حمزة بن عبدالمطلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حمزة بن عبدالمطلب، عموی
پیامبر اکرم و از
شهدای احد میباشد.
کنیه حمزه ابوعُماره و ابویَعْلی
بود.
مادر ایشان،
هاله بنت
اُهَیْب(وُهَیْب) بن عبد
مَنافبن زُهره
بود.
اینکه
ثُوَیْبه،
کنیز ابولهب، به
پیامبر اکرم و حمزه
شیر داده است
و
تأکید پیامبر بر اینکه حمزه برادر
رضاعی اوست،
حاکی از حداکثر دو سال اختلاف سنی بین آنهاست.
. این اختلاف سنی چهار سال هم دانسته شدهاست
که باتوجه به
تردید بعضی در مورد شیر دادن ثویبه به پیامبر،
ممکن است بیشتر هم باشد.
وی احتمالا دو تا چهار سال پیش از
عامالفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است.
خانه محل تولد وی در
مکه در محلی به نام
بازان و گویا تا
قرن نهم پا برجا بوده است.
بنابر
روایتی، پیامبر در بیست سالگی همراه عموهایش در جنگهای
فِجار و در
حِلفالفضول
شرکت داشته و حمزه نیز در آنها حضور داشته است.
حمزه با
ابوطالب و دیگر عموهای پیامبر در
خواستگاری خدیجه حاضر بود
، اما باوجود فاصله سنی کم او با پیامبر و خواندن
خطبه ازدواج از سوی ابوطالب،
برخی منابع فقط از حمزه نام بردهاند.
.
در پی پیشنهاد پیامبر برای کمک به ابوطالب، به سبب عیالمندیاش، حمزه سرپرستی جعفر را بهعهده گرفت
.
در روزگار
جاهلیت، حمزه از جمله فرزندان
عبدالمطلب بود که در
قریش ریاست یافتند.
.
با این حال، زریاب خویی
دخالت حمزه در امور سیاسی مکه و توجه او به
دین جدید (اسلام) را منتفی دانسته است.
به هر روی، حمزه در دوره پیش از
اسلام چنان جایگاهی داشت که بعضی با او
پیمان میبستند
.
حمزه
شکارچی و همدم (
ندیم)
عبداللّه بن سائب بود
.
روزی که پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (
یومالإنذار)، حمزه نیز حضور داشت.
.
حمزه، که هنوز
مسلمان نشده بود، همچون ابوطالب از پیامبر اکرم در مقابل
آزار مشرکان حمایت میکرد.
گزارشهایی در دست است که حمزه
توهینهای ابولهب
و سایر مشرکان
به پیامبر را تلافی میکرد.
میتوان سخن پیامبر را درباره رعایت خویشاوندی از سوی حمزه، اشاره به همین کوششها و سخن ایشان درباره اعمال نیک حمزه را اشاره به تلاشهایش بعد از اسلام آوردن او دانست، تا آنجا که از
حواریون آن حضرت بهشمار رفت
روزی حمزه از آزار و
دشنام ابوجهل به پیامبر و
بدگویی او از اسلام خشمگین شد و بیدرنگ به
مسجدالحرام رفت، با کمان خود سر ابوجهل را
زخمی کرد و گفت که حقانیت اسلام برایش آشکار شده و به دین پیامبر گرویدهاست.
بیشک این رفتار حمزه ناشی از
خشم او بود که در گزارش تاریخی،
کرامت خدا دانسته شده است
اما روز بعد، با سخنان پیامبر
شک او به
یقین بدل شد و با اسلام آوردن وی، از فشار قریش بر آن حضرت کاسته شد.
براساس روایتی از
امام سجاد علیهالسلام، عامل اسلام آوردن حمزه،
غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان
بچهدان شتری را روی سر پیامبر انداختند.
با این حال، به عقیده عاملی
به اسلام گرویدن او از ابتدا مبتنی بر
آگاهی و شناخت بودهاست.
