• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جزیره خضرا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محل زندگی حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در دوران غیبت که یکی از بحث‌های مهم و قابل توجه است، از عرصه‌هایی بوده که از خیال پردازی‌ها مصون نبوده است. داستان «جزیرۀ خضرا» از داستان‌هایی است که در زمینۀ محل زندگی آن حضرت در پاره‌ای متون اسلامی وجود دارد و لازم است دربارۀ آن بحث شود.
[۱] کلباسی، مجتبی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، ش ۱، ۲، ۳، ۴،.




به نظر می‌رسد بین منابع موجود، نخستین اثری که به گونه‌ای گسترده به نقل داستان جزیرۀ خضرا پرداخته، بحار الانوار است. پس از آن، مرحوم محدث نوری در کتاب‌های خود در کنار نقل حکایاتی از این دست، به نقل این داستان و مانند آن مبادرت کرده است.
نخست لازم است به چکیده این داستان که به دو داستان برمی گردد اشاره کنیم.
علامه مجلسی در بحار الانوار در بابی با عنوان «نادر فی ذکر من رآه علیه‌السّلام فی الغیبة الکبری قریبا من زماننا» - فقط به دلیل این که مشتمل بر دیدار با آن حضرت و نیز رخدادهای عجیب و غریب است-به نقل آن پرداخته، می‌نویسد: «رساله‌ای یافتم مشهور به داستان جزیرۀ خضراء... و چون آن را در کتاب‌های روایی معتبری ندیدم، آن را در فصل جداگانه‌ای آوردم.»

۱.۱ - چکیده رساله «نادر فی ذکر من رآه علیه‌السّلام»

