را به خدا سوگند می‌دهم! آن درّ گرانمایه و هدیة الهی را از من دریغ مدار و آن دعا را به من بیاموز! » ابوحمزه گفت: «سبحان الله! این سرّ را از آن جهت بر تو فاش کردم تا شوق تعلیم در تو زیاد شود و عطش آموزش بیابی! حالا بنویس: «یا حیُّ قَبل کُلِّ حَیّ، یا حَیُّ بعدَ کُلِّ حَیّ... صلّی علی محمّد و علی آل محمّد و افعل بی ما انتَ اهلُهُ یا ارحَمَ الرّاحمین.»
[۲۴] نامة دانشوران، ابوالفضل بن فضل الله ساوجی، ج۱، ص۴۷.

این دعا در حدود سه صفحه است و در کتاب مَهَجّ الدَّعوات و منهجُ العبادات (این کتاب در سال ۱۳۹۲ه‌. ش. توسط انتشارات یادمان فلسفی ترجمه و منتشر شده است. نسخة دیجیتالی به صورت PDF قابل دسترسی و دانلود موجود است.) سیّد بن طاووس آمده است.


ابوجعفر محمّد نیشابوری از سوی شیعیان نیشابور ماموریت داشت تا اجناسی را به امام صادق (علیه‌السلام) تقدیم نماید. وی در سر راه خود به مدینه، از کوفه عبور کرد و به زیارت قبر علی (علیه‌السلام) رفت. ابوجعفر می‌گوید: «در بین راه سفر، به کوفه رسیدم و قبل از هر چیز به زیارت قبر امیرالمومنین (علیه‌السلام) مشرّف شدم. در کنار قبر، پیرمردی را دیدم که فقهای شیعه اطراف او را گرفته بودند و از وی فقه و حدیث می‌آموختند. عدّه‌ای از مردم اطراف آن پیرمرد روشن ضمیر گردآمده بودند و احکام دینی را از وی سؤال می‌کردند و او با الهام از مکتب علی (علیه‌السلام)، آنها را پاسخ می‌داد.»
ابوجعفر از افرادی که آنجا جمع شده بودند، پرسید: «این مرد کیست؟» گفتند: «ابوحمزة ثمالی.» ابوجعفر سلام کرد و نشست. ابوحمزه پرسید: «ای مرد! کیستی و چکاره‌ای؟» ابوجعفر خود را معرّفی کرد و برنامة سفر خود را به اطّلاع وی رسانید. ابوحمزه خوشحال شد و او را در آغوش گرفت و پیشانیش را غرق بوسه ساخت و به او مژده داد که به زودی به هدف خود خواهد رسید. در همین حال ابوحمزه نگاهی به بیابان انداخته، به حاضران گفت: «آیا شما هم آنچه را که من مشاهده می‌کنم، می‌بینید یا نه؟» گفتند: «چه می‌بینی؟» گفت: «شترسواری به این سمت می‌آید.»
حاضران در جلسه به نقطه‌ای که ابوحمزه نشان می‌داد، خیره شدند و شترسوار را دیدند. طولی نکشید که مرد شترسوار خود را به کنار جمعیت رسانید و از مرکب پیاده شد و سلام کرد و در گوشه‌ای نشست. ابوحمزه پرسید: «ای مرد! از کجا می‌آیی؟»
- یثرب (مدینه).
- از یثرب چه خبر؟
- جعفر بن محمّد (علیه‌السلام) از دنیا رفت.
ابوحمزه با سوزدل نعره‌ای کشیده و دستش را به شدّت به زمین کوبید. ابوجعفر نیشابوری می‌گوید: «من هم از شنیدن این واقعة هولناک منقلب شدم، پشتم لرزید و احساس ناراحتی شدید به من دست داد و با خود گفتم: پس حالا به کجا باید بروم و این‌همه امانت‌های مردم را به دست چه کسی بسپارم و بالاخره کار امامت و رهبری امّت به کجا منتهی خواهد شد؟! » ابوحمزه در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد، از شخص تازه وارد پرسید: «امام چه کسی را برای جانشینی خود انتخاب کرد؟» او جواب داد: «آن حضرت سه نفر را جانشین خود قرار داد: منصور خلیفة عباسی، فرزندش عبدالله افطح، فرزند کوچکش موسی.»