اسلام آوردن وی را در سال دوم
یا ششم بعثت
و قبل از مسلمان شدن
ابوذر
دانستهاند. مسلمان شدن حمزه در گرویدن خویشان او به اسلام مؤثر بود.
آگاهی ما از زندگی حمزه از این زمان تا
هجرت، ناچیز است.
پس از آنکه پیامبر دعوت خود را آشکار ساخت، حمزه نیز به دعوت علنی پرداخت
.
وی در کنار پیامبر ماند و به
حبشه مهاجرت نکرد.
.
در دو یا سه سالی که مشرکان بنیهاشم و بنیمطلب را در شعب ابیطالب محاصره کردند، حمزه با مسلمانان همراه بود
.
در دومین
بیعت عقبه، در سال دوازدهم
بعثت، که جمعی از مردم
مدینه با پیامبر پیمان بستند، حمزه همراه
حضرت علی حاضر و مراقب بود تا مشرکان بدانجا نزدیک نشوند.
حمزه پس از هجرت به مدینه، به خانه
کُلثومبن هَدْم یا
سعدبن خَیْثَمه یا
اَسعدبن زُراره از
بنینجّار ، وارد شد.
او که در پیمان برادری مسلمانان در مکه با
زَیدبن حارثه برادر شده
و در روز
احد هم او را
وصی خود کرده بود،
در پیمان برادری مدینه، پیش از
بدر ، با
کلثوم بن هدم برادر شد.
پیامبر اکرم نخستین
پرچم نبرد را در
ماه رمضان سال اول هجرت برای حمزه بست تا
سریّهای را برای حمله به کاروان تجاری قریش که از
شام به مکه بازمیگشت، رهبری کند.
حمزه به همراه سی تن از مهاجران تا ناحیه
عیص در ساحل
دریا پیش رفت و در آنجا، با سیصد سوار از مشرکان مکه به فرماندهی
ابوجهل روبهرو شد.
با وساطت
مَجدی بن عَمرو جُهَنی که با هر دو دسته قرار
صلح داشت، جنگی روی نداد و هر دو
سپاه بازگشتند.
حمزه همچنین در غزوات
اَبواء یا
وَدّان،
ذوالعُشَیْره و
بنی قَیْنُقاع پرچمدار بود.
در
غزوه بدر، حمزه در نزدیکترین بخش سپاه اسلام به مشرکان بود و پیامبر حمزه، حضرت علی و
عُبَیْدةبن
حارثبن
عبدالمطلب را به مقابله با چند تن از سران
مشرکان فرستاد.
بنابر گزارشهای متفاوت
عُتْبة بن ربیعه یا
شیبه در مبارزه مستقیم با
حمزه کشته شد.
بین غزوههای
بدر و
احد، دو واقعه شایان ذکر است: یکی گزارشی در باب
شرب خمر وی، پیش از تحریم یا اعلام صریح
حرمت آن، که از طریق
زُهْری نقل شده
و مورد نقد جدی است
و دیگری ماجرای
سَدّ ابواب است.
گویا حمزه یکی از کسانی بود که از خانه خود به
مسجد پیامبر دری داشتند.
پیامبر اکرم دستور داد که همه بهجز
حضرت علی این درها را ببندند و در پاسخ سؤال حمزه از علت این دستور و استثنا شدن علی علیهالسلام، آن را دستوری از جانب
خدا خواند.
اگرچه از پارهای
روایات برمیآید که این مطلب مربوط به بعد از
فتح مکه بوده است، اما نظر اول ترجیح دارد.
در آستانه
غزوه احد در سال سوم، حمزه از جمله کسانی بود که خواستار جنگ در بیرون
مدینه بودند، به حدی که سوگند خورد چیزی نخورَد تا وقتی در خارج شهر با دشمن بجنگد
. وی مسئول قلب سپاه بود،
با دو شمشیر میجنگید و در این جنگ رشادتها نمود
غزوه احد، روز شنبه نیمه شوال سال سوم واقع شد.
