• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید حیدر حلّی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سید حیدر بن سلیمان حلی (۱۲۴۶-۱۳۰۴ق)، مشهور به شاعر الحسین و شاعر المهدویه، شاعر، مرثیه‌سرای، نویسنده‌ و دانشمند‌ سخنور شیعی مشهور عراقی در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری بود.
او سبک‌های ادبی، فنون شعر، تاریخ، معارف دینی و متون دیوان شعرای بزرگ متقدّم عرب را از عمویش سید مهدی حسینی، و صرف و نحو و بلاغت و بدیع را از شیخ حسن فلّوجی فرا گرفت. اشعار او متاثر از سید رضی و مهیار دیلمی دانسته شده است. وی از شاعرانی است که اشعارش متضمّن‌ اندیشه‌ای والا، الهی، انسانی و آموزنده بوده و در رثا و ثنای اهل بیت (علیهم‌السلام)، به ویژه در مرثیه‌سرائی برای امام حسین (علیه‌السلام)، سید را بزرگ‌ترین شاعر عرب شمرده‌اند و معتقدند که هیچ شاعری در این عرصه به او نمی‌رسد، همچنین در اکثر سروده‌هایش به موضوع مهدویت پرداخته است. دیوان السیّد حیدر الحلی از آثار اوست که توسط سیّد عبدالمطلّب بعد از وفات شاعر جمع‌آوری و تنظیم شده است.



سید حیدر حلی، شاعر، نویسنده‌ و دانشمند‌ سخنور شیعی مشهور قرن نوزدهم میلادی (سیزدهم هجری قمری) است؛ شاعر عراقی که مدایح و مرثیه‌های پرشماری درباره خاندان نبوت دارد. از این‌رو وی را «شـاعر الحـسین» می‌نامند و همچنین به «شاعر المهدویه» نیز‌ معروف است. وی سروده‌های حَکمی دلنشینی را در بهترین اسلوب و سبک شعری، در میان دیگر اغراض شعری‌اش جاری کرده است. وصف‌های او درباره مرگ، زندگی و گذر زمان و دیگر ارزش‌های اخلاقی از‌ جمله‌ دوستی، وفای به عهد، عزّت و کرامت انسانی و... آموزنده است. خاستگاه اصلی سروده‌های حکیمانه حلی، مهدویت وی است. وی در سرتاسر دیوان شعر خود‌ به‌ مسئلۀ مهدویت و ظـهور مـنجی عالم بشریت، بشارت داده است و سعادت جهانی را برای تمام بشر ترسیم می‌کند.
هر‌ بیت از سروده‌هایش متضمن‌ اندیشه‌ای‌ والا، الهی، انسانی و آموزنده است و به معنای حقیقی کلمه شعر اسـت.


شاعر برجسته شیعی عرب زبان قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم سیّد حیدر حسینی حلّی فرزند سیّد سلیمان، در شب نیمه شعبان ۱۲۴۶ق. در حلّه متولّد شد.


سیّد حیدر در شب چهارشنبه ۹ ربیع الاوّل سال ۱۳۰۴ق. در ۵۹ سالگی بدرود حیات گفت. جنازه‌اش به نجف اشرف منتقل و در حرم امام علی (علیه‌السّلام) به خاک سپرده شد. آن روز تمام مدارس علمیه نجف و سامرّا به دستور میرزای شیرازی تعطیل گشت و همه اهل علم، طلاّب و مردم در تشییع جنازه و مراسم دفن شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) شرکت کردند.


خانواده سیّد حیدر حلّی از خاندان‌های سادات اصیل و معروف به فضل، دیانت، شعر، ادب و علم در شهر حلّه عراق بود. دانشوران مشهور علمی، دینی و ادبی از این خاندان ظهور کرده‌اند. در زمان او، کمی قبل و کمی بعد از او، اشخاصی مثل پدرش سیّد سلیمان، عمویش سیّد مهدی، فرزندش سیّد حسین و برادرزاده‌اش سیّد عبدالمطلّب بن داود، همه از فضلا، ادبا و شعرای نامی حلّه بودند.
از نظر نژاد، سیّد حیدر از سُلاله «زید شهید» فرزند امام سجّاد (علیه‌السلام) است و نسبش با سی و دو واسطه معلوم و شناخته شده به امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) می‌رسد.
[۱] حلی، سید حیدر، دیوان السید الحیدر الحلی، مقدّمه سید عبدالمطلّب حسینی، ص۴.
(دیوان سیّد، توسّط سیّد عبدالمطلّب، بعد از مرگ شاعر، جمع‌آوری و تنظیم شد و با مقدّمه ۴۰ صفحه‌ای بسیار مهمّ سید عبدالمطلّب، برای نخستین بار به صورت سنگی در سال ۱۳۱۲ق. به همّت مرحوم حاج شیخ علی محلاّتی حائری در بمبئی تحت عنوان «الدرّ الیتیم و العقد النّظیم» چاپ و منتشر شد. بعدها در ایران نیز به صورت افست از طرف انتشارات ارومیه، قم (گذرخان) انتشار یافت.)


سید حیدر یک ساله بود که پدر جوان، فاضل و شاعرش «سیّد سلیمان» بر اثر ابتلا به طاعون در ۲۵ سالگی وفات کرد و سیّد، تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت.
سید مهدی حسینی، عموی سید حیدر، از فضلا و شعرا و ادبای پارسا، مهربان و شخصی اجتماعی بود. وی در تربیت دینی، تعلیم علمی و ادبی و پرورش ذوقی و شعری برادرزاده‌اش کوشید و از هیچ تلاش و همّتی دریغ نکرد. سید حیدر نیز با تکیه بر هوش و استعداد سرشار ذاتی و خدادادی خویش، همّت و تلاش عمو و معلّم دانشمند خود را به ثمر رساند. او سبک‌های ادبی، فنون شعر، تاریخ، معارف دینی و متون دیوان شعرای بزرگ متقدّم عرب را از عمویش آموخت و صرف و نحو و بلاغت و بدیع را از شیخ حسن فلّوجی فرا گرفت. اما از بین شاعران و ادیبان معاصرش، بیش‌ترین تاثیر را از عمویش سید مهدی گرفت. هرچند در مرتبه شاعری از استادش هم فراتر رفت. (سید مهدی در سال ۱۲۸۸ق. وفات کرد و در نجف اشرف دفن شد. سید حیدر به لحاظ شدّت وابستگی عاطفی به عمویش، بسیار متاثّر شد و قصیده‌ای شکوهمند و غم‌انگیز در سوگ او سرود که از بهترین اشعار سید حیدر به شمار می‌رود.)


سید حیدر حلّی، بی‌شک یکی از استوانه‌های محکم و استوار شعر عرب است. شعر او فرسنگ‌ها از سطح نظم شاعرانه و ادیبانه فراتر رفته و سرشار است از امواج عواطف ظریف و احساسات مؤثّر و تصاویر خیال‌انگیز شاعرانه.
هر بیتی از اشعارش متضمّن‌ اندیشه‌ای والا، الهی، انسانی و آموزنده است و شعر است به معنی حقیقی کلمه. کسانی از ادبا و شعرشناسان عرب که با شعر سید آشنایند، بر این باورند که او از تمام معاصرانش برتر است.
البته در رثا و ثنای اهل بیت (علیهم‌السلام)، به ویژه در مرثیه سرائی برای سالار شهیدان امام حسین (علیه‌السلام)، سید را بزرگ‌ترین شاعر عرب شمرده‌اند و معتقدند که هیچ شاعری در این عرصه به او نمی‌رسد. از این منظر، او را «شاعر الحسین علیه‌السلام» لقب داده‌اند.
[۲] امین آملی، سید محسن، اعیان الشّیعه، ج۲۹، ص۱۴.
[۳] خاقانی، علی، شعراء الحلّه، ص۳۳۳.

