جاسوسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاسوسی
خبرچینی و گردآوری اطلاعات برای دشمن می باشد و از
احکام آن در باب
جهاد سخن گفتهاند.
جاسوس ، مأمور کسب اخبار و اطلاعات سرّی در زمینههای مختلف و ابلاغ آن به خلیفه و
سلطان یا هرکسی که به وی مأموریت داده است.
در لغت به معنای
خبر چینی براى دشمن می باشد.
عبارت است از گردآورى و گزارش مخفیانه
اخبار و اطلاعات سرّى کسى یا مؤسسهاى و یا کشورى به طرف مقابل یا افراد و یا کشور ذى نفع.
واژههای
عین (جمعِ آن: عیون)، صاحب الخبر، مُنهی و گاه مُشرف نیز در منابع معادل
جاسوس به کار رفته اند.
وظیفه اصلی جاسوس تحقیق در باره احوال دشمن و گزارش آن به افراد خودی بود، اما در طول تاریخ وظایف متنوع دیگری به وی محول گردید.
واژه جاسوس عمدتاً معنایی منفی را به ذهن متبادر میکند،
به طوری که جاسوس را «صاحب سرّالشر»، در برابر ناموس به معنای «صاحب سرّالخیر» دانسته اند.
در نصیحتنامهها و کتابهای آداب الملوک، توصیههای فراوانی در باره ویژگیهای جاسوس و نحوه به کار گرفتن او شده است. چون
نظام جاسوسیِ مؤثر، به قدرت فرمانروا و پادشاه کمک میکند، گماشتن جاسوس در همه حکومتها مورد توجه بوده است و تمام پادشاهان، بدون استثنا، برای کسب اطلاع در مورد اتباع، وزیران، صاحب منصبان، ملتزمان و خانوادههای خود و نیز دشمنان خارجی از جاسوسان استفاده میکردند.
هخامنشیان به امر خبرگیری اهمیت فراوان میدادند. بنا به گزارشهای مورخان یونانی، آنان نهادی به نام «چشم و گوش شاه» داشتند که علاوه بر بازرسی ممالک تابعه و نظارت بر آنها، جاسوس نیز بودند.
همچنین در جنگها، جاسوسانی را مأمور شناسایی سرزمین و بررسی امکانات دشمن میکردند.
این نهاد در دوره ساسانیان گسترش یافت و پادشاهان ساسانی با گماشتن «منهیان و جواسیس» در داخل، بیم و هراس همگان را بر انگیخته بودند.
جاسوسان
اردشیر بابکان (حک: ۲۲۶ـ۲۴۱ میلادی)، او را از هر آنچه در قلمروش میگذشت، آگاه میکردند.
برخی از پادشاهان ساسانی، خود به صورت ناشناس وارد قلمرو دشمن میشدند و به جاسوسی میپرداختند.
پیش از
اسلام ، قبایل عرب، به ویژه
قریش ، برای محافظت از کاروانهای تجاری خویش به جاسوسی اهمیت فراوان میدادند.
با ظهور اسلام و استقرار
مسلمانان در
مدینه ،
مشرکان و مخالفان اسلام به دشمنی با مسلمانان پرداختند. در برابر، برای مقابله با این دشمنیها، به جاسوسی بیشتر توجه شد.
پیامبر اکرم ، برای کسب اطلاع از فعالیتهای سیاسی،
نظامی و اقتصادی دشمنان، همواره جاسوسانی اعزام میکرد.
خلیفه دوم نیز توجه ویژه ای به امر جاسوسی داشت.
گسترش فتوحات اسلامی، به ویژه در
مصر و
شام ، به دلیل همسایگی با
روم ، موجب افزایش فعالیتهای جاسوسی در میان مسلمانان و رومیان گردید.
امام علی علیهالسلام نیز سفارشهایی در باره نحوه به کارگیری و ویژگیهای جاسوس (عین)، به ویژه برای نظارت بر رفتار کارگزاران حکومت، دارد.
در دوره امویان (۴۰ـ۱۳۲) و پس از آن، جاسوسی به دو صورت رسمی و غیررسمی رونق فراوان یافت.
