خاندان بدرخانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدرخانی، خاندان
کرد، از اعقاب بدرخان بیک، از رهبران مبارزات
کردهای ترکیه اواخر
قرن سیزدهم /نوزده و اوایل سده چهاردهم /بیستم.
با شکست بدرخان بیک، جدّ خاندان بدرخانی (بدرخان بیک)،
مبارزه در
راه استقلال کردستان ترکیه توسط این خاندان ادامه یافت، لیکن اشکال آن با توجه به موقعیت بدرخانیها متفاوت بود.
تا زمانیکه بدرخانیها به عنوان امرای (فئودالهای) منطقه در سرزمینهای
کردی حضور داشتند و رهبری روستاییان برعهده ایشان بود، شیوه مبارزهشان به همان نحو سنتی و نظیر بدرخان بیک انجام میشد (بدرخان بیک) اما از اوایل قرن بیستم که بدرخانیها به اشراف شهری (آریستوکرات) تبدیل شدند، روش آنها تغییر
کرد و
ملی گرایی و استقلال طلبی شان، شکل مبارزه سیاسی، حزبی و فرهنگی به خود گرفت.
امیر عزالدین شیر (یزدان شیر) برادرزاده و رقیب بدرخان بیک، پس از آنکه به پاداش
خیانت به عموی خود در جنگ با عثمانیها، امارت
بوتان یا حکاری را از حکومت عثمانی گرفت،
در فرصت حاصل از جنگ روسیه و عثمانی در ۱۲۷۰/۱۸۵۳ بر ضد دولت عثمانی سر به
شورش برداشت و در پی تأسیس کردستانی آزاد، رهبری عامه
کُردِ ناخرسند از
عثمانی را برعهده گرفت.
وی به همراه ۰۰۰، ۲ مرد جنگی بِتْلیس را متصرف شد و
حاکم آن را بیرون رانده و بر
موصل، که
انبار اسلحه و
مهمات عثمانی بود، دست یافت.
در پی این فتح، عازم سِعرت شد که مرکز اداری و نظامی عثمانی بود.
یزدان شیر، طی چند ماه، از وان تا دیار بکر را
تصرف کرد و تا پایان سال ۱۲۷۲/۱۸۵۵ صدهزار مرد جنگی گردآورد.
همچنین نسطوریهای منطقه زیر
پرچم او جمع شدند.
بعلاوه
کردهای مناطق جنوب کردستان از او پشتیبانی کردند و
بغداد به مخاطره افتاد.به این جهت،
سپاه عثمانی عازم
دفع او شد.
در عین حال،
انگلیس و
فرانسه موافق استقلال کردستان نبودند.
در ۱۲۷۲/۱۸۵۵، نمرود رسام، کارگزارِ انگلیس، مأموریت یافت تا یزدان شیر را با وعده به
استانبول بکشاند. یزدان شیر به وعدههای نمرود اعتماد
کرد و به استانبول رفت و در آن شهر دستگیر و زندانی شد
سرانجام یزدان شیر در ۱۲۸۴/۱۸۶۷، در یانیه، از شهرهای
آلبانی، درگذشت.
شورش یزدان شیر در میان
کردها، او را به قهرمان ملی تبدیل
کرد و شعرهایی در فولکلور
کردی هست که خاطره او را زنده نگه داشته است.
در کشمکش
کردها و دولت عثمانی،
روسیه تزاری همواره سعی داشت تا
کردها را به سوی خود جلب کند، و به این ترتیب از شورش آنان به نفع خود بهره برداری
کرد.
به دنبال این
سیاست، پس از آنکه در ۱۲۹۴/۱۸۷۷
جنگ روس و عثمانی از سر گرفته شد و حکومت عثمانی عده زیادی از
کردها را به رهبری پسران بدرخان، عثمان پاشا و کنعان پاشا، به
جنگ روسیه برد،
به تشویق افسران روسی، که در ارز
روم مستقر بودند، عثمان پاشا و کنعان پاشا فرار کردند و بر جزیره مسلط شدند و تا جَوْلَه مَریک، ز'اخو، عمادیه و نصیبین پیش رفتند.
