• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم فیء (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فیء به اموالی گفته می‌شود که بدون جنگ از کافران به دست آید. خداوند اختیار فیء را بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار داده است. از جمله کسانی که از فیء استفاده می‌کنند پیامبر و ذی‌القربی، یتیمان، مستمندان و در راه ماندگان از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشند.



استفاده از فیء، برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) جایز می‌باشد:
«یـایها النبی انا احللنا لک ازوجک الـتی ءاتیت اجورهن وما ملکت یمینک مما افاء الله علیک...؛ ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته‌ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده‌ای ...»
«وما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل ولا رکاب ولـکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر• ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول...؛ و آنچه را خدا از آنان (یهود) به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید،) نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است!• آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول ...»

این آیات روشنگر یک قانون کلی در زمینه تمام غنائمی است که بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامی می‌شود که در فقه اسلامی به عنوان فیء یاد شده است. می‌فرماید: آنچه را خداوند به رسولش از آنها باز گرداند، چیزی است که شما برای تحصیل آن نه اسبی تاختید، و نه شتری (و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب). افاء از ماده فی ء در اصل به معنی رجوع و بازگشت است، و اینکه بر این دسته از غنائم فیء (بر وزن شیء) اطلاق شده شاید به خاطر آن است که خداوند تمام مواهب این جهان را در اصل برای مؤمنان، و قبل از همه برای پیغمبر گرامی‌اش که اشرف کائنات و خلاصه موجودات است آفریده، و افراد غیرمؤمن و گنه‌کار در حقیقت غاصبان این اموالند (هر چند بر حسب قوانین شرعی یا عرفی مالک محسوب شوند) هنگامی که این اموال به حاصبان حقیقی باز می‌گردد شایسته عنوان فیء است.
هدف از مجموع جمله این است که در تمام مواردی که برای به دست آوردن غنیمت هیچ جنگی رخ ندهد غنائم در میان جنگجویان تقسیم نخواهد شد، و به طور کامل در اختیار رئیس مسلمین قرار می‌گیرد، او هم با صلاحدید خود در مصارفی که در آیه بعد می‌آید مصرف می‌کند.


«فیء» غنیمتی قرار داده شده از سوی خداوند، در اختیار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مصارف ششگانه می‌باشد:
«وما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل ولا رکاب ولـکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر• ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتـمی‌والمسـکین وابن السبیل...؛ و آنچه را خدا از آنان (یهود) به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید،) نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است!• آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول ...»

یعنی این همانند غنائم جنگ‌های مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سایر نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد. و نیز اگر در آیه قبل گفته شد که تمام آن متعلق به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است مفهومش این نیست که تمام آن را در مصارف شخصی مصرف می‌کند، بلکه چون رئیس حکومت اسلامی، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها صرف می‌کند. در این آیه به طور کلی شش مصرف برای فیء ذکر شده:
۱. سهم خداوند، بدیهی است خداوند مالک همه چیز است، و در عین حال به هیچ چیز نیازمند نیست، و این یک نوع نسبت تشریفی است تا گروه‌های دیگر که بعد از آن ذکر شده‌اند هیچ نوع احساس حقارت نکنند و سهم خود را همردیف سهم خدا محسوب دارند، و ذره‌ای از شخصیت آنها در افکار عمومی کاسته شود.
۲. سهم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که طبعا نیازمندی‌های شخصی او و سپس نیازمندی‌های مقامی او و انتظاراتی را که مردم از او دارند تامین می‌کند.
از ظاهر این آیه بر می‌آید که می‌خواهد موارد مصرف فیء در آیه قبلی را بیان کند. و فیء در آن آیه را که خصوص فیء بنی النضیر بود به همه فیءهای دیگر عمومیت دهد، و بفرماید حکم فیء مخصوص فیء بنی النضیر نیست، بلکه همه فیءها همین حکم را دارد.
فلله و للرسول، یعنی قسمتی از فیء مخصوص خدا و قسمتی از آن مخصوص رسول خدا است. و منظور از اینکه گفتیم مخصوص خداست، این است که باید زیر نظر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در راه رضای خدا صرف شود، و آنچه سهم رسول خدا است در مصارف شخصی آن جناب مصرف می‌شود. پس اینکه بعضی گفته‌اند: ذکر نام خدا در بین صاحبان سهم تنها به منظور تبرک بوده سخن درستی نیست، و نباید بدان توجه کرد.