جاسوسان رسمی زیر نظر
دیوان برید و با نام صاحب الخبر فعالیت میکردند
و گاه صاحب
دیوان انشاء متولی جاسوسان بود.
منصب «صاحب الخبر» ی گاه به صورت موروثی در یک خانواده دست به دست میگشت.
در کنار این نهاد، نوعی جاسوسی غیررسمی نیز شکل گرفت. بدین ترتیب که هر خلیفه، سلطان، امیر یا وزیر، چون گزارشهای رسمی را کافی نمیدانست، اشخاصی را به صورت ناشناس، در مناصب و مشاغل مختلف به جاسوسی در مسائل داخلی یا خارجی منصوب میکرد. به دلیل پنهانی بودن فعالیت این نوع جاسوسان، از تشکیلات اداری و نحوه فعالیت آنان اطلاع چندانی در دست نیست.
خلفا و امیران اموی، هر یک، جاسوسانی در میان دشمن و نیز در داخل قلمرو خود داشتند.
نامه ای که
عبدالحمید بن یحیی کاتب در ۱۲۹ برای ولیعهد و فرزند
مروان بن محمد (حک: ۱۲۷ـ۱۳۲) نگاشته و در آن سفارشهای فراوانی در باره چگونگی به کارگیری جاسوسان و ویژگیهای آنها کرده، نشان دهنده اهمیت امر جاسوسی در این دوره است.
با این حال، برخی
عدم توجه جدّی به امر اطلاع رسانی و ارسال جاسوسان را یکی از علل سقوط امویان شمرده اند.
در دوره عباسیان (۱۳۲ـ۶۵۶)، به سبب شکل گیری فِرَق سیاسی و کلامی مختلف و نیز تشکیل حکومتهای نیمه مستقل، به جاسوسی توجه ویژه ای شد.
منصور (حک: ۱۳۶ـ ۱۵۸) جاسوسان خود را به صورت ناشناس به هرجا میفرستاد
و جاسوسان
هارون (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳) همه اخبار آشکار و پنهان امرا را به اطلاع وی میرساندند.
مأمون (حک: ۱۹۸ـ ۲۱۸) نیز جاسوسان فراوانی در داخل و خارج گماشته بود. نُوَیری فقط پیرزنانی را که برای مأمون جاسوسی میکردند، ۷۰۰، ۱ تن ذکر کرده است.
سایر خلفای عباسی نیز این سیاست را ادامه دادند و به ویژه سرزمین روم پر از جاسوسان زن و مرد عباسی بود.
جاسوس گماری امیران و حکام برخی شهرها، از جمله
اسحاق بن ابراهیم مُصْعَبی ، امیر
بغداد ، نیز در این دوره مشهور است.
خاندانهای حکومتگر معاصر با عباسیان نیز به گماشتن جاسوسان توجه داشتند. به گفته گردیزی،
عمرولیث صفاری (حک: ۲۶۵ـ۲۸۹) بر هر «سالار و سرهنگی» جاسوسی میگماشت. وی افرادی را از کودکی برای این کار تربیت میکرد و آنان را به امیران خود میبخشید تا اخبار آنان را به او گزارش کنند.
در عهد آل بویه ، مُنهیان، اخبار سرزمینهای دور همچون کاشغر را با سرعت به اطلاع وزرا و امرا میرساندند.
جاسوسان
عضدالدوله (حک: ۳۳۸ـ۳۷۲) هر نوع خبری را در باره درباریان به وی اطلاع میدادند.
او از مکتب داران خواسته بود که از کودکان در باره فعالیتهای پدرانشان کسب اطلاع کنند و به
دیوان برید خبر دهند.
به نوشته مسکویه،
ابوالفضل بن عمید، وزیر
رکن الدوله ــ که برای تأمین نیازهای مالی سپاهیان و کارگزاران حکومتی بر اموالِ مصادره ای تکیه داشت ــ کسانی را مأمور اطلاع یابی از اموال ثروتمندان کرد.
