• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم که در لغت به معنای منع می باشد، به افعال مکلفان تعلق میگیرد که بعضی براین باورند که حکم شرعی به افعال مکلفان تعلق نمی‌گیرد.



«حکم» در لغت به معنای منع و در اصطلاح علم اصول، بنا بر نظر مشهور، خطابی است شرعی که به افعال مکلفان تعلق می‌گیرد.
[۲] ابن العلامة، ایضاح الفوائد، ج۱، ص۹.
[۴] مباحث الحکم عند الاصولیین، ج۱، ص۵۵.
[۵] آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۱، ص۱۳۵.
[۷] صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، ص۶۱.
.برخی بر این باورند که حکم شرعی همواره به افعال مکلفان تعلق نمی‌گیرد، بلکه گاهی به ذوات مکلفان یا به امور دیگر مرتبط با مکلفان نیز تعلق می‌گیرد؛ زیرا هدف از حکم شرعی تنظیم زندگی انسان است و این هدف چنانکه با خطابهای متعلق به افعال مکلفان مانند «صل، صم و لاتشرب الخمر» محقق می‌شود، با خطابهای متعلق به ذوات مکلفان مانند «زوجیت» و خطابهای متعلق به امور مرتبط با آنان مانند «ملکیت» نیز محقق می‌شود؛ از این رو، بهتر است حکم شرعی چنین تعریف شود: حکم شرعی، تشریعی است از جانب خداوند برای تنظیم زندگی انسان، اعم از آنکه به افعال، ذات یا به اشیای دیگر مربوط به زندگی انسان تعلق گیرد.


گفتنی است قلمرو حکم، شامل اعمال ظاهری و باطنی هر دو می‌باشد؛ زیرا اگر حکم شرعی را ویژه اعمال ظاهری و جوارحی بدانیم، بسیاری از مباحث فقهی چون حرمت حسد و بغض مؤمن، استحباب تفکر و وجوب حب فی الله از دایره حکم شرعی خارج می‌شوند؛
[۹] اصفهانی، محمدتقی، هدایة المسترشدین، ج۱، ص۶۱.
بر این اساس، قرآن کریم به صراحت، حرمت اعتقاد به شرک را بیان می‌دارد: «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیــا...» .بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی می‌دهیم؛ و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!


حکم شرعی تقسیماتی دارد:
۱. تکلیفی خطابی است از جانب شارع که از مکلف، انجام یا ترک آن را طلب کند و یا مکلف را بین فعل و ترک به صورت مساوی مخیر کرده باشد.
[۱۱] الحکیم، السید محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۶۵.
(مانند وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) و وضعی (حکم وضعی حکمی است شرعی که به طور مستقیم متوجه و مرتبط با افعال مکلفان نمی‌گردد، ولی به صورت غیر مستقیم بر افعال انسان تاثیرگذار می‌باشد، و آن بر دو نوع است: یکی موضوع حکم تکلیفی است؛ نظیر زوجیت که حکمی است وضعی ولی موضوع می‌گردد برای احکامی تکلیفی، مانند وجوب انفاق شوهر به همسر، وجوب اطاعت و تمکین از سوی زن، و دیگری منتزع از حکم تکلیفی است؛ مانند جزئیت سوره برای نماز که از امر به مرکب از آن و غیر آن، انتزاع شده است. (مانند زوجیت و صحت)
۲. واقعی و ظاهری؛(در حکم واقعی دو اصطلاح است: الفـ حکمی که از جانب شارع برای شیء با عنوان اولی یا ثانوی وضع شده باشد و مستند آن دلایل قطعی و یا دلایل اجتهادی است.)(همانند امارات و ظنونی که بر اعتبار آن دلیل قطعی وجود داشته باشد، در مقابل حکم ظاهری که عبارت از حکمی است که از دلایل فقاهتی استفاده گردیده و در موضوع آن شک لحاظ شده باشد.)(همانند حکم مستند به استصحاب و برائت. بـ حکم واقعی عبارت از حکمی است که از جانب شارع وضع شده باشد و مستند آن دلایل قطعی است، در مقابل حکم ظاهری که مستند آن دلایل غیر قطعی است. اعم از اینکه اماره باشد یا اصل.)
۳.مولوی (حکمی که نشان دهنده طلب و اراده حقیقی شارع باشد.)
[۱۵] مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱ - ۲، ص۲۳۷.
و ارشادی. (اوامر ارشادی، فرمانهایی است که در آن طلب حقیقی وجود ندارد و فقط به مصالح واقعه راهنمایی می‌نماید و بر آن ثواب و عقابی غیر از آنچه بر مرشدالیه مترتب است.وجود ندارد.)