چکیدۀ رساله‌ای که این عالم بزرگوار یافته چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم...
نوشته‌ای یافتم به خط شیخ فاضل عالم عامل «فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی» که متن آن چنین است:
... من در سال ۶۹۹ ق در کربلا از دو نفر، داستانی شنیدم. آن‌ها داستان را، از «زین الدین علی بن فاضل مازندرانی»، نقل می‌کردند.
داستان مربوط به جزیرۀ خضرا در دریای سفید بود. مشتاق شدم داستان را از خود علی بن فاضل بشنوم؛ به همین دلیل به شهر حله رفتم و در خانۀ سید فخر الدین، با علی بن فاضل ملاقات کردم و اصل داستان را پرسیدم.
او، داستان را در حضور عده‌ای از دانشمندان حله و نواحی آن چنین بازگو کرد:
سال‌ها در دمشق نزد شیخ عبدالرحیم حنفی و شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی دانش آموختم.
روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عده‌ای از شاگردان با او همراه شدیم. به قاهره رسیدیم. استاد مدتی در الازهر به تدریس پرداخت، تا این که نامه‌ای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد می‌داد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم. به نخستین روستای اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن قریه سپرد و خود به سفر ادامه داد.
سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم می‌زدم که کاروانی از طرف کوه‌های ساحل دریای غربی وارد شدند. پرسیدم: «از کجا می‌آیند؟» گفتند: «از دهی از سرزمین بربرها می‌آیند که نزدیک جزایر رافضیان است.»
هنگامی که نام جزیرۀ رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، بیست و پنج روز راه بود که دو روز بی آب و آبادی و بقیه آباد بودند. حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیره‌ای رسیدم با دیوارهای بلند و برج‌های مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز
آن‌ها بر هیات شیعیان بود.
آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم:
«غذای شما از کجا تامین می‌شود؟» گفتند: «از جزیرۀ خضرا در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا می‌آورند.»
چهل روز منتظر ماندم تا کاروان کشتی‌ها از جزیرۀ خضرا رسید.
فرماندۀ آن، پیرمردی بود که مرا می‌شناخت و اسم من و پدرم را نیز می‌دانست. او مرا با خود به جزیرۀ خضرا برد.
شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: «این دریای سفید است و آن جزیرۀ خضرا.
این آب‌های سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق می‌گردد.» وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعه‌ها و برج‌های زیاد و هفت حصار بود.
خانه‌های آن از سنگ مرمر شفاف بود....
در مسجد جزیره، سید شمس الدین محمد را که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه می‌خواندند. از سید شمس الدین پرسیدم: «آیا امام حاضر است؟» گفت: «نه؛ ولی من نایب خاص او هستم.» به او گفتم: «امام را دیده‌ای؟» گفت: «نه؛ ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدم، او را دیده است.»
سید مرا به اطراف برد. آن جا کوهی مرتفع بود که قبه‌ای در آن وجود داشت و دو خادم آن جا بودند.
سید گفت: «من هر صبح جمعه آن جا می‌روم و امام زمان را زیارت می‌کنم و آن جا ورقه‌ای می‌یابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است.»
من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه از من پذیرایی کردند... دربارۀ دیدن امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از آنان پرسیدم، گفتند: «غیرممکن است.»
دربارۀ سید شمس الدین از شیخ محمد (که با او به خضرا آمدم) پرسیدم. گفت: «او از فرزندان فرزندان امام است و بین او و امام، پنج واسطه است.»
با سید شمس الدین، گفت وگوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم.
از او دربارۀ ارتباط آیات و این که برخی آیات، با پیش بی ارتباط هستند، پرسیدم.
پاسخ داد: «... مسلمانان پس از رسول خدا و به دستور خلفا، قرآن را جمع آوری کردند؛ از همین رو، آیاتی که در قدح و مذمت خلفا بود، از آن ساقط کردند؛ لذا آیات را نامربوط می‌بینی؛ ولی قرآن علی (علیه‌السّلام) که نزد صاحب الامر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است، از هرنقصی مبرا است و همه چیز در آن آمده است.»
در جمعۀ دومی که آن جا بودم، پس از نماز، سروصدای فراوانی از بیرون مسجد شنیده شد. پرسیدم:
«این صداها چیست؟» سید پاسخ داد: «فرماندهان ارتش ما هردو جمعۀ میانی ماه سوار می‌شوند و منتظر فرج هستند.» پس از این که آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: «آیا آنان را شمارش کردی؟» گفتم: نه. گفت: «آنان، سیصد نفرند و سیزده نفر باقی مانده‌اند.»
از سید پرسیدم: «عالمان ما احادیثی نقل می‌کنند که هرکس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ می‌گوید. حال چگونه است که برخی از شما او را می‌بینید؟»
سید گفت: «درست می‌گویی؛ ولی این حدیث به زمانی مربوط است که دشمنان آن حضرت و فرعون‌های بنی العباس فراوان بودند؛ اما اکنون که این چنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است.
سید شمس الدین ادعا کرد: تو نیز امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را دو مرتبه دیده‌ای، ولی نشناخته‌ای. همچنین گفت: آن حضرت، خمس را بر شیعیان خود مباح کرده است.
سپس جناب سید شمس الدین به من دستور داد در بازگشت درنگ نکنم و در سرزمین‌های مغرب توقف نکنم. پس از آن با همان کشتی که آمده بودم بازگشتم.
واپسین مطلبی که که از علی بن فاضل شنیدم این بود که: «در جزیرۀ خضرا فقط نام پنج تن از دانشمندان شیعه مطرح بود: سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ ابو القاسم جعفر بن اسماعیل حلی

۱.۲ - بررسی داستان

برای بررسی داستان مذکور باید به چند وجه توجه شود:

۱.۲.۱ - از نظر سند

۱. ناقل داستان، نامعلوم است.
۲. این مرد «ناشناخته» چگونه فهمید آنچه پیدا کرده است همان خط طیبی است؟
۳. معاصران او از قبیل علامه حلی و ابن داود که کتابش را در سال ۷۰۷ قمری به پایان رسانده هیچ اشاره‌ای به وی نکرده‌اند.
۴. علی بن فاضل در روایت یادشده تصریح می‌کند از اول تا آخر روایت خویش را در حضور طیبی و گروهی از عالمان حله و اطراف آن که برای دیدار این شیخ آمده بودند، نقل کرده است.
اما-با این وجود-هیچ یک از عالمان را نمی‌شناسیم که به طور مستقیم یا با واسطۀ روایت یادشده را نقل کرده باشند.
[۴] سید جعفر مرتضی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ص۱۸۶، ترجمه: محمد سپهری.