ابوحمزه با شنیدن این خبر خوشحال شد و گفت: «الحمدلله الذّی لم یضلّنا، دلّ علی الصغیر و بین علی الکبیر، و سترالامر العظیم؛ ‌ خدا را سپاس می‌گویم که ما را گمراه نکرد. (امام صادق (علیه‌السلام)) ما را به صغیر راهنمایی فرمود و دلیل مردود بودن کبیر را بیان نمود و امر بزرگ را مخفی نگه داشت.» سپس گفت: «ای مرد نیشابوری! غمگین نباش! امام را شناختم.»
ابوحمزه در کنار قبر امیرالمومنین (علیه‌السلام) مشغول نماز شد. ما هم به نماز ایستادیم. پس از فراغت از نماز، به ابوحمزه گفتم: «ای مرد بزرگوار! از کجا امام بعدی را تشخیص دادی؟! » ابوحمزه پاسخ داد: «وصیت امام به منصور برای کوتاه‌کردن شرّ اوست. امام صادق (علیه‌السلام) برای حفظ امام بعدی تقیّه کرده است. از وصیت امام به دو فرزند بزرگتر و کوچکترش معلوم می‌شود که فرزند کوچکتر امام است؛ زیرا پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به علی (علیه‌السلام) فرمودند: «در صورتی که بزرگترین فرزندت عیبی نداشته باشد، امامت از آن اوست.» وقتی امام ششم (علیه‌السلام) دربارة دو نفر، که یکی از آنها بزرگتر از دیگری است، وصیت می‌کند، معلوم می‌شود که فرزندش، موسی (علیه‌السلام) امام است؛ چون فرزند بزرگش، عبدالله در بدن و دین عیبی دارد؛ ‌ زیرا افطح (کسی که سر یابینی یا پایش از انسان معمولی پهن‌تر است) عیبی در بدن دارد و جاهل به احکام شریعت است.»
ابوجعفر در ادامه سخنانش می‌افزاید: «من سخن ابوحمزه را به طور کامل نفهمیدم تا اینکه اموال و وجوه اهدایی شیعیان را همراه خود به مدینه بردم. بعد از ورود، به مدینه در محلّی ساکن شدم و به جست‌وجو در مورد جانشین پیشوای ششم پرداختم. فرزندش، عبدالله را به من نشان دادند. وقتی با او ملاقات کردم، هیچ کدام از حرکات، طرز رفتار، کردار، گفتار، آداب و معاشرت و جواب سؤالات وی را مطابق با عمل امام معصوم (علیه‌السلام) نیافتم و سرگردان به قبر مطهر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پناهنده شدم. غلامی مرا به محضر حجّت حق و امام مطلق، حضرت امام کاظم (علیه‌السلام) راهنمایی کرد. وقتی به محضر موسی بن جعفر (علیه‌السلام) مشرّف شدم، تمام علامات و نشانه‌های امام معصوم (علیه‌السلام) را در او یافتم و قلبم آرام گرفت. اموال و وجوهات شیعیان نیشابور را به آن حضرت تقدیم کردم. امام بعضی را قبول و تعدادی را رد کردند و موقع خداحافظی به من فرمودند: «آیا ابوحمزة ثمالی در نزدیک کوفه و موقع زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چنین و چنان نگفت؟» و سخنان ابوحمزه را تماماً برایم بازگو کردند. گفتم: بلی. امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «مؤمن چنین است: هرگاه خداوند قلبش را نورانی کند او با اشارات و کنایات همه چیز را می‌فهمد. حالا بلند شو و از اصحاب بزرگ پدرم تصریح وی را در مورد جانشین خویش تحقیق کن.»


