• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثروت اصحاب شمال (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فزونى نعمت، اصحاب شمال را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است. درست است که همه (اصحاب الشمال) در زمره (مترفین) نیستند، ولى هدف قرآن سردم‌داران آنهاست. همان‌گونه که امروز هم مى‌بینیم فساد جامعه‌هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهى دیگران نیز مى‌باشند، سرنخ تمام جنگ‌ها و خونریزی‌ها و انواع جنایات، و مراکز شهوات، و گرایش‌هاى انحرافى، به دست این گروه است، و به همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روى آنها مى‌گذارد.



اصحاب شمال، انسان‌هاى مرفه و ثروتمندی بودند:

• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ»؛ آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند».

۱.۱ - بیان آیه

این آیه علت استقرار اصحاب شمال در عذاب را بیان مى‌کند، و اشاره با کلمه (ذلک) به همان عذاب آخرتى است که قبلا ذکر کرده بود، و (اتراف) که مصدر کلمه (مترفین) است به معناى آن است که نعمت، صاحب نعمت را دچار مستى و طغیان کند، کسى نعمت چنینش کند مى‌گویند او اتراف شده؛ یعنى سرگرمى به نعمت آن‌چنان او را مشغول کرده که از ماوراى نعمت غافل گشته، پس مترف بودن انسان به معناى دل‌بستگى او به نعمت‌هاى دنیوى است، چه آن نعمت‌هایى که دارد، و چه آن‌هایى که در طلبش مى‌باشد، چه اندکش و چه بسیارش.
این را بدان جهت گفتیم که دیگر اشکال نشود به این‌که بسیارى از اصحاب شمال از متمولین و داراى نعمت‌هاى بسیار نیستند، چون نعمت‌هاى همه در داشتن مال خلاصه نمى‌شود، مال یکى از آن نعمت‌هاست، و آدمى غرق در انواع نعمت‌هاى خدایى است، ممکن است مردى تهى‌دست به یکى دیگر از آن نعمت‌ها دچار طغیان بشود.
و به هر حال معناى آیه این است که: اگر گفتیم ما اصحاب شمال را به فلان عذاب گرفتار مى‌کنیم، علتش این است که آنان قبل از این در دنیا دچار طغیان بودند، و به نعمت‌هاى خدا اتراف شده بودند.

• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».
• «مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيهْ؛ مال و ثروتم هرگز مرا بى‌نياز نکرد».

۱.۲ - تفسیر آیات



۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

خداوند مى‌فرماید: این مجرم گنهکار زبان به اعتراف گشوده مى‌گوید: (مال و ثروتم هرگز مرا بى‌نیاز نکرد، و به درد امروز که روز بیچارگى من است نخورد) (ما اغنى عنى مالیه).
نه‌تنها اموالم مرا بى‌نیاز نکرد و حل مشکلى از من ننمود (بلکه قدرت و سلطه من نیز نابود شد و از دست رفت)! (هلک عنى سلطانیه).
خلاصه نه مال به کار آمد، و نه مقام، و امروز با دست تهى، و در نهایت ذلت و شرم‌سارى، در دادگاه عدل الهى حاضرم، همه اسباب نجات قطع شده‌، قدرتم بر باد رفته، و امیدم از همه جا بریده است.

۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

آیات ۲۸ و ۲۹ دو کلمه حسرت است که در آن روز بعد از بى‌نتیجه دیدن کوشش‌هاى دنیایى خود مى‌گوید، چون او تا در دنیا بود، مى‌پنداشت کلید سعادتش در زندگى مال و قدرت است، و این دو تمامى ناملایمات احتمالى را از او دفع مى‌کنند، و بر هر محبوب و لذتى مسلطش مى‌سازند، و به همین خیال خام بود که تمام سعى و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت کرد، و قهراً از یاد پروردگار خود و از هر سخن حقى که به‌سوى آن دعوت مى‌شد اعراض نمود، و دعوت‌کننده را تکذیب مى‌کرد، همین که سر از قبر برداشت، و دید که تمام سبب‌ها از کار افتاده‌اند، و امروز دیگر مال و فرزندان به‌کار نمى‌آیند، مى‌فهمد که مالش فایده‌اى نداشت، و قدرتش هم باطل شد؛ لذا از در حسرت و درد این دو جمله را مى‌گوید، اما چه سودى از گفتن؟!


۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۲۱۴، ذیل آیه.    
۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۸.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۴۶۳، ذیل آیه.    
۶. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۶۶۸، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ثروت اصحاب شمال».    



جعبه ابزار