ذو الرمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذوالرمه شاعری سیاه چرده و زشت روی بود. از قبیله ی بنی عدی و کنیه اش
ابا الحارث و لقبش
ذو الرمة التمیمی، از فحول شعرای
عرب طبقه ی دوم عصر
اموی و از مفاخر
شعر عرب است بدان حد که گفتهاند: «شعر عربی به
امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده است.»
ذوالرمه شاعری سیاه چرده و زشت روی بود.
ذو الرمه در
لغت به معنای صاحب تکه ریسمان پوسیده است، که برای انتسابش به این نام داستانهای بسیار به او نسبت دادهاند.
برخی این نام را برگرفته از ابیاتی از
شعر وی میدانند.
نام وی غیلان پسر
عقبة بن
بهیس بن
مسعود بن
حارثة بن
عمرو بن
ربیعة بن
ساعدة بن کعب، از قبیله ی بنی عدی
و کنیه اش
ابا الحارث و لقبش
ذو الرمة التمیمی، از فحول شعرای
عرب طبقه ی دوم عصر
اموی و از مفاخر شعر عرب است بدان حد که گفتهاند: «شعر عربی به
امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده است.»
او را از
تابعین به شمار آوردهاند.
وی در سال ۷۷ ق. مقارن با
خلافت عبدالملک بن مروان در
شام متولد شد و بیشتر عمرش را در صحراء گذراند. او چنان شیفته صحراء بود که پیوسته زیر سایه ی درخت سدری در بادیه مینشست و شعر میسرود، به گونهای که آن را درخت ذی الرمه میخواندند.
ذی الرمه سفرهای بسیاری به وادیهای
یمامه و
بصره داشته است.
برادران ذو الرمه، هشام و مسعود، نیز هر دو
شاعر بودند. هشام بزرگتر و مسعود کوچکتر از ذو الرمه بود،
اما قبل از ذو الرمه وفات یافت.
ذو الرمه از تابعین بود و از
عبدالله بن عباس حدیث روایت کرده، چنان که
ابو محارب،
ابو عمرو بن العلاء، و
عیسی بن عمر نحوی از ذوالرمه حدیث نقل کردهاند.
ذوالرمه، شیفته «میه»، دختر مقاتل بن طلبة بن قیس بن عاصم شد
که شاعرهای از قبیله ی بنو منقر بود که در سال ۱۵۰ هجری وفات یافت
و چون میه پیش از او به خانه ی شوهر رفته بود، ذوالرمه را از خود راند. وی پس از آن به زنی خرقاء نام دل باخت.
پس از چندی ذوالرمه به مدیحه سرایی درباره ی بلال بن ابی برده، فرزند
ابو موسی اشعری پرداخت. ابی برده ابتدا رییس شرطه و بعد
قاضی و سپس حاکم
بصره شد.
شعر در این دوره با وجود تغییرات چشمگیری که از لحاظ اسلوب، معانی، خیال و
عاطفه داشته؛ اما مضامین اشعار بازمانده از شاعران این دوره بیانگر بازگشت به ارزشهای جاهلی است و ایستادن بر
اطلال و دمن، بارزترین دلیل بر بازگشت جاهلانه است.
فاسد بودن حاکمان
اموی، افتخار و عصبیت آنها به اصل و
نسب و
قبیله از ویژگیهای بارز این عصر محسوب میشود.
شعر ذوالرمه که شاعر عصر اموی است، بر این ویژگیها استوار است و نمایانگر شعر کهنی است که «
شعر اشتر» میخوانند. مراد از این اصطلاح شعری است که در آن شاعر پیوسته بر «اطلال» (بازمانده خیمه) میگرید و تنها از اشتر و حیوانات نادر و تخیلی سخن میگوید.
اخبار و اشعار ذوالرمه را
اصفهانی در
الاغانی آورده است.
اهمیت ذوالرمه زائیده ی نقش ناقل و جامع اوست تا ارزش اشعارش.
وی میلی تمام به الفاظ غریب و مصطلحات کهن داشت و تمام اقبال وی از این جا ناشی میشد که شعر جاهلی را نیکو میدانست و برای لغت شناسان عرب معدنی سرشار بود و حجتی قاطع. به طوری که برخی مورخان ادب وی را آخرین شاعر اصیل
عرب دانستهاند در حالی که وی بیشتر ناظم زبر دست شعر است تا شاعر واقعی.
چنان که هرگز نتوانست شعری که از جان جوشیده باشد، بسراید و بیشتر به تقلید پیشینیان میپرداخت و حتی گاه قطعات کاملی از ایشان را به خود نسبت میداد. به همین جهت هرگز مدایح و هجاهای او چندان نیرومند و نافذ نبود.
اسلوب ذوالرمه نیز میل به الفاظ غریب و اصطلاحات کهن
عصر جاهلی میباشد.
اشعارش بیشتر در
مدح حکام اموی و وصف و غزل است. او را در طبقه-
اخطل و
فرزدق و
جریر بحساب میآورند جز اینکه تقوای اسلامی را رعایت نکرده و شعرش را در خدمت امویان قرار داده و کوشید در سایه دوستی و ستایش امویان و کارگزاران آنان منافع خود را تامین کند.
چنان که گویند: وی قصیدهای در مدح
عبدالملک بن مروان سروده است.
گویند روزی ذوالرمه در سوق الابل اشعار خود را میخواند، فرزدق رسید و به شنودن گفتههای او ایستاد. ذوالرمه به او گفت: «ای ابا فراس! این گفتهها چون بینی»؟ گفت: «بسی نیکو». گفت: «پس چگونه است که مرا در عداد شعرا نمیآورند»؟! فرزدق گفت: «از آنکه گریستن تو بر ویرانهها و اوصاف تو در چراگاه اشتران است».
وی در سال ۱۱۷ق در روزگار خلافت هشام بن عبدالملک در ۴۴ سالگی در
اصفهان و به قولی در بادیه بر اثر بیماری آبله وفات یافت.
گروهی اشعار وی را جمع و روایت کردهاند. روایت ابوالعباس (احول) جمع میان تمام روایات است. سکری (
حسن بن سعید سکری از نسابان بود و کتاب
انساب بنی عبد المطلب را تالیف کرده است.)
نیز آن را جمع و مطالبی بیش از دیگران بر آن افزوده است. حریش بن تمیم به روایت از پدرش شعر ذوالرمه را از سکری نقل کرده است. همچنین
هلال بن میاس و منتجع بن نبهان آن را جمع و ابوعبیده آن را از منتجع روایت کرده است.
دیوانش اولین بار در انگلستان توسط مکارت نی در سال ۱۹۱۹ میلادی چاپ شده است.
ابو اسماعیل سعید بن ابی المفاخر اصفهانی معروف به سکری است،
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ذو الرمه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۱.