۳.۱ - پیامبر و ذی‌القربی

پیامبر خدا و ذی القربی هر یک دارای سهمی جداگانه از سهام فیء هستند:
«وءات ذا القربی حقه والمسکین وابن السبیل ولا تبذر تبذیرا؛ و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن»
از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جبرئیل پرسید: مراد از (ذی القربی) چه کسانی‌اند؟ در جواب گفت: آنها اقارب و نزدیکان شما هستند. سپس حضرت حسن، حسین و فاطمه (علیهم‌السّلام) را خواست و به آنها فرمود: که خداوند به من دستور داد که آنچه از فیء برای من است به شما بپردازم.
«ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی...؛ آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او ...»

و لذی القربی، منظور از ذی القربی، ذی القربای رسول خدا و دودمان آن جناب است، و معنا ندارد که ما آن را به قرابت عموم مؤمنین حمل کنیم. و مراد از کلمه یتامی ایتام فقیراند، نه مطلق هر کودکی که پدرش را از دست داده باشد. خواهی گفت: اگر منظور این بود کافی بود تنها مساکین را ذکر کنند، چون یتیم فقیر هم مسکین است، جواب این است که: بله این سخن درست است، لیکن این که ایتام را جداگانه ذکر کرد برای این بوده که اهمیت رسیدگی به این طایفه را برساند.
و از ائمه اهل بیت (علیه‌السّلام) روایت شده که فرموده‌اند: منظور از ذی القربی، اهل بیت، و مراد از یتامی و مساکین و ابن السبیل هم یتیمان و مساکین و ابن السبیل آنها است.
سهم ذوی القربی است که بدون شک در اینجا منظور خویشاوندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بنی هاشم است که از گرفتن زکات که جزء اموال عمومی مسلمین است محرومند. و اصولا معنی ندارد که منظور خویشاوندان عموم مردم باشد چرا که در این صورت همه مسلمانان را بدون استثناء شامل می‌شود، زیرا همه مردم خویشاوندان یکدیگرند. در اینکه آیا در ذوی القربی نیاز و فقر شرط است یا نه در میان مفسران گفتگو است هر چند با قرائنی که در پایان این آیه و آیه بعد است شرط بودن آن صحیح‌تر به نظر می‌رسد.

۳.۲ - یتیمان، مستمندان و ابن‌سبیل

یتیمان، مستمندان و در راه ماندگان از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جمله سهم بران فیء می‌باشند:
«ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتـمی‌والمسـکین وابن السبیل...؛ آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است... »
مقصود از «الیتامی و المساکین و ابن السبیل» یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان از نزدیکان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

سهم یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، در اینکه این سه گروه تنها از بنی هاشم باید باشند، یا عموم یتیمان و مستمندان و ابن السبیل‌ها را شامل می‌شود؟ در میان مفسران گفتگو است.
عموم فقهای اهل سنت و مفسران آنها معتقدند که این مساله تعمیم دارد در حالی که روایاتی که از طریق اهل بیت (علیهم‌السلام) رسیده است در این زمینه مختلف می‌باشد، از بعضی استفاده می‌شود که این سه سهم نیز مخصوص یتیمان و مستمندان و ابن السبیل بنی هاشم است، در حالی که در بعضی از روایات تصریح شده که این حکم عمومیت دارد از امام باقر (علیه‌السلام) چنین نقل شده که فرمود: کان ابی یقول لنا سهم رسول الله و سهم ذی القربی، و نحن شرکاء الناس فیما بقی:
سهم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ذی القربی از آن ما است، و ما در باقیمانده این سهام با مردم شریکیم. آیه ۸ و ۹ همین سوره که توضیحی است برای این آیه نیز گواهی می‌دهد که این سهم مخصوص بنی هاشم نیست، زیرا در آن سخن از عموم فقرای مهاجرین و انصار است.
علاوه بر این مفسران نقل کرده‌اند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از ماجرای بنی نضیر اموالی را که از آنها باقی مانده بود در میان مهاجران که عموما در شرایط سختی در مدینه زندگی می‌کردند و سه نفر از طایفه انصار که سخت نیازمند بودند تقسیم کرد، و این دلیل بر عمومیت مفهوم آیه است، و اگر بعضی از روایات با آن سازگار نباشد باید ظاهر قرآن را ترجیح داد.


۱. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص۵۶۴.    
۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۳. حشر/سوره۵۹، آیه۶.    
۴. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۱-۵۰۲.    
۶. حشر/سوره۵۹، آیه۶.    
۷. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۴-۵۰۵.    
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج۱۹، ص۳۵۲-۳۵۳.    
۱۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.    
۱۱. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸۷، ح۴۶.    
۱۲. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج۱۹، ص۳۵۳.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۵.    
۱۵. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۴۳۱.    
۱۷. حشر/سوره۵۹، آیه۸-۹.    
۱۸. شیخ حر‌عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶، ح۴.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۵-۵۰۶.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم فیء».    



جعبه ابزار