حضرت هارون
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هارون،
برادر بزرگ
حضرت موسی پیغمبر و
وزیر و سخنگوی او در
مصر! که روحانیان و
احبار (بزرگان
یهود) همه از خاندان او هستند.
هارون، کلمه ای است
عبری به معنی «کوه نشین یا روشن شده».
پدر حضرت هارون (ع) عمران نام داشت و نام مادرش
یوکابد بود.
تاریخ ولادت او ۳۷۴۵ سال بعد از
هبوط آدم بوده است (با توجه به اینکه ولادت هارون قبل از
موسی بوده، به دلیل تقدم در
نبوت حضرت
موسی، بعد از وی
ذکر شده است).
یهودیان،
مسیحیان و
مسلمانان معتقد به پیامبری او هستند. مدت
عمر ایشان را ۱۲۳ سال ذکر نموده اند آن حضرت با برادر خویش حضرت
موسی برای هدایت
بنی اسرائیل مبعوث شد. محل
دفن وی را
کوه طور در
طور سینا در
سرزمین فلسطین ذکر کرده اند.
نسب حضرت هارون (ع) را اینگونه گفته اند: هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن
یعقوب بن
اسحاق بن
ابراهیم(ع). آن حضرت ۴
پسر داشت بنام های عزار،
شبر،
شبیر و مبشر.
حضرت هارون نیز مانند حضرت
موسی بر
قوم بنی اسرائیل مبعوث گردید. روزی که از جانب
خداوند خطاب رسید: ای
موسی! مردم بنی اسرائیل را از
مصر نجات ده و به
کنعان آور،
موسی گفت:خدایا، برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد، زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد. هارون چون
بلیغ و رسا سخن می گفت، به همین دلیل
شریعت برادرش را به بهترین نحو
تبلیغ می کرد.
فهرست سوره هایی که نام حضرت هارون در آن ذکر شده عبارتند از:
سوره بقره،
سوره نساء،
سوره انعام،
سوره اعراف،
سوره یونس،
سوره مریم،
سوره طه،
سوره انبیاء،
سوره مومنون،
سوره فرقان،
سوره شعراء،
سوره قصص،
سوره صافات.
خدای تعالی در
سوره صافات آن جناب را در منت هایش، و در دادن کتاب، و هدایت به سوی صراط مستقیم، و در داشتن تسلیم، و بودنش از محسنین، و از بندگان مؤمنین به خدا، با
موسی (ع)
شریک دانسته، و او را از مرسلان دانسته، و از انبیایش معرفی کرده، و او را از کسانی دانسته که بر آنان انعام فرموده، و او را با سایر انبیاء در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داده و یک جا ذکر کرده است.
خداوند در این
سوره می فرماید: «و لقد مننا علی
موسی و هارون و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم و نصرنا هم فکانوا هم الغالبین و آتینا هما الکتاب المستبین و هدینا هما الصراط المستقیم و ترکنا علیهما فی الآخرین سلام علی
موسی و هارون إنا کذلک نجزی المحسنین إنهما من عبادنا المؤمنین».
ترجمه: ما به
موسی و هارون
نعمت بخشیدیم. آنها و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم. و آنها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند. ما به آنها کتاب (آسمانی) دادیم. آنها را به راه راست هدایت کردیم .و ذکر خیر آنها را در اقوام بعد باقی گذاردیم. سلام بر
موسی و هارون. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. آنها از بندگان
مؤمن ما بودند.
و در
آیه «و اجعل لی وزیرا من اهلی، هرون اخی، اشدد به ازری، و اشرکه فی امری، کی
نسبحک کثیرا، و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا» .
ترجمه: و برای من دستیاری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشت من را بدو محکم کن. و او را در کارم
شریک ساز. تا تو را فراوان
تسبیح گوییم. و تو را بسیار یاد کنیم. بی تردید تو بر حال ما ناظر بوده ای.
موسی (ع) در
مناجات شب طور دعا کرده و از خدا خواسته که هارون را وزیر او قرار دهد، و پشتش را به وی محکم نموده و او را شریک او قرار دهد، تا خدا را بسیار
تسبیح کنند، و بسیار
ذکر گویند، هم طراز
موسی دانسته. و آن جناب در تمامی مواقف ملازم برادرش بوده، و در عموم کارها با او شرکت می کرده، و او را در رسیدنش به مقاصد یاری می کرد.