فضل بن شاذان از امام رضا (علیه‌السلام) روایت کرده است که ابوحمزه در زمان خود، مانند سلمان در زمانش و در روایتی دیگر مانند لقمان در زمانش بوده است؛
[۲۹] «بررسی سبک شناسانة دعای ابوحمزة ثمالی»، ابراهیم نامداری، علی اکبر احمدی و اعظم میرزایی احد، فصل‌نامة الهیات قرآنی، پاییز و زمستان ۱۳۹۴ه‌. ش.، شمارة ۵، ص۱۱۵.
زیرا او در خدمت چهار تن از ما بوده است: امام سجّاد (علیه‌السلام)، امام باقر (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و برهه‌ای از دورة امام کاظم (علیه‌السلام).
امام صادق (علیه‌السلام) دربارة ابو حمزه فرموده‌اند: «او در زمان خودش، مانند سلمان در زمان خود بود» و نیز فرموده‌اند: «وقتی او را می‌بینم، مشعوف می‌شوم.»
البتّه احتمال دارد روایت اوّل تصحیف شده و نام سلمان به لقمان تغییر کرده باشد؛ زیرا در آن سخن از همراهی و نزدیکی به اهل بیت (علیه‌السلام) است که با ویژگی جناب سلمان هم‌خوانی بیشتری دارد. روایت دوم هم مؤیّد این نظر است.
ایشان از فقها، زهّاد و مشایخ کوفه محسوب می‌شد، جزو اصحاب خاصّ ائمّه اهل بیت (علیه‌السلام) در زمان خود بوده است.
ابوحمزة ثمالی محضر چهار امام بزرگوار را درک کرده و مورد اعتماد و علاقة اهل بیت عصمت و طهارت (علیه‌السلام) محسوب می‌شد. وی در علم حدیث و تفسیر به مراتب عالی دست یافته بود. برخی او را از فقهای کوفه برشمرده‌اند.
نجاشی درباره‌اش می‌گوید: «او از بهترین یاران امامان و مردان موثّق بود که در روایت به قول او اعتماد می‌کنند.»
[۳۳] «یاران امام، ابوحمزة ثمالی»، سیّد محمّدجواد مهری، مجلّة پاسدار اسلام، خرداد ۱۳۶۶، شمارة ۶۶.

همچنین شیخ صدوق می‌گوید: «ابوحمزه ثقه و عادل است. او چهار امام را ملاقات کرده است. امام سجّاد و امام باقر و امام صادق و امام کاظم (علیه‌السلام).»
[۳۴] «یاران امام، ابوحمزة ثمالی»، سیّد محمّدجواد مهری، مجلّة پاسدار اسلام، خرداد ۱۳۶۶، شمارة ۶۶.

روایات متعددی از طریق وی در منابع روایی شیعه نقل شده است.
در مناظره با مخالفان و احتجاج با آنها مورد اعتماد ائمّه (علیه‌السلام) بوده است و او را در تعلیم اسرار و علوم و وصایای خود بر دیگر اصحاب مقدّم داشته‌اند. بدین جهت مورد وثوق و اعتماد علمای شیعه در روایت حدیث قرار گرفته است.
شیخ صدوق، کشّی، ابن ندیم، نجاشی، شیخ طوسی، ابن داوود حلّی، علّامه حلّی و دیگر بزرگان شیعه ایشان را توثیق و تعدیل کرده‌اند.
سیّد حسن صدر در تاسیس الشّیعه می‌فرماید: «نزد ائمّه (علیه‌السلام) بزرگ و محترم بود. از آنان روایات بسیار شنید و جزو یاران خاصّ آن بزرگواران محسوب می‌گردید. در عصر خویش شیخ شیعه در کوفه بوده و به نظرات و اقوال او گوش فرا می‌دادند؛
امّا اهل سنّت ایشان را توثیق ننموده، احادیث او را موهن و ضعیف می‌شمردند و او را به غلوّ در تشیّع و رافضی بودن متّهم می‌کنند. با این حال برخی اهل سنّت، مانند ابن‌کثیر، تِرمِذی، ابن‌ماجه، خطیب بغدادی و... از او روایت نقل کرده و به آنها استناد می‌کنند.
در تفسیر نیز ثعلبی، طبری، ابن کثیر، قرطبی، سیوطی، ابو حیّان، حاکم نیشابوری، ابو الفرج اصفهانی، ابن اسحاق و عدّه‌ای دیگر از او نقل نموده‌اند.»


ابوحمزة ثمالی علاوه بر اینکه از مکتب‌ پرفیض امام زین‌العابدین، امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) استفاده برد، از محضر بزرگان ‌صحابه و دانشمندان نامی عصر خویش نیزبهره‌مند شد که از جمله آنها می‌توان از جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن‌ حسن‌ (علیه‌السلام)، سعید بن جبیر و ابوبصیر نام برد. وی از آنان حدیث و تفسیر آموخته است.


ابوحمزة ثمالی همچنین معارف اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) را به‌شمار فراوانی از فقیهان و سایر شیعیان دانش‌ طلب و علم دوست آموخته است. نویسندة‌ معجم رجال الحدیث ‌بیش از چهل نفر را نام ‌می‌برد که در زمرة شاگردان ابوحمزه محسوب ‌می‌شوند.
حسن بن محبوب، محمّدبن مسلم، معاویة ‌بن عمّار، صفوان جمّال، حسن بن حمزه، هشام بن سالم، داوود رقّی ابو ایّوب، ابان بن‌عثمان، ابوسعید المکاری، ابن مسکان و حمّاد بن ابی‌طلحه بیاع السابری از شاگردان ‌ابوحمزه هستند. بعضی از شاگردان او از ارکان ‌شیعه و از یاران نزدیک ائمّه (علیه‌السلام) محسوب می‌شوند.


