• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جامع روایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جامِع، عنوانی کلی برای کتاب‌هایی که دربر دارندۀ احادیث پیامبر (ص) با جامعیتی در موضوعات گوناگون است و‌ به‌طور طبیعی نزد شیعیان احادیث امامان معصوم (ع) را نیز شامل می‌گردد.

فهرست مندرجات

۱ - رواج جامع نویسی
۲ - واژۀ جامع
۳ - سبب تدوین با عنوان جامع
۴ - تدوین جامع در نسل پسین
۵ - تدوین حدیث در قالب مسندنویسی
۶ - تخالف میان اصحاب حدیث و اصحاب رأی
۷ - پراهمیت ‌ترین اثر حدیث مقبول اهل سنت
۸ - بررسی اهمیت جامع نویسی
۹ - ادامه یافتن جامع نویسی
۱۰ - ابن‌حبان شافعی و اثر وی
۱۱ - پایان جامع نویسی
۱۲ - جامع نویسی نزد امامیه
       ۱۲.۱ - زمینه‌ برای تدوین آثار در قالب جامع‌های شیعی
       ۱۲.۲ - الجامع ابوجعفر بزنطی
       ۱۲.۳ - الجامع ابوطاهر وراق محمد بن تسنیم حضرمی
       ۱۲.۴ - بروز جامع نویسی در دو گونه عنوان
       ۱۲.۵ - الکافی اصلی‌ترین و اثرگذارترین نمونه از جامع‌ها
       ۱۲.۶ - کتب اربعه پاسخگوی نیاز شیعیان
۱۳ - جامع نویسی نزد فقیهان
       ۱۳.۱ - جامع نویسی در میان مالکیان
       ۱۳.۲ - تدوین آثار فقهی در قالب جامع در میان شافعیان
       ۱۳.۳ - عدم گرایش حنبلیان به جامع نویسی
       ۱۳.۴ - جامعنویسی در میان فقیهان اهل اجتهاد
       ۱۳.۵ - موضوع قابل توجه در تاریخ جامع نویسی فقهی
       ۱۳.۶ - جامع نویسی در جانب اباضیه
۱۴ - نمونه‌ای از تألیفات با نام کلی جامع
۱۵ - فهرست منابع
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع


این شیوۀ تألیف که نزد فریقین دارای نمونه‌های پرشمار و گاه بسیار پراهمیت است، افزون بر محدثان نزد بسیاری دیگر از عالمان و نویسندگان مسلمان همچون فقیهان و متکلمان نیز رواج داشته است.


واژۀ جامع که در لغت عرب بیانگر اشتمال بر شیء است، در اصطلاح دانش حدیث به گونه‌ای از تدوین اشاره دارد که مشتمل بر تمامیِ موضوعات مختلف حدیثی است. اگرچه این اصطلاح، خود به معنای مجموعه‌ای از احادیث است،
[۱] نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ج۱، ص۱۹۸، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
اما نزد عالمان مصطلح الحدیث، در میان انواع گوناگونِ تدوین و گردآوری و تصنیف‌های حدیثی همچون جزء، اصل، مسند، سنن و جز آن‌ها، یکی از کهن‌ترین و پراشتهارترین این گونه‌های تألیف است.
[۲] صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۳۰۴، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
[۳] محمد صباغ، الحدیث النبوی مصطلحه بلاغته کتبه، ج۱، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.



با توجه به گسترۀ وسیع موضوعات حدیثی، در سده‌ های نخستین هجری، تدوین و تألیف گونه‌هایی از آثار حدیثی در اشکال و انواع مختلف بروز نمود. این گونه‌های تألیفی بنا بر نیاز و شرایط زمان و جامعه دربر دارندۀ مباحثی خاص با رویکردهایی موضوعی بود که از آن میان می‌توان برای نمونه به اجزاء حدیثی، مصنف‌ها و کتاب السنه‌ها اشاره کرد. اینکه چنین آثاری تنها بر بخشی از مباحث مورد عنایت جامعه اشتمال داشتند، از همان زمان اسباب آن را فراهم آورد تا گونه‌ای از تدوین با عنوان جامع شکل گیرد. در این منظر تلاش می‌شد تا این مدونه‌ها برآورندۀ نیازی همگانی در موضوعات مختلف باشد، اما این مطلب شایان اهمیت است که آنچه از آن به عنوان احساس نیاز یاد می‌شود، بر اساس شرایط زمان تغییر می‌یابد. چنان‌که ‌کهن‌ترین کتاب جامع در میانۀ سدۀ ۲ق/۸ م توسط مُعَمَّر بن راشد (د ۱۵۳ق/۷۷۰م) تدوین گشت. باید پذیرفت که با توجه به نیاز جامعه، معمر بیش‌تر توجه خود را به احادیث دارای شاخصه‌های فقهی معطوف ساخت
[۴] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
در واقع، در این زمان تقابل دو جناح مخالف اثرگرا و رأی‌ گرا در جهت‌گیری‌های فقهی خویش که دو طیف طرف‌داران ابن‌سیرین و حسن بصری را دربر می‌گرفت، نقشی کلیدی ایفا می‌کند؛ اینکه مستمسک هر دو گروه بر کدام پایه قرار یابد، اثر و رأی را در تقابل جدی با یکدیگر قرار می‌داد. در این میان معمر بن راشد، محدث و فقیه بصری که با یک واسطه از ابن‌سیرین روایت می‌کند،
[۵] معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۸۲، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۶] معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۹۱، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
برای تبیین جایگاه اثر در فقه و شمول آن، با اصل قرار دادن مباحث فقهی به تدوین کتاب الجامع دست می‌یازد. او با دقت تمام، کتاب را با یادکردی از تقوا و نقش آن در کرامت انسانی آغاز می‌کند، و با این سخن تلویحاً به اختلافات آراء و ایجاد شعب از آن می‌پردازد.
[۷] معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۷۹، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
حرکتی مشابه در قطبی دیگر نیز قابل توجه است؛ وجود چنین فضایی در تقابل رأی و اثر در همان زمان در کوفه نیز به چشم می‌خورد که در آن، سفیان ثوری (د ۱۶۱ق/۷۷۸م) که اصلاً محدثی فقیه است و شاگردیِ معمر بن راشد را نیز در پروندۀ علمی خود دارد، با روش استاد، به تدوین کتاب الجامع دست می‌زند.
[۸] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.



اگرچه در نسل پسین نمونه‌ای از جامع نویسی به چشم نمی‌خورد، اما به نظر می‌رسد با قدری تغییرات در منظر عالمان، مسیر تدوین به ویژه نزد کسی چون مالک گونه‌ای از کنارهم آیی فقه و حدیث را در المؤطأ به نمایش می‌گذارد. در نسل شاگردان مالک و طبقۀ او با توجه به توسعی که در چشم‌انداز عالمان دربارۀ شروط جمع اثر در تدوین به ویژه در برخورد با تحدید بوم‌ها دیده می‌شود، جامع نویسی با فاصلۀ زمانیِ کمتر از نیم قرن ، نمود و بروزی دوباره می‌یابد. سفیان بن عیینه (د ۱۹۸ق/۸۱۴ م)، محدث و فقیه کوفی که با سفر به شهرهای بغداد ، مکه و یمن با اسانید و احادیث بوم‌های دیگر نیز آشنا گشت،
[۹] یعقوب‌ بسوی، المعرفة و التاریخ‌، ج۱، ص۱۸۶، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.
[۱۰] احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج۹، ص۱۷۴، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.
به تألیف الجامع دست ‌زد و با همان شروط در اسانید خود گستردگی ایجاد کرد.
[۱۱] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۲۲۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
در همین زمان شاگرد مصری مالک، عبدالله بن وهب (د ۱۹۷ق) که مدت‌ها در مدینه بود و از دیگر مشایخ حدیث نیز همچون سفیان ثوری و معاصر خود، ابن‌عیینه هم حدیث شنید، کتاب الجامع را که دربر دارندۀ موضوعات گوناگونی چون فقه، سیره ، انساب ، تاریخ ، دعا و جز آن‌ها بود، تألیف کرد.
[۱۲] قاضی‌ عیاض‌، الغنیه، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش ماهر زهیر جرار، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.