و در
قرآن کریم هیچ مسأله ای که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینی او برای برادرش، در آن چهل روزی که به
میقات رفته بود، «و قال لاخیه هرون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین».
که به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروی مکن، و وقتی از میقات برگشت، در حالی که خشمناک و متأسف بود که چرا
گوساله پرست شدند،
الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت ای پسر
مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روی دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده،
موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در
رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینی.
هارون، مصداق
هبه و رحمت خاص خداست: "و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا"
همان طور که اوصاف کمالی درونی رحمت است، انسانهای کامل نیز نسبت به امتهای اسلامی و انسانی رحمتهای الهی هستند. تنها آمرزش
گناه و بخشش های ظاهری رحمت نیست. خدا چون وهاب است، هبه ای مانند هارون به
موسی (ع) می دهد و چون
رحمان و
رحیم است، رحمتی همانند هارون دارد. پس هارون هم "رحمة الله" است و هم "
هبة الله". و
موسای کلیم با هماهنگی این رحمة الله و هبة الله
رسالت عظمای خود را به مقصد رساند.
قرآن کریم از هارون به عظمت یاد کرده، می فرماید: "و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا".
هارون مصداق عینی رحمت و هبه خدایی بوده و
نبی و
رسول است و از صراط مستقیم خاص بر خوردار می باشد. اگرچه به نصاب
اولو العزمی نرسید، زیرا برای رسالت جهانی شرایطی لازم است که در
موسی (ع) جمع بود و در هارون فراهم نبود.
مادر، مظهر اعلای رحمت گرچه رحمت الهی مظاهر گوناگون دارد، ولی مادر نسبت به اعضای خانواده مظهر و مثل اعلای رحمت خداست، از این رو وقتی سخن از برادری
موسی و هارون به میان می آید، هارون
موسی را به عنوان
فرزند مادر خطاب کرده، می گوید: "یابن أم".
و از او با تعبیر "
برادر" یا "
پسر پدر" یاد نمی کند، با این که نقل شده است که
پدر هر دو یکی بود.
شاید لطیفه دیگری هم در تعبیر "یابن أم" باشد. و آن این که چون
غضب موسای کلیم (ع) مظهر غضب الهی بود و غضب الهی را رحمت خاص الهی فرو می نشاند نه رحمت احساسی و هارون که مصداق عینی رحمت خاص الهی است از مادری متولد شد که مظهر همان رحمت مخصوص خدایی است: "المؤمن أبوه النور وأمه الرحمة"، از این رو یاد مادر می تواند غضب کلیم خدا را فرو نشاند، زیرا
جنگ و ستیز و غضب
موسای کلیم روی مسایل عادی نبود تا با عواطف عادی فرو نشانده شود. هارون نمی خواهد با استفاده از عاطفه برادری، مسئله مهم پیدایش
بت پرستی و رواج
سحر را حل کند. خدای
سبحان از فرو نشستن غضب
موسی با تعبیر "
سکوت" یاد می کند نه "سکون": "و لما سکت عن
موسی الغضب".
سکوت در برابر نطق است، برخلاف سکون که در مقابل
حرکت است. غضب
موسای کلیم آنگاه که شکوفا شد نطق است و آنگاه که فرو نشست سکوت است. و نطق و سکوت غالبا وصف موجود عاقل است. یعنی آن غضب عاقلانه در حال ظهور، ناطق است و در حال خمود، ساکت. البته غضب عاقل را باید با رحمت عقلی فرو نشاند نه رحمت احساسی. پس تعبیر عاطفی "یا بن أم" یادآور آن رحمت خاص است. یعنی ای
موسی! من از اوج رحمت نصیب تو شده ام و تو را به آن رحمت خاص فرا می خوانم تا غضب عاقلانه تو عاقلانه فروکش کند. آری آن رحمت خاص است که می تواند این غضب را تعدیل کند و اجتماع و هماهنگی جلال و جمال می تواند انسانی را بپروراند که خداوند دربارهی آفرینش وی بگوید: "خلقت بیدی".
انسان مظهر جمال و جلال حق است و مقصود هارون این است که ای
موسی! تو مظهر جلال حقی که فراعنه را به کام
دریا می فرستی و قارون را به
خاک می سپاری. آن جمال
حق راهم رعایت کن.
