حجرالاسود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَجَرالاسود (صورت عربی آن: الحجرالاسود)،
سنگی مقدّس، دارای پیشینه کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و مناسک
حج ، واقع در رکن شرقی
کعبه که به رکن اسود یا رکن حَجَری نیز معروف است. از
احکام حجر الاسود در باب حج سخن رفته است.
حجر الاسود از اجزاى بسيار مقدس
مسجد الحرام و از
سنگ هاى بهشتى است که همراه حضرت
آدم عليه السّلام بوده و پس از
نزول آدم به
زمین و قبول
توبه اش نزد وى فرود آمده است.
در روايات آمده است که اين
سنگ در آغاز بسيار سفيد بود، امّا
گناهان ى که
فرزندان آدم انجام دادند، سبب سياه شدن آن گرديد.
در روايتى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمده است: حجر الاسود دست راست
خداوند در روى
زمین است، کسى که آن را
مسح کند دست خدا را
مسح کرده است.
استلام (لمس کردن) حجر الاسود بر
مردانمستحب است
حجر الاسود نقطه آغاز و پايان
طواف است؛ بنابر اين، هر دورى از طواف از
محاذی حجر الاسود آغاز مىشود و با رسيدن به محاذى آن پايان مىيابد.
مستحب است
طواف کننده قبل از شروع به
طواف، رو به حجر الاسود کند؛
چنان که توقف طواف کننده محاذى حجر الاسود و گفتن
حمد و ثناى خداى متعال و
صلوات بر
پیامبر و خاندان مطهرش و بالا بردن
دست ان به
دعا مستحب است.
حجرالاسود، صیقلی و به شکل بیضی نامنظم است. رنگ آن
سیاه مایل به
سرخ است و لکههای سرخرنگ و رگههای زردرنگی بر روی آن دیده میشود.
گفته شده که تیرگی و سیاهی شدید آن بهسبب آتشسوزی
کعبه بوده است که یک بار در دوره
جاهلیت و بار دیگر در زمان خلافت
یزید بن معاویه روی داد.
بنابر روایات دینی، هنگامی که
حضرت ابراهیم علیهالسلام خانه کعبه را بنا میکرد،
جبرئیل این سنگ را از
بهشت آورد تا در گوشهای از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصی برای آغاز
طواف باشد.
از بخشهای مهم
مسجد الحرام و
کعبه، حجر الاسود است که همواره در طول تاریخ-به ویژه در تاریخ صدر اسلام-از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار بوده است.
در برخی روایات از اهمیت و جایگاه آن در عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز سخن به میان آمده است.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
به خدا سوگند! گویا میبینم قائم پشت خود را به حجر الاسود تکیه داده، از خداوند سبحانه و تعالی میخواهد به حق خود برسد. آن گاه (قائم) میفرماید:
«ای مردم! هر کس دربارۀ حضرت آدم با من احتجاج کند، بداند من از او به آدم برترم و آن کس که در رابطه با شخصیت نوح با من احتجاج کند، من بر او به نوح مقدم هستم. و هر کس بخواهد درباره
ابراهیم با من مجادله کند، من از او به ابراهیم برتری دارم... و اگر کسی بخواهد با شخصیت
محمد (صلیاللهعلیهوالهوسلم) با من محاجه کند، به طور مسلم من به
حضرت محمد از او اولی هستم و هرکس که بخواهد در قرآن با من مجادله نماید، من از همه اولی به قرآن خداوند هستم....» («و الله لکانی انظر الی القائم علیهالسّلام و قد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه ثم یقول یا ایها الناس من یحاجنی فی الله فانا اولی بالله ایها الناس من یحاجنی فی آدم فانا اولی بآدم ایها الناس من یحاجنی فی نوح فانا اولی بنوح ایها الناس من یحاجنی فی ابراهیم فانا اولی بابراهیم ایها الناس من یحاجنی فی موسی...».)
در
قرآن کریم ذکری از حجرالاسود به میان نیامده، ولی بنابر حدیثی از
امام صادق علیهالسلام، حجرالاسود یکی از آیات بینات بیتاللّهالحرام، مذکور در آیه ۹۷
سوره آل عمران ،
است.
در
احادیث ، خاصه احادیث
شیعه ، نکات درخور توجهی راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکی از
فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهی متعهد و مُقر شده و خداوند او را
امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه
بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاینرو، آن فرشته را در بهشت، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین
هبوط کرد و سپس
توبه نمود، خداوند همین فرشته را به صورت
دُرّ سفیدی نزد وی فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به
مکه رساند و در هنگام بنای کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءی لَهُمْ)؛ در روز
رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانی خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کردهاند.
همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از
شیر سفیدتر و از
خورشید درخشانتر بوده و بهسبب آنکه
مشرکان آن را لمس کردهاند تیره شده است.
در
حدیث دیگری آمده که حجرالاسود در
کوه ابوقبیس به صورت
امانت نگهداری میشد پس از اینکه
ابراهیم و
اسماعیل در بنای کعبه به موضعی رسیدند که باید حجرالاسود را در آن مینهادند این امانت به آنان برگردانده و در جای خود نهاده شد.
نیز روایت شده که در مناقشه
محمد بن حنفیه با امام سجاد علیهالسلام، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهی داده که امامت پس از امام حسین علیهالسلام بدو رسیده است.
در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و به ویژه بر تجدید عهد بر
توحید و
رسالت و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.
فقها ، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه
شوطها (= دورها) را در طواف، حجرالاسود میدانند و لمس و بوسیدن آن را
مستحب میشمرند.
حجرالاسود هیچگاه در طول تاریخ، حتی در
دوره جاهلیت که بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار
بتها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز توحید خالص و نفی
شرک بوده است
و «محک زر ایمان» شمرده شده است.
حتی برخی از آن با عنوان «حجرالأسعد» (سنگ خوشبخت و خوشاقبال) یاد کردهاند.
به نوشته ابن ظهیره،
اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَدْ» به معنای سروری و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگها برتر و بالاتر است.
به هنگام تجدید بنای کعبه در دوره جاهلیت ــکه هر یک از قبایل قریش میخواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینی میان آنان درگیردــ با تدبیر
حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف
قریش در این افتخار شریک شدند (برای اطلاع از شرح این ماجرا به این منابع رجوع کنید.
).
در ماجرای پناهنده شدن
عبداللّه بن زبی ر و یارانش به
مسجدالحرام در سال ۶۴، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان یزید
بن معاویه قرار گرفت و برخی از قسمتهای آن در
آتش سوخت. به سبب این آتشسوزی، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها عبداللّه
بن زبیر پارههای جدا شده آن را با
نقره به هم وصل کرد.
او را نخستین کسی دانستهاند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است.
پس از حادثه سه تکه شدن حجرالاسود به پیشنهاد عبداللّه
بن زبیر، کعبه بازسازی شد. در مورد اینکه چه کسی یا کسانی حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلافنظر هست.
بنابر گزارشی،
عبدالملک بن مروان (متوفی ۸۶)، از خلفای اموی، نیز به بازسازی و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، امام
علی بن حسین علیهالسلام، حجرالاسود را در جایگاهش نهاد.
بند و بستهای نقرهای که بهدستور عبداللّه
بن زبیر حجرالاسود به وسیله آن محکم شده بود، به مرور زمان آسیب دید و در زمان
هارونالرشید (متوفی ۱۹۳)، خلیفه عباسی، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبی برسد، با
الماس در سنگهای پیرامون آن سوراخهایی ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.
در ۳۱۷ در
فتنه قرامطه ــ که به فرماندهی
ابوطاهر قرمطی (متوفی ۳۳۲) در
مکه روی داد و
قرمطیان به خانه خدا حمله بردندــ حجرالاسود تکهتکه و از جای کنده شد. ابوطاهر پارههای این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونی، مرکز
بحرین قدیم)، برد و تا سال ۳۳۹ که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،
مردم به جایگاه خالی آن تبرک میجستند.
گزارشهای مختلفی در مورد چگونگی بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلیاش وجود دارد.
از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسی، حجرالاسود را در قبال پرداخت سی هزار
دینار از قرمطیان پس گرفت
ولی این گزارش صحیح دانسته نشده است.
بر پایه گزارشی دیگر، هنگامی که بَجْکَم ترکی (ماکانی)، امیرالامرای
بغداد در زمانالراضی باللّه و متقیللّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان
امتناع کردند،
اما کردی
این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولی دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبر
بن حسن قرمطی، در روز
عید قربان ۳۳۹، حجرالاسود را ــکه در این مدت به خوبی و در پوششی نقرهای نگهداری میشدــ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقرهای در جایگاهش نهاد.
در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پردهداران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکمتر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور
داوود بن عیسی حسنی ، فرمانروای مکه، برداشته شد.