در این زمان که دیگر تبویب ، موضوعیت یافته بود، نویسندگان جامع بر آن بودند تا احادیث بر مبنایی موضوعی طبقه بندی گردند. شیوۀ تقسیم بندی و تبویب کتاب که حرکتی در جمع احادیث به شمار می‌رفت، در نسل پسین مورد نقد قرار گرفت. در نسل بعد که در واقع باید آن را دورۀ حضور جدی عالمانی چون احمد بن حنبل (د ۲۴۱ق/۸۵۵ م) و اسحاق بن راهویه (د ۲۳۸ق) بنامیم، تدوین حدیث در قالب مسندنویسی نمود یافت. اما این دوره را می‌توان زمینه سازی قوی برای نسل بعد در نظر آورد. در این نسل، کسی چون احمد بن حنبل تصریح داشت بر این‌که احادیث لزوماً باید به دور از گزینش و قرارگیری در طبقۀ خاص بیان و تدوین گردد که عملاً هم در مسند خود همین روش را به کار برد.


از مباحث قابل توجه در این زمان که باید در عرض تخالف‌های اصحاب حدیث و اصحاب رأی مورد توجه قرار گیرد، بروز جدی محافل کلامی در برابر اصحاب حدیث بود. تعاطی متکلمان با اصحاب حدیث در هر دو سوی نفی و اثبات از نیمۀ سدۀ ۲ق/۸ م که به نوعی، از زمان جهم بن صفوان آغاز شده بود و گونه‌هایی از بروز آن را می‌توان در آراء کسانی همچون سفیان ثوری دید،
[۱۳] ابو الفرج‌ اصفهانی، مقاتل‌ الطالبیین‌، ص۳۱۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
[۱۴] ابن‌سعد، کتاب‌ الطبقات‌ الکبیر، ج۶، ص۲۵۸_۲۶۰، به‌ کوشش‌ زاخاو و دیگران‌، لیدن‌، ۱۹۰۴-۱۹۱۸م‌.
در نسل شاگردانِ هم اندیش اسحاق بن راهویه نمودی دیگر یافت. این روند کسی چون بخاری (د ۲۵۶ق/۸۷۰ م)، محدث ماوراءالنهری را بر آن داشت تا در برابر این نقد جدی متکلمان که حدیث در پاسخگویی به نیازهای اعتقادی ناتوان است، دست به حرکتی ماندگار زند. در این زمان بستر عقل ـ گرای ماوراءالنهر و خراسان امکان هیچ‌گونه گذار نامنتظم از اندیشۀ اهل سنت و جماعت را بر نمی‌تافت و در برابر صاحبان برخی اندیشه‌ها چون حنفیان عدل‌گرا که مبانی عقاید ایشان در مدونه‌هایی مانند العالم و المتعلم و الفقه الاکبر ابوحنیفه پیش‌تر تبیین شده بود، حرکتی جدی را طلب می‌کرد. بر این اساس، آنچه از پیشینۀ تلاش اصحاب حدیث بر تألیف آثار جامع در حوزۀ حدیث، البته با گستره‌ای محدودتر صورت گرفته بود، در خامۀ بخاری در طیفی وسیع روی نمود. بخاری در واقع با بهره گرفتن از گزینه‌هایی در انتخاب احادیث صحیح در قالب شروط خویش به گردآوری احادیث پیامبر (ص) پرداخت. برخی از مسیرها در جمع حدیث همچون خروج از حدیث بومیِ صرف به سمت بهره‌گیری از حدیثِ بوم‌ها که پیش‌تر از سوی کسانی چون ابن‌عیینه و ابن‌وهب در ابعادی کوچک‌تر آغاز شده بود، در جامع بخاری نمودی آشکار یافت. در این میان، وی در برخی از مباحث، با نهادن اساس کار بر تقابل با اهل کلام ــ که در نگاهی عام از آن‌ها به «جهمیه» یاد می‌شود ــ ضمن ادامۀ حرکت استادش، حسین کرابیسی،
[۱۵] محمد عبادی، طبقات‌ الفقهاء الشافعیه، ج۱، ص۵۳، به‌ کوشش‌ یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م‌.
[۱۶] عبدالوهاب سبکی‌، طبقات‌ الشافعیة الکبری، ج۲، ص۲۱۴، به‌ کوشش‌ محمود محمد طناحی‌ و عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۴م‌.
به تبیین اندیشۀ خویش در مخالفت با متکلمان پرداخته است. بخاری در این اثر، فارغ از تدوین و تبیین نگرش مباحث کلامی، با نظر به این‌که احادیث در همۀ موارد برآورندۀ نیاز و مستمسکی کامل توانند بود،
[۱۷] ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳، بیروت، ۱۳۷۹ق.
با طبقه‌بندی و در اختیار قرار دادن انتظامی منطقی از موضوعات مختلف از جمله فقه و اصول، قرآن و تفسیر، تاریخ و سیره و انساب، عقاید و جز آن‌ها پرداخت.


مجموعۀ کوشش‌های بخاری و تدوین الجامع الصحیح اسباب آن را فراهم آورد
[۱۸] محمد کتانی، الرسالة المستطرفه، ج۱، ص۴۱، استانبول، ۱۹۸۶م.
که اثر ماندگار او به عنوان نخستین و پراهمیت ‌ترین اثر حدیث مقبول اهل سنت و جماعت در صدر صحاح سته قرار گیرد. پس از بخاری شاگرد وفادار وی، مسلم بن حجاج نیشابوری (د ۲۶۱ق/۸۷۵ م) به شیوۀ استاد، به تألیف و تدوین الجامع همت گماشت. اگرچه مسلم تقریباً همان شیوه را پی گرفت، اما واقعیت این است که وی در رویکردهای فقه درایی خویش به متن حدیث، فاقد برخی ویژگی‌های اثر بخاری است. برای نمونه تبیین مفاهیم مرتبط با مباحث اندیشۀ فقهی در مباحثی چون رأی و قیاس و همچنین موضوع تأویلِ متن حدیث که در جامع بخاری بروزی آشکار دارد،
[۱۹] محمد بخاری، الصحیح‌، ج۶، ص۲۲۴، استانبول‌، ۱۳۱۵ق‌.
[۲۰] محمد بخاری، الصحیح‌، ج۸، ص۱۴۸، استانبول‌، ۱۳۱۵ق‌.
[۲۱] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۴۱۲، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
در متن مسلم تقریباً دیده نمی‌شود. در این میان، صرف این امر از اهمیت برخوردار است که در طبقه‌بندی مسلم برخلاف بخاری، کتاب توحید گنجانده نشده است. با تمام این اوصاف الجامع الصحیحِ مسلم نیز دارای چنان پایگاه ارزشی‌ای شد که در کنار صحیح بخاری به عنوان دومین صحیح از صحاح سته قرار گرفت. گفتنی است که افزون بر مسلم، شاگرد دیگر بخاری، یعنی ابوزکریا یحیی بن جعفر بیکندی (د ۲۴۳ق/۸۵۷ م) نیز بر همان سیاق اثری با عنوان الجامع الصغیر تدوین کرد.
[۲۲] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۱۰۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
این روند تدوین جامعِ حدیثی در میان اصحاب حدیث در بسیاری از سرزمین‌ها روی نموده بود؛ چنان‌که در اصفهان هم ابومسعود احمد بن فرات رازی (د ۲۵۸ق/۸۷۲ م) مجموعۀ حدیثی خود با عنوان الجامع را گرد آورد.
[۲۳] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ص۵۲۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
در حدود همین نسل از اصحاب حدیث در ترمذ شخصیت قابل توجه محمد بن عیسی ترمذی (د ۲۷۹ق/۸۹۲ م) است که اگرچه اثرِ مدون او به سنن اشتهار دارد، اما نام آن در اصل الجامع السنن است. ترمذی اثر خود را با همان شیوۀ جامعه‌ای گردآوری شده در بخارا و نیشابور تدوین کرد. برخی از ویژگی‌ها که جامع ترمذی را قدر و منزلتی مضاعف داده، چگونگی برخورد و ارزیابی او از حدیث است
[۲۴] ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۱، ص۱۷، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
چه، دانش ترمذی در علل الحدیث و نقد رجالی و نقد متنیِ حدیث از توانایی‌های ویـژۀ او ست.
[۲۵] ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۱، ص۲۸، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۲۶] ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۳، ص۹۰۵، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۲۷] عبید اسعردی، فضائل‌ کتاب‌ الجامع‌ للترمذی‌، ج۱، ص۳۰، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۹ق.
جامع ترمذی که از نظر درجۀ اعتبار در شمار یکی از صحاح سته قرار دارد، افزون بر جایگاه آن در میان جوامع و صحاح، به ویژه نقش مؤثری در دانش حدیث در مباحث مصطلح الحدیث و علل داشته است.
[۲۸] ابن‌جماعه‌، المنهل‌ الروی، ج۱، ص۳۵، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
[۲۹] ابن‌جماعه‌، المنهل‌ الروی، ج۱، ص۵۲، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.