در این غزوه، حمزه به دست وَحشیبن حرب
، غلام حَبَشیِ دختر حارثبن عامربن نَوْفَل یا غلامِ جُبَیربن مُطْعِم، به شهادت رسید.
طبق روایتی، دختر حارث با وعده آزادی
وحشی، از او خواست به انتقام پدرش که در بدر کشته شده بود،
محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، حمزه یا
علی را بکشد
.
بنابر روایت دیگر،
جبیر بن مطعم در برابر گرفتن انتقام عمویش، طُعَیْمةبن عَدی که در بدر کشته شده بود، به وحشی وعده آزادی داد
اما بی تردید، انگیزه هِند دختر عُتبه و زن
ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن
پدر،
برادر و عمویش در
جنگ بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود.
طبق برخی خبرها، از ابتدا
هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد.
به روایتی، هند برای خوردن جگر حمزه
نذر کرده بود.
وحشی ابتدا قول کشتن علی علیهالسلام را داد، اما در میدان، حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد.
هند لباس و
زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده
دینار در
مکه داد.
سپس کنار بدن حمزه آمد و او را
مثله کرد و از اعضای بریده او، برای خود
گوشواره، دستبند و
خلخال درست کرد و آنها را با جگر حمزه به مکه برد
.
گفته شده است معاویة بن
مغیره و ابوسفیان
هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند.
از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه رفته بود،
پیامبر اکرم یا بعضی
اصحاب سوگند خوردند در مقابل، سی تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند.
اما آیه ۱۲۶
سوره نحل نازل شد و ایشان را به مقابله به مثل و نیز به صبر دعوت کرد.
پیامبر اکرم چون حمزه را بدان وضع دید، گریست
و آنگاه که
گریه انصار بر کشتگان خود را شنید، فرمود اما حمزه گریهکنندگانی ندارد.
سعدبن مُعاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه
رسول خدا آورد و آنان بر حمزه گریستند.
از آن زمان به بعد، هر زنی از انصار که میخواست بر مردهای گریه کند، نخست بر حمزه میگریست
.
گزارشی حاکی است که زینب، دختر ابوسلمه، سه روز برای حمزه لباس عزا پوشید.
حمزه نخستین
شهید احد بود.
پیامبر اکرم بر او نماز گزارد و سپس سایر شهیدان را در چند نوبت آوردند و کنار او نهادند و رسول خدا بر آنها و بر او
نماز میگزارد. چنانکه هفتاد بار بر او نماز گزارد.
حمزه را در پارچهای
کفن کردند که خواهرش
صفیه آورده بود
، چرا که مشرکان او را
برهنه کرده بودند.
او را تنها دفن کردند.
از اشاره به نحوه
زیارت قبور شهدا میتوان گفت که قبر حمزه و سایر شهدای احد از هم جدا بوده است.
وی را «اسدالله» و «اسد رسولاللّه» لقب دادهاند
.
پس از شهادتش هم، طبق حدیثی از
پیامبر، مورد تأیید الهی قرار گرفت.
و به سیدالشهداء مشهور شد
واژه حمزه را نیز به معنای
شیر یا تیزفهمی
دانستهاند.
فرزندان حمزه، سه پسر به نامهای عمارة، یَعلی و عامر بودند
.
عمارة (پسر بزرگ حمزه) در
فتح عراق حضور داشت
یعلی پنج پسر داشت. با وجود تأکید منابع بر عدم تداوم نسل حمزه،
در قرن دهم، بعضی را از نسل او میدانستند.
نامهای گوناگونی که برای دختران حمزه در منابع ذکر شده، به تصریح بیشتر منابع، همه به یک تن بازمیگردند که نام مرجَّح او اُمامه است.
.
.