در ۳۶۳، مردی از سرزمین
روم با دریافت
مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وی در ظاهرِ مردی مستمند، در حالی که تنها یکی دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختی به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگری کرد، مردی یمنی که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمی کرد. سپس مردم از اطراف
مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.
در حوادث سال ۴۱۳ نیز آوردهاند که مردی با گُرز، ضربات سختی بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکههای ریزی از آن بر زمین ریخت.
ابن اثیر ــکه این رویداد را ذیل حوادث سال ۴۱۴ آورده ــ آن مرد را
کافر و اهل سرزمین مصر معرفی کرده و گفته است که مردم، او و گروهی از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند. پس از آن، خاندان
بنی شیبه پارههای ریز و درشت حجرالاسود را جمعآوری کردند و آنها را بههم چسباندند.
کردی
نیز به نقل از بتنونی در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را ۴۱۱ ذکر کرده و آورده است که به نظر برخی، یکی از حاکمان فاطمی، با این قصد که مردم از کعبه رویگردان شوند و به مسجد او در
قاهره روی آورند، این مرد را برای نابود کردن حجرالاسود به مکه فرستاده بود.
مردی از
عجم نیز که در ۹۹۰ با گرُز، ضربهای سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.
به هنگام بازسازی کعبه در عهد سلطان مراد عثمانی در ۱۰۴۰، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهای فراوان، از ترکیب موادی مخصوص، چسبی ساختند که پارههای آن را به خوبی به هم وصل کرد.
بهگفته کردی
در این بازسازی، حجرالاسود نیز نصب شد.
بهنوشته ازرقی
خلیفه دوم (
عمر )، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که میداند این سنگ هیچ سود و زیانی نمیرساند، ولی چون به چشم خود دیده است که
پیامبر خدا این کار را میکند، او نیز
تعبدآ و به تبعیت از ایشان، استلام میکند. در منابع شیعی
پاسخ
امام علی علیهالسلام به او در اینباره، روایت شده است.
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابنبابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۳) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.
(۴) ابنظهیره، الجامعاللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناءالبیتالشریف، چاپ علی عمر، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۳.
(۵) ابنقدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۶) ابنهشام، سیرةالنبی، چاپ
محمد محییالدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۷)
محمد بن عبداللّه ازرقی، کتاب اخبار مکة شرفهااللّه تعالی و ماجاء فیها من الآثار، روایة اسحاق
بن احمد خزاعی، در اخبار مکةالمشرفة، ج ۱، گوتینگن ۱۲۷۵.
(۸) عبدالرحمان جزیری، کتابالفقه علی المذاهب الاربعة، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۹) حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبه المعظمة: عمارتها و کسوتها و سدانتها، چاپ یحیی حمزه وزنه، (قاهره) ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۱۰) علی حسنی خربوطلی، تاریخالکعبة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۱) دهخدا.
(۱۲) عبدالسلام
بن سعید سحنون، المُدَوَّنة الکبری، التی رواها سحنون
بن سعید تنوخیعن عبدالرحمان
بن قاسم
عتقی عن مالک
بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت.
(۱۳)
محمد بن احمد شمسالائمه سرخسی، کتابالمبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۴) زینالدین
بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرحاللمعة الدمشقیه، چاپ
محمد کلانتر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۱۵) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۶)
محمد بن مسعود عیاشی، کتابالتفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(۱۷)
محمد بن احمد فاسی، شفاءالعزام بأخبارالبلدالحرام، بیروت: دارالکتب العلمیة.
(۱۸) سعید
بن هبةاللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم ۱۴۰۹.
(۱۹) محمدطاهر کردی، التاریخ القویم لمکة و بیتاللّه الکریم، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۲۰) کلینی، اصول کافی.
(۲۱) مجلسی، بحار الانوار.
(۲۲) علیاصغر مروارید، «قوامیس الحج»، در الحج، اشرف علی جمع اصولها الخطّیة و ترتیبها حسب التسلسل الذمنّی و علی تحقیقها و اخراجها و عمل قوامیسها علیاصغر مروارید، تهران: مرکز بحوث الحجّ والعمرة، ۱۴۰۶.
(۲۳) فوزیه حسین مطر، تاریخ عمارة الحرم المکی الشریف الی نهایة العصر العباسی الاول، جده ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۴)
محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة: الجعفری، الحنفی، المالکی، الشافعی، الحنبلی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۵)
احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمعالفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۷، قم ۱۴۰۹.
(۲۶) یحیی
بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، بیروت: دارالفکر.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجرالاسود»، شماره۵۸۴۸. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،ج۳،ص۲۳۰-۲۳۱