سید حیدر در بین متقدّمان، از سیّد رضی (مؤلّف نهج البلاغه) و شاعر معاصر او، مهیار دیلمی (شاعر عرب زبان ایرانی تبار) بسیار تاثیر بردار بوده است. زیرا می‌گویند: او اشعار آن دو شاعر بزرگ را بارها به دقّت خوانده بود. برگزیده اشعار و قصاید سیّد رضی را در کتابی جمع‌آوری و تنظیم کرده، تمام اشعار مهیار دیلمی را در ۲۵ سالگی در چهار جزء بازنویسی و استنساخ نموده بود. بنابراین، بدیهی است که این همه کار پژوهش روی دیوان آن دو سخنور نامی و سترگ، تاثیری عمیق و ماندگار در شعر و‌اندیشه سید حیدر داشته باشد.
جای ذکر یک نکته اینجاست و آن اینکه، چرا ادبا، شعرا و منتقدان معاصر عرب، در یک صد و‌اندی سال گذشته، سید حیدر حلّی و شعر جاودانه او را یا مطرح نکرده‌اند؟ و یا بسیار کمرنگ و در حدود مجالس مذهبی بوده و توجّهی شایسته و درخور به او در مقام یکی از شاعران بزرگ عرب - با قطع نظر از صبغه مذهبی و دینی‌اش - نداشته‌اند؟ نام و شعر او بیشتر در کتب ادبی قدیمی و دینی و تراجم و دائرة المعارف‌ها آمده است نه آثار ادبی تخصّصی و فنّی؟!
عدم توجّه شاعران و منتقدان و مؤلّفان کتب ادبی و درسی مدارس و دانشگاه‌های ممالک عربی به حیات و آثار سید حیدر، به نظر می‌رسد بیشتر به خاطر این است که اکثر اشعار و آثار این شاعر کم‌مانند در موضوع مدح و رثای خاندان وحی و اهل بیت نبوّت و امامت و یا خاندان‌ها و شخصیت‌های روحانی، علمی و دینی عراق است و در لابلای اشعارش به صراحت یا کنایت، هجو و نکوهش دشمنان اسلام و مخالفان آل علی (علیهم‌السّلام) نیز دیده می‌شود.
سید در موضوعات دیگرش مطایبه، غزل و... کمتر شعر دارد. همین امر باعث شده که ادیبان، شاعران و مؤلفان روشنفکر معاصر عرب، مثل اکثر روشنفکران قرن نوزدهم و بیستم که تحت تاثیر جریانات ضدّ مذهبی، از مذهب و دین گریزان بودند، از کنار آثار سید حیدر حلّی، بی‌اعتنا بگذرند و آن‌را به هیئت‌های عزاداری و موکب‌های مذهبی و حسینی واگذارند! دریغا که اینان نمی‌دانند در آبشخور زلال مدایح فخیم و مراثی جانسوز این شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) چه بی‌شمار گوهرهای معانی بکر، حیاتی، اعتقادی، تاریخی، اجتماعی، اخلاقی و انسانی موج می‌زند و می‌درخشد.


همه نویسندگان زندگی سید حیدر حلّی، او را به وارستگی، اخلاق نیکو، ایمان، پارسائی، سخاوت، پاکدامنی، عزّت نفس، خیرخواهی، انصاف، جوانمردی و صفای باطن ستوده‌اند. سید هم در سیر و سلوک زندگی شخصی و اجتماعی و ارتباطات خود با دیگران و هم در مسیر هنری و شاعرانه‌اش به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان معتقد به اسلام و تابع مذهب اهل بیت (علیهم‌السّلام) بود. در عمل به احکام دینی، التزام داشت و در شعر و‌ اندیشه، متعهّد بود.
استاد محمد کامل سلیمان، ادیب و محقّق معاصر عرب، در این خصوص می‌گوید:
«بی‌شک عقیده سید حیدر حلّی، عقیده اسلامی - شیعی بود و در تمام مراحل زندگی به این ایدئولوژی دینی التزام و تعبّد داشت. او حتّی در زمینه شعائر دینی و انجام کامل احکام عبادات و واجبات، به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان واقعی بود و بنده‌ای مؤمن با ایمانی خالص.»
آری، «سید» تعبّد به احکام دینی را با تعهّد در شعر درآمیخته بود و سرّ اینکه شخصیت بزرگ دینی مثل «میرزای شیرازی» آن همه احترام به او می‌کرد، همین بود. او فقط در شعر «دیندار» نبود؛ هم در ایمان به خدا و مسلمانی و عمل به دستورات دینی و هم در عرصه شعر و تفکّر، متعهّد و مؤمن بود و این، یعنی «شاعر اهل بیت علیهم‌السلام».


علاّمه امینی (قدس سره) در کتاب الغدیر نقل می‌کند که: سید حیدر حلّی، شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) هر از گاهی به نیّت زیارت تربت امام‌ هادی و امام حسن عسکری (علیهما‌السّلام) به سامرا می‌رفت و بعد از زیارت، به دیدار مرجع تقلید خود، میرزای شیرازی می‌شتافت و از اشعاری که در مدح و مرثیّه آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سروده بود، برای میرزا قرائت می‌کرد.
یک بار که شعری خواند، میرزا تصمیم گرفت بیست لیره عثمانی به شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) صله و هدیه بدهد. این تصمیم را با سید اسماعیل شیرازی، عالم و پسر عموی خود در میان گذاشت. سید اسماعیل گفت:
«این مبلغ بسیار کم است. سید حیدر حلّی شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) و از شاعرانی همچون: دِعْبِل خُزاعی و سید حِمْیَری بزرگ‌تر است. در حالی که ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) در تکریم و اعطاء صله و هدیه به آنان، نهایت لطف و سعی خود را نشان می‌دادند، شایسته است شما صد لیره با دست خودتان به شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) تقدیم نمایید.»
پس از این گفت‌وگو و مشاوره، میرزای شیرازی صد لیره عثمانی را با دست خود تقدیم سید حیدر حلّی کرد. آنگاه به علامت تجلیل و تکریم شاعر اهل بیت (علیهم‌السّلام) دست سیّد حیدر را بوسید.