نجاشی از آثار ابوحمزه به تفسیر القرآن، کتاب النوادر و رسالة الحقوق عن علی بن الحسین (علیه‌السلام) اشاره کرده است.

۹.۱ - تفسیر ابوحمزه

برخی معتقدند ابوحمزة ثمالی نخستین دانشمند شیعی است که کتاب تفسیر قرآن را نگاشته است.
[۴۰] متن، شرح و تفسیر دعای ابوحمزة ثمالی، محمّدعلی خزائلی، ص۲۵.

طریق و متن متداول تفسیرِ ابوحمزه در میان امامیّه، به روایت ابوبکر محمّد بن عمر جِعابی از ابوسهل عمرو بن حمدان در محرّم ۳۰۷ه‌. ق.، از سلیمان بن اسحاق مُهَلَّبی است و سلیمان بن اسحاق در ۲۶۷ه‌. ق. در بصره، تفسیر ابوحمزه را از طریق عموی خود، ابو عمرو عبد ربّه مهلَّبی از ابوحمزه روایت کرده است. عبدالله بن حمزه منصور بالله (متوفّای ۶۱۴ه‌. ق.)
[۴۲] العقد الثمین فی تبیین احکام الائمّة الهادین، عبدالله بن حمزه منصور بالله، صص ۱۵۳-۱۵۴.
ضمن اشاره به این طریق روایت تفسیر ابوحمزه، به تفاوت متن این روایت با تحریری از تفسیر که میان اهل سنّت رواج داشته، اشاره کرده و چند نقل از تحریری را که به روایت جعابی است، آورده. ظاهراً احمد بن محمّد ثعلبی (متوفّای ۴۲۷ه‌. ق.) که در تالیف تفسیر خود، الکشف و البیان، از تفسیر ابوحمزه استفاده کرده، از همین تحریر بهره برده است.
[۴۴] تاریخ التراث العربی، فؤاد سزگین، ج۱، جزء ۳، ص۲۷۳.
متن تفسیر ابوحمزه تا قرن ششم هجری قمری باقی مانده است. طبرسی در مجمع البیان و ابن شهرآشوب (متوفای ۵۸۸ه‌. ق.) در مناقب آل ابی طالب (علیه‌السلام) از این تفسیر، روایاتی نقل کرده‌اند. عبدالرّزاق محمّدحسین حرزالدّین، روایات منقول از ابوحمزه را که صبغة تفسیری داشته یا در منابع به نقل آنها از تفسیر ابوحمزه اشاره شده در کتابی با عنوان «تفسیر القرآن الکریم لابی حمزة بن ثابت بن دینار الثّمالی» گردآوری کرده است.

۹.۲ - ویژگی‌های تفسیر ابوحمزه

در تفسیر ابوحمزه، بر خلاف تفاسیر ماثور دیگر، احادیث مرسل کمتری دیده می‌شود. ابوحمزه به اسباب نزول توجّه داشته و ضمن توجّه به فضائل اهل بیت (علیه‌السلام)، از شیوة تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرده و به اجتهاد، قرائت، لغت، نحو و نقل آرای مختلف در معنای آیات اهتمام ویژه داشته است.

۹.۳ - مسند ابوحمزه

عبدالرّزاق محمّدحسین حرزالدّین، مجموعه روایات فقهی منقول از ابوحمزه را گرد آورده و بر اساس ابواب فقهی در کتاب مسند ابی حمزه ثابت بن دینار ثمالی به چاپ رسانده است. در منابع، در بین آثار ابوحمزه، به تالیف مسند اشاره‌ای نشده و تنها شیخ طوسی از تالیف اثری به نام کتاب یاد کرده که ظاهراً مقصود وی از این عنوان، اصل (یکی از اصول اربع مائه) است.

۹.۴ - طُرُق روایات کتاب مسند ابو حمزه

شیخ طوسی دو طریق در روایت کتاب (اصل) ابوحمزه یاد کرده است: نخست به روایت جماعتی از عالمان امامیّه از شیخ صدوق به روایت پدر صدوق و محمّد بن حسن بن ولید (متوفای ۳۴۳ه‌. ق.) و موسی بن متوکّل از سعد بن عبدالله اشعری (متوفای ۲۹۹ یا ۳۰۱ه‌. ق.) و عبدالله بن جعفر حِمْیری از احمد بن محمّد بن عیسی از حسن بن محبوب از ابوحمزه و دوم از طریق احمد بن عَبْدون (متوفای ۴۲۳ه‌. ق.) ، از ابوطالب عبیدالله بن احمد انباری (متوفای ۳۵۶ه‌. ق.) ، از حمید بن زیاد که وی نیز این کتاب را به روایت یونس بن علی عطّار از ابوحمزه نقل کرده است.