سپس اعلام استقلال کردند و عثمان پاشا تاج فرمانروایی برسر نهاد و
خطبه به نامش خوانده شد.
دولت عثمانی با چندین بار جنگ و گریز با آنان سرانجام در ۱۳۰۷/۱۸۸۹ استقلال داخلی کردستان را پذیرفت و دستور داد تا تمام خاندان بدرخانی که
زندانی بودند، آزاد شوند.
در پی آن، با عثمان پاشا مکاتبه
کرد و از او خواست تا کشتار نیروهای طرفین متوقف شود و او را برای مذاکره به
استانبول فراخواند.
مأموران حکومتی در استانبول عثمان پاشا و همراهانش را زندانی کردند.
در پی دستگیری عثمان پاشا، امین عالی (علی) بیک و مدحت بیک بدرخانی، در همان سال به استانبول رفتند و از امرای
کرد دعوت کردند تا برای احقاق حقوق خود در طرابوزان به امین علی بپیوندند.
ولی سپاه عثمانی آنان را محاصره کردند و امین علی و برادرش به کوه پناه بردند و پس از چند بار جنگ و گریز در کمینگاه خود غافلگیر و دستگیر شدند.
امین علی بعدها در ۱۳۲۸ به اتفاق
شیخ عبیدالله و عبدالقادر افندی. حزب «کردستان» را ایجاد
کرد.
با ادامه درگیریهای دولت عثمانی و
کردها، سلطان عثمانی در پی جذب
کردهای مخالف برآمد.
به این جهت، برخی از افراد خاندان بدرخانی، از آن میان نجیب محمد پاشا و بحری بیک و مصطفی پاشا، در دربار سلطان عبدالحمید مناصبی یافتند.
در اوایل قرن چهاردهم /بیستم، حضور تعیین کننده کشورهای
انگلیس،
روسیه و
فرانسه در منطقه، و استقرار بدرخانها در
استانبول و تبعید برخی از آنان به
اروپا، سبب شد تا آنها در ادامه
استقلال طلبی شان از حضور کشورهای قدرتمند اروپایی استفاده کنند به طوری که کمال بیک بوتان در ۱۳۲۴/۱۹۱۶ در
تفلیس برآن بود تا آرمان ملی
کردان را به دوک بزرگ نیکلا، نایب السلطنه
قفقاز و سرفرمانده نیروهای روسیه در جبهه ترکان، بقبولاند.
همچنین پایان جنگ جهانی اول و تصرف بخشی از سرزمینهای عثمانی، در جنوب شرقی
آناتولی توسط
بریتانیا، سبب شد تا این دولت برای حفظ مناطق نفت خیز
موصل و جلوگیری از
تصرف آن به وسیله
کمالیستها، به نیروهای
کرد مخالف
ترکیه توجه کند.
کاکس، کمیسر عالی بریتانیا در
عراق، پیشنهاد
کرد که با حمایت بریتانیا از
کردها، عثمانیها را میتوان تضعیف
کرد .
سرگرد نوئل در ۱۳۳۸/۱۹۱۹ از عراق گزارش داد که خاندان بدرخانی مورد احترام مردم منطقه است و میتواند رهبری امرا و کشاورزان
کرد را بر عهده بگیرد.
با شدت یافتن تهدید کمالیستها، دولت بریتانیا در پی آن برآمد تا برای حفظ متصرفات خود، مناطق کردنشین
ترکیه از جمله
جزیره را
تصرف کند.
بنابراین، خلیل بیک بدرخانی که از اعضای مهم جامعه
کرد بود، با آغاز شورش ـ باشگاه
کرد قسطنطنیه ـ انتخاب شد تا به کمک سرگرد نوئل، عامل وحدت در شورش
کردان درسیم، دیاربکر، وان و بتلیس شود.