در دوره غزنویان (۳۵۱ـ۵۵۵)، شبکه گسترده ای از جاسوسان پدید آمد.
محمود غزنوی (حک: ۳۸۹ـ۴۲۱) برای خبرگیری اهمیت فراوان قائل بود.
پس از درگذشت وی، به سبب اختلاف میان پدریان و پسریان، دربار مسعود (حک: ۴۲۱ـ۴۳۳) به کانون جاسوسی و
توطئه بدل شد؛ محمد بن حسین بیهقی در جای جای کتاب خویش به این جاسوس گماریها اشاره کرده است.
در دوره سلجوقی (۴۲۹ـ۵۱۱)، به رغم مخالفت الب ارسلان (حک: ۴۵۵ـ۴۶۵)، خواجه
نظام الملک با گماشتن جاسوس و صاحب خبر
تلاشهای فراوانی برای ایجاد تشکیلات سازمان یافته جاسوسی به عمل آورد و قسمتهایی از کتاب سیاستنامه خویش را به این امر اختصاص داد.
در این دوره برخی شعرا و ادبا، از قبیل ملک الشعرا ادیب صابر، به جاسوسی فرستاده میشدند.
وقوع
جنگهای صلیبی (۴۹۲ـ۶۹۰) در این دوره، از عواملی بود که موجب افزایش جاسوسی، میان مسلمانان و رومیان، به ویژه در حوزه مصر و شام ــ منطقه اصلی برخورد دو طرف ــ شد.
سلاطین خوارزمشاهی نیز برای آگاهی از احوال دوستان و مکر دشمنانِ خود، همواره منهیان و جاسوسانی به سرزمینهای دور و نزدیک گسیل میکردند.
در جریان فتح بغداد به دست مغولان در ۶۵۶، ظاهراً میان امرای مغول و برخی بزرگان شهر، جاسوسانی در رفت و آمد بودند.
به علاوه، در دوره مغول ، فرستادن جاسوس بین مغولان و سلاطین مصر بسیار رواج یافت.
در بسیاری از جنگها و فتنههای داخلی نیز جاسوسان وظیفه مهمی ایفا میکردند.
محمد بن هندوشاه شمس منشی (قرن هشتم) در اواخر این دوره تعیین منهیان و جاسوسان را از لوازم اصلی ملکداری دانسته است.
به نظر وی
وظیفه یک جاسوس، از ده امیر که هریک هزاره ای را متکفل باشند، پراهمیت تر است.
مقارن این دوره، در هند نیز به امر جاسوسی اهمیت فراوان داده میشد. علاءالدین خَلجی (حک: ۶۹۵ـ۷۱۵) در هر محله و خانه و کوچه، جاسوسانی گمارده بود.
همچنین، به گزارش ابن بطوطه،
سلطان محمد تُغْلُق (۷۲۵ـ۷۵۲) با هریک از امیران خویش، غلامی را برای جاسوسی همراه میکرد. به علاوه عده ای از کنیزانِ خانههای امرا و زنان کنّاس (جاروکش) برای وی جاسوسی میکردند.
در دوره مغولان هند نیز، علاوه بر جاسوس،
کسانی با عنوان وقایع نگار، سوانح نگار، خفیه نویس، و هرکاره، حوادث سرزمینهای مختلف را به سلطان گزارش و برخی از وظایف جاسوس را انجام میدادند.
تیمور (حک: ۷۷۱ـ۸۰۷) بیش از سایر پادشاهان به جاسوسی و خبرگیری اهمیت میداد و جاسوسان را یکی از طبقات مهم جامعه به حساب میآورد.
جاسوسان وی از میان همه اقشار جامعه انتخاب میشدند.
او به جاسوسی مأموریت داده بود تا نقشه ای کامل از سرزمین روم شرقی (بیزانس) تهیه کند شامل همه شهرها، روستاها، مسافتها، حدود، پستی و بلندیها، صحراها، قلعه ها، به علاوه نام امیران و بزرگان و ثروتمندان و فقرا و بسیاری اطلاعات دیگر.
