جرح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جرح دارای سه معنای
گواهی بر
فسق شاهد ، بحثی رجالی و
جراحت در
بدن می باشد که از
جرح به معناى نخست در باب
قضاء و به مناسبت در باب
تجارت سخن رفته است و به معناى دوم در علم
رجال بحث شده است.
گواهى بر
فسق شاهد، مقابل
تزکیه/
اخبار از صفتى سلب کننده
وثوق از
راوی حدیث، مقابل
تعدیل/
جراحت وارد کردن .
از راههاى اثبات
مدعا نزد
قاضی،
شهادت دو مرد
عادل (
بینه) است. با
جهل قاضى به
عدالت شاهد،
فحص از آن قبل از صدور حکم بر وى
واجب است. این فحص یا از طریق مدّعى انجام مىگیرد؛ بدین معنا که قاضى از وى- که
اقامه بینه کرده است- مىخواهد
عدالت گواهان خود را ثابت کند و یا خود قاضى عهدهدار این امر مىگردد.
با اقامه بینه بر عدالت
شهود از سوى مدّعى، عدالت آنان نزد قاضى ثابت مىشود؛ لیکن در اینکه قاضى مىتواند به صرف ثبوت عدالت
شهود نزد وى،
حکم صادر کند یا بر او
واجب است قبل از صدور حکم از
منکر بپرسد که وى بینهاى بر فسق
شهود دارد یا نه،
اختلاف است.
قول دوم به
مشهور نسبت داده شده است.
بنابر
وجوب نیز در اینکه این امر مطلقا بر قاضى واجب است یا تنها در صورت جهل منکر به داشتن چنین حقّى (اقامه بینه بر فسق)،
اختلاف است.
با مثبت بودن پاسخ منکر و تقاضاى
مهلت از قاضى براى اقامه بینه، قاضى به او مهلت مىدهد. مدّت مهلت- بنابر آنچه به مشهور نسبت داده شده- سه روز است؛ بدون تفصیل بین دورى
مسافت بینه و نزدیکى آن.
برخى بر اطلاق، اشکال کردهاند.
آنچه در پذیرش بینه معتبر است- مانند عدالت، کمتر از دو نفر نبودن و
متهم نبودن- در قبول
جرح نیز معتبر است. علاوه بر آن، علم
جرح کننده به شرایط
جرح و
تعدیل و آنچه سبب خروج از عدالت مىشود نیز در پذیرش
جرح وى،
شرط است.
بنابر قول مشهور،
جرح باید همراه با بیان
سبب آن به تفصیل صورت گیرد و گرنه پذیرفته نخواهد بود.
با امکان
جمع بین بینه
جرح و بینه
تعدیل ، بینه
جرح مقدّم مىشود، مگر آنکه بینه تعدیل به چیزى
شهادت دهد که بر بینه
جرح پوشیده مانده باشد که در این صورت بینه تعدیل مقدّم مىگردد. اگر جمع بین دو بینه ممکن نباشد، در اینکه کدام یک مقدّم مىشود، اختلاف است .
از موارد
استثنا شده از حرمت
غیبت ،
جرح شهود نزد قاضى است.
براى شناخت راویان
حدیث و میزان
مقبولیت و
وثاقت آنان، به
کتب رجالی رجوع مىشود. نظر ارائه شده در باره یک راوى یا
مدح او است، یا
ذم او، یا هر دو و یا هیچ کدام. اصطلاح
جرح راوى در جایى به کار مىرود که در کتاب رجالى از او
مذمت شده باشد (مثلًا آمده باشد: فلان راوى
انحراف عقیدتى دارد یا اهل
غلو است). چنان که اصطلاح تعدیل درباره راوی اى به کار مىرود که از او ستایش شده باشد.
در اینکه
حقیقت جرح و تعدیل
شهادت است یا صرف
اخبار، اختلاف است.
مشهور قول دوم است. بنابر قول اوّل، آنچه در
جرح کننده
شاهد (بینه)
معتبر است در
جرح کننده راوى نیز معتبر خواهد بود، بر خلاف قول دوم که
جرح یک
عادل نیز
کفایت مىکند.
آیا
جرح یا تعدیل راوى بدون بیان سبب آن پذیرفته است؟ مسئله محلّ اختلاف است.
اگر یک رجالى، راوىاى را تعدیل و رجالىاى دیگر او را
جرح کرده باشد، در
تقدیم جرح بر تعدیل یا عکس آن و یا رجوع به
مرجحات و اخذ به قول
راجح یا
ارجح، اختلاف است. برخى گفتهاند: در فرض
مطلق بودن مفاد یکى و
مقید بودن مفاد دیگرى، میان آن دو جمع، و در نتیجه به مقید عمل مىشود. برخى دیگر در فرض اطلاق مفاد هر دو (
جرح و تعدیل) قول
جارح را مقدّم دانستهاند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد۳،صفحه ۷۱-۷۲.