گفته‌اند: روزی در محضر میرزای شیرازی، بحثی ادبی و بدیعی بین سید حیدر و عالم ادیب و شاعر فرزانه میرزا ابوالفضل تهرانی (علامه میرزا ابوالفضل تهرانی (۱۳۱۶ - ۱۲۷۳ق.) از شاگردان میرزای شیرازی، فقیه، متکلّم، ادیب، شاعر و عارف. در صحن امامزاده حمزه (علیه‌السّلام)، در آستان حضرت عبدالعظیم (علیه‌السّلام) مدفون است. آثاری گرانقدر از این حکیم و عالم و شاعر جوان برجای مانده، از جمله دیوان اشعار عربی‌اش و کتاب «شفاء الصّدور در شرح زیارت عاشورا» که چاپ شده است.) واقع شد و بحث به مناظره طولانی و تخصّصی کشید. اما در آخر، شیخ ابوالفضل تهرانی فائق آمد و نظر سید را رد کرد. سید بی‌هیچ تغیّر و ناراحتی، با کمال خشنودی و گشاده‌رویی و سعه صدر، نظر شیخ را تایید نمود و پذیرفت. آنگاه برای تقدیر از منزلت علمی و ادبی وی، قصیده‌ای شیوا و دل‌انگیز سرود و تقدیم شیخ ابوالفضل - که نسبت به سیّد، خیلی هم جوان بود - نمود. (بدین مطلع:
یا اباالفضل کلّما قُلتَ شعراً
فیه اودعتَ من بیانک سحراً
[۷] حلی، سید حیدر، دیوان السید الحیدر الحلی، ج۲، ص۱۷۰.
)
این بود نمونه‌ای از انصاف و جوانمردی سید بزرگوار و درسی است برای همه اهل هنر و دیانت و ایمان، درسی آموزنده و خدایی!


سید حیدر در اکثر سروده‌هایش به مسئله مهدویت و انتظار پرداخته است.

۱۰.۱ - حکمت شناخت‌ امام‌ عصر

سید، حکمت شناخت‌ امام‌ عصر را در سروده‌های خود به حد اعلا خود‌ رسانده‌ اسـت‌. یـکی از اصـلی‌ترین و محوری‌ترین عناصر حکمت معنوی فکر شیعه، اعـتقاد به مسئله امامت به شمار‌ می‌آید‌ که‌ تجلّی آن در عصر ما، مهدویت است. وی در اکثر سروده‌هایش _ چه‌ به‌ صورت مستقیم و چه غیرمستقیم _ و در مـیان دیـگر مـوضوعات شعری‌اش، به این موضوع و مسائل مربوط به آن مـی‌پردازد‌. به‌طوری‌که در دیوانش، اشعار فراوانی راجع به امام زمان‌ سروده‌ (که عدد ابیات آن از چهارصد متجاوز‌ است‌
[۸] عبداللهی، محمود (حسن)، سیمای امام مهدی‌ (در آیینه شعر عربی)، قم، انتشارات مسجدمقدّس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
) از‌ایـن‌رو وی را «شـاعر المهدویه» می‌نامند‌.
سروده‌های سید خطاب به امام زمان سرشار از آمـوزه‌های انسانی و ارزش‌های اخلاقی است‌. بنابراین‌، این فصل بر اساس این‌که‌ حکمت‌، شناخت رهبر‌ الهی‌ عصر‌، روشنی راه و عدول نـکردن از مـرتبه‌ انـسانیت‌ و حق و حقیقت، عرفان است، تنظیم شده است، زیرا مهدویت در قله مـباحث‌ عـرفانی‌ از جمله طرح بحث حقیقت محمدیه‌ توسط عرفا، مسئله ولایت‌ محمدیه‌ و مهدویه (ولایت مطلقه و مقیده) قرار‌ گرفته‌ و نـفی‌ ایـن قله رفیع، به فروپاشی یا استوار نبودن همۀ ارکان عرفان و حقیقت‌ محمدیه‌ مـی‌انجامد.
[۹] موسوی گیلانی، سید رضی، مهدویت‌ از‌ دیدگاه دین‌پژوهان غربی، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، چاپ اوّل، ۱۳۸۵ش.

در‌ واقع‌ نسبت مهدویت با‌ دین‌ به منزله قلب، نسبت‌ به‌ بدن است کـه عـلاوه بـر این‌که می‌توان به‌طور مستقل به تحلیل و بررسی آن‌ پرداخت‌، به کارکرد و اهمیت آن بـا دیـگر‌ آموزه‌های‌ دین، ادب‌، اجتماع‌ و اخلاق‌ نیز می‌پردازیم. از این‌ منظر، مهدویت را در سروده‌های سید بـه عـنوان رکن اساسی حکمتش بررسی می‌کنیم.

۱۰.۲ - مهدویت

«مهدویت‌» که ختم ولایت‌ محمّدی‌ اسـت،‌ اندیشه‌ای است که آثار اجتماعی فراوانی دارد. مهم‌ترین آن‌ها از بین بردن یاس و ناامیدی از‌ پیکره‌ اجـتماع‌ اسـت. مـهدویت یعنی امیدواری به آینده‌ای روشن‌ و پیامی‌ رهایی‌بخش‌ به‌ بشر‌ سرخورده‌ و ستم‌دیده و این‌که روزی مردی الهی خـواهد آمـد و آن‌چه مردم بدان امید دارند، تحقق خواهد بخشید.
یک مسلمان، باور قـطعی دارد که تـنها نـظام اجتماعی که می‌تواند به‌ خواسته‌های مشروع او به‌طور کامل پاسخ دهد و نظامی را براساس حق و عدالت شکل دهـد، نـظام زیبای حکومتی اسلام است که شکل کامل آن در عصر ظهور ولیّ‌عصر تحقق خواهد‌ یـافت‌؛ ‌ایـن یعنی امید، نشاط و زندگی. این‌ اندیشه و مؤلفه‌های آن در سروده‌های سید در تمام ابعاد آن خود را نشان می‌دهد. محمد کـامل سـلیمان، مهدویت سید را به دو دسته‌ تقسیم‌ می‌کند: دستۀ اول، سروده‌های مهدوی با حزن و انـدوه و دسـتۀ دیگر، مهدویات وی با لباس شادی، امید و آرزو.
[۱۰] نـک: سلیمان، محمد کامل، الایـدیولوجیا الشـیعیة فی رثاء الحسین‌ (علیه‌السلام).

سید‌ در مهدویات خود بـه مـوضوعات‌ مهدویت‌ از جمله انتظار، دولت حق و برپایی عدالت، پاک‌سازی زمین از ظلم و ستم ظالمان و... سخن رانـده اسـت. وی گاه با حزن و‌ اندوه زبـان بـه شکایت‌ نـزد‌ امـام عـصر خویش می‌پردازد‌ و از‌ رنج‌ها و ظلم و ستم مـتجاوزان مـی‌نالد و از درد فراق شکوه می‌کند. گاه نور امید را با تاسیس دولت کریمه امام زمان (کـه از نـظر تعبیر فلسفی، همان مدینۀ فاضلۀ سـید می‌شود‌) را‌ به بشر خـسته از ظـلم و بی‌عدالتی می‌تاباند و گاه به سـبب اوضـاع نابسامان روزگار، به پیشگاه آن حضرت ندبه و استغاثه می‌کند.
از جملۀ مهدویات معروف سید، قـصیدۀ عـینیۀ اوست؛ این قصیده‌ داستان‌ مـعروفی دارد‌. مـی‌گویند‌ امـام زمان از سید خـواسته‌ ایـن قصیده را که هیچ‌کس از سـرودن آن مـطّلع نبوده است‌، برایش بخواند:
الله یاحامی الشریعة اتقرّ و هی کذا مروعة
بکَ تستغیثُ‌ و قلبها‌ لکـ‌ عـن جوی یشکو صُدوعه
«خدایا‌ ای حمایتگر شریعت! آیـا آرام می‌نشینی؛ حـال آنکه (آیین خدا) چنین در ‌بیم‌ افـتاده است؟!»
«(این دین) با دل‌تنگی، از زخم‌های خود شکوه می‌کند و از تو کمک‌ می‌خواهد‌.»
[۱۱] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۰۰، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۳ - مفهوم انتظار

سید در مهدویاتش‌ به‌ مسئلۀ‌ انتظار اشاره می‌کند. وی به سبب بی‌عدالتی و ظلم و ستم، انتظار را کشنده‌ معرفی‌ می‌کند. وی در سروده‌های خود همچون حـکیمی دانا نگرانی خود را از اوضاع دین که به‌ دست‌ گمراهان نابودمی‌شود و ظلم و ستمی که گمراهان و غاصبان حق انجام می‌دهند، به حجت‌ حق‌ شکایت می‌کند.