پیامبر اکرم
جعفربن ابیطالب را از آنرو که همسرش (
اسماء) خاله
امامه بود، به سرپرستی او برگزید و او را به عقد سَلَمة بن ابی سَلَمه مخزومی درآورد، هرچند بنابه روایتی، امامه پیش از
ازدواج درگذشت.
همچنین طبق یک
روایت، به پیامبر پیشنهاد شد که با امامه ازدواج کند، اما ایشان این پیشنهاد را به این دلیل که امامه برادرزاده رضاعی اوست، رد کرد.
نام امامه را در شمار راویان حدیث
غدیرخم نیز درج کردهاند
.
گفته شده است که
حضرت فاطمه علیهاالسلام به
زیارت قبر حمزه میرفت و آن را با سنگچین مشخص کرده بود
امویان بهسبب دشمنی با خاندان پیامبر، رفتاری ناشایست با قبر حمزه و دیگر شهدای احد داشتند.
گفته شده است که
ابوسفیان در عهد
عثمان بر قبر حمزه پای کوفت و خطاب به او گفت آنچه دیروز برای حفظ آن بر ما شمشیر کشیدی، امروزه بازیچه جوانان ماست.
.
معاویه نیز حدود چهل سال پس از واقعه احد، به قصد جاری کردن آب
چشمه و قناتی در احد، و گویا از سر دشمنی با خاندان پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، دستور داد شهدای احد (از جمله حمزه) را
نبش قبر و جنازه آنان را به جای دیگری منتقل کنند
. ظاهرا جای قبر برخی از شهدا و احتمالا حمزه تغییر کرد.
گویا در اطراف قبر حمزه دو بنا وجود داشته است: یکی مسجد معروف به مَصْرَعِ حمزه که محل شهادت و دفن اول او بوده و پس از ویران شدن آن براثر جاری شدن آب، به مشهد نزدیک به آن ــکه اکنون به مزار
شهدای احد معروف است ــ منتقل شده است، و دیگری محل ضربه خوردن حمزه بوده است
.
مسجد مزبور در قرن دوم بر روی قبر حمزه برپا بوده است
ابن جبیر در ۵۸۰ قبر حمزه را در فضای شمالی «
مسجدِ حمزه» در دامنه کوه احد، در شمال
مدینه زیارت کرد و خاک سرخی را که منسوب به حمزه بود و مردم به آن
تبرک میجستند، دید.
در این سال، بنایی از
گچ بر قبر حمزه ساخته شد.
در ۵۹۰، به دستور مادر خلیفه عباسیپ، الناصرالدیناللّه، مسجد حمزه را توسعه دادند، قبهای بلند و زیبا و استوار با دری از آهن برای مشهد حمزه ساختند و
ضریحی منقش از
چوب ساج بر
قبر نهادند؛ در آهنی را روزهای پنجشنبه باز میکردند.
یافعی در ۷۳۴ قبه حمزه را دید که در پی
سیل شدیدی، آب به ارتفاع چند
ذراع آن را فراگرفته بود
.
بنای
مسجد مزبور در ۸۹۰ به دستور
ملک اشرف قایتبای،
سلطان مملوکی، توسعه یافت
.
ابراهیم رفعت باشا از سنّت کهن اجتماع مردم و برگزاری جشن مَولد در کنار مشهد حمزه از اول تا نیمه
رجب هر سال، و جعفر خیاط
از مشاهدات سیاحان غربی از مسجد و قبه مرقد حمزه یاد کرده است.
در عصر
عثمانی، دستکم دو بار بنا بازسازی شد
بعدها
وهابیها این
قبه را ویران کردند
پس از آن، تا مدتی حصاری فلزی از قطعات ضریح
ائمه بقیع که در عهد
قاجار در
ایران سا خته شده ولی نصب نگردیده بود، گرد قبور نصب شد
.
پس از تسلط وهابیان و روی کار آمدن
آلسعود در
حجاز، قبه و بارگاه حمزه در ۱۳۴۴ تخریب گردید
.