پس از افتادن رواندوز به دست کمالیستها،
چرچیل به وزیر مستعمرات بریتانیا دستور داد تا به خلیل بیک نیرو و اسلحه بدهد.
او نیز اعلام
کرد که هوادار
انگلیس است و در این راه با ارمنیها و سرگرد نوئل همکاری خواهد
کرد و برای شروع کار ۰۰۰، ۱۰ لیره از بانک قسطنطنیه
پول گرفت
و بنا شد که به همراه نوئل در بغداد بماند و با بریتانیا ارتباط برقرار کند.به این شکل، شورش
کردهای ترکیه آغاز شد و از ۱۳۰۰ ش /۱۹۲۱ تا ۱۳۰۲ ش /۱۹۲۳ طول کشید. تا آنکه دومین موافقتنامه را کمال آتاتورک با
فرانسه امضا
کرد و به دنبال آن چرچیل دستور داد از هر اقدامی که مایه دلخوشی کردهاست خودداری شود.
شورش
کردها که از
آبان ۱۳۰۰/
نوامبر ۱۹۲۱ آغاز شده بود در
بهمن ۱۳۰۱/
فوریه ۱۹۲۲ به دست جواد پاشا درهم شکست.
خلیل بیک که پس از این شکست زندگی خود را در خطر میدید، چندی در بغداد ماند و آنگاه به
قسطنطنیه بازگشت.
خاندان بدرخانی، که در تبعید با افکار آزادیخواهانه اروپایی آشنا شده بودند، همزمان با مبارزات سیاسی خود به اشکال دیگر
مبارزه (حزبی و فرهنگی) نیز روآوردند.
اما حکّام محلی این اندیشهها را دین ستیزی میدانستند.
با انقلاب ترکهای جوان در ۱۳۲۶/۱۹۰۸ امین علی بدرخان، شریف پاشا،
شیخ عبدالقادر نهری با استفاده از شرایط مساعد، در ۱۳۲۸/۱۹۱۰، جمعیت «تعاون و ترقی کردستان» را بنیاد نهادند
تا به این وسیله از این انقلاب حمایت، و در عین حال خواستهای استقلال طلبی خود را مطرح کنند.
سپس مجلهای ترکی نیز به نام
کرد تعاون و ترقی غزته سی منتشر کردند که مورد توجه
کردان مهاجر قرار گرفت.
این جمعیت سازمان سیاسی نبود، زیرا گروهی از روشنفکران
کُرد با اندیشههای نامتجانس بود که خواهان جدایی از
ترکیه و تحت تأثیر اندیشههای
ناسیونالیسم افراطی بودند.
با وجود این، زمینه مساعدی برای فعالیتهای سیاسی در دوره های بعد فراهم آورد.
این جنبش با آنکه آغاز موفقی داشت، به دلیل وجود رقابتهای دیرینه بین خاندان بدرخانی و نهری، تضعیف شد.
علاوه براین سازمان، تا پیش از جنگ جهانی اول، افسران
کرد که از سران پلیس استانبول بودند - مانند کلنل محمدعلی بدرخانی، خالدبیک، محمد امین بیک ـ در «جمعیت تعالی
کرد» جمع شده بودند.
پس از فوت امین علی بیک بدرخانی در ۱۲۵۸/۱۸۶۸، پسر او امیر ثریا از چهرههای فعال سیاسی و حزبی برای استقلال
کردستان بود.
او در
سوریه متولد شد و در
پاریس درگذشت (۱۳۶۲ ش /۱۹۸۳) امیر ثریا از پایان تحصیلاتش در
قسطنطنیه در ۱۳۲۲/۱۹۰۴ به
جرم توطئه بر ضد
دولت عثمانی به زندان افتاد و سپس
تبعید شد.
