• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلیمان باروتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلیمان باروتی دانشمند، سیاستمدار و مجاهد لیبیایی در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی، که عرب‌های هموطنانش را به شورش بر ضد ایتالیا برانگیخت.



بارونی از خاندان‌های کهن و پرنفوذ بربرهای جبل نفوسه بود. وی فرزند عبدالله بارونی، متکلم، فقیه، شاعر و مدرس زاویة بخابخه نزدیک یفرن بود و در تونس، الازهر و مزاب درس خواند.


سلیمان از جانب دولت عثمانی مظنون به داشتن عقاید جدایی طلبانه و توطئه برای تاسیس «امامت» اباضی شد، لذا او را محاکمه کردند اما احکام دادگاه، به سبب شورش‌هایی که این قضیه به خصوص در ناحیه جبل برانگیخت، کاملا اجرا نشد. سلیمان عاقبت عفو شد؛ اما وی از دستور دولت عثمانی، که او را به استانبول فراخواند، سرپیچید و به قاهره گریخت.


سلیمان، که از دانشی کم نظیر برخوردار بود، چاپخانه‌ای بنا نهاد که در انتشار کتب قدیم اباضیه سهم عمده‌ای داشت. روزنامه‌ای نیز تاسیس کرد اما، چون توزیع آن در ولایات عثمانی و تونس و الجزایر ممنوع بود، دوامی نیاورد. پس از انقلاب «ترک‌های جوان» در عثمانی و اعلام مشروطیت، سلیمان از «لواء» (استان جبل) به نمایندگی انتخاب شد و به استانبول رفت و آنجا، در طول دو ماه مطالعه فشرده، زبان ترکی را آموخت.


هنگامی که اغراض استعماری واقعی ایتالیا نسبت به کشور لیبی برملا شد، بارونی کوشید که دولت وقت ایتالیا در طرابلیس پیاده شد (۱۶ شوال ۱۳۲۹ ق/۱۱ اکتبر ۱۹۱۱)، وی از فعال‌ترین عاملان نیروی مقاومت عرب بود که عثمانی را به ایستادگی در مقابل ایتالیا واداشت و پس از امضای قرارداد صلح میان ایتالیا و عثمانی در اوشی (یا لوزان، ۶ ذیحجه ۱۳۳۰ ق/ ۱۸ اکتبر ۱۹۱۲)، باز به کار خود ادامه داد؛ اما در ناحیه غربی جبل، یعنی جایی که بارونی عملیات را رهبری می‌کرد و قصد داشت که «امارت» بربر ایجاد کند، نیرو الاصابعه رخ داد که در ۱۳ جمادی الاول ۱۳۳۱ق/۲۳ مارس ۱۹۱۳ فیصله یافت.
بارونی، چون به استانبول بازگشت، به مقام سناتوری منصوب شد و لقب پاشا گرفت. زمانی که عثمانی در کنار آلمان و متحدانش وارد جنگ شد (۱۳۳۲ق/۱۹۱۴)، بارونی را همراه نوری بیگ، برادر انور پاشا، به سلوم فرستادند (ذیحجه ۱۳۳۲ ق) تا احمدالشریف، رئیس سنوسیان، را تشویق کند که از جانب مغرب به انگلیسی‌ها هجوم ببرد، اما ماموریت او با شکست روبرو گردید، زیرا توطئه‌ای که به منظور تحریک رئیس سنوسیان چیده شده بود کشف و بارونی توقیف گردید؛ ولی وی در ربیع الاول ۱۳۳۳ ق توانست بگریزد. پس از آن، چون ایتالیا وارد جنگ شد، بارونی دوباره به مبارزه با ایتالیا پرداخت. در اواخر ۱۳۳۴ ق، دولت عثمانی وی را حاکم و فرمانده کل سپاه طرابلس و توابع آن کرد.
در آن وقت، وضع ایتالیایی‌ها وخیم بود؛ زیرا همه در طرابلس و الخمس و زواوه سنگر گرفته بودند اما وضع عرب‌ها هم سخت پریشان بود: رؤسای ایشان هدف‌های مختلف داشتند و قبال به زد و خورد با یکدیگر می‌پرداختند. بارونی اتحاد آنها را از نو برقرار کرد؛ اما پس از چندی تسلط خود را بر اوضاع از دست داد و چون به غرب ایالت طرابلس رفت، از ایتالیایی‌ها شکست خورد (۲۱ و ۲۲ ربیع الاول ۱۳۳۵ ق/ ۱۶ و ۱۷ ژانویه ۱۹۱۷) و در آخر همان ماه، دولت عثمانی مردی نظامی به نام نوری پاشا (نوری بیگ) را به جای او گمارد.


در صفر ۱۳۳۷ق/ نوامبر ۱۹۱۸ – یعنی پس از امضای پیمان متارکه جنگ میان عثمانی و متفقین – ملی گرایان تحت تاثیر اصول پیشنهادی ویلسون، رئیس جمهور امریکا، به تاسیس جمهوری طرابلس (الجمهوریه الطرابلسیه) در ایالت طرابلس دست زدند که بعدها (شوال ۱۳۳۷ ق/ ۱ ژوئن ۱۹۱۹) ایتالیا قانون نامه آن را اعطا کرد. آنگاه دو گرایش پیدا شد: یکی، خواستار توافق با ایتالیا بود که می‌بایست به استقلال کامل بینجامد؛ گرایش دیگر، که بیشتر در بربرها وجود داشت، خواستار اجرای قانون نامه و همکاری با ایتالیا بود. بارونی، که از گرایش دوم پشتیبانی می‌کرد، به کمک دولت ایتالیا شتافت؛ اما غرض او همچنان تشکیل یک امارت بربر در جبل غربی بود، به نحوی که راهی هم به دریا داشته باشد.
عاقبت، گرایش اول در جریان تشکیل اجتماعی در گاریان (ربیع الاول ۱۳۳۹ق) به پیروزی رسید و تاسیس یک امارت – که البته عربی بود – در سرزمین طرابلس درخواست شد؛ اما بربرها، که در طلب حمایت ایتالیا بودند و به سبب پیروی از مذهب اباضی، در نظر عرب‌ها خارج از دین به شمار می‌آمدند، به قهر از جبل غربی بیرون رانده شدند و ناچار به ساحل پناه بردند ( ذیقعده ۱۳۳۹ق) و بدین سان، آرزوهایی که در باب استقلال یا خودمختاری داشند همه بر باد رفت.
بارونی، که به سبب تمایلات مشکوک از طرابلس رانده شده بود (۲۴ ربیع الثانی ۱۳۴۰ق)، روزگاری را در اروپا و حجاز گذرانید و عاقبت به عنوان مهمان سلطان سعید بن تیمور به مسقط رفت. سپس، از آنجا به داخل خاک عمان نزد محمدبن عبدالله خلیلی، که «امام» دولت کوچک اباضی بود و این دولت تا این اواخر در حبل الاخضر دوام یافته بود، عزیمت کرد و با عنوان وزیر ماموریت یافت که دولت را از نو سازمان دهد. پس از آن، به مسقط بازگشت و مشاور سلطان شد که اختیارات وسیعی به او داد. بارونی در ۱۳۱۹ ش ظاهرا در بمبئی درگذشت.


از کتاب او، به نام الازهار الریاضیه فی ائمه و ملوک الاباضیه، تنها جلد دوم انتشار یافته است (قاهره ۱۹۰۶-۱۹۰۷).
[۱] دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳.



۱. دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳.



دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «سلیمان باروتی».    



جعبه ابزار