۹.۵ - دیگر تالیفات

نجاشی از دیگر آثار ثمالی، به کتاب النّوادر به روایت حسن بن محبوب از ابوحمزه اشاره کرده و طریق خود را در نقل این کتاب آورده است. شیخ طوسی نیز در کنار کتابی به نام کتاب الزّهد از کتاب النّوادر سخن گفته و طریق خود را در روایتِ این دو کتاب به روایت حمید بن زیاد (متوفای ۳۱۰ه‌. ق.) از ابوجعفر محمّد بن عیاش بن عیسی از ابوحمزه آورده است.
اثرِ دیگر ابوحمزه، رسالة الحقوق عن علی بن الحسین (علیه‌السلام) است. متن این رساله با تغییرات‌ اندکی در دو تحریر، یکی به روایت ابن‌بابویه
[۵۴] الامالی، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، صص ۳۶۸-۳۷۵.
و دیگری به روایت ابن‌ شُعْبَة حَرّانی (قرن چهارم)، در کتاب تحف العقول باقی مانده است.


ابوحمزه از برخی امامان دعاهای متعدّدی آموخته است. شیخ طوسی در مصباح المتهجّد، به نقل از ابوحمزه، دعایی از امام سجّاد (علیه‌السلام) آورده که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود و به دعای ابوحمزه ثمالی مشهور است و شرح‌هایی نیز بر آن نوشته شده است. این دعای نسبتاً طولانی مضامین اخلاقی و عرفانی والایی دارد و خواندن آن در بین شیعیان متداول است.
در بررسی‌هایی که در آثار ابوحمزه توسط حدیث شناسان و رجال شناسان صورت گرفته است، به این نتیجه می‌رسیم که ایشان به عنوان شخصیّتی مهدوی در کسوت یک راوی، محدّث و مؤلّف قابل شناسایی می‌باشد.
ما به عنوان نمونه فقط یک مورد از احادیث وی را دربارة فضیلت‌ امام علی‌ (علیه‌السلام) و غیبت‌ حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) از منابع روایی ایشان نقل می‌کنیم:
ابوحمزة ثمالی از سعید بن جبیر و او از ابن عبّاس چنین نقل می‌کند: «پیامبر بزرگوار اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: علی بعد از من، امام امّت است و قائم منتظر از نسل علی است؛ همان کسی که ‌زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، بعد از آنکه از ظلم و جور پرخواهد شد. قسم به آن‌ کسی که مرا به حق مبعوث فرمود - تا مردم را بشارت داده و از عذاب خدا بترسانم. - آنان که‌ در امامت وی در زمان غیبت ثابت و استوار خواهند بود، از کبریت احمر کمیاب‌تر هستند.»
جابربن عبدالله انصاری در این هنگام به پاخاست وعرض کرد: «یا رسول الله! مگر فرزند قائم تو غیبت‌ خواهد داشت؟! » پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: «بلی. قسم به پروردگارم! مطمئنّاً خداوند اهل ایمان را آزمایش خواهد کرد و در این آزمایش، کفّار هلاک خواهند شد. ای‌جابر! این غیبت طولانی یکی از اسرار الهی‌ است و از نظر بندگان خداوند، آن سرّ مخفی‌است. مبادا در این امر شک کنی؛ زیرا شک و تردید در کارها و افعال پنهان و آشکار خداوند متعال، مساوی با کفر است.»
ابن حجر عسقلانی در تهذیب التّهذیب که از کتاب‌های جامع در موضوع جرح و تعدیل است، پس از ذکر اساتید و شاگردان وی، به ذکر اقوال نَسائی، ابوحاتم رازی (متوفای ۲۷۷ه‌. ق.) و دیگران در جرح ابوحمزه پرداخته است. او همچنین دیدگاه ابن‌حبّان (متوفای ۳۵۴ه‌. ق.) را در بارة وی را نقل کرده است. وی معتقد است تضعیف‌های وارد شده در بارة او به خاطر این است که از غالیان شیعه است.
در نتیجه، باید بر این امر معترف شد که ابو‌حمزه در نزد قاطبة اهل سنّت تضعیف شده است و این فقط به سبب تشیّع وی و اعتقاد به رجعت و دیگر عقاید شیعی است که در تفسیر منسوب ایشان قابل بررسی و ردیابی می‌باشد.