۱۰.۳.۱ - اتصال عاشورا به انتظار

سید در قصیدۀ عینیه که‌ از‌ جمله‌ حولیاتش است، عاشورا را بـه مسئلۀ انتظار‌ متصل‌ می‌کند و از این منظر انتظار و صبر و تحمّل را دردناک می‌داند. او خطاب به‌ امام‌ عصر خود می‌گوید:
لا ینجع‌ الامهالُ‌ بالعا تی‌ فقم‌ وارق‌ نجیعه ••• للصَنع ما ابقی التحمّل موضعاً‌ فـدع‌ الصـَنیعه
طعناً کما دفقت افاویق الحیاء مُزنٌ سریعه آَفاویق: آب موجود در ابر، آب‌ ابر مُزن: باران.••• یابن‌ الترائک والبواتک من ضُبا البیض‌ الصنیعه‌
... مات التَصبّرُ بانتظا رِکَ ایها المحیی الشریعه ••• فانهض فـما ابـقی التحمّلُ غیر احشاءٍ‌ جزوعه‌
قد مزَّقت ثوب الاسی وشکت‌ لِواصِلها‌ القطیعه‌ ••• فالسیف ان به‌ شفاء‌ قُلوب ِشیعتک الوجیعه
فسواهُ‌ منهم‌ لیس ینعشُ هذه النفس الصریعه ••• طالت حبال عواتقٍ فمتی تـعود بـه قـطیعه
کم ذا‌ القعود‌ ودینکم هُدِمَت قـواعِدُهُ الرفـیعه ••• تـنعی الفروعُ‌ اُصولَهُ‌ واُصولُهُ تنعی‌ فُروعَهُ‌
فیه‌ تحکَّم من اباح الـیوم حرمته المنیعه ••• مَن لو بِقیمة قدره غالیتُ ما ساوی رجیعه
فاشحَذ شـبا عـضب لَه الارواحُ‌ مُذعنةٌ مُطیعه
«مدارا با ظالم بی‌فایده است‌. پس بـرخیز‌ و خون‌ ظالمان‌ را بریز».
«چیره‌دستی‌ و چیاول‌ ظالمان جایی را برای صبر و تحمّل باقی نگذاشته است؛ پس برخیز و کردار ناپسند آن‌ها را دفع‌ کـن‌».
«ضـربه‌های‌ پی‌درپی به آن‌ها وارد کن، همچنان که‌ ابرها‌ باران‌های‌ سریع‌ و سیل‌آسایی‌ را‌ جـاری می‌کنند».
«ای فرزند دلیران، ما را دریاب از لبۀ شمشیر‌های تیز و برنده».
«ای احیاکنندۀ شریعت، در انتظار تو، صبر ما به پایان رسـیده اسـت».
«پس قـیام‌ کن، چرا که تحمّل (مصیبت‌های طاقت‌فرسا) غیر از اعضای نالان، چیزی بـاقی نـگذاشته است».
«جامۀ غم و‌ اندوه پاره شد و قطعه‌های جامۀ پاره شده (غم و اندوه)، نزد وصل‌کنندۀ آن، زبان‌ به‌ شـکوه گـشودند».
«پس هـمانا به وسیلۀ شمشیر، دل‌های دردمند شیعیانت شفا می‌یابد».
«از بین ایشان، جز او، ‌ایـن جـان شکست خورده را بلند نمی‌کند».
«ریسمان‌ها (ی حوادث و مشکلات) که بر‌ شانه‌ها‌ افکنده شده، طولانی شده اسـت؛ پس چـه مـوقع این ریسمان بریده خواهد شد (و بار سنگین مشکلات از دوش‌ها برداشته خواهد شد؟)»
«این نشستن‌ تـا‌ کـی ادامه دارد؟ در حالی که‌ پایه‌های‌ دین بلند شما، ویران شده».
«و فروع (دین) خبر از نـابودی اصـول مـی‌دهد و اصول، خبر از نابودی فروع می‌دهد».
«امروز افرادی بی‌ارزش که به‌اندازۀ‌ سرگین‌ هم ارزش نـدارند و حـرمت‌ منیع‌ دین را مباح می‌شمارند، در امر دین با خودکامگی حکم می‌کنند».
«لبه‌های شمشیر بـرّان را تـیز کـن، شمشیری که جان‌ها به آن اذعان دارند و مطیع آن‌اند».
[۱۲] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۰۰-۱۰۲، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.

اقائِمَ‌ بَیتِ‌ الهدی الطاهِرُ کم الصـَّبرُفتَّ حـشا الصَّابِرِ ••• و کم یتظلَّمُ دینُ الاله الیک من النَّّفَر الجائِرِ
یمدُّ یداً تشتکی ضـعفها لطـِبِّک فـی نبضِها الفاتِرِ ••• نری منک ناصِرَه ُغائباً وشِرک ُالعِدی حاضِرُ النّاصِرِ‌
«ای‌ قائم خاندانی‌ که هـدایت‌گر و پاکـیزه‌اند، چـه بسیار در انتظار تو صبر درون ما را متلاشی کرد! »
«و چه بسیار که‌ دین خـداوند از گـروه ظالمان نزد تو ناله و شکایت می‌کند!»
«دین‌، دست‌ بیمار‌ خود را به سوی تو دراز می‌کند، تا بـاعث شـفای آن بشوی».
«تو که یاری کنندۀ دین ‌هستی‌، غایبی و حال آن‌که دشمنان بـت‌پرست حـاضرند».
[۱۳] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۸۲-۸۳، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۳.۲ - انتساب امید با امام زمان