مقصود از حکم در این مدخل، اصطلاح اصولی در گستره عام آن (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اعتقادی و...) است و از واژه‌های «حرم»، «احل»، «شرع»، «فرض»، «کتب»، «وصی» و از آیات بیانگر تشویق،(چنانکه مقدس اردبیلی رحمه الله از ۲/۲۷۰ استفاده کرده است که بعید نیست بگوییم آیه دلالت دارد به اینکه اگر منظور طاعت باشد، اصل نذر آن مستحب است و اگر منظور معصیت باشد، اصل نذر آن حرام می‌باشد.)(زیرا خداوند فاعل انفاق را به پاداش ترغیب و تارک آن را به عقاب تهدید کرده است)(«و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله یعلمه و ما للظالمین من انصار»)
[۱۷] اردبيلى، احمد بن محمد‌، زبدة البیان، ص۶۲۳ .
تهدید، (استفاده حکم شرعی از تهدید در عبارات فقیهان فراوان است. آنان ملاک گناهان کبیره از غیر کبیره را وعده شدید عذاب در آیات، قرار داده‌اند
[۱۸] نجفی جواهری، شیخ محمد حسن، جواهرالکلام، ج۱۳، ص۳۱۰
؛ بدیهی است که وعده به عذاب، معیاری برای اثبات حکم شرعی نیز می‌باشد؛ چنان که در آیه ۹۳ از سوره نساء، پنج وعید بر قتل عمدی مؤمن داده است (و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما) و فقیهان از آن استفاده کرده‌اند که قتل مؤمن، حرام است و چنانچه از آیات اول سوره مطففین، وجوب ایفای کیل و وزن و حرمت نقص در آن را فهمیده‌اند؛ چرا که ویل برای ذم استعمال می‌شود و به یک احتمال اسم یک وادی در جهنم است. افزون بر آنکه آیات بعدی نیز در مقام تهدید کسانی است که در کیل و وزن نقص ایجاد کرده‌اند چنان که از آیات ۴۰ تا ۴۵ سوره مدثر، که مجرمان را دوزخی معرفی می‌کند، استفاده وجوب نماز، وجوب اطعام مسکین و حرمت خوض در باطل شده است. زبدة البیان
[۲۴] اردبيلى، احمد بن محمد‌، زبدة البیان، ص۵۳۵
و نیز قرطبی از وجوب وفای به عهد را استفاده کرده است. «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه... اولـئک هم الخاسرون»؛ زیرا خداوند نقض عهد را مذمت کرده است.
[۲۵] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۷۰
[۲۶] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۷۲
هلاکت اقوام پیشین و... استفاده شده است.


قابل ذکر است، برداشت حکم مولوی از آیات، در صورتی است که مولوی بودن مستلزم تحصیل حاصل و یا تسلسل نباشد چنانکه وجوب معرفت و وجوب اطاعت خدا، اینگونه‌اند زیرا وجوب معرفت خدا به عقل مسلم فهمیده می‌شود و اگر وجوب آن مولوی باشد، الزام به چیزی خواهد بود که از طریق عقل حاصل شده است. بر این اساس است که اصولیان در این گونه موارد معتقدند که حکم ارشادی است.
[۲۷] مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱ - ۲، مستقلات عقلیه، ص۲۳۸.
و استفاده حکم از قصص قرآنی یا به صورت گزارش احکام شرایع پیشین است که قابل تردید نیست، یا به صورت اثبات استمرار احکام شرایع پیشین در اسلام، که تنها در مواردی استفاده می‌شود که حجت شرعی بر آن وجود داشته باشد. از آیات اخلاقی نیز متناسب با قراین، حکم استفاده شده است؛ چنانکه خداوند عبادالرحمان را پس از ستایش، وعده پاداش داده است: «وعباد الرحمـن الذین یمشون علی الارض هونـا واذا خاطبهم الجـهلون قالوا سلـمـا• اولـئک یجزون الغرفة بما صبروا ویلقون فیها تحیة وسلـمـا؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)•(آری،) آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده می‌شود؛ و در آن، با تحیّت و سلام روبه‌رو می‌شوند.».که از آن می‌توان حکم الهی را درباره تواضع، عفو و... برداشت نمود.
در این مجموعه ـ بر اساس شیوه رایج در فرهنگ قرآن ـ علاوه بر احکام، امور مرتبط با احکام از قبیل فلسفه حکم، عمل به حکم، آثار و زمینه‌های عمل به آن و... نیز مطرح شده است.شایان توجه است که هدف از برداشتها در موضوع حکم تنها ارائه اطلاعات قابل استفاده برای پژوهشگران است نه صدور حکم برای مکلفان. همچنین گزینش عناوین و نمایه‌ها، تنها شامل ابواب فقهی رایج نمی‌شود، بلکه عناوین دیگری را که به نوعی بتوان برای آن حکمی از قرآن استفاده کرد، نیز شامل می‌شود.


۱. القيومي، المصباح المنیر، ج۱، ص۷۸، «الحکم».    
۲. ابن العلامة، ایضاح الفوائد، ج۱، ص۹.
۳. طباطبائی، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج۱۱، ص۴.    
۴. مباحث الحکم عند الاصولیین، ج۱، ص۵۵.
۵. آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۱، ص۱۳۵.
۶. حکیم، سید محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۵۵.    
۷. صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، ص۶۱.
۸. صدر، محمد باقر،دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، ص۵۲ - ۵۳.    
۹. اصفهانی، محمدتقی، هدایة المسترشدین، ج۱، ص۶۱.
۱۰. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۱۱. الحکیم، السید محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۶۵.
۱۲. صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، ص۶۲.    
۱۳. صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الثانیه، ص۱۵.    
۱۴. السید محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۷۴ - ۷۵.    
۱۵. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱ - ۲، ص۲۳۷.
۱۶. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، ص۷۵.    
۱۷. اردبيلى، احمد بن محمد‌، زبدة البیان، ص۶۲۳ .
۱۸. نجفی جواهری، شیخ محمد حسن، جواهرالکلام، ج۱۳، ص۳۱۰
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۹۳.    
۲۰. سیوری، جمال الدین المقداد، کنزالعرفان، ج۲، ص۳۶۶    
۲۱. سیوری، جمال الدین المقداد، کنزالعرفان، ج۲، ص۳۶۶    
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۴-۷.    
۲۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۰-۴۵.    
۲۴. اردبيلى، احمد بن محمد‌، زبدة البیان، ص۵۳۵
۲۵. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۷۰
۲۶. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۷۲
۲۷. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱ - ۲، مستقلات عقلیه، ص۲۳۸.
۲۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۲۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۵.    



فرهنگ قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن،برگرفته از مقاله «حکم»    



جعبه ابزار