در دوره صفوی، دشمنی با عثمانیان و برقراری ارتباط با برخی کشورهای اروپایی موجب شد که جاسوسان صفوی به فعالیت وسیع در این دو محدوده بپردازند.
دلاواله
از جاسوسی اَرمنی به نام یعقوب نام برده که مأموریتهای متعددی از جانب
شاه عباس اول (۹۸۹ـ ۱۰۳۸) در
ونیز ،
قسطنطنیه ،
لهستان و برخی از دربارهای اروپایی داشته است. شاه عباس با هر سفیری که به کشورهای دیگر میفرستاد، جاسوسی همراه میکرد.
به علاوه، جاسوسان وی مرتباً خبرهای سراسر کشور را به او گزارش میکردند. خود او نیز گاه با لباس مبدل به جاسوسی میپرداخت و گاه زنان رجال و سرداران کشور را مهمان میکرد و در حال مستی، آنان را به افشای اسرار شوهران بر میانگیخت.
عثمانیان (۶۹۹ـ۱۳۴۱) از ابتدای تأسیس دولت خود به جاسوسی و اطلاع رسانی توجه داشتند. جاسوسهای عثمانی بیشتر در امپراتوری روم شرقی، دستگاه پاپ، جمهوری ونیز، دربار صفوی و برخی کشورهای اروپایی فعال بودند. آنان از جاسوسان تربیت شده
مسیحی و
یهودی با عنوان «مارتولوس» و نیز اسرای دشمن و اروپاییان ناراضی برای این کار استفاده میکردند. دولتهای مذکور نیز متقابلاً، از طریق برخی دانشمندان و هنرمندان و پزشکان، به جاسوسی در دربار عثمانی میپرداختند. با این حال، ظاهراً فعالیتهای جاسوسی دولتهای مسلمان در ممالک اروپایی به نسبت فعالیت متقابل اروپاییان در سرزمینهای اسلامی بسیار کمتر بوده است.
برخی مترجمان ترک نیز که در خدمت اروپاییان جهانگرد بودند، له یا علیه آنان جاسوسی میکردند و گاه با فروش اطلاعات خود به عثمانیان، به ثروت فراوانی دست مییافتند.
نادرشاه (۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) نیز در شهرهای مختلف جاسوسانی داشت که اخبار را به وی میرساندند.
در دوره قاجار (۱۱۶۲ـ۱۳۲۷) افرادی به نام راپورتچی یا خفیه نویس، به جاسوسی برای پادشاه میپرداختند. به علاوه در این دوره، سفارتخانهها یکی از مکانهای مهم فعالیت جاسوسان بود.
جاسوسان در سرزمینهای اسلامی ممکن بود در لباس فرّاش، مطرب، کفشگر،
جهانگرد، صوفی، درویش، داروفروش،
کنیز،
گدا، بیمار زمین گیر،
پهلوان، دریانورد، کارگر،
پزشک، مبلّغ مذهبی و به ویژه بازرگان به فعالیت بپردازند.
قلقشندی
ویژگیهایی چون قابل اعتماد بودن، تیزهوشی و بصیرت، سفر آزموده بودن، آشنایی با ممالک و کشورهای تحت مأموریت، قدرت تجزیه و تحلیل و استنباط قوی،
صبر و قدرت تحمل شکنجه را برای جاسوس بر شمرده است.
به علاوه جاسوس باید زبان قومی را که برای جاسوسی به میان آنان میرفت، به خوبی میدانست.
به گزارش اولئاریوس،
برخی جاسوسان در دوره صفوی با چند زبان خارجی آشنا بودند. جاسوسان نباید یکدیگر را میشناختند و در میان سپاهیان نیز هیچکس نباید آنان را میشناخت. حاکم در صورت شکست جاسوس در انجام دادن مأموریت، یا اختلاف گزارش دو جاسوس در باره یک مسئله، نباید کینه آنان را به دل میگرفت.
مرسوم بود که به جاسوسان مقرری گزاف داده شود تا از
خیانت یا فروختن اسرار به دشمن باز داشته شوند.