در بررسی جامع نویسی در این نسل باید به این نکتۀ پراهمیت توجه تام داشت که تدوین ۳ جامعِ بخاری، مسلم و ترمذی از نظر تأثیر آن‌ها در امر تدوین حدیث، طبقه‌بندی، انتظام مفهومی، تبیین جایگاه و پاسخگویی آن در علوم گوناگون چون فقه ، عقاید، تفسیر و فتن و جز آن‌ها و در نهایت برآوردن بیشترین نیازهای محافل علمی در برابر اصحاب رأی و متکلمان، نقشی بی بدیل در تاریخ حدیث ایفا کرد و بروز آشکار آن را می‌توان در این امر دید که ۳ اثر از ۶ صحیحِ مورد پذیرش در محافل حدیث سنی را جامع‌ها در بر می‌گیرند.


با تحکیم مبانی تدوین جوامع نزد اصحاب حدیث عملاً راهها پیموده شده تلقی می‌گردد؛ اگرچه در نسل پس از بخاری، مسلم و ترمذی، این شیوۀ تألیف تا چندی ادامه یافت. از جامع نویسانِ این زمان مخصوصاً باید از محدث ماوراء النهر، ابوحفص عمر ابن محمد بُجَیری (د ۳۱۱ق/۹۲۳م) یاد کرد. او به سبب سفر های پرشمار و بهره‌گیری‌ها از شیوخ سرزمین‌ها و بوم‌های گوناگون حتی به «رحّاله» اشتهار یافته بود.
[۳۰] ابن‌نقطه‌، التقیید، ج۲، ص۱۷۵، حیدرآباد دکن‌، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۳-۱۹۸۴م‌.
مهم‌ترین اثر بجیری، مجموعه‌ای حدیثی بوده که در منابع از آن با عناوینی چون الجامع المسند، الجامع الصحیح یا‌ به‌طور مطلق الجامع یاد شده است. بر اساس اطلاعات از نسخۀ خطی این اثر که در کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق موجود است، این اثر در شیوۀ تبویب با جامع الصحیح بخاری قابل مقایسه است.
[۳۱] ظاهریه، خطی، ج۱، ص۳۶۵.
[۳۲] عبدالکریم‌ سمعانی‌، الانساب‌، ج۱، ص۲۸۶، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
[۳۴] یاقوت حموی، بلدان، ج۲، ص۴۴۷.
افزون بر این، ادامۀ تألیف این گونه آثار نه مشخصاً با نام جامع، بلکه با نام‌هایی دیگر همچون صحیح توسط برخی کسان ادامه یافت. نمونۀ اصلی آنان محدث و فقیه نیشابوری، ابن‌خزیمه (د ۳۱۱ق) دارندۀ عقایدی با گرایش‌های سلفی و نیز آرائی مثلاً در باب افضلیت امام علی (ع) بر عثمان
[۳۵] ابن‌صلاح‌، علوم‌ الحدیث، ج۱، ص۲۹۹، به‌ کوشش‌ نورالدین‌ عتر، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۵م‌.
و مخالفت با مکاتب کلامی چون جهمیه است
[۳۶] محمد عبادی، طبقات‌ الفقهاء الشافعیه، ج۱، ص۹۹، به‌ کوشش‌ یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م‌.
[۳۷] محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۳۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
که اثر مهمی را در قالب جامع تدوین کرد. اثر ابن‌خزیمه با عنوان مختصر المختصر من المسند الصحیح عن النبی (ص) که به صحیح اشتهار دارد، در واقع تألیفی به گونۀ جامع است که بنا بر نقل، آنچه به دست ما رسیده، تنها بخشی از آن است.
[۳۸] ابن‌فهد، «لحظ الالحاظ»، ج۱، ص۳۳۳، همراه‌ ذیل‌ تذکرة الحفاظ ذهبی‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌.
[۳۹] محمد سخاوی، فتح‌ المغیث‌، ج۱، ص۳۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
با پذیرش این واقعیت که در این زمان، دیگر اصحاب حدیث با گذار از مراحل تدوین و تبویب و دست یافتن به ثباتی در تبیین مواضع، عملاً به موضوع برخورد رجالی و جرح و تعدیل و دانشهای مربوط به علوم الحدیث به عنوان نیاز زمان روی آوردند، چنین می‌یابیم که مؤلف در این اثر مخصوصاً به علل حدیث و جرح و تعـدیل رجالـی اهتمام داشتـه است.
[۴۰] ابن‌خزیمه‌، الصحیح‌، ج۱، ص۷۱_۷۵، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
[۴۱] محمد سخاوی، فتح‌ المغیث‌، ج۱، ص۳۶، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.



پس از ابن‌خزیمه باید از محدث مشهور، ابن‌حبان شافعی (د ۳۵۴ق/۹۶۵م) یاد کرد که در علوم حدیث به ویژه جرح و تعدیل رجالی دستی توانا و سبکی خاص دارد و آثار قابل تأملی نیز در همین موضوع تألیف کرده است.
[۴۲] ابن‌حبان، الثقات، ج۱، ص۱۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
در شمار آثار ابن‌حبان کتاب التقاسیم و الانواع معروف به صحیح در واقع به گونۀ جامع تدوین یافته، و مؤلف در آن به تقسیمات اثر به موضوعات گوناگون اشاره کرده است.
[۴۳] ابن‌حبان، الصحیح، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
در این اثر رویکرد رجالی مؤلف کاملاً آشکار است.
[۴۴] ابن‌حبان، الصحیح، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
به این می‌توان کتاب ابن حزم ظاهری با عنوان الجامع من صحیح الحدیث را افزود که برخاسته از غرب جهان اسلام است.
[۴۵] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۸، ص۱۹۴، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.



آنچه یاد شد، آخرین آثار در زمینۀ جامع بودند و با گذار از این دوره عملاً می‌توان جامع نویسی را دوره‌ای به پایان رسیده در نظر آورد. البته با تکیه بر این جامع‌ها، سبکی نوین از آثار حدیثی رشد کرد که می‌توان آن‌ها را با عنوان زیرمجموعه‌های جامع‌های پیشین در نظر آورد. مختصر، مستخرج، مستدرک، ترتیب، جمع بین جوامع، زوائدنویسی و گونه‌هایی از این دست با نمونه‌هایی چون مستدرک حاکم نیشابوری ،
[۴۶] حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین‌، ج۱، ص۴۳، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
جامع الاصول ابن اثیر،
[۴۷] مبارک‌ بن اثیر، جامع‌ الاصول‌، ج۱، ص۱۹_۲۰، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۰م‌.
الاحسانِ ابن‌بلبان،
[۴۸] ابن‌بلبان‌، الاحسان‌ فی‌ تقریب‌ صحیح‌ ابن‌حبان‌، ج۱، ج۳۲، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
در ترتیب صحیح ابن‌حبان که در بالا یاد شد و بسیاری از این دست آثار در این‌گونه جای می‌گیرند.
[۴۹] عبدالحی کتانی، فهرس‌ الفهارس، ج۱، ص۱۰۵، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.
[۵۰] عبدالحی کتانی، فهرس‌ الفهارس، ج۱، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.
[۵۱] حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۳۴۹.



