حکم اعراض از یاد خدا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کسی که تمام هم و غمش
دنیا و آباد کردن آن باشد، یعنی از
حقیقت و
باطن عالم
اعراض کند و به عالم ماده روی آورد،
معیشت و زندگی سخت در
انتظار اوست.
اعراض از یاد خداوند متعال جایز نیست: «ومن اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکـا ونحشره یوم القیـمة اعمی؛
و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز
قیامت او را نابینا محشور میکنیم.»
گاه میشود درهای زندگی به روی
انسان به کلی بسته میشود، و دست به هر کاری میزند با درهای بسته رو به رو میگردد، و گاهی به عکس به هر جا روی میآورد خود را در برابر درهای گشوده میبیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست، از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از به ضیق یا تنگی
معیشت تعبیر میشود، منظور از معیشت ضنک که در آیات بالا آمد نیز همین است.
گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و در آمدش هنگفت است، ولی
بخل و حرص و آز زندگی را بر او تنگ میکند نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گوئی نمیخواهد آن را به روی خویش بگشاید، به فرموده
علی (علیهالسّلام) همچون فقیران زندگی میکند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس میدهد.
راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها میشود،
قرآن میگوید: عامل اصلیش
اعراض از یاد حق است.
کسی که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر
دنیا نمیماند که وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهای خود را منحصر در آن کند، و فقط به
اصلاح زندگی دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به
تمتع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمیکند، چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود، و دائما چشم به اضافه تر از آن میدوزد، بدون اینکه این
حرص و تشنگیش به جایی منتهی شود، پس چنین کسی دائما در فقر و تنگی بسر میبرد، و همیشه دلش علاقه مند به چیزی است که ندارد، صرفنظر از غم و
اندوه و قلق و
اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرا رسیدن
مرگ و بیماری دارد، و صرفنظر از اضطرابی که از شر حسودان و
کید دشمنان دارد، پس او علی الدوام در میان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر میبرد.
در حالی که اگر مقام
پروردگار خود را میشناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمیکرد، یقین میکرد که نزد پروردگار خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست، و ملکی دارد که زوال پذیر نیست، و عزتی دارد که مشوب با ذلت نیست، و فرح و
سرور و
رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازه اش را تعیین کند و یا سر آمدی آن را به آخر برساند، و نیز
یقین میکند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگی دنیا در مقابل آخرت پشیزی بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع میشود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روی تنگی وضنک را نمیبیند.
«وما یاتیهم من ذکر من الرحمـن محدث الا کانوا عنه معرضین• فقد کذبوا فسیاتیهم انبـؤا ما کانوا به یستهزءون؛
و هر ذکر تازهای از سوی خداوند رحمان برای آنها بیاید از آن اعراض میکنند• آنها تکذیب کردند، اما به زودی اخبار آنچه را به استهزاء میگرفتند به آنان میرسد (و از مجازاتش با خبر خواهند شد).»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اعراض».