در غالب مواردی که خداوند بر
موسای کلیم درود می فرستد و او را به بسیاری از اوصاف برجسته می ستاید، نام هارون را نیز در کنار نام او یاد می کند.
موسی(ع)
جزء پیشگامان
رسالت و جزء انبیای
اولواالعزم است. هارون گرچه این ویژگیها را ندارد، لیکن در بسیاری از
برجستگیهای
نبوت،
رسالت و
ولایت سهیم است. آنگاه که حضرت
موسی به خدای
سبحان عرض کرد: برادرم هارون را که از من فصیحتر است به همراه من بفرست تا اگر بنی اسرائیل نتوانستند سخن مرا بفهمند برادرم هارون از من
دفاع کرده،
حجت مرا به آنان تلقین کند و با آنها به
احتجاج بپردازد. او زبان
وحی را می یابد، می فهمد و می فهماند: "و أخی هرون هو أفصح منی لسانا فأرسله معی ردءا یصدقنی إنی أخاف أن یکذبون".
خدای
سبحان در برابر این در خواست می فرماید: "سنشد عضدک بأخیک ونجعل لکما سلطانا"
به زودی بازویت را به وسیله برادرت محکم می کنیم و به شما سلطنت می دهیم. بنابراین، همه آیات الهی و سلطنت های نبوت و ولایت نصیب هارون (ع) هم شده است.
در جای دیگر می فرماید: "ولقد مننا علی
موسی و هارون" ما بر
موسی و هارون منت نهادیم. منت همان نعمت عظیم است که حملش دشوار است. آن منتی که خدای
سبحان به
موسی و هارون داد نصیب قوم آنها نشد، اما نجات از
فراعنه و
طاغوت مصر نصیب
موسی و هارون و بنی اسرائیل محروم و مستضعف شد.
می فرماید: ما به آن دو، کتاب روشن بخشیدیم، کتابی که هیچ ابهامی در آن نبود. زیرا زبان وحی، نور است. زیرا
وحی نور است خواه به صورت
عبری و
سریانی درآید و خواه به صورت عربی. البته اوج معارف
قرآن کریم در کتب انبیای پیشین نبوده است، زیرا قرآن مهیمن بر دیگر کتابها ست. اگر آنها به منزله ی
ماه یا ستارگان دیگرند، قرآن به منزله
خورشید است. به هر تقدیر، قرآن و
تورات اصیلی که بر
موسای کلیم نازل شده است، هر دو کتاب مستبین است.خداوند در ادامه ی بیان ویژگی های مشترک
موسی و هارون (ع) فرمود: ما آن دو را به صراط مستقیم هدایت کردیم: "و هدیناهما الصراط المستقیم". هدایت به صراط مستقیم به معنای ارایه ی راه و هدایت تشریعی که خدای
سبحان به وسیله ی آن دو پیامبر همگان را به آن راه هدایت کرده، نصیب همه ی انسانها شده است. چون اصل هدایت، مخصوص
موسی و هارون نیست، بلکه برای توده ی بشر است. اما آن
هدایت خاص که به نام
هدایت تکوینی است و توان طی طریق را به
انسان عطا می کند، بهره همگان نیست و
موسی و هارون (ع) از آن متنعم شده اند. کسی که از هدایت تکوینی برخوردار شد، می تواند به خوبی راه سعادت را تشخیص داده، به آسانی آن را مانند برق جهنده طی کند، گرچه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. آنگاه فرمود آثار
پربرکت ایشان را در نسل های بعد به یادگار گذاشته ایم و درود خدا بر
موسی و هارون باد: "و ترکنا علیهما فی الاخرین سلام علی
موسی و هرون".
سلام خدا، فعل خداست و فعل خدا که سلامت است با
قلب بیمار سازگار نیست. درودی که خداوند بر اولیای خود می فرستند متفاوت است.و این درودها بر اثر کارهای نیک است.
نکته شایان ذکر این که تنها انبیا از جزای خاص برخوردار نیستند، بلکه هر کس راه
عبودیت را پیمود و احسان کرد از جزاهای الهی، مانند
هبه، رحمت خاص، شرح صدر، هدایت تکوینی و الهام های غیبی بر خوردار است، زیرا خداوند وعده داده: ما به هر کس محسن باشد این چنین
جزا خواهیم داد چنانکه استدلال قرآن این است که چون
موسی و هارون از بندگان
مؤمن ما بودند آنها را از درود خود بهره مند کرده، به این پایگاه رساندیم: "إنهما من عبادنا المؤمنین"
بر این اساس، عبادت و ایمان، یعنی پذیرش قلبی و
خضوع عملی است که
انسان را به پایگاه های رفیع می رساند، اگرچه میزان بهره مندی افراد به حسب استعداد و لیاقت های آنان متفاوت است.