آنچه از تعامل اصحاب رأی و اصحاب حدیث از نیمۀ دوم سدۀ ۲ق/۸ م به بعد در کوفه بیان شد و به تدوین جامع نزد اصحاب حدیث منجر گشت، به نوعی در محافل شیعی نیز نمود داشت. همگام با باروری عمومی مبانی اندیشۀ اسلامی، به آرامی تفریع در فقه ، تحلیل و تأویل در میان اندیشمندان شیعی بروز یافت و برخی گروه‌ها که پاکتچی با تسامح آنان را «اهل) گونه‌ای از (اجتهاد» می‌نامد، ظهور کردند.
[۵۲] احمد پاکتچی‌، «گرایش‌های فقه‌ امامیه‌ در سدۀ دوم و سوم هجری‌»، ج۱، ص۱۴_۱۷، نامۀ فرهنگستان‌، تهران، ۱۳۶۵ش.
از سویی دیگر شیعیان با ورود ناگزیر عصری به برخی مباحث کلامی چون صفات باری، قَدَر، و موضوعات امامت ، تفضیل و جز آن‌ها با این مباحث درگیر بودند. در واقع چالش متقابل اصحاب رأی و اصحاب حدیث ، در مدرسۀ شیعیان کوفه این اثر را داشت که ایشان در حرکتی همسو با اصحاب حدیث، و مغتنم دانستن فرصت، به اندیشۀ جمع‌آوری احادیث خویش روی آورند تا ضمن رویارویی با اصحاب حدیث، در درون محافل خویش نیز به نظم و نسقی دست یابند. بدین ترتیب در واقع باید میان جامع‌های سدۀ ۲ و ۳ق/۸ و ۹م با آنچه در سدۀ ۴ق/۱۰م تدوین گشت، دست‌کم در مبنای گردآوری تفاوتی جدی قائل شد.

۱۲.۱ - زمینه‌ برای تدوین آثار در قالب جامع‌های شیعی

تنها به عنوان زمینه‌ای برای تدوین آثار در قالب جامع‌های پیشین شیعی باید به برخی یادکردها از نیمۀ نخست سدۀ ۲ق اشاره کرد؛ مانند الجامع حلبی که دربارۀ مؤلف آن اختلافاتی وجود دارد، ولی به هر صورت مربوط به پیش از وفات امام صادق (ع) و از آثار فرقه‌ای است.
[۵۳] ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۵۴، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
[۵۴] ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۶۰_۲۶۱، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
اما واقعیت این است که در این حدود زمانی، یونس بن عبدالرحمان (د ۲۰۸ق/۸۲۳ م)، از یاران و اصحاب امامان بزرگوار کاظم و رضا (ع) که در اصل باید او را درس‌آموختۀ نیمۀ دوم سدۀ ۲ق و از نمایندگانِ اندیشۀ فراروایی بدانیم، اثری با عنوان جامع الآثار یا الجامع الصغیر تدوین نموده که شیخ طوسی از آن یاد کرده،
[۵۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۱.
و ابن‌طاووس از آن بهره برده،
[۵۶] ابن‌طاووس‌، سعد السعود، ج۱، ص۷۹، نجف‌، ۱۳۶۹ق‌/۱۹۵۰م‌.
نیز ابوغالب زراری در اجازۀ خود آن را آورده است.
[۵۷] ابو غالب‌ زراری‌، رساله فی‌ آل‌ اعین‌، ج۱، ص۱، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ ابطحی‌، اصفهان‌، ۱۳۹۹ق‌.
به رغم این‌که یونس بن عبدالرحمان در اندیشۀ فقهی دارای گرایش‌های نامدون و شکل نایافتۀ تحلیلی در ادله بود ــ که از آن به اندیشۀ فراروایی یاد شـد ــ با توجـه به یادکردها و نقل‌هـا از این اثر، باید آن را در کنار دیگر آثار حدیثی در قالب جامع بدانیم که در این عصر تدوین گشته است.
[۵۸] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۳۵.
البته نجاشی از کتابی از او با عنوان الجامع الکبیر فی الفقه یاد کرده که به نظر می‌آید اثری دیگر از یونس باشد.

۱۲.۲ - الجامع ابوجعفر بزنطی

در همین حدود زمانی ابوجعفر بزنطی (د ۲۱۱ق/۸۲۶ م)، عالم امامی کوفه و از یاران امامان بزرگوار کاظم، رضا و جواد (ع) که او نیز همچون یونس به نیمۀ دوم سدۀ ۲ق تعلق آموزشی دارد، در تدوین و طبقه‌بندی احادیث شیعی به تألیف الجامع پرداخت. آن‌گونه که در منابع یاد شده،
[۶۰] ابو غالب‌ زراری‌، رساله فی‌ آل‌ اعین‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ ابطحی‌، اصفهان‌، ۱۳۹۹ق‌.
[۶۱] محمد طوسی‌، الرجال‌، ج۱، ص۳۶۶، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۶۲] محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۴۳، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
این کتاب مشتمل بر مجموعه‌ای گسترده از اخبار و احادیث در موضوعات گوناگون بوده که بخش‌هایی از آن را ــ که ظاهراً تا سدۀ ۷ق/۱۳م برجـای بـوده ــ ابن‌ادریس در مستطرفات سرائر آورده است.
[۶۳] ابن‌ادریس‌، السرائر، ج۱، ص۵۷۲-۵۸۱، قم، ۱۴۱۰ق.
[۶۴] حسن‌ آبی‌، کشف‌ الرموز، ج۲، ص۱۲۵، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم‌، ۱۴۰۸ق‌.
بر پایۀ تقسیم‌بندی پاکتچی از جناح‌های «اهل اجتهاد» و گرونده به تحلیل در متون روایی، یونس و بزنطی هر کدام از شخصیت‌های شاخصِ جناح خویش به شمار می‌روند
[۶۵] احمد پاکتچی‌، «گرایش‌های فقه‌ امامیه‌ در سدۀ دوم و سوم هجری‌»، ج۱، ص۱۵، نامۀ فرهنگستان‌، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۶۶] محمد کشی‌، معرفة الرجال‌، ج۱، ص۵۳۹، اختیار طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش‌.
بر این اساس، در بررسی عملکرد ایشان به عنوان نخستین گردآورندگان جامع حدیثی نزد امامیه، به نظر می‌رسد که ایشان در حرکتی دوسویه ضمن سعی در جمع آوری احادیث شیعی برای تأمین حداکثریِ منابع خویش، بر آن بودند تا به نوعی از ایجاد شکاف میان جناح خود و غالب امامیه دوری جویند؛ چه، با توجه به فضای کوفه این افتراق پر معنا می‌نمود. مخصوصاً آنکه برای کسی چون بزنطی با پیشینه‌ای کوتاه مدت در قول به وقف که البته با مکاتبه با امام رضا (ع) تغییر یافته بود، این اعلام و تبیین هماهنگی ناگزیر می‌نمود. به ویژه آن‌که در این عصر به هر روی تدوین جامعِ حدیثی توسط بسیاری از شیعیان جناح غالب صورت می‌پذیرفت که نمونۀ الجامع فی الاحادیث موسی بن قاسم بَجَلی، از اصحاب امام رضا (ع) از همین دست است.
[۶۸] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۵.


۱۲.۳ - الجامع ابوطاهر وراق محمد بن تسنیم حضرمی

ابوطاهر وراق محمد بن تسنیم حضرمی ، کاتب امام حسن عسکری (ع) در این زمان اثری با عنوان الجامع تألیف نموده که نجاشی از آن یاد کرده است.
[۷۰] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۵.
این اثر و نیز کتاب الجامعِ ابوجعفر محمد بن احمد اشعری به ویژه از آن رو که تألیف آن‌ها در زمان انتقال و گذار از دورۀ حضور به دورۀ غیبت است، از اهمیت بسزایی برخوردارند. ابن‌طاووس در اقبال الاعمال خویش از این اثر استفاده کرده است.
[۷۱] ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌، ج۱، ص۱۶۰، چ سنگی‌، ایران‌، ۱۳۲۰ق‌.
الجامع فی انواع الشرائع از حمید بن زیاد دهقان کوفی (د ۳۱۰ق/۹۲۲م) را هم می‌توان به همین بخش از تألیفات ملحق کرد.
[۷۳] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۸.
از موضوعات قابل توجه آن است که در این تلاطم و همگام با فقیهان حدیث‌گرا، صاحبان فرق کلامی هم که یا به نوعی نافی اجتهاد الرأی بودند، یا دارندۀ رأیی خاص در امامت، به تدوین جامع پرداختند که نمونۀ مهم آن‌ها الجامع علی بن اسباط کوفی، از مشایخ فطحی و ابو محمد حسن بن موسی نوبختی، از بزرگان بنی نوبخت است.
[۷۴] ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۶۰، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
[۷۵] مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ احمد آرام، تهران، ۱۳۶۳ش.