حتی توصیه میشد به جاسوسانی که خبری ناخوشایند میآورند، عطایی بیش از دیگران بخشیده شود.
از مقدار مقرری جاسوسان، جز موارد اندک، اطلاعی در دست نیست.
همچنین به پادشاهان و فرماندهان
نظامی توصیه میشد که متوجه جاسوسان دشمن نیز باشند و فعالیتهای ضدجاسوسی را از نظر دور ندارند.
جاسوسان روشهای متفاوتی برای فرستادن اخبار داشتند. هر چند که وسیله رایج، ارسال نامه به شکلهای مختلف بود،
گاه جاسوس با ارسال تصویر صورت یک شخص یا نقشههای دقیق به همراه اطلاعات مهم از یک سرزمین، مأموریت خویش را انجام میداد.
مجازات جاسوسانی که به اسارت در میآمدند، عمدتاً قتل به شیوههای مختلف و گاه زجرآور بود،
اما گاهی نیز به جاسوس، پس از اسارت،
صله و مقرری بیشتری میدادند تا ضمن استفاده از اطلاعاتش، وی را به جاسوسی و خبرگیری برای خویش بگمارند.
جاسوسى مسلمانى علیه
مسلمانان،
حرام و موجب ثبوت
تعزیر است؛ هر چند
امام علیه السّلام مىتواند او را
عفو کند.
جایز نیست
فرمانده لشکر، کسى را که علیه مسلمانان جاسوسى مىکند یا جاسوسى را پناه مىدهد، همراه خود به
جنگ ببرد و اگر چنین فردى در جنگ شرکت کند، از
غنایم سهمى نمىبرد.
جاسوسى کردن علیه
کفار، به نفع مسلمانان
جایز است و بنابر تصریح برخى،
جاسوس از غنایم نیز
سهم مىبرد.
امان دادن به جاسوس دشمن
باطل است.
پناه دادن
کافر ذمی جاسوس مشرکان را، در صورتى که خوددارى از آن در
عقد ذمه شرط شده باشد، موجب
بطلان عقد مىشود و در صورت عدم اشتراط، قرارداد باطل نمىشود، لیکن ذمّى
تعزیر مىگردد.
برخى، پناه دادن جاسوس را مطلقا موجب بطلان عقد دانستهاند؛ هرچند ترک آن در عقد
شرط نشده باشد.
(۱) محمد بن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
(۲) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن بطوطه، مهذب رحلة ابن بطوطة، المسماة تحفة النظار، فی غرائب الامصار، و عجائب الاسفار، ج ۲، چاپ احمد عوامری و محمد احمد جادمولی، قاهره ۱۹۳۴.
(۴) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۵) ابن دایه، کتاب المکافاة و حسن العقبی، چاپ محمودمحمد شاکر، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
(۶) ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، بیروت ۱۹۵۸.
(۷) ابن عربشاه، کتاب عجائب المقدور فی اخبار تیمور، قاهره ۱۲۸۵.
(۸) ابن منظور.
(۹) ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶، چاپ افست بغداد.
(۱۰) اسکندرمنشی.
(۱۱) فرخ بن مهدی امین الدوله غفاری، مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله، قسمت ۱، چاپ کریم اصفهانیان و قدرت اللّه روشنی (زعفرانلو)، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۱۲) آدام اولئاریوس، سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران، ترجمه احمد بهپور، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانو ایزی نینک، کیوتو ۱۹۹۵ـ۱۹۹۶.
(۱۴) آندری یوگنیویچ برتلس، ناصرخسرو و اسماعیلیان، ترجمة یحیی آرین پور، (تهران) ۱۳۴۶ ش.
(۱۵) پی یر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان: از کوروش تا اسکندر، ترجمه مهدی سمسار، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۶) محمد بن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۷) فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی = زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین جلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۱۸) محمد بن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۱۵ ش.
(۱۹) ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۱).
(۲۰) محمد بن حسین بیهقی.
(۲۱) محسن بن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۲۲) تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲ ش.
(۲۳) عبدالملک بن محمد ثعالبی، آداب الملوک، چاپ جلیل عطیه، بیروت ۱۹۹۰.
(۲۴) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ احمد زکی باشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۲۵) عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآباد دکن ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲.
(۲۶) ابونصراحمد حسینی، «
نظام دیوان الاستخبار فی الهند فی عهدالمسلمین»، المقتطف، ج ۹۷، ش ۴ (شوال ۱۳۵۹/ نوامبر ۱۹۴۰).
(۲۷) پیترو دلاواله، سفرنامه پیترو دلاواله: قسمت مربوط به ایران، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲۸) ابوبکر بن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع الغرر، ج ۸، چاپ اولریش هارمان، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
(۲۹) دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۸/۱۹۰۱.
(۳۰) علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۱) محمدهاشم رستم الحکما، رستم التواریخ، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۲) رشیدالدین فضل اللّه.
(۳۳) احمدفرید رفاعی، عصرالمأمون، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸.
(۳۴) محمدباقر بن محمد مؤمن سبزواری، روضة الانوار عباسی: در اخلاق و شیوة کشورداری، چاپ اسماعیل چنگیزی اردهایی، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۳۵) محمد بن هندوشاه شمسمنشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۳۶) جمال الدین شیال، «الجاسوسیة فی حروب الایوبیین».
(۳۷) المقتطف، ج ۹۹، ش ۵ (ذیقعده ۱۳۶۰/ دسامبر ۱۹۴۱).
(۳۸) هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۳۹) صبّاغ، الجالیات الاوروبیّة فی بلادالشام فی العهد العثمانی فی القرنین السادس عشر و السابع عشر (العاشر و الحادی عشر الهجریین)، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۴۰) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۱) حسن بن عبداللّه عباسی، آثارالاول فی ترتیب الدول، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۴۲) عبدالحمید بن یحیی کاتب، رساله عبدالحمید الکاتب فی نصیحة ولی العهد، در رسائل البلغاء، اختیار و تصنیف محمد کردعلی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۴۳) عارف عبدالغنی،
نظم الاستخبارات عندالعرب و المسلمین، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴۴) حاجی بن
نظام عقیلی، آثارالوزراء، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴۵) علیمحمدخان بهادر
دیوان گجرات، مرآت احمدی، چاپ عبدالکریم بن نورمحمد و رحمة اللّه بن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷.
(۴۶) محمد بن محمد عمادالدین کاتب، البرق الشامی، ج ۳، چاپ مصطفی حیاری، عمان ۱۹۸۷.
(۴۷) محمد بن محمد عمادالدین کاتب، خریدة القصر و جریدة العصر، ج ۲، قسم شعراء العراق، جزء ۴، چاپ محمد.
بهجة اثری، بغداد ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛
(۴۸) کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴۹) نصراللّه فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج ۳، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۵۰) قلقشندی.
(۵۱) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۲) برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمه م قائد، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۵۳) علی بن محمد ماوردی، کتاب نصیحة الملوک، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد (۱۴۰۶/ ۱۹۸۶).
(۵۴) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۵۵) مسعودی، مروج (بیروت).
(۵۶) مسکویه.
(۵۷) صلاح الدین منجّد، بین الخلفاء و الخلعاء فی العصر العباسی، بیروت: دارالکتاب الجدید.
(۵۸) نامه تنسر به گشنسپ، چاپ مجتبی مینوی، تهران: خوارزمی، ۱۳۵۴ ش.
(۵۹) حسن بن علی
نظام الملک، سیاستنامه، چاپ محمد قزوینی و مرتضی مدرس چهاردهی، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۶۰) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۶۱) محمد بن عمر واقدی، فتوح الشام، بیروت: دارالجیل.
(۶۲) هرودوت، تواریخ، ترجمه با حواشی غ وحید مازندرانی، (تهران).
(۶۳) احمد بن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، چاپ بی دی و محمدهدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ (۱۹۳۵).
(۶۴) یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۳۳۲. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد۳، صفحه۳۶.