همچنین
مسجد حمزه تخریب و مسجد دیگری که به
مسجد احد،
مسجد علی و مسجد حمزه معروف است، در اطراف آن، در سمت مغرب مزار شهدای احد، بنا شد
نمونهای از تأثیر عمیق شخصیت حمزه و محبوبیت او آن بود که پس از شهادتش، برخی صحابیان فرزندان خود را حمزه نام نهادند.
مرگ حمزه و
جعفر بن ابی طالب عامل کاهش اقتدار
بنی هاشم در مقابل
قریش و بهخلافت نرسیدن حضرت علی بعد از پیامبر دانسته شده است.
.
امام علی و سایر
ائمه
در
احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کردهاند.
.
عباسیان بر خونخواهی حمزه تأکید داشتند
و شِبلبن عبداللّه در شعر مشهور خود، امویان را مسئول قتل حمزه دانست و گویا عباسیان، جمعی از
امویان را به عنوان
انتقام همین
قتل کشتند.
.
.
اشاره به اسب حمزه بهنام وَرد
، و شمشیرش، لِیاح
، و دیگر متعلقات وی در روایات، حاکیاز توجه بهمقام معنوی اوست که تا قرنها بعد دوام یافت.
المهدی لدیناللّه ابوعبداللّه محمد بن حسن بن قاسم،
امام زیدی (متوفی ۳۶۰)، با شمشیری منسوب به حمزه میجنگید
و المعز لدیناللّه،
خلیفه فاطمی رؤیایی درباره در اختیار داشتن شمشیرهای صحابه از جمله شمشیر حمزه دیده بود
.
از جمله نفایس خزانه او، سپری بزرگ منسوب به حمزه بود
که امیری خاص با جلال و شکوه آن را در مراسم حمل میکرد.
ابن بطوطه
هم سپر آهنی بزرگی را در
قبةالصخره در
بیتالمقدس دیده بود که به گفته
عوام، منسوب به حمزه بود.
درباره فضائل و کرامات حمزه روایات بسیاری نقل شده است.
.
پیامبر اکرم، حمزه و جعفربن ابیطالب و علی علیهالسلام را بهترین مردم
و جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل
بنی هاشم خواند.
و نیز علی علیهالسلام، حمزه و جعفربن ابیطالب را بهترینِ شهدا نامید.
غیر از
مراثیِ سروده شده برای حمزه
آثار مستقلی درباره او تألیف شده که از آن جمله میتوان کتاب اخبار حمزةبن عبدالمطلب
از عبدالعزیز بن یحیی بن احمد جَلودی (متوفی ۳۳۲) و مطلعالشمسین درباره فضائل حمزة و جعفر
ذیالجناحین از
شیخ محمد باقر بهاری (متوفی ۱۳۳۳) را نام برد. درباره او در آثار ادبی هم مطالبی دیده میشود.
یک نمونه، اشاره به سیمای نورانی حمزه و سایر شهدای احد در روز قیامت است که در رسالةالغفران ابوالعلاء معرّی
آمده است.
آثار حماسی با عنوان حمزهنامه، رموز حمزه و مانند آن، مشتمل بر روایاتی است درباره غزوات افسانهای حمزه و مناسبات او با
شاهان ساسانی و
پادشاهان هند و سند.
به احتمال بسیار، مأخذ اصلی این قبیل آثار، داستانهایی است که درباره جنگهای حمزه آذرک خارجی، در زمان
هارونالرشید یا کمی بعد، با عنوان
مغازی حمزه نوشته شده و بعدها با تغییر و تحول، به نام
حمزة بن عبدالمطلب شهرت یافته است. (حمزهنامه)
این قصهها بسیار رواج یافت و به زبانهای دیگر نیز ترجمه شد.
ابن تیمیه به رواج این قصهها میان طایفهای از ترکمانها اشاره کرده است. مثنوی صاحب قران نامه یکی از آخرین نمونههای این قصههاست که در ۱۰۷۳ بهنظم درآمده است.