پس از اعلان
مشروطیت در ترکیه توسط ترکان جوان امیر ثریا به قسطنطنیه بازگشت و
روزنامه کردستان را به زبانهای ترکی و
کردی منتشر
کرد که در ۱۳۲۷/۱۹۰۹
توقیف شد. وی مجدداً به
زندان افتاد و سال بعد تبعید شد.
در ۱۳۳۱/۱۹۱۲ به
پایتخت بازگشت و دوباره انجمنی بنا نهاد، اما دستگیر شد و در پی آن به زندان افتاد و پس از رهایی در ۱۳۳۲/۱۹۱۳ از
ترکیه گریخت و در ۱۳۳۳/۱۹۱۴ با تأسیس «جمیعت گروههای
کردی» در قاهره از جنبش کمال
آتاتورک حمایت کرد و نشریهای
کردی در قاهره منتشر
کرد. او در عقد
معاهده سور (۱۸۳۸-۱۸۳۹/۱۹۱۹-۱۹۲۰) که تأسیس دولت
کردی در آن
قید شده بود نقش مؤثری داشت.
ولی با
انعقاد قرارداد لوزان در ۱۹۲۳ که طبق آن قرارداد سور لغو شد و
استقلال کردستان نیز منتفی گردید، او فعالیتهای خود را
تجدید کرد و پس از ایجاد «اتحادیه ملی
کرد» (خویبون) که هدف آن آزادی و استقلال کردستان، با مشی
مبارزه مسلحانه بود،
امیر ثریا نیز به خویبون پیوست.
جلالت (جلادت) علی بدرخان، پسر امین علی، رئیس کمیته اجرایی آن و کامران و دیگر افراد خاندان بدرخانی اعضای مؤثر آن بودند.
این سازمان در ۱۳۰۶ ش /۱۹۲۷ در دامنه آرارات، دیاربکر، موش و خنس تعرضاتی انجام داد
و در ۱۳۰۹ ش /۱۹۳۰ شورش سراسر بتلیس، وان و بوتان را فراگرفت، اما سرکوب شد
و عده زیادی از این خاندان به خارج از ترکیه
تبعید شدند و امیرثریا نمایندگی خویبون را در پاریس برعهده گرفت.
او سازمان دهنده
سیاسی در تاریخ
کردستان بود.
افزون براین، خاندان بدرخانی در اعتلای فرهنگ
کردی نیز مؤثر بودند. تا پیش از
قرن سیزدهم /نوزدهم، بیشترین فعالیت فرهنگی
کردها اختصاص به یادگیری زبانشان داشت و محدود به
شعر و فولکلور بود
ولی از این پس روشنفکران
کرد که عموماً از فرزندان امرای
کرد بودند، بخصوص خاندان بدرخانی، دست به انتشار نشریاتی در نهان یا آشکار زدند.
اولین نشریه
کردی در ذیحجه ۱۳۱۵/ آوریل ۱۸۹۷ منتشر شد که «کردستان» نام داشت و به زبان ترکی ـ
کردی با
لهجه کُرمانجی (بوتانی شمالی) منتشر میشد.
این نشریه را امیر مدحت فرزند امین علی بیک بنیاد نهاد و مطالب آن بیشتر فرهنگی و آموزشی بود.
پخش و نشر آن غیر عادی بود و در پایتختهای اروپایی منتشر میشد.
بین سالهای ۱۳۰۹ـ ۱۳۱۸/۱۸۹۲ـ۱۹۰۰ در شهرهای
قاهره،
لندن، کشور
یوگسلاوی و شهر فولکستون در شمال
انگلستان منتشر شد.
پس از
انقلاب ترکهای جوان، مجدداً در
استانبول به سردبیری ثریا بدرخان بیک، نشر یافت و به حمایت از انقلاب آنان پرداخت. پس از ۱۳۳۲/۱۹۱۴ به
قاهره منتقل شد.