بنابراین گرچه محال است انسان از راه عبادت به بالاتر از قله امکان برسد، لیکن با سرمایه ی عبادت و
ایمان می تواند در بهره مندی از مقام ولایت به جایی برسد که کلیم الله رسید. البته
مقام نبوت و رسالت تنها از راه
موهبت الهی حاصل می شود، زیرا نبوت و رسالت از
مقام های موهبتی است نه کسبی و جایگاه مناسب منزلتهای موهبتی را تنها خدا می داند.
قرآن کریم به
پیامبر بودن هارون تصریح نموده می فرماید: «و وهبنا له و من رحمتنآ أخاه هـرون نبیا» ترجمه: ما از رحمت خود، برادرش هارون را، که پیامبر بود، به او بخشید یم.
این آیه اشاره است به اجابت دعایی که
موسی (ع) در اولین بار که در طور به او
وحی شد کرده و گفته بود" و اجعل لی وزیرا من أهلی هارون أخی اشدد به أزری و أشرکه فی أمری" ترجمه: وزیری از خاندانم برای من قرار بده. برادرم هارون را به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان.
خداوند در
سوره اعراف می فرماید: «و لما رجع
موسی إلی قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونی من بعدی أ عجلتم أمر ربکم و ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الأعداء و لا تجعلنی مع القوم الظلمین».
ترجمه: و چون
موسی خشمناک و اندوهگین به نزد قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید! آیا در باره ی امر پروردگار خویش (و تمدید میعاد) عجله کردید؟ و الواح را بینداخت و سر برادرش را گرفته به سوی خود می کشید. (هارون) گفت: ای
پسر مادرم! این قوم، مرا تضعیف کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس مرا
دشمن شاد مکن، و مرا در شمار ستمکاران میاور. در این
آیه گوساله پرستان
بنی اسرائیل، گروه ظالمان را از دشمنان هارون مطرح نموده است. و در این آیه همچنین به ضعف و ناتوانی هارون (ع) در برابر دشمنان گوساله پرست و درخواست هارون (ع) از
موسی (ع) برای
توبیخ نکردن وی در برابر دشمنان اشاره شده است.
درباره مدت
عمر موسی و هارون و هم چنین کیفیت
وفات آن دو اختلافی در
روایات و
تواریخ دیده می شود.
مشهور آن است که عمر
موسی هنگام
رحلت ۱۲۰ و عمر هارون ۱۲۳
سال بوده و در روایتی که
صدوق در
اکمال الدین از
رسول خدا روایت کرده عمر
موسی ۱۲۶ و عمر هارون ۱۲۳ سال ذکر شده است.
قبر موسی را عموما در کوه نبا یا نبو در کنار جاده اصلی، کنار تل قرمز رنگ ذکر کرده و
قبر هارون را در کوه هور در
طور سینا نوشته اند. مطابق حدیثی که صدوق از
امام صادق(ع) روایت کرده،
داستان وفات هارون این گونه بود که
موسی با هارون به طور سینا رفتند و در آن جا به خانه ای
برخوردند که بر آن درختی بود و دو جامه بر آن
درخت آویزان بود.
موسی به هارون گفت: جامه ات را بیرون آر و این دو
جامه را بپوش و داخل این
خانه شو و روی تختی که در آن قرار دارد بخواب. هارون چنان کرد و چون روی تخت خوابید خدای تعالی قبض روحش کرد و مرگش فرا
رسید.
موسی به نزد بنی اسرائیل بازگشت و داستان قبض
روح هارون را به آن ها خبر داد. بنی اسرائیل
موسی را تکذیب کردند و گفتند: تو او را کشته ای و آن حضرت را
متهم به
قتل هارون کردند.
موسی برای رفع این
اتهام به خدای تعالی پناه برد و خداوند به
فرشتگان دستور داد
جنازه هارون را روی تختی در هوا حاضر کردند و بنی اسرائیل او را دیدند و دانستند که هارون از
دنیا رفته است.
دائرة المعارف طهور