ابوبصیر، یار دیرین و صمیمی ابوحمزه‌ نقل می‌کند: روزی به محضر امام صادق‌ (علیه‌السلام) ‌مشرّف شدم. امام (علیه‌السلام) در ضمن گفت‌و‌گو از من سؤال کردند:
«ابوحمزة ثمالی چه طور است، چه کار می‌کند؟»
- ابوحمزه را وقتی ترک کردم، مریض و بدحال بود.
- «موقعی که پیش او رفتی، سلام مرا به وی برسان و بگو: در فلان ماه و فلان روز مرگ تو فرا می‌رسد و زندگانی را به درود خواهی گفت.»
عرض کردم: «فدایت‌ شوم! به خدا سوگند! او یکی ازدوستان و شیعیان خالص شماست و ما به او انس گرفته‌ایم.»
فرمودند: «راست می‌گویی! امّا آن موقعیت و منزلتی که او در نزد خداوند و پیش ما دارد، برایش بهتر است.»
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! آیا شیعة شما در روز قیامت ‌با شما خواهد بود؟»
فرمودند: «بلی؛ اگر از نافرمانی خداوند بترسد، مراقب دستورهای پیامبرش باشد و از ارتکاب گناهان خودداری ورزد، حتماً در درجات ‌بهشت ‌با ما خواهد بود.»
سال وفات ابوحمزه ۱۵۰ه‌. ق. ذکر شده است؛ امّا به دلیل روایت حسن بن محبوب (۱۴۹-۲۲۴ه‌. ق.) از او، تاریخ وفاتش باید بعد از ۱۵۰ه‌. ق. باشد. در باب تاریخ وفات ابوحمزه اقوال دیگری هم وجود دارد که منشا آنها تصحیفاتی است که در کتاب‌های حدیثی و رجالی رخ داده است.