۱۲.۴ - بروز جامع نویسی در دو گونه عنوان

اما عصرِ گذر از سدۀ ۳ به ۴ق و در پی آن در سدۀ ۴ق، که در فقه ، حدیث و کلام شیعی از اهمیت بسزایی برخوردار است، در جامع نویسی هم بسیار اهمیت دارد. نخست آن‌که در این زمان جامع نویسی در دو گونه عنوان بروز نمود: آثاری با عنوان جامع و آثاری با نامی متفاوت. اما فارغ از خودِ آثار تألیف شده در این عصر، از موضوعات بسیار مهم، گسترۀ جغرافیایی جامع نویسی در این دوره است؛ در واقع باید این دوره از جامع نویسی را همسو و همگام و تا حدی زیرمجموعه‌ای از دیگر مباحث مطرح در محافل شیعی دانست که گسترۀ آن از سرزمین کوفه به مناطق داخلی ایران در شهرهای ری ، قم و پیرامون آن تغییر یافت. بر همین اساس جامع‌های تألیف شده در این دوره غالباً آثاری تدوین یافته در این مناطق‌اند.

۱۲.۵ - الکافی اصلی‌ترین و اثرگذارترین نمونه از جامع‌ها

بر همین مبنا اصلی‌ترین و اثرگذارترین نمونه از جامع‌ها در این عصر ــ که هم نام کلی جامع را ندارد و هم شاخصۀ تغییر گسترۀ جغرافیایـی را دارد ــ اثر پراشتهار الکافی کلینی (د ۳۲۹ق/۹۴۱م) است. الکافی با طبقه‌بندی شاخص ــ چه در اصـول و چه در فروع ــ ضمن تجمیع و تبویب احادیث شیعی، با تمامی جامعیت، مخصوصاً به دلیل بهره‌گیری‌های مؤلف از «اصول»، «کتب» و «اجزاء» حدیثی متقدم و عملاً اشتمال بر عوالی، کتاب همۀ اعصار شیعیان و از ۴ کتاب اصلی امامیه گشت. از مهم‌ترین موضوعات قابل بیان دربارۀ این عصر و احساس نیاز کلینی به تدوین چنین مجموعه‌ای گسترده، باید به این امر توجه نمود که کلینی در این اثر افزون بر انبوهی احادیث در موضوعات گوناگون، به شیوۀ حدیث گرایان، مباحث کلامی را هم طرح کرده است، تا آن‌جا که عملاً می‌توان او را از بانیان کلام امامی در سده‌ های بعد دانست. در این دوره آثاری هم با عنوان کلی جامع تألیف شد که از مهم‌ترین آن‌ها الجامع فی الحدیث ابوجعفر محمد بن حسن ابن ولید قمی (د ۳۴۳ق/۹۵۴م) است که شیخ طوسی از آن در الفهرست
[۷۶] محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۱۸۴، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
نام برده است. همچنین ابن‌بابویه در مقدمۀ من لایحضر،
[۷۷] ابن‌بابویه‌، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، ج۱، ص۴، به‌ کوشش‌ علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
ضمن برشمردن آن از منابع خود، آن را از مراجع اصلی حدیث نزد محدثان دانسته، و در التوحید
[۷۸] ابن‌بابویه‌، التوحید، ج۱، ص۲۲۶، به‌ کوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
از آن بهره برده است. ظاهراً نسخه‌های این اثر دست‌کم تا سدۀ ۷ق/۱۳م موجود بوده، و ابن‌طاووس در اقبال الاعمال بخش‌هایی از آن را آورده است.
[۷۹] ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌، ج۱، ص۱۱، چ سنگی‌، ایران‌، ۱۳۲۰ق‌.
[۸۰] ابن‌طاووس‌، فرج‌ المهموم‌، ج۱، ص۱۳۹، نجف، ۱۳۶۸ق.
[۸۱] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۹.
پس از او باید همچنین از ابو محمد حسن بن حمزۀ طبری مرعشی (د ۳۵۸ق/۹۶۹م)، صاحب کتاب الجامع فی الحدیث یاد کرد
[۸۳] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۸.
که شیخ مفید از او روایت کرده است.
[۸۴] محمد مفید، الامالی‌، ج۱، ص۲۵۳، به‌ کوشش‌ حسین استاد ولی‌ و علی اکبر غفاری، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.


۱۲.۶ - کتب اربعه پاسخگوی نیاز شیعیان

با سپری شدن این عصر و تدوین ۳ اثر ماندگار من لایحضره الفقیه ابن‌بابویه، تهذیب الاحکام و الاستبصار شیخ طوسی در کنار الکافی کلینی عملاً مفاهیم کلیدی اصحاب حدیثی در منظر شیعی تدوین و تبیین گشت و تا همۀ اعصار به عنوان کتب اربعه پاسخگوی نیاز شیعیان و پاسخگوی نقدهای دیگران خواهد بود؛ چـه در شکل ــ برای بیان وجود نداشت و عملاً دیگر جامع‌ها تکرار همان مباحث پیشین به شمار می‌رفت. البته برخی آثار مهم و ارزشمند نام بردنی است که از آن میان باید به جامع الاخبارِ علامۀ حلی (د ۷۳۶ق/ ۱۳۳۶م)، الوافی فیض کاشانی (د ۱۰۹۱ق/ ۱۶۸۰م)، وسائل الشیعۀ حر عاملی (د ۱۱۰۴ق/۱۶۹۳م)، بحار الانوار مجلسی (د ۱۱۱۰ق/۱۶۹۸م) و مستدرک الوسائل میرزای نوری (د ۱۳۲۰ق/۱۹۰۴م) اشاره کرد که هر کدام در مفهوم کلیِ جامع تألیف گشته اند. از این منابع، گونه‌هایی از تدوین همچون استخراج ، استدراک ، تخریج و جز آن‌ها تا عصر حاضر ادامه دارد که جامع الاحادیث آیت الله بروجردی در قالب تنقیح و تکمیلی بر وسائل الشیعه از نمونه‌های آن است.


در کنار انواع جامع‌های حدیثی از همان سدۀ ۲ق/۸ م گونه‌ای از تألیفات فقهی با عنوان کلی الجامع آغاز گشت که شاخصۀ اصلی آن‌ها گستردگی و شمول آن در مباحث فقهی بود. از قدیم‌ترین نمونه‌های این آثار فقهی، الجامعِ محمد بن حسن شیبانی (د ۱۷۹ق/۷۹۵م)، شاگرد ابوحنیفه است. دو کتاب الجامع الکبیر و الجامع الصغیر وی دربردارندۀ آراء فقهی با منظری حنفی است که خود نیز در مقدمۀ الجامع الصغیر به این امر اشاره کرده است.
[۸۶] محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۷، بیروت، ۱۴۰۶ق.
در طبقۀ پسین از الجامعِ اسماعیل بن حماد (د ۲۱۲ق/۸۲۷ م)، نوۀ ابوحنیفه و نیز الجامعِ علی رازی می‌توان یادکرد که هر دو آثاری مدون در مباحث فقهی با منظری رأی گرایانه‌اند.
[۸۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۵۸_۲۵۹.
[۸۸] ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌ المیزان‌، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق‌.
[۸۹] زرکلی، اعلام، ج۱، ص۳۱۳.


۱۳.۱ - جامع نویسی در میان مالکیان

اما در میان مالکیان، حاصل مدرسۀ اصحاب حدیث مدینه با شاخصۀ مالک بن انس که مدونۀ او، الموطأ جمع میان رأی و حدیث است، در نسل‌های پسین حرکتی رو به سوی مناطق غربی داشت و خاصه در شمال افریقا و اندلس نمود یافت. نمونۀ اندلسی این نسل، ابومروان عبدالملک بن حبیب (د ۲۳۹ق/۸۵۳م) است که کتاب الجامع او اثری تدوین یافته در مباحث فقهی است.
[۹۰] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۱۰۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
در سدۀ بعد ابن‌ابی زید قیروانی (د ۳۸۶ق/۹۹۶م) که در دانش فقه به مالک صغیر اشتهار داشت
[۹۱] ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۳۵، بغداد، ۱۳۵۶ق.
و در عقیده، اشعری بود، در اثر خود الجامع، ضمن پرداخت‌های فقهی، بسیاری از آراء و عقاید خود را نیز وارد ساخت که برای نمونه می‌توان به قول به اعتبار عمل در ایمان از منظر او اشاره کرد.
[۹۲] ابن‌ابی ‌زید، الجامع‌، ج۱، ص۱۱۰، به‌ کوشش‌ محمد ابواجفان و عثمان بطیخ، بیروت/تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
در شمار آخرین تألیفات از این مجموعه در فقه مالک می‌توان به الجامعِ ابوذر هروی (۴۳۴ق/۱۰۴۳م) ساکن مکه اشاره کرد
[۹۳] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۵۶۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
که شاخصه‌های فقه روایی از تألیفات او آشکار است.
[۹۴] قاضی‌ عیاض‌، ترتیب‌ المدارک‌، ج۴، ص۶۹۷_۶۹۸، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌/طرابلس‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
[۹۵] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۶۰۷، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.