سید در ادامۀ قصیده‌ عینییه، نور‌ امید را تـنها بـه‌ امـام زمان منتسب می‌پیوندد و بی‌صبرانه منتظر ظهور آن حـضرت اسـت که‌ بشر را از گمراهی و حاکمیت ظلم و جور برهاند. وی از نبود حکومت عدل‌گستر‌ امام، اظهار تاسف می‌کند. در‌ ابـیات‌ آخر این قسمت، دوران پر از ظلم و سـتم انـتظار را با روزگـار‌ امـام حـسین و واقعه عاشورا شبیه می‌داند، به‌طـوری کـه انسان با وجود این همه ظلم و ستم، مرگ را بر‌ زندگی ترجیح مـی‌دهد:
کـفی اسفاً ان یمرَّ الزمانُ ولستَ بناهٍ ولا آمـر ••• وان لیس اعیننا تستضیء بـمصباحِ طـلعتک الزاهر
علی ان فینا اشتیاقاً الیـک کـشوق الربی للحیا الماطر ••• علیک امام الهدی‌ عزما‌ غدا البر یلقی من الفاجر
لک الله حـلمک غـرَّ البغاة فانساهم بطشة القادر ••• وطـول انـتظارک فـَتَّ یُفَتّت الاکبادَاوالقلب: دل یـا جـگر را کباب می‌کند. القلوب‌ واغـضی الجـفونَ علی عاثر (عاثر: مبتلا به چشم‌درد، دارای چشم‌درد.)
فکم ینحت الهمُّ احشاءنا وکم تستطیل یدُ الجـائر ••• وکـم نَصب عینیک یابن النبی نساط‌ بـِقدرالبَلا‌ الفـائر (نُساط: ازسـَوط؛ شـلاق، تـازیانه. فائِر: خروشان، جوشان.)
وکـم نحن فی لهوات الخطوب ننادیک من فمِها الفاغر ••• ولم تَک منا عیونُ الرَّجاء بغیرک‌ معقودة‌ النـاظر‌
اَصـبراً علی مثل حزّ المُدی‌ ولفحةِ‌ جـمر‌ الغـضا السـاعر ••• اصـبراً وهـذی تیوس الضلال قـدامنت شـفرةَ الجازر
اَصَبراً وسرب العدی راتعٌ یروح ویغدو بلاذاعر ••• نری سیفَ اولهم مُنتضی علی‌هامِنا‌ بید‌ الآخـر
بـه تـُعرق اللحم منا وفیه تشظّی العظام‌ ید‌ الکـاسِرِ (عـَرَقَ العـظمَ: گـوشت را ازروی اسـتخوان کـند. شَظَّه: آن راشکافت. کاسرالعظام: کرکس.) ••• وفیه‌ یسوموننا‌ خطّة بها لیس یرضی سوی الکافر
وکم نَصب عینیک یابن‌ النبی نساط بِقدرالبَلا الفائر (نُساط: ازسَوط؛ شلاق، تازیانه. فائِر: خروشان، جـوشان.) •••فنشکو‌ الیهم‌ ولا‌ یعطفون کشکوی العقیرة للعاقر
وحین التقت حلقات البطان ولم نرللبغی من‌ زاجر (البطان: تنگ بالای ستور که زیرشکم ستور قرار می‌گیرد. هنگامی که‌ کار‌ دشوار می‌شود گفته می‌شـود: ااتـقت حلقتا البطان.) ••• عَجَجنا الیک مِن الظالمینَ‌ عجیج‌ الجِمالِ‌ من الناحرِ
وبتنا نودُّ الردی کلنا لنُنقل عنهم الی قابر ••• اجل یومنا لیس بالاجنبی‌ مِن‌ یوم‌ والدک الطاهر
فباطن ذاک الضلال القدیم مُضمره عین ذا الظـاهر
«مـایۀ تاسف فراوان است‌ که‌ روزگار می‌گذرد در حالی که تو حکم‌رانی نمی‌کنی و بر آن امر و نهی نمی‌کنی‌!»
«و چشمان‌ ما‌ با چهرۀ دلربا و نورانی تو فـروزان نـمی‌شوند!»
«با وجود این‌که شوقی کـه در وجـود‌ مات‌، همچون اشتیاق دشت‌ها به ابر باران‌ز است». (او در‌ این‌ بیت‌، امام را رحمة للعالمین معرفی می‌کند. در واقع وی به مهم‌ترین رکن مکتب تشیع که‌ امام‌ را واسطۀ فـیض مـی‌داند، اشاره کرده است.)
«ای‌ امـام هـدایت و روشنگری‌، قصد‌ و پایداری‌ ارادۀ ما نسبت به توست؛ زیرا فرد نیکوکار، مغلوب فرد گناهکار شده است».
«خداحافظ توست‌. رویای‌ شیرین‌ تو (انتظار فرج) ستمگران را فریب داد و باعث شده شجاعت و دلیری فرد‌ قـادر‌ و تـوانا را فراموش کنند. (به دلیل طولانی شدن انتظار دشمنان جسور شده‌اند و ظهور تو را نادیده گرفته‌اند‌)».
«طولانی‌ شدن مدّت انتظار تو دل‌ها را کباب کرد و چشم‌ها را بیمار و رنجور‌ کرده‌ است».
«تا کی باید غـم و غـصه، درون‌ مـا‌ را‌ متلاشی کند و ستمکاران بر ما دست‌درازی کنند؟»
«و تا‌ چه‌ زمانی در مقابل چشمان تو و به سبب قضا و قدر‌های خـروشان تازیانه بکشیم؟»
«و چه بسیار‌ ما‌ در سختی‌های بزرگ و در عمق‌ و اوج‌ حوادث تو‌ را‌ صـدا‌ مـی‌زنیم! »
«و بـا این وجود، چشم امید‌ ما‌ تنها به سوی تو دوخته شده است».
«آیا بر این‌که زمانه گـوشت‌ ‌ ‌تـن‌ ما را می‌برد صبر نماییم؟ در حالی‌ که زبانۀ آتش مصیبت‌ فراگیر‌ و نابودکننده می‌وزد؟» (در این بیت، سـید از کـلام حضرت زهرا (اقتباس کرده است؛ جایی که‌ حضرت‌ در خطبه فدک می‌فرماید: «وَنَصبِرُ‌ مِنکُم‌ عَلی‌ مِثلِ حـَزّّ المُدی‌، وَ‌ وَخزِ الشَّیطانِ فی الحَشَا‌؛ و ما‌ همواره بر برّندگی خنجر‌های [۴]     شما و بـر حملات ابلیس پلید صـبر نـمودیم.»
[۱۴] احمدی جلفایی، حمید، صحیفه فاطمیّه (احـادیث و کـرامات حـضرت‌ فاطمه‌ زهرا (س)، ص۸۱، قم، انتشارات زائر، چاپ پانزدهم‌، ۱۳۹۰‌ش.
)
«آیا صبر کنیم در‌ حالی‌که چارپایان‌ گمراهی‌ (دشمنان‌)، لبۀ کارد خود را‌ تیز کرده‌اند و ایمن هستند؟»
«آیا صبر کنیم در حالی‌که گلۀ (گروه) دشمنان بدون ترس و وحشت و آزادانه‌، شب‌ را به صـبح می‌رسانند، بدون این‌که‌ کسی‌ آن‌ها‌ را‌ بترساند؟»
«شمشیر‌ دشمنان را پی‌درپی‌ بالای‌ سرمان از نیام کشیده می‌بینیم».
«و توسط شمشیر دشمنان، گوشت از استخوان ما کنده می‌شود و استخوان‌های ما‌ توسط‌ کرکس‌ها‌ شکافته می‌شود».
«و توسط این شمشیر (بـا قـدرت) ما‌ را‌ به‌ کار‌های‌ دشوار‌ مجبور می‌کنند؛ کاری که فقط کافر به آن راضی می‌شود».
«ما همچون قربانی هستیم که نزد پی‌کننده ناله می‌کند؛ نزد آن‌ها شکایت و فغان می‌کنیم، ولی به ما‌ رحـم نـمی‌کنند».
«زمانی که کار بسیار دشوار شد و عرصه بر ما تنگ گردید و برای دفع ظلم و ستم بازدارنده‌ای نیافته‌ایم».
«از ظلم و ستم ستمکاران، نزد تو فریاد بلند برآوردیم، همچون فریاد‌ شتر‌ ان از تـرس ذبـح کننده‌شان».
«(به سبب ظلم وستم) همۀ ما آرزوی مرگ می‌کنیم، تا از آن‌ها دور شویم و به قبر کوچ کنیم‌».
«روزگار ما از روزگار پدر پاکت‌ بیگانه‌ نیست (و روزگار بد ما شبیه روز عاشور است)».
«در حقیقت مـاهیت گـمراهی قـدیم را این گمراهی آشکار روزگار مـا پنـهان کـرده است».
[۱۵] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۸۵-۸۶، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۴ - دولت‌ کریمه امام زمان

