• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دعا برای نجات از ظالمان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن کریم به مطلوبیت درخواست از خداوند، برای نجات از ستمگران اشاره شده است.



در آیه ۸۵ سوره یونس به مطلوبیت درخواست از خداوند، برای نجات از ستمگران اشاره شده است:
«فقالوا علی الله توکلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظــلمین؛ پس گفتند بر خدا توکل کردیم پروردگارا ما را برای قوم ستمگر (وسیله) آزمایش قرار مده.»
( امام باقر و امام صادق علیهما السلام در مورد آیه یاد شده فرموده‌اند: «پروردگارا، گروه ستمگران را بر ما مسلط مکن که ما را وسیله آزمایش آنان قرار دهی. ؛

۱.۱ - وسیله امتحان ظالمین

مؤمنین به موسی علیه‌السّلام در پاسخ دعوت موسی که فرمود: " بر خدا توکل کنید گفتند: بر خدا توکل می‌کنیم، و سپس دعا کردند که پروردگارا ما را فتنه مردم ستمکار مکن".
پس، معلوم می‌شود دعایی که کردند نتیجه توکلی بوده که بر خدای تعالی کردند، و آن دعا این بود که اولا لباس ضعف و ذلت را از تن آنان برکند و ثانیا آنها را از قوم ستمکار نجات دهد.
خواسته و دعای اولشان همان است که در جمله" ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمین" به آن اشاره کردند، و علت و انگیزه اینکه چنین حاجتی را خواستند اینست که آنچه اقویای ستمگر را بر ضعفای مظلومین غره و مسلط می‌کند ضعف (و ظلم پذیری) طبقه ضعیف است. پس ضعیف به علت همان ضعفی که در او است فتنه قوی و مورد ستم او است، هم چنان که در قرآن کریم اموال و اولاد را- بدان جهت که جاذبه و محبوبیت دارد- فتنه انسان خوانده و فرموده انما اموالکم و اولادکم فتنة"
(اموال و اولاد شما چیزی جز فتنه نیست.) و معلوم است که دنیا برای طالب آن فتنه است، پس اینکه از پروردگارشان خواستند که آنان را برای قوم ستمکار فتنه قرار ندهد، در حقیقت درخواست این بوده که ضعف و ذلت آنان را با سلب غرض از آن سلب کند. ساده تر بگویم: خواسته‌اند بگویند ضعف و ذلت ما سبب فتنه ستمکاران است، ولی به جای اینکه رفع سبب را بخواهند رفع غرض و مسبب را خواسته‌اند.
و اما خواسته و دعای دومشان همان بود که خدای تعالی در جمله دوم: " و نجنا برحمتک من القوم الکافرین" از آنها حکایت کرده است.


در آیه ۷۵ سوره نساء به مطلوبیت درخواست از خداوند، برای نجات از ستمگر اشاره شده است:
«... و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدن الذین یقولون ربنا اخرجنا من هـذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیـا و اجعل لنا من لدنک نصیرا؛ و چرا شما در راه خدا (و در راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید همانان که می‌گویند پروردگارا ما را از این شهری که مردمش ستم پیشه‌اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.»

۲.۱ - دعای مؤمنين برای نجات

و در اين آيه مستضعفين بعضى از مؤمنين و پاره‌اى از آنها فرض شده‌اند، چون همان طور كه قبلا خاطرنشان ساختيم كسانى هستند كه اللَّه و ربوبيت او را قبول دارند، و مى‌گويند
" رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ ..."، و علاوه بر اين كه مؤمنند مظلوم و بيچاره و معذبند و داد مظلومى سر مى‌دهند استغاثه و التماس مى‌كنند، كه (پروردگارا ما را از اين شهرى كه اهلش ستمكارند نجات بده ...)، در اين جا با اين كه ممكن بود بفرمايد:" الظالم اهلها على انفسهم" (كه اهلش ستمكار بر نفس خويشند)، مساله ستم را مطلق آورد، تا اشاره‌اى باشد به اين كه تنها به نفس خود ظلم نمى‌كردند، بلكه به اين طايفه مستضعف نيز انواع ظلم و شكنجه را روا مى‌داشتند، و واقعيت هم همين طور بود.
و نيز در تعبير از استغاثه طايفه مستضعف، با اين كه مى‌توانست بفرمايد: فرياد مى‌زدند، كه هان اى مردم بامروت، و يا اى قوم، و يا اى بستگان، و يا اى كسانى كه خود را مرد مى‌دانيد، آخر به فرياد ما برسيد، چنين نفرمود بلكه زيباترين لفظ و بهترين عبارت را آورد، و آن اين است كه از آنان حكايت كرد كه به جاى مردم پروردگار خود را خواندند، و به درگاه مولاى حقيقيشان پناه بردند، و عرضه داشتند: پروردگارا ما را از اين قريه كه اهلش ستمكارند بيرون كن آن گاه به طور اشاره عرض كردند، خدايا به دست رسولت و مؤمنين به وى كه در راه تو جهاد مى‌كنند ما را نجات بده:" وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً"، و از اين مناجاتشان فهميده مى‌شود، از خدا تمناى ولى و ياورى كرده‌اند، اما راضى نشدند خود آن ولى را صدا بزنند، بلكه از پروردگارشان خواسته‌اند ولى و نصيرى به ياريشان بفرستد.


در آیه ۲۱ سوره قصص به دعای حضرت موسی برای نجات از دست ظالمان اشاره شده است:
«فخرج منها خائفـا یترقب قال رب نجنی من القوم الظــلمین؛ موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت (در حالی که می) گفت پروردگارا مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.»

۳.۱ - دعای موسی برای نجات

موسى اين خبر را كاملا جدى گرفت، به خيرخواهى اين مرد با ايمان ارج نهاد، و به توصيه او" از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌اى"! (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ).
تمام قلب خود را متوجه پروردگار كرد و براى حل اين مشكل بزرگ دست به دامن لطف او زد و" گفت: پروردگار من مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش" (قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
من مى‌دانم آنها ظالم و بيرحمند، و من به دفاع از مظلومان برخاستم و از ظالمان بيگانه بودم، و همانگونه كه من بقدر توانايى شر ظالمان را از مظلومان كوتاه كرده‌ام تو نيز اى خداى بزرگ شر ظالمان را از من دفع نما.
موسى تصميم گرفت كه به سوى سرزمين" مدين " كه شهرى در جنوب شام و شمال حجاز بود و از قلمرو مصر و حكومت فرعونيان جدا محسوب مى‌شد برود، اما جوانى كه در ناز و نعمت بزرگ شده، و به سوى سفرى مى‌رود كه در عمرش سابقه نداشته، نه زاد و نه توشه‌اى دارد نه مركب و نه دوست و راهنمايى، و پيوسته از اين بيم دارد كه ماموران فرا رسند و او را دستگير كرده به قتل رسانند، وضع حالش روشن است.
آرى موسى بايد يك دوران سختى و شدت را پشت سر بگذارد، و از تارهايى كه قصر فرعون بر گرد شخصيت او تنيده بود بيرون آيد، در كنار مستضعفان قرار گيرد، درد آنها را با تمام وجودش احساس كند، و آماده يك قيام الهى به نفع آنها و بر ضد مستكبران گردد.


۱. یونس/سوره۱۰، آیه۸۵.    
۲. العیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۷، ح ۳۸.    
۳. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۵.    
۴. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۶۷.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۶. طباطبائي، محمدحسين، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۷۳.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۲۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۵۲.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «دعا برای نجات از ظالمان».    



جعبه ابزار