۱۳.۲ - تدوین آثار فقهی در قالب جامع در میان شافعیان

تدوین آثار فقهی در قالب و با نام جامع در میان شافعیان به ویژه از سدۀ ۳ق/۹م رواج یافت که الجامع الکبیر و الجامع الصغیر اسماعیل بن یحیی مزنی (د ۲۶۴ق/۸۷۸ م)، از شاگردان شافعی از این دست است.
[۹۶] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۴۹۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
در سدۀ بعد ابوحامد احمد بن بشر مروروذی، قاضی بصری دو اثر با همین عناوین در فقه شافعی تألیف نمود.
[۹۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۶۸.
[۹۸] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۶، ص۱۶۶_۱۶۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.


۱۳.۳ - عدم گرایش حنبلیان به جامع نویسی

در میان اصحاب مذاهب چهارگانه، به نظر می‌رسد حنبلیان کمتر به این شیوۀ تألیف گرایش داشته‌اند که البته با توجه به نوع نگرش امام ایشان، احمد بن حنبل به سبک گردآوری احادیث، این عدم گرایش دور از ذهن نیست. تنها برای نمونه‌ای از اندک تألیفات حنبلی به این شیوه می‌توان از کتاب الجامعِ ابوعبدالله حسن بن حامد وراق بغدادی، استاد ابوعلی اهوازی یاد کرد که اثر خود را در زمینۀ فقه حنبلی تدوین نمود.
[۹۹] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۲۰۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.


۱۳.۴ - جامعنویسی در میان فقیهان اهل اجتهاد

در میان شیعیان به همان اندازه که جامع نویسی در منظر حدیثی مورد توجه بود، در میان فقیهان اهل اجتهاد هم نمود داشت، چنان‌که آثار فقهی بسیاری با عنوان الجامع تألیف گشت. با نگاهی به آثار تألیف شدۀ فقهی با عنوان کلی جامع نزد دیگر صاحبان مذاهب و سنجش آن با نمونۀ آثار شیعی، تاریخ تدوین این دست از آثار توجه برانگیز است. باید توجه داشت که جامع نویسی فقهی نزد مالکیان، شافعیان و حنبلیان تقریباً به حدود نیمۀ سدۀ ۳ق/۹م مربوط می‌شود؛ جالب آن است که در بررسی نمونه‌های این دست آثار نزد شیعیان نیز به همین حدود زمانی می‌رسیم. یعنی در واقع باید نیمۀ نخست سدۀ ۳ق را دورۀ تدوین و گردآوری جامع‌های فقهی نزد ایشان دانست. الجامعِ ظریف بن ناصح کوفی در موضوعات حلال و حرام ، الجامع الکبیر در فقه از ابوالحسن علی بن محمد قاسانی که از شاگردان ابن‌ابی الخطاب و درس آموختۀ کوفه است و الجامع عمرو بن عثمان ثقفی کوفی همه از آثار نیمۀ نخست سدۀ ۳ق به شمار می‌روند.
[۱۰۰] احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۲۰۹، قم، ۱۴۰۷ق.
در نیمۀ دوم همین سده و عصرِ گذار به سدۀ ۴ق هم کسانی همچون بکار بن احمد، محمد ابن علی بن محبوب اشعری قمی و ابراهیم ثقفی کوفی جامع‌هایی در فقه تدوین کردند؛ به این فهرست آن هم با قدری تأخر زمانی، می‌توان نام شاگرد کلینی، ابوعبداللٰه صفوانی، حُمَید بن زیاد کوفی و ابوجعفر محمد بن عبیداللٰه حقیبی مدنی را نیز افزود.
[۱۰۳] احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۷، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۰۴] احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۸۳، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۰۵] محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۸۷، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
[۱۰۶] محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
[۱۰۷] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۳۰.
[۱۰۸] احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۰۹] احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۶۵، قم، ۱۴۰۷ق.


۱۳.۵ - موضوع قابل توجه در تاریخ جامع نویسی فقهی

از موضوعات قابل توجه در تاریخ جامع نویسی فقهی، توجه شخصیت‌ها و گروه‌هایی از خوارج به این امر است. به عنوان مبحثی شایان ذکر، نوشتۀ ابن‌ندیم است که در مقالۀ ششم از فن هشتم به فقهای شرات پرداخته، و ۴ تن از ایشان را نام برده که همۀ آن‌ها کتاب‌هایی در فقه با عنوان الجامع داشته‌اند.
[۱۱۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.
ابوفراس جبیر بن غالب نخستینِ ایشان است که ابن‌ندیم کتاب الجامع الکبیر فی الفقه او را معرفی کرده است. ابوالفضل قرطلوسی که با رأی در اندیشۀ ابوحنیفه و با قیاس در آراء شافعی مخالف بوده، و ردیه‌هایی بر آن‌ها نگاشته، دو اثر با عنوان الجامع با تخصیص کبیر و صغیر داشته است. سومین فرد یاد شده ابوبکر بردعی است که الجامع او از نخستین و کهن‌ترین آثار در اصول فقه نزد خوارج بوده، و از اهمیتی بسزا برخوردار است. ابن‌ندیم همچنین به ابوالقاسم حدیثی، از مشایخ خوارج و کتاب الجامع او در فقه اشاره می‌کند.

۱۳.۶ - جامع نویسی در جانب اباضیه

در جانب اباضیه ، ابن‌جعفر ازکوی (د ۲۸۱ق/۸۹۴ م)، از فقیهان عمان در کتاب الجامع خود که دارای اشتهار فراوان نزد اباضیه است، به بحث‌های گوناگون فقهی پرداخته که امروزه تنها بخش‌هایی از آن در ابواب عبادات و معاملات باقی‌مانده است.
[۱۱۲] ابن‌جعفر، الجامع‌، ج۱، ص۳۱، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۸۱م‌.
[۱۱۳] ابن‌جعفر، الجامع‌، ج۳، ص۲۴۱، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۸۱م‌.
پس از وی، از جامع نویسی سدۀ ۴ق اباضیان می‌توان یاد کرد. الجامعِ ابن‌برکه بهلوی که متن آن نمونۀ فقه استدلالی و از نوعِ کتابهای خلاف است، در آن به تبیین آراء مخالف و در بیش‌تر موارد جمع میان آن‌ها پرداخته شده است.
[۱۱۴] ابن‌برکه‌، الجامع‌، ج۱، ص۳۲۸، به‌ کوشش‌ عیسی‌ یحیی‌ بارونی‌، مسقط، ۱۳۹۱ق‌/۱۹۷۱م‌.
ابوالحسن بسیوی، شاگرد ابن‌برکه نیز اثر خود با عنوان الجامع را که مجموعه‌ای در عقاید و فقه اباضی است، در همین زمان تألیف نمود که از دیرباز توجه عالمان اباضی عمان را به خود جلب کرد؛ به ویژه آن‌که جزء اول این اثر از کهن‌ترین متون اعتقادی اباضی است.
[۱۱۵] ابو الحسن‌بسیوی، الجامع‌، ج۱، ص۲۳، مسقط، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
[۱۱۶] سالم‌ حارثی‌، العقود الفضیه، ج۱، ص۱۶۹، مسقط، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.



در انتها گفتنی است که در میان پیروان فرق و مذاهب گوناگون نیز گاه نمونه‌هایی از تألیفاتی با نام کلی جامع صورت پذیرفته است. کهن‌ترین نمونه از این دست الجامع در فقه تألیف حسن بن صالح بن حی کوفی (د ۱۶۸ق/۷۸۴م) است که از متکلمان و بزرگان فرقۀ بتریه زیدیه محسوب می‌شود.
[۱۱۷] زرکلی، اعلام، ج۲، ص۱۹۳.
به این فهرست از شخصیت‌های معروفِ فرق و مذاهب گوناگون نام ابوهاشم جبایی، صاحب الجامع الکبیر و الجامع الصغیر را هم می‌توان افزود.
[۱۱۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۲.