سید در مهدویات خود‌ به تاسیس حکومت کریمۀ امام (و اجرای حق و عدالت در این دولت اشاره مـی‌کند‌.
بـیدیهِ قائمه ُوعن غضب‌ سَیسُلّه‌ لطلی ذوی الغدر
فتری به کم خدر مُلحدةٍ نهبٍ وکـم دمـٍ مـلحدٍ هدر
حتی یعید الحق دولته تختال بین الفتحِ والنصر
«امام زمان در حالی که شـمشیرش در دسـتش است؛ آن‌ را بر گردن پیمان‌شکنان می‌کشد».
«و به سبب وجود این شمشیر، مردان و زنـان کـافر نـابود می‌شوند».
«تا این‌که دولت آن حق را دوباره بازمی‌گرداند و با وجود فتح و پیروزی (این دولت) به خود‌ مـی‌بالد‌ و شـاد و خرامان است».
[۱۶] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۵۳، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.

وی در یکی از مهدویاتش در خطاب به امام و به دلیل ظلم و سـتم حـاکمان، وی را بـه تشکیل حکومت عدل‌گستر دعوت می‌کند:
فتمهّد الدنیا‌ بامرة‌ عادلٍ (مَهَدَ: کار را اصلاح کرد، صاف و هـموار کـرد، آمـاده کرد.) وبنهی علاّمٍ وقسط امین
ومُضاء منصلتٍ وعزمٍ مجرّبٍ واناتِ مقتدرٍوبطشٍ مـکین
«دنـیا‌ را‌ با حکم‌رانی (قضاوتی) عدالت‌گستر و با امر و نهی فرد بسیار دانا و با عدل و داد فرد امین و معتمد هـموار کـن».
«و با شمشیری بُران و دلیری و شجاعتی مقتدرانه دنیا را نجات بده».
[۱۷] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۲۸، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۵ - واسطه فیض بودن امام

فیض، همواره، باید از طریق واسطه‌ای «قابل» و «مـقرَّب» از مـبدا فـیاض گرفته شود و به موجودات ایصال گردد؛ چـون فـیض‌رسانی خداوند‌ به‌ موجودات‌ با واسطه انجام می‌شود؛ پیامبر و به نیابت از‌ پیامبر‌، امامان، هـم واسـطۀ فیض تکوین‌اند و هم واسطه فـیض تـشریع هستند.
نـفس ولیّ و قـلب او، بزرگ‌ترین عامل رسیدن فیض است‌ بـه‌ مـوجودات‌ و مخلوقات و همان‌گونه که ولیّ واسطۀ فیض است، مرکز تنظیمات فیض‌ها‌ و تقدیرها نـیز هـست.
[۱۸] عبداللهی، محمود (حسن)، سیمای امام مهدی‌ (در آیینه شعر عربی)، ص۳۱۰، قم، انتشارات مسجدمقدّس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.

بنابراین از آن‌جا که امام واسـطۀ فیض است، سید در سـروده‌های خـود‌ به‌ این‌ مسئله اشاره مـی‌کند. مـثلاً وی در قصیده‌ای در مدح حضرت مهدی‌ (هنگامی‌ که وبا سراسر عراق را فرا گرفته بود گـفته اسـت:
یا ابن الامام العسکریّ ومـَن رب السـماءِ‌ لدینه‌ انتجبَه ••• افـهکذا تـُغضی وانت تری نارَالوباءِ تـشبُّ مـلتهبه
لا تنطفی الا بغادیةٍ‌ من‌ لطفکم‌، تنهلُّ منسکبه (الغادِیَة: ابرصبحگاهان، باران بامدادی.) ••• ایضیقُ عنا‌ جاهُکم‌؟ ولقـد‌ وَسـِعَ الوجودَ، وکنتم سببه
الغوثَ! ادرکنا! فـلا احـدُ ابداً سـواکَ یـغیثُ مـَن ندبه ••• غضِبَ‌ الالهُ‌، وانـت رحمتهُ یا رحمةَ الله اسبقی غَضبَه
«ای فرزند امام حسن عسکری، و ای‌ کسی‌ که‌ خداوند آسمان‌ها تـو را بـرای احیای دین خود انتخاب کرده اسـت! »
«آیـا‌ ایـن‌چنین چـشم‌ فـرو‌ می‌داری، درحالی کـه تـو آتش وبا را می‌بینی که شعله‌ور است؟»
«این آتش شعله‌ور‌، خاموش‌ نمی‌شود‌، مگر با باران بامدادی لطف شـما کـه بـر سر ما می‌بارد، فروکش می‌کند».
«آیا عـلّو‌ مـنزلت‌ شـما بـر مـا تـنگ می‌شود، در حالی که تمام جهان را فرا‌ گرفته‌ و شما‌ سبب وجود این جهان هستید».
«ما را یاری کن؛ زیرا هرگز کسی به غیر از‌ شما‌ به‌ فریاد ما نمی‌رسد؟»
«خداوند خـشمگین شد و تو رحمت خداوند هستی؛ پس‌ ای رحمت‌ خدا‌، بر خشم و غضب خداوند سبقت بگیر (و مانع خشم و غضب خدا باش!)»
[۱۹] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۳۷-۳۸، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۶ - استغاثه به امام زمان