۱. تهذیب الکمال فی اسماء الرّجال، یوسف بن عبدالرّحمان مزّی، ج۴، ص۳۵۸.    
۲. الضّعفاء الکبیر، محمّد بن عمرو عقیلی مکّی، سفر اوّل، ص۱۷۲.
۳. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۴. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۵. من لا یحضره الفقیه، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، ج۴، مشیخه، ص۴۴۴.    
۶. فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، عبدالکریم بن احمد بن طاووس، ص۱۴۰.    
۷. تهذیب الاحکام، محمّد بن حسن طوسی، ج۶، ص۳۷.    
۸. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۹. اعیان الشّیعة، سیّد محسن امین عاملی، ج۴، ص۱۰.    
۱۰. نامة دانشوران، ابوالفضل بن فضل الله ساوجی، ج۱، ص۵۰.
۱۱. تفسیر القرآن الکریم لابی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی، ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی، مقدّمة حرزالدّین، ص۱۷.    
۱۲. اختیار المعرفة الرّجال، محمّد بن عمر کشّی، ج۱، صص ۲۰۲-۲۰۳.    
۱۳. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۱۴. اختیار المعرفة الرّجال، محمّد بن عمر کشّی، ج۱، ص۲۰۱.    
۱۵. معجم رجال الحدیث، سیّد ابوالقاسم خوئی، ج۴، ص۲۹۷.    
۱۶. تهذیب الکمال فی اسماء الرّجال، یوسف بن عبدالرّحمان مزّی، ج۴، ص۳۵۸.    
۱۷. معجم رجال الحدیث، سیّد ابوالقاسم خوئی، ج۴، ص۲۹۳.    
۱۸. الکامل فی ضعفاء الرّجال، عبدالله بن عدی، ج۲، ص۲۹۴.    
۱۹. المستدرک علی الصحیحین، محمّد بن عبدالله حاکم نیشابوری، ج۲، ص۵۶۵.    
۲۰. المستدرک علی الصحیحین، محمّد بن عبدالله حاکم نیشابوری، ج۱، ص۲۳.
۲۱. فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، عبدالکریم بن احمد بن طاووس، ص۷۵.    
۲۲. سفینة البحار، عبّاس قمی، ج۲، ص۴۴۰.    
۲۳. مهج الدّعوات، علی بن موسی بن طاووس، ص۱۶۵.    
۲۴. نامة دانشوران، ابوالفضل بن فضل الله ساوجی، ج۱، ص۴۷.
۲۵. معجم رجال الحدیث، سیّد ابوالقاسم خوئی، ج۴، ص۲۹۴.    
۲۶. مدینة معاجز الائمّة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، سیّد‌هاشم بحرانی، ج۶، ص۳۹۷-۳۹۸.    
۲۷. بحارالانوار، محمّدباقر مجلسی، ج۴۷، ص۲۵۱.    
۲۸. اعیان الشّیعة، سیّد محسن امین عاملی، ج۴، ص۱۱.    
۲۹. «بررسی سبک شناسانة دعای ابوحمزة ثمالی»، ابراهیم نامداری، علی اکبر احمدی و اعظم میرزایی احد، فصل‌نامة الهیات قرآنی، پاییز و زمستان ۱۳۹۴ه‌. ش.، شمارة ۵، ص۱۱۵.
۳۰. منتهی المقال فی احوال الرّجال، محمّد بن اسماعیل مازندرانی حائری، ج۲، ص۱۹۲.    
۳۱. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۳۲. سعید تاریخ یعقوبی، احمد یعقوبی، ج۲، صص ۳۹۲-۳۹۰.    
۳۳. «یاران امام، ابوحمزة ثمالی»، سیّد محمّدجواد مهری، مجلّة پاسدار اسلام، خرداد ۱۳۶۶، شمارة ۶۶.
۳۴. «یاران امام، ابوحمزة ثمالی»، سیّد محمّدجواد مهری، مجلّة پاسدار اسلام، خرداد ۱۳۶۶، شمارة ۶۶.
۳۵. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۱، ص۸۸.    
۳۶. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۱، ص۳۶۸.    
۳۷. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۸۱.    
۳۸. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۱۸۸.    
۳۹. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، صص ۱۱۵-۱۱۶.    
۴۰. متن، شرح و تفسیر دعای ابوحمزة ثمالی، محمّدعلی خزائلی، ص۲۵.
۴۱. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۴۲. العقد الثمین فی تبیین احکام الائمّة الهادین، عبدالله بن حمزه منصور بالله، صص ۱۵۳-۱۵۴.
۴۳. الکشف والبیان المعروف تفسیر الثعلبی، احمدبن محمّد ثعلبی، ج۱، ص۸۲.    
۴۴. تاریخ التراث العربی، فؤاد سزگین، ج۱، جزء ۳، ص۲۷۳.
۴۵. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، ج۵، ص۲۸.    
۴۶. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، ج۶، ص۴۵۴-۴۵۵.    
۴۷. مناقب آل ابی طالب (علیه‌السلام)، محمّد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، ج۲، ص۷۱.    
۴۸. مناقب آل ابی طالب (علیه‌السلام)، محمّد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، ج۳، ص۶۱.    
۴۹. تفسیر القرآن الکریم لابی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی، ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی، مقدّمة حرزالدّین، صص ۶۰-۶۶.    
۵۰. فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، محمّد بن حسن طوسی، ص۱۰۵.    
۵۱. فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، محمّد بن حسن طوسی، ص۱۰۵.    
۵۲. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۶.    
۵۳. فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، محمّد بن حسن طوسی، ص۱۰۵.    
۵۴. الامالی، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، صص ۳۶۸-۳۷۵.
۵۵. من لا یحضره الفقیه، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، ج۲، ص۶۱۸.    
۵۶. تحف العقول عن آل الرّسول، حسن بن علی بن شعبه حرّانی، صص ۲۵۵-۲۷۲.    
۵۷. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، صص ۵۴۰-۵۴۱.    
۵۸. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۵۵۶.    
۵۹. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۵۶۸.    
۶۰. مصباح المتهجّد، محمّد بن حسن طوسی، ص۵۸۲-۶۰۴.    
۶۱. الذّریعة الی تصانیف الشّیعة، محمّدمحسن آقابزرگ طهرانی، ج۱۳، ص۲۴۶.    
۶۲. ینابیع المودّه، سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی، ج۳، ص۳۹۷.    
۶۳. تهذیب التهذیب، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، ج۲، ص۷.    
۶۴. معجم رجال الحدیث، سیّد ابوالقاسم خوئی، ج۴، ص۲۹۴.    
۶۵. سفینة البحار، عبّاس قمی، ج۲، ص۴۴۰.    
۶۶. من لا یحضره الفقیه، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، ج۴ مشیخه، ص۴۴۴.    
۶۷. فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص۱۱۵.    
۶۸. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۱، ص۸۸.    
۶۹. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۱، ص۳۶۸.    
۷۰. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۸۱.    
۷۱. الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۱۸۸.    
۷۲. تفسیر القرآن الکریم لابی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی، ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی، ص۱۷.    