(۱) حسن‌ آبی‌، کشف‌ الرموز، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم‌، ۱۴۰۸ق‌.
(۲) آقابزرگ تهرانی، الذریعه.
(۳) ابن‌ابی ‌زید، الجامع‌، به‌ کوشش‌ محمد ابواجفان و عثمان بطیخ، بیروت/تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
(۴) مبارک‌ بن اثیر، جامع‌ الاصول‌، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۰م‌.
(۵) ابن‌ادریس‌، السرائر، قم، ۱۴۱۰ق.
(۶) ابن‌بابویه‌، التوحید، به‌ کوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
(۷) ابن‌بابویه‌، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، به‌ کوشش‌ علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
(۸) ابن‌برکه‌، الجامع‌، به‌ کوشش‌ عیسی‌ یحیی‌ بارونی‌، مسقط، ۱۳۹۱ق‌/۱۹۷۱م‌.
(۹) ابن‌بلبان‌، الاحسان‌ فی‌ تقریب‌ صحیح‌ ابن‌حبان‌، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
(۱۰) ابن‌جعفر، الجامع‌، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۸۱م‌.
(۱۱) ابن‌جماعه‌، المنهل‌ الروی، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۱۲) ابن‌حبان، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۳) ابن‌حبان، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۱۴) ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۱۵) ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌ المیزان‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق‌.
(۱۶) ابن‌خزیمه‌، الصحیح‌، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
(۱۷) ابن‌سعد، کتاب‌ الطبقات‌ الکبیر، به‌ کوشش‌ زاخاو و دیگران‌، لیدن‌، ۱۹۰۴-۱۹۱۸م‌.
(۱۸) ابن‌صلاح‌، علوم‌ الحدیث، به‌ کوشش‌ نورالدین‌ عتر، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۱۹) ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌، چ سنگی‌، ایران‌، ۱۳۲۰ق‌.
(۲۰) ابن‌طاووس‌، سعد السعود، نجف‌، ۱۳۶۹ق‌/۱۹۵۰م‌.
(۲۱) ابن‌طاووس‌، فرج‌ المهموم‌، نجف، ۱۳۶۸ق.
(۲۲) ابن‌فهد، «لحظ الالحاظ»، همراه‌ ذیل‌ تذکرة الحفاظ ذهبی‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌.
(۲۳) ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۴) ابن‌ندیم، الفهرست.
(۲۵) ابن‌نقطه‌، التقیید، حیدرآباد دکن‌، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۳-۱۹۸۴م‌.
(۲۶) ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، بغداد، ۱۳۵۶ق.
(۲۷) ابو الحسن‌بسیوی، الجامع‌، مسقط، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۲۸) ابو غالب‌ زراری‌، رساله فی‌ آل‌ اعین‌، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ ابطحی‌، اصفهان‌، ۱۳۹۹ق‌.
(۲۹) ابو الفرج‌ اصفهانی، مقاتل‌ الطالبیین‌، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۳۰) احمد بن‌ حنبل‌، المسند، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
(۳۱) عبید اسعردی، فضائل‌ کتاب‌ الجامع‌ للترمذی‌، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۹ق.
(۳۲) محمد بخاری، الصحیح‌، استانبول‌، ۱۳۱۵ق‌.
(۳۳) یعقوب‌ بسوی، المعرفة و التاریخ‌، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.
(۳۴) احمد پاکتچی‌، «گرایش‌های فقه‌ امامیه‌ در سدۀ دوم و سوم هجری‌»، نامۀ فرهنگستان‌، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۳۵) محمد ترمذی، السنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌.
(۳۶) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۳۷) سالم‌ حارثی‌، العقود الفضیه، مسقط، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
(۳۸) حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین‌، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۳۹) احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.
(۴۰) محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
(۴۱) محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۴۲) محمد رودانی، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۴۳) زرکلی، اعلام.
(۴۴) عبدالوهاب سبکی‌، طبقات‌ الشافعیة الکبری، به‌ کوشش‌ محمود محمد طناحی‌ و عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۴م‌.
(۴۵) محمد سخاوی، فتح‌ المغیث‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(۴۶) عبدالکریم‌ سمعانی‌، الانساب‌، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
(۴۷) عبدالکریم‌ سمعانی‌، التحبیر، به‌ کوشش‌ منیره‌ ناجی‌ سالم‌، بغداد، ۱۳۹۵ق‌/۱۹۷۵م‌.
(۴۸) صبحی صالح، علوم الحدیث، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
(۴۹) محمد صباغ، الحدیث النبوی مصطلحه بلاغته کتبه، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۵۰) ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
(۵۱) محمد طوسی‌، الرجال‌، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
(۵۲) محمد طوسی‌، الفهرست‌، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
(۵۳) ظاهریه، خطی.
(۵۴) محمد عبادی، طبقات‌ الفقهاء الشافعیه، به‌ کوشش‌ یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م‌.
(۵۵) نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۵۶) قاضی‌ عیاض‌، ترتیب‌ المدارک‌، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌/طرابلس‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
(۵۷) قاضی‌ عیاض‌، الغنیه، به کوشش ماهر زهیر جرار، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۵۸) عبدالحی کتانی، فهرس‌ الفهارس، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.
(۶۰) محمد کتانی، الرسالة المستطرفه، استانبول، ۱۹۸۶م.
(۶۱) محمد کشی‌، معرفة الرجال‌، اختیار طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش‌.
(۶۲) ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
(۶۳) محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۶۴) مسلم‌ بن‌ حجاج‌، الصحیح‌، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
(۶۵) معمر بن راشد، «الجامع»، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶۶) محمد مفید، الامالی‌، به‌ کوشش‌ حسین استاد ولی‌ و علی اکبر غفاری، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.
(۶۷) مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ترجمۀ احمد آرام، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۶۸) احمد نجاشی، رجال، قم، ۱۴۰۷ق.
(۶۹) یاقوت حموی، بلدان.