استغاثه در لغت به معنای‌ طلب‌ یاری، استمداد و درخواست کـمک اسـت.
سید در‌ قطعه‌ای‌ از‌ مهدویاتش به امام عصر استغاثه می‌کند و از‌ حوادث‌ ناگوار روزگار به امام پناه می‌برد؛ زیرا امام واسطۀ فیض است، بین خدا‌ و بندگانش‌ و معصوم نیز هست؛ سید بنابر‌ایـن‌ عـقیده امام‌ عصر‌ خود‌ را خطاب می‌کند و از او یاری‌ می‌طلبد‌:
یا قائماً بالحقِّ حلَّ بنا ما لا یفرِّجه سوی لطفک ••• بکَ عنه‌ لُذنا‌ حیث لاشرفٌ عند الالهـِ اجـلُ من‌ شرفک
ترضی تعود نـفوسنا‌ سـّلباً‌ بیدِ الحمام و نحن فی کَنفک‌ ••• و یروعنا‌ ریب المنون و قد عذنا بجاهِ الغرّ من سلفک
«ای قیام کنندۀ به حق‌، مشکلات‌ بزرگی را که جز لطف‌ و تـوفیق‌ تـو‌ کسی نمی‌تواند آن‌ها‌ را‌ بـگشاید، بـرای ما رفع‌ کن‌».
«ما از این کار‌های سخت به توپناه آوردیم، زیرا هیچ شرافتی والاتر از شرافت‌ تو‌ نزد خداوند نیست». (در‌ این‌ بیت‌ شاعر به صراحت اعتقاد‌ خود به این‌که امام واسـطۀ فـیض است را بیان می‌کند.)
«آیا راضی می‌شوی که‌ جان‌های‌ ما به دست مرگ چپاول شود‌، در‌ حالی‌ که‌ ما‌ در سایۀ (پناه) تو‌ هستیم؟»
«حوادث ناگوار ما را به وحشت می‌اندازد، در حالی که ما پیـش از‌ ایـن نیز بـه‌ جایگاه‌ رفیع‌ پیشینیانت (امامان پیش از تو) پناه آورده‌ایم‌.»
[۲۰] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۵۴، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.


۱۰.۷ - کوتاهی مردم در روزگار غیبت

یکی از وجوه حکمت غـیبت امام زمان کوتاهی کردن مردم است. بر اساس این دیدگاه حلی در مـهدویات خـود‌ و در خـطاب به امام زمان دست به شکایت برمی‌دارد. او در ابیات زیر، گناهان مردم و بدی‌های آنان را به امام بیان مـی‌کند ‌ ‌و بـدین‌جهت نارضایتی خود را ابراز می‌دارد. سید‌ همچون‌ حکیمی دانا، نگرانی خود را از نابودی آرمـان‌های اعـتقادی و تـوحیدی و دفن شدن این آرمان‌های گهربار میان شراب‌خواری دشمنان اسلام را به امام شکایت می‌کند، و مرگ را از‌ ایـن نقشۀ‌ پلید‌ دشمنان اسلام بهتر از زندگی می‌داند. امّا وی هیچ‌وقت امید خود را به خـداوند جبار و حکیم از دست نـمی‌دهد و چـه زیبا در ابیاتی‌ خداوند‌ را بهترین مجازات‌کننده می‌داند.
ان‌ ترض‌ یا صاحب الزمان بها ودام للقوم فعلُ منکرها ••• ماتت شعارُ الایمان واندفنت مابین خمر العدی و میسرها
ابعد بها خطةً تراد بها لاقرَّب الله دار‌ مؤثرها‌ ••• المـوت خیرٌ من الحیاة‌ بها‌ لو تملک النفس من تخیرها
ما غرَّ اعداءنا بربهم وهو ملیٌّ بقصم اظهرها ••• مهلاً فلله فی بریته عوائد جلَّ قدر ایسرَها
فدعوة الناس ان تکن حُجبت لانها ساء فـعل ُ اکـثرها‌
«ای‌ صاحب زمان، آیا به این وضع راضی هستی، در حالی که کار‌های ناپسند مردم مستمر است؟»
«آرمان‌های ناب یکتاپرستی نابودشده است و در میان شراب‌خواری و قماربازی دشمنان دفن شده‌اند».
«بد طرح و نقشه‌ای‌ را‌ دشـمنان اسـلام‌ کشیده‌اند و قصد اجرای آن را دارند. خداوند خانۀ تحریک کنندۀ این طرح و نقشه را آباد نکند!»
«چه‌ چیزی باعث شده دشمنان اسلام در حالی که خداوند توانگر و قادر‌ است‌ کمر‌های‌ آنان را بشکند، مـغرور و فـریفته شوند».
«آرام باشید، زیرا خدا را امداد‌های غیبی نهفته است که به ‌سود‌ مردم است و کوچک‌ترین این نفع‌ها گران‌قدر و بلندمرتبه است».
«پس اگر دعا‌های مردم برآورده‌ نمی‌شود‌، به‌ این دلیل است کـه کـار‌های نـاپسند آن‌ها فزونی یافته است».
[۲۱] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۳۵۴-۳۵۵، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.

فـیلسوف‌ و ریـاضی‌دان بزرگ مشرق، خواجه نصیرالدین طوسی نیز درجملۀ معروف خود «وُجُودُه لُطفٌ‌، وتَصَرُّفُهُ لطفٌ آخر، وعَدَمُهُ‌ مِنّا‌؛ بودن امام لطف خـدایی اسـت و دخـالتش در امور لطفی دیگر، و غیبتش از خود ماست» به هـمین حـقیقت‌ها نظر داشته است.
این متفکر بزرگ در جایی دیگر می‌گوید:
حرمان خلق از امام‌ و علت غیبت او، چون معلوم است که از جـهت خدای سبحان نباشد و از جهت امام نبود، پس لابد از جهت رعیت بود و تا عـلت آن زایل نشود، ظاهر نگردد.
[۲۲] حکیمی‌، محمّدرضا‌، خورشید‌ مغرب‌، ص۳۹-۴۰، تهران‌، انتشارات فجر، چاپ‌ هشتم‌، ۱۳۴۴ش.

همچنان که سید به این موضوع اشاره کرده است و مردم را عامل تاخیر غـیبت مـی‌داند.

۱۰.۸ - پاک‌سازی زمین از کفر در عصر ظهور

در‌ حکومت‌ کریمه امام زمان سراسر زمین از کفر و بـی‌ایمانی پاک‌سازی خواهد شد و ایمان و دین‌باوری‌های راستین پهنۀ زمین را پر خواهد کرد. مثلاً امام جواد (علیه‌السلام) در حدیثی اشاره بـه انـقلاب حـضرت‌ مهدی‌ و پاک‌سازی زمین می‌کند و می‌فرماید: ولکنّ القائم الذی یطَهِّرَ الله _ عزَّوجَلَّ _ به الارض من اهـل الکـُفرِ والجـُحودِ؛
[۲۳] حکیمی‌، محمّدرضا‌، خورشید‌ مغرب‌، ص۷۰، تهران‌، انتشارات فجر، چاپ‌ هشتم‌، ۱۳۴۴ش.
آن قائمی که خداوند به دست او زمین را از‌ کافران‌ و منکران‌ پاک می‌گرداند.»
سید در مهدویات‌ خویش‌ نـیز‌ بـه‌ ایـن واقعیت چشم امید دارد. وی می‌گوید:
لا تطهرُ الارضُ من رجس العدی ابداً ما لم یسِل فوقها سـیل الدم العرم‌
بحیث‌ موضع کلٍ منهم لک فی دماه تغسِله الصمصامةُ‌ الخذم (صَمصامة: شمشیر بـُران. هـُمام: سـرور، مهتر)
اُعیذ سیفَک ان تصدی حدیدتهُ ولم تکن‌ فیه‌ تُجلی‌ هذه الغِمم
قدآن ان یمطر الدنیا وسـاکِنها دمـاً اغرَّ علیه‌ النقع مرتکم
حران تدمغ همامَ القوم صاعقةٌ (دَمَغَ: سرکسی راشکستن، شـکافتن.) مـن‌ کـفَّه‌ وهی‌ السیف الذی علموا
نهضاً فمن بظُباکم‌هامهُ فلقت ضرباً علی الدین‌ فیه‌ الیومَ یحتکم
«هـرگز زمـین از ناپاکی دشمنان، پاک‌سازی نمی‌شود تا زمانی که بر بالای سر دشمنان اسلام‌ سـیل‌ خـون‌ جـاری شود».
«به طوری‌که هر عضوی از آنان را شمشیر بُرّان‌ تو‌، خون‌های‌ آن عضو را پاک می‌کند».
«از این‌که لبـۀ شـمشیرت کـند شود و این سختی‌ها زایل‌ نشوند‌، به‌ خدا می‌سپارم».
«وقت آن رسیده که بـاران مـتراکم خون بر دنیا و ساکنان آن باریده‌ شود‌».
«شایسته است که سرور قوم (ظالمان) را رعد و برقی از کف دسـتت بـشکافد‌، کف‌ دستی‌ که ظالمان خود می‌دانند شمشیر است».
«ای کسی که توسط شـمشیرت سر‌های دشمنانی را‌ که‌ امروز بر دین حکم‌رانی مـی‌کنند را مـی‌شکافی، قـیام کن!»
[۲۴] حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۱۸-۱۱۹، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.