•
ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
• ابناثیر، الکامل فی التاریخ (علیبن محمد)، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
• ابناثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
• ابناثیر، الکامل فی التاریخ (مبارکبن محمد)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵، چاپ افست بیروت.
• ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، (بیجا): دارالفکر، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
• ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
• ابن بطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
• ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ( ۱۳۸۳)ـ۱۳۹۲/ ( ۱۹۶۳)ـ۱۹۷۲.
• ابن تیمیه، منهاجالسنة النبویة، چاپ محمدرشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
• ابن جبیر، رحلة ابنجبیر، چاپ حسین نصّار، قاهره ۱۹۹۲.
• ابن حِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
• ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
• ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
• ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
• ابن درید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
• ابن زباله، اخبارالمدینة، چاپ صلاح عبدالعزیز زین سلامه، مدینه ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
• ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة: اخبارالمدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، (جده) ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
• ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
• ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی.
• ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
• ابنقدامه، التبیین فی انساب القرشیین، چاپ محمد نایف دلیمی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
• ابنکلبی، انساب الخیل فی الجاهلیة والاسلام و اخبارها، چاپ احمد زکی، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۵.
• ابنکلبی، جمهرةالنسب، ج ۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
• ابنکلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
• ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (بیروت): دارابنکثیر.
• ابوالعلاء معرّی، رسالةالغفران، چاپ بنت الشاطی، (قاهره ۱۹۵۰).
• ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
• ادریس عمادالدین قرشی، تاریخالخلفاء الفاطمیین بالمغرب: القسم الخاص من کتاب عیون الاخبار، چاپ محمد یعلاوی، بیروت ۱۹۸۵.
• عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، قم ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۲.
• یعقوببن سفیان بسوی، کتاب المعرفة و التاریخ، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۴ـ۱۳۹۶/ ۱۹۷۴ـ۱۹۷۶.
•
احمدبن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۱، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹، ج ۲، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴، ج ۳، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
• محمدتقی بهار، سبکشناسی، یا، تاریخ تطور نثر فارسی، تهران (۱۳۲۱ش).
• جعفر خیاط، «المدینة المنورة فی المراجع الغربیة»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۳، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
•
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
• علیبن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
• خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
•
محمدبن احمد دولابی، الذریة الطاهرة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۷.
• ابراهیم رفعتباشا، مرآةالحرمین، او، الرحلات الحجازیة و الحج و مشاعره الدینیة، بیروت: دارالمعرفة.
•
محمدبن محمد زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
• عباس زریاب خویی، سیره رسولاللّه، تهران ۱۳۷۰ش.
• علیبن عبداللّه سمهودی، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
• طبری، تاریخ.
•
محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
•
محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
•
محمدبن داود ظاهری، الزهرة، چاپ ابراهیم سامرائی، زرقاء، اردن ۱۴۰۶/۱۹۸۵.
• جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛
• علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
• نعمانبن محمد قاضینعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، چاپ محمد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
• اصغر قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، (تهران )۱۳۸۴ش.
• علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
• کلینی، الکافی.
•
محمدبن یزید مبرّد، الکامل، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ( ۱۳۷۶/ ۱۹۵۶).
• حُمیدبن احمد مُحَلِّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، چاپ مرتضی محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
• مصعببن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
•
محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حججاللّه علیالعباد، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
•
احمدبن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد ( ۱۹۷۰).
• مؤرِّج سدوسی، کتاب حذف من نسب قریش، چاپ صلاحالدین منجد، بیروت ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
•
احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
• محمدباقر نجفی، مدینهشناسی، ج ۲، بن ۱۳۷۵ش.
• محمدصادق نجمی، حمزه سیدالشهداء علیهالسلام، تهران ۱۳۸۳ش.
• نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
•
محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
• عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآةالجنان و عبرةالیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
• یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمزة بن عبدالمطلب»، شماره۶۵۳۶.