۱.۲.۲ - از نظر محتوا

برخی از مهم‌ترین ایرادهای متنی داستان از این قرار است:
۱. دلالت قصه بر تحریف قرآن؛
۲. تعارضات فراوان در متن؛
۳. نسبت طول عمر به غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) ؛
۴. حلال دانستن خمس بر شیعیان، بر خلاف نظر بیشتر فقهای اسلام؛
۵. نام بردن پنج تن از علمای شیعه و نادیده گرفتن علمای بزرگ دیگر؛


علامه شیخ محمد تقی شوشتری در الاخبار الدخیلة پس از نقد عالمانه این داستان و داستان بعدی می‌نویسد:
شاید ناقل این دو داستان، از دشمنان شیعه بوده که چنین داستانی را جعل کرده است تا حقایق را وارونه جلوه دهد.
و نیز می‌نویسد:
در داستان جزیرۀ خضرا آمده است که: «شمار فرمانده‌های لشکر امام زمان (علیه‌السّلام) سیصد نفر بودند.
و در داستان ابن انباری آمده است که:
مسافت سرزمین فرزندان امام زمان (علیه‌السّلام) به اندازۀ یک سال راه و جمعیت آن‌ها بسیار زیاد است.
اگر یاران حضرت حجت (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) تا این اندازه زیاد است، چرا ظهور نمی‌کند تا مخالفان را سرکوب نماید؟ چرا چنین چیزی در خبر یا اثری از امامان (علیهم‌السّلام) با توصیف خصوصیات آن‌ها نیامده است؟
[۵] جزیره خضرا افسانه یا واقعیت؟، ص۲۲۲.
[۶] شوشتری، محمدتقی، الاخبار الدخیلة، ج۲، ص۷۲.

اما متاسفانه با وجود تاکید فراوان دانشمندان شیعه بر افسانه بودن داستان یادشده، باز عده‌ای به دلایلی به ترویج آن اقدام کرده و از آن، پا را فراتر نهاده، بین داستان جزیرۀ خضرا و مثلث برمودا ارتباط برقرار کرده‌اند.
[۷] ناجی نجار، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه: علی اکبر مهدی پور.
غافل از این که گذشته از اشکالات متعدد، تطبیق آن بر «مثلث برمودا» که ترسیمی نادرست و غیر معتبر است، چهرۀ امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را نیز مخدوش می‌سازد.
[۸] نظری، غلامرضا، جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه، بخش ۱۴و۱۵.



دربارۀ «جزیرۀ خضرا» و تطبیق نادرست آن بر «برمودا» باید گفت:
۱. اصل داستان، غیر قابل پذیرش است؛
۲. «جزیرۀ خضرا» در دریای مدیترانه است، نه اقیانوس اطلس؛
۳. وقایع «مثلث برمودا» ساختۀ رسانه‌های غربی و افسانه سازان است؛
۴. بر فرض که افسانه‌های «برمودا» درست باشد، هیچ ربطی به امام زمان و مقام آن حضرت ندارد.
اگرچه افرادی که به بررسی داستان پرداخته‌اند، هر دو داستان را بررسی کرده‌اند، به نظر می‌رسد نیازی به بررسی داستان دوم نیست و علاقه‌مندان به منابع یادشده مراجعه می‌نمایند.


۱. کلباسی، مجتبی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، ش ۱، ۲، ۳، ۴،.
۲. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۹.    
۳. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ج۲، ص۱۷۹، باب هفتم، حکایت۳۷.    
۴. سید جعفر مرتضی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ص۱۸۶، ترجمه: محمد سپهری.
۵. جزیره خضرا افسانه یا واقعیت؟، ص۲۲۲.
۶. شوشتری، محمدتقی، الاخبار الدخیلة، ج۲، ص۷۲.
۷. ناجی نجار، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه: علی اکبر مهدی پور.
۸. نظری، غلامرضا، جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه، بخش ۱۴و۱۵.



فرهنگ نامه مهدویت، خدامراد، سلیمان، ص۱۵۱، برگرفته از مقاله «جزیره خضراء».    



جعبه ابزار