• اختیار المعرفة الرّجال، محمّد بن عمر کشّی، تلخیص محمّد بن حسن طوسی، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ه‌. ش.
• الامالی، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، قم، ۱۳۶۲ه‌. ش.
• «بررسی سبک شناسانة دعای ابوحمزة ثمالی»، ابراهیم نامداری، علی اکبر احمدی و اعظم میرزایی احد، فصل‌نامة الهیات قرآنی، پاییز و زمستان ۱۳۹۴ه‌. ش.، شمارة ۵،
• پایگاه اینترنتی الشّیعه (پایگاه علمی فرهنگی اعتقادی ائمّه (علیه‌السلام)) به آدرس www.farsi. al-shia.org
• «ثمالی، ابوحمزه ثابت بن دینار»، محمّدکاظم رحمتی، دانش‌نامة بزرگ اسلامی، تهران‌، مرکز دائرةالمعارف‌ بزرگ ا‌سلامی، ۱۳۹۳ه‌. ق.
• تاریخ التراث العربی، فؤاد سزگین، ترجمه (به عربی) محمود فهمی حجازی، ریاض، ۱۴۰۳ه‌. ق.
• تاریخ یعقوبی، احمد یعقوبی.
• تحف العقول عن آل الرّسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، حسن بن علی بن شعبه حرّانی، تحقیق علی‌اکبر غفّاری، قم، ۱۳۶۳ه‌. ش.
• تفسیر القرآن الکریم لابی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی، ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی، تحقیق عبدالرزاق محمّدحسین حرزالدّین، قم، ۱۳۷۸ه‌. ش.
• تهذیب الاحکام، محمّد بن حسن طوسی، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ه‌. ق.
• تهذیب الکمال فی اسماء الرّجال، یوسف بن عبدالرّحمان مزّی، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۳ه‌. ق.
• الذّریعة الی تصانیف الشّیعة، محمّدمحسن آقابزرگ طهرانی، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ه‌. ق.
• رجال الطوسی، محمّد بن حسن طوسی، نجف، ۱۳۸۰ه‌. ق.، چاپ افست قم، بی‌تا.
• الضّعفاء الکبیر، محمّد بن عمرو عقیلی مکّی، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ه‌. ق.
• العقد الثمین فی تبیین احکام الائمّة الهادین، عبدالله بن حمزه منصور بالله، نسخة عکسی کتابخانه مرکز احیای میراث اسلامی قم، شمارة ۲۰.
• فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، عبدالکریم بن احمد بن طاووس، تحقیق تحسین آل شبیب موسوی، قم، ۱۴۱۹ه‌. ق.
• فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ه‌. ق.
• فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، محمّد بن حسن طوسی، تحقیق عبدالعزیز طباطبائی، قم، ۱۴۲۰ه‌. ق.
• الکامل فی ضعفاء الرّجال، عبدالله بن عدی، بیروت، ۱۴۰۵ه‌. ق.
• «کاوشی در شناخت رجالی ثابت بن دینار ابوحمزة ثمالی»، سیّد محمّدصادق حسینی سرشت، مجلّة علوم حدیث، بهار ۱۳۸۹ه‌. ش.، شمارة ۵۵.
• الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، احمدبن محمّد ثعلبی، تحقیق علی عاشور، بیروت، ۱۴۲۲ه‌. ق.
• متن، شرح و تفسیر دعای ابوحمزة ثمالی، محمّدعلی خزائلی، محاضر: عبّاس ایزدی، قم، ابتکار دانش، ۱۳۸۷ه‌. ش.
• المستدرک علی الصحیحین، محمّد بن عبدالله حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
• مصباح المتهجّد، محمّد بن حسن طوسی، بیروت، ۱۴۱۱ه‌. ق.
• مناقب آل ابی طالب (علیه‌السلام)، محمّد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، تحقیق‌هاشم رسولی محلّاتی، قم، بی‌تا.
• من لا یحضره الفقیه، محمّد بن علی بن بابویه صدوق، تحقیق حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱ه‌. ق.
• نامة دانشوران، ابوالفضل بن فضل الله ساوجی، ایران، چاپ سنگی.
• ویکی شیعه به آدرس fa.wikishia.net



جعبه ابزار