شغل حاجب را حجابت مىگفتند و گاه پروانگى مىخواندند، چنانكه معینالدین پروانه، حاجب سلطان ارسلان چهارم (حکومت: ۶۵۸ تا ۶۶۴ قمری) و معاصر مولانا جلالالدین بلخی بود. در اصطلاحات حقوق مدنى حاجب نوعى از موانع ارث است و ممنوع را محجوب گويند. حجب حالت وارثى است كه به جهت بودن وارث ديگر ارث را تمام يا بخشی نبرد. [۱]
جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمينولوژى، ج۳، ص۱۶۰۴.
حاجب به مناسبت در باب قضاء به كار رفته است. بر قاضى هنگام نشستن بر مسند قضاوت، قرار دادن دربان براى خود مکروه است، بلكه مستحب است محل قضاوت به گونهاى باشد كه ارباب رجوع به راحتى به قاضى دسترسى داشته باشند. بنا بر تصريح برخى اگر گماردن حاجب مانع دسترسى ارباب رجوع به قاضى شود و از اين باب متضرر گردند، حرام خواهد بود. [۷]
عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سياسى، ج۷، ص۵۲۱.
• عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، برگرفته از مقاله حاجب، ج۱، ص۶۶۳-۶۶۴. ردههای این صفحه : اصطلاحات فقهی | فقه سیاسی
|