در‌ واقع‌ دربارۀ روش ورفتار و سیرت مـهدی (مـطالب و مسائل بسیاری در احادیث به ما رسیده است، سیرت‌ دینی‌، سیرت اخلاقی، سیرت عـملی، سـیرت انقلابی و... سیرت‌های مهدی هستند کـه بـرای ما‌ نـمونه‌ها‌ و سـرمشق‌های‌ خـوبی باشد.
در مهدویات سید دیدیم که وی بـه سـبب روحیۀ حماسی و جنگ‌آوری‌اش بیشتر سیرۀ‌ انقلابی‌ امام‌ را بیان کرده است.


(۱) ابن‌منظور، جمال‌الدین‌ محمد‌ بن‌مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، ۱۴۰۵ق.
(۲) احمدی جلفایی، حمید، صحیفه فاطمیّه (احـادیث و کـرامات حـضرت‌ فاطمه‌ زهرا ()، قم، انتشارات زائر، چاپ پانزدهم‌، ۱۳۹۰‌ش.
(۳) اسـلامی، سـیدحسن‌، «دامـنه‌ مـعنایی‌ حـکمت در قـرآن»، اخلاق‌ و حدیث، منبع الکترونیکی: www.hadith.net
(۴) حقیقی، مرضیه، نصایحی برای جوانان؛ شرحی مختصر بر سوره‌ لقمان‌، قم، عصرجوان، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
(۵) حکیمی‌، محمّدرضا‌، خورشید‌ مغرب‌، تهران‌، انتشارات فجر، چاپ‌ هشتم‌، ۱۳۴۴ش.
(۶) حـکیمی، محمّد، جهانی‌سازی مهدوی (و جهانی‌سازی غربی، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
(۷) حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
(۸) طالقانی، محمود، مهدویت و آیـنده بـشر، تهران، بنیاد فرهنگی آیت‌الله طالقانی با همکاری انتشارات قلم، چاپ اول، ۱۳۶۰ش/ شعبان ۱۴۰۱ق.
(۹) عبداللهی، محمود (حسن)، سیمای امام مهدی‌ (در آیینه شعر عربی، قم، انتشارات مسجدمقدّس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
(۱۰) قائمی، علی، نگاهی بـه مـسئله انتظار، تهران، انتشارات شناخت اسلام، بی‌تا.
(۱۱) مجتهدی سیستانی، سیّد مرتضی، دولت کریمه امام زمان‌ (، تهران‌، نشر الماس، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
(۱۲) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفـاء، ۱۴۰۳ق.
(۱۳) مـعین، محمّد، فرهنگ فارسی معین، تـهران، مـؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش.
(۱۴) موسوی گیلانی، سید رضی، مهدویت‌ از‌ دیدگاه دین‌پژوهان غربی، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، چاپ اوّل، ۱۳۸۵ش.


۱. حلی، سید حیدر، دیوان السید الحیدر الحلی، مقدّمه سید عبدالمطلّب حسینی، ص۴.
۲. امین آملی، سید محسن، اعیان الشّیعه، ج۲۹، ص۱۴.
۳. خاقانی، علی، شعراء الحلّه، ص۳۳۳.
۴. شبر، سید جواد، ادب الطّف، ج۸، ص۱۵.    
۵. سلیمان، محمد کامل، الایدیولوجیا فی رثاء الحسین (علیه‌السّلام)، ص۴۰.    
۶. علاّمه امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۳.    
۷. حلی، سید حیدر، دیوان السید الحیدر الحلی، ج۲، ص۱۷۰.
۸. عبداللهی، محمود (حسن)، سیمای امام مهدی‌ (در آیینه شعر عربی)، قم، انتشارات مسجدمقدّس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
۹. موسوی گیلانی، سید رضی، مهدویت‌ از‌ دیدگاه دین‌پژوهان غربی، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، چاپ اوّل، ۱۳۸۵ش.
۱۰. نـک: سلیمان، محمد کامل، الایـدیولوجیا الشـیعیة فی رثاء الحسین‌ (علیه‌السلام).
۱۱. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۰۰، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۲. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۰۰-۱۰۲، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۳. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۸۲-۸۳، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۴. احمدی جلفایی، حمید، صحیفه فاطمیّه (احـادیث و کـرامات حـضرت‌ فاطمه‌ زهرا (س)، ص۸۱، قم، انتشارات زائر، چاپ پانزدهم‌، ۱۳۹۰‌ش.
۱۵. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۸۵-۸۶، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۶. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۵۳، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۷. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۲۸، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۱۸. عبداللهی، محمود (حسن)، سیمای امام مهدی‌ (در آیینه شعر عربی)، ص۳۱۰، قم، انتشارات مسجدمقدّس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
۱۹. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۳۷-۳۸، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۲۰. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۵۴، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۲۱. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۳۵۴-۳۵۵، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.
۲۲. حکیمی‌، محمّدرضا‌، خورشید‌ مغرب‌، ص۳۹-۴۰، تهران‌، انتشارات فجر، چاپ‌ هشتم‌، ۱۳۴۴ش.
۲۳. حکیمی‌، محمّدرضا‌، خورشید‌ مغرب‌، ص۷۰، تهران‌، انتشارات فجر، چاپ‌ هشتم‌، ۱۳۴۴ش.
۲۴. حلی، سیّد‌ حیدر‌، دیوان‌ السیّد حیدر الحلی، ص۱۱۸-۱۱۹، تحقیق: علی خاقانی، بیروت‌، منشورات‌ مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، چاپ‌ اول، ۱۴۲۹ق.



خیریه عچرش و رقیه شریفی، مجله عصر آدینه پاییز ۱۳۹۴ - شماره ۱۵ علمی-پژوهشی (حوزه علمیه)/ISC (‌۲۲ صفحه - از ۱۱۵ تا ۱۳۶ )، برگرفته از مقاله «مهدویت خاستگاه و جایگاه سروده‌های اخلاقی و حکیمانه سید حیدر حلی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۱۶.    
کتابخانه دیجیتالی تبیان، برگرفته از مقاله «بوسه‌ای بر دست شاعر (سیّد حیدر حلّی)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۱۶.    



جعبه ابزار