افزون بر امیر مدحت، برادران او امیر ثریا و امیر عبدالرحمان نیز با این نشریه همکاری میکردند.
اما به دلیل اختلاف بین خانواده بدرخانی و سادات نهری، در کار این نشریه اختلال ایجاد شد و روزنامه به حالت
تعلیق درآمد.
از ۱۳۱۱ ش /۱۹۳۲ تا ۱۳۱۴ ش/ ۱۹۳۵ و از جمله ۱۳۲۰ ش /۱۹۴۱ تا ۱۳۲۲ ش ۱۹۴۳/، شاهزادگان و بازماندگان بدرخان در
دمشق به چاپ نشریات ادبی
کرد پرداختند.
جلادت (متوفی ۱۳۳۰ ش /۱۹۵۱) یکی دیگر از فرزندان امین علی به کار طبع نشریات
کردی پرداخت. او در
قسطنطنیه و
مونیخ تحصیلات خود را به پایان رسانید و در ۱۳۰۶ ش /۱۹۲۷ به ریاست کمیته اجرایی خویبون انتخاب شد.
با
قیام شیخ سعید به ترکیه بازگشت و پس از شکست این
قیام در۱۳۰۹ ش /۱۹۳۰ به
سوریه پناهنده شد.
در خلال سالهای ۱۹۳۲ـ۱۹۳۵ مجله هاوار (احضار ـ دعوت) را در سوریه به زبان فرانسوی و
کردی منتشر
کرد که به تجدید حیات ادبیات عامیانه
کردی کمک شایانی
کرد.
او همچنین الفبای
کردی را به حروف
لاتین تهیه
کرد و کتابچههای تهجّی و قرائت زبان
کردی را منتشر ساخت، دستور زبان معیاری برای زبان
کردی تدوین
کرد و در طول جنگ دوم مجله روناهی را انتشار داد و در واقع او و برادرش کامران با انتشار نشریات هاوار، روناهی، روژانو، استیر در
دمشق و
بیروت جنبش مهم فرهنگی
کرد را به راه انداختند.
کامران بدرخانی فرزند امین علی بیک، شاعر، لغت شناس، ادیب و مورخ
کُرد، از پایه گذاران روزنامه نگاری
کُرد بود که به همراه برادرش جلادت در نشریه کردستان همکاری می
کرد.
نشریه روژنو را به
کردی و فرانسوی با خط لاتین چاپ
کرد و سپس استیر و روناهی که نشریات ادبی بودند و در سوریه منتشر و تحت نظر او چاپ میشدند.همچنین ۱۳۲۶ ش /۱۹۵۰ در مدرسه شرقی دانشگاه سوربن
کردی تدریس می
کرد و به همت او رشته لغت و ادب
کردی در آن دانشگاه تأسیس شد.
امیر کامران لهجه کُرمانجی را با خط لاتین نوشت. فعالیتهای وی در ارتقای ادب
کُردی مؤثر بود.
خاندان بدرخانی امیدوار بودند که حکومت
کُردها را به دست بگیرند، اما تلاشهای آنان در این راه سبب شد تا اندیشه
(ناسیونالیسم)
کرد، با ریاست این خاندان در بوتان شکل گیرد و فعالیتهای فرهنگی آنان سبب رشد و اعتلای فرهنگ
کردی شد و آن را از شکل ابتدایی به صورت مدون درآورد.
(۱) سیسیل جی ادموندز،
کردها، ترکها، عربها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲) محمود دُرّه، القضیة
الکردیة، بیروت ۱۹۶۶.
(۳) کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار،
کردها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴) کریس کوچرا، جنبش ملی
کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۵) درک کینان،
کردها و کردستان، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۶) بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر
کرد، ج ۳: اُمراء و خاندانها، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷) واسیلی نیکیتین،
کرد و کردستان، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدرخانی»، شماره۷۵۵.