۱. نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ج۱، ص۱۹۸، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۲. صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۳۰۴، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
۳. محمد صباغ، الحدیث النبوی مصطلحه بلاغته کتبه، ج۱، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
۴. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۵. معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۸۲، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۶. معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۹۱، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۷. معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۳۷۹، همراه المصنف عبدالرزاق صنعانی، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۸. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۹. یعقوب‌ بسوی، المعرفة و التاریخ‌، ج۱، ص۱۸۶، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.
۱۰. احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج۹، ص۱۷۴، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.
۱۱. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۲۲۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۱۲. قاضی‌ عیاض‌، الغنیه، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش ماهر زهیر جرار، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۱۳. ابو الفرج‌ اصفهانی، مقاتل‌ الطالبیین‌، ص۳۱۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
۱۴. ابن‌سعد، کتاب‌ الطبقات‌ الکبیر، ج۶، ص۲۵۸_۲۶۰، به‌ کوشش‌ زاخاو و دیگران‌، لیدن‌، ۱۹۰۴-۱۹۱۸م‌.
۱۵. محمد عبادی، طبقات‌ الفقهاء الشافعیه، ج۱، ص۵۳، به‌ کوشش‌ یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م‌.
۱۶. عبدالوهاب سبکی‌، طبقات‌ الشافعیة الکبری، ج۲، ص۲۱۴، به‌ کوشش‌ محمود محمد طناحی‌ و عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۴م‌.
۱۷. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۳، بیروت، ۱۳۷۹ق.
۱۸. محمد کتانی، الرسالة المستطرفه، ج۱، ص۴۱، استانبول، ۱۹۸۶م.
۱۹. محمد بخاری، الصحیح‌، ج۶، ص۲۲۴، استانبول‌، ۱۳۱۵ق‌.
۲۰. محمد بخاری، الصحیح‌، ج۸، ص۱۴۸، استانبول‌، ۱۳۱۵ق‌.
۲۱. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۴۱۲، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲۲. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۱۰۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲۳. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ص۵۲۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲۴. ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۱، ص۱۷، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۲۵. ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۱، ص۲۸، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۲۶. ابن‌قیسرانی، شروط الائمة السته، ج۳، ص۹۰۵، به کوشش طاهر سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۲۷. عبید اسعردی، فضائل‌ کتاب‌ الجامع‌ للترمذی‌، ج۱، ص۳۰، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۹ق.
۲۸. ابن‌جماعه‌، المنهل‌ الروی، ج۱، ص۳۵، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
۲۹. ابن‌جماعه‌، المنهل‌ الروی، ج۱، ص۵۲، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
۳۰. ابن‌نقطه‌، التقیید، ج۲، ص۱۷۵، حیدرآباد دکن‌، ۱۴۰۳-۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۳-۱۹۸۴م‌.
۳۱. ظاهریه، خطی، ج۱، ص۳۶۵.
۳۲. عبدالکریم‌ سمعانی‌، الانساب‌، ج۱، ص۲۸۶، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ عمر بارودی، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
۳۳. عبدالکریم‌ سمعانی‌، التحبیر، ج۲، ص۸۷، به‌ کوشش‌ منیره‌ ناجی‌ سالم‌، بغداد، ۱۳۹۵ق‌/۱۹۷۵م‌.    
۳۴. یاقوت حموی، بلدان، ج۲، ص۴۴۷.
۳۵. ابن‌صلاح‌، علوم‌ الحدیث، ج۱، ص۲۹۹، به‌ کوشش‌ نورالدین‌ عتر، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۵م‌.
۳۶. محمد عبادی، طبقات‌ الفقهاء الشافعیه، ج۱، ص۹۹، به‌ کوشش‌ یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م‌.
۳۷. محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۳۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۳۸. ابن‌فهد، «لحظ الالحاظ»، ج۱، ص۳۳۳، همراه‌ ذیل‌ تذکرة الحفاظ ذهبی‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌.
۳۹. محمد سخاوی، فتح‌ المغیث‌، ج۱، ص۳۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۴۰. ابن‌خزیمه‌، الصحیح‌، ج۱، ص۷۱_۷۵، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۴۱. محمد سخاوی، فتح‌ المغیث‌، ج۱، ص۳۶، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۴۲. ابن‌حبان، الثقات، ج۱، ص۱۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۴۳. ابن‌حبان، الصحیح، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۴۴. ابن‌حبان، الصحیح، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۴۵. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۸، ص۱۹۴، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۴۶. حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین‌، ج۱، ص۴۳، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۴۷. مبارک‌ بن اثیر، جامع‌ الاصول‌، ج۱، ص۱۹_۲۰، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۰م‌.
۴۸. ابن‌بلبان‌، الاحسان‌ فی‌ تقریب‌ صحیح‌ ابن‌حبان‌، ج۱، ج۳۲، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
۴۹. عبدالحی کتانی، فهرس‌ الفهارس، ج۱، ص۱۰۵، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.
۵۰. عبدالحی کتانی، فهرس‌ الفهارس، ج۱، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس، بیروت، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.
۵۱. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۳۴۹.
۵۲. احمد پاکتچی‌، «گرایش‌های فقه‌ امامیه‌ در سدۀ دوم و سوم هجری‌»، ج۱، ص۱۴_۱۷، نامۀ فرهنگستان‌، تهران، ۱۳۶۵ش.
۵۳. ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۵۴، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
۵۴. ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۶۰_۲۶۱، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
۵۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۱.
۵۶. ابن‌طاووس‌، سعد السعود، ج۱، ص۷۹، نجف‌، ۱۳۶۹ق‌/۱۹۵۰م‌.
۵۷. ابو غالب‌ زراری‌، رساله فی‌ آل‌ اعین‌، ج۱، ص۱، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ ابطحی‌، اصفهان‌، ۱۳۹۹ق‌.
۵۸. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۳۵.
۵۹. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۴۴۷، قم، ۱۴۰۷ق.    
۶۰. ابو غالب‌ زراری‌، رساله فی‌ آل‌ اعین‌، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ ابطحی‌، اصفهان‌، ۱۳۹۹ق‌.
۶۱. محمد طوسی‌، الرجال‌، ج۱، ص۳۶۶، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۶۲. محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۴۳، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
۶۳. ابن‌ادریس‌، السرائر، ج۱، ص۵۷۲-۵۸۱، قم، ۱۴۱۰ق.
۶۴. حسن‌ آبی‌، کشف‌ الرموز، ج۲، ص۱۲۵، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم‌، ۱۴۰۸ق‌.
۶۵. احمد پاکتچی‌، «گرایش‌های فقه‌ امامیه‌ در سدۀ دوم و سوم هجری‌»، ج۱، ص۱۵، نامۀ فرهنگستان‌، تهران، ۱۳۶۵ش.
۶۶. محمد کشی‌، معرفة الرجال‌، ج۱، ص۵۳۹، اختیار طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش‌.
۶۷. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۴۰۵، قم، ۱۴۰۷ق.    
۶۸. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۵.
۶۹. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۳۰، قم، ۱۴۰۷ق.    
۷۰. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۵.
۷۱. ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌، ج۱، ص۱۶۰، چ سنگی‌، ایران‌، ۱۳۲۰ق‌.
۷۲. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۱۳۲، قم، ۱۴۰۷ق.    
۷۳. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۸.
۷۴. ویلفرد مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ج۱، ص۲۶۰، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
۷۵. مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ احمد آرام، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۶. محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۱۸۴، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
۷۷. ابن‌بابویه‌، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، ج۱، ص۴، به‌ کوشش‌ علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
۷۸. ابن‌بابویه‌، التوحید، ج۱، ص۲۲۶، به‌ کوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
۷۹. ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌، ج۱، ص۱۱، چ سنگی‌، ایران‌، ۱۳۲۰ق‌.
۸۰. ابن‌طاووس‌، فرج‌ المهموم‌، ج۱، ص۱۳۹، نجف، ۱۳۶۸ق.
۸۱. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۹.
۸۲. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۶۴، قم، ۱۴۰۷ق.    
۸۳. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۸.
۸۴. محمد مفید، الامالی‌، ج۱، ص۲۵۳، به‌ کوشش‌ حسین استاد ولی‌ و علی اکبر غفاری، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.
۸۵. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۱۶، قم، ۱۴۰۷ق.    
۸۶. محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۷، بیروت، ۱۴۰۶ق.
۸۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۵۸_۲۵۹.
۸۸. ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌ المیزان‌، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق‌.
۸۹. زرکلی، اعلام، ج۱، ص۳۱۳.
۹۰. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۱۰۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۹۱. ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۳۵، بغداد، ۱۳۵۶ق.
۹۲. ابن‌ابی ‌زید، الجامع‌، ج۱، ص۱۱۰، به‌ کوشش‌ محمد ابواجفان و عثمان بطیخ، بیروت/تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
۹۳. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۵۶۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۹۴. قاضی‌ عیاض‌، ترتیب‌ المدارک‌، ج۴، ص۶۹۷_۶۹۸، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌/طرابلس‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
۹۵. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، ج۱، ص۶۰۷، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
۹۶. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۲، ص۴۹۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۹۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۶۸.
۹۸. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۶، ص۱۶۶_۱۶۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۹۹. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۲۰۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۱۰۰. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۲۰۹، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۰۱. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۲۵۶، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۰۲. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۲۸۷، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۰۳. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۷، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۰۴. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۸۳، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۰۵. محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۸۷، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
۱۰۶. محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمدصادق آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۵۶ق.
۱۰۷. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۳۰.
۱۰۸. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۰۹. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۶۵، قم، ۱۴۰۷ق.
۱۱۰. احمد نجاشی، رجال، ج۱، ص۳۹۳، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۱۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.
۱۱۲. ابن‌جعفر، الجامع‌، ج۱، ص۳۱، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۸۱م‌.
۱۱۳. ابن‌جعفر، الجامع‌، ج۳، ص۲۴۱، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۸۱م‌.
۱۱۴. ابن‌برکه‌، الجامع‌، ج۱، ص۳۲۸، به‌ کوشش‌ عیسی‌ یحیی‌ بارونی‌، مسقط، ۱۳۹۱ق‌/۱۹۷۱م‌.
۱۱۵. ابو الحسن‌بسیوی، الجامع‌، ج۱، ص۲۳، مسقط، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۱۱۶. سالم‌ حارثی‌، العقود الفضیه، ج۱، ص۱۶۹، مسقط، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
۱۱۷. زرکلی، اعلام، ج۲، ص۱۹۳.
۱۱۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۲.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جامع روایی»، ج۱۷، ص۱۹.    



جعبه ابزار