• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شاهد (حقوق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شاهد یا شهادت دادن عبارت از گواهی دادن نقل حادثه‌ای كه رخ داده و شاهد آن را ديده يا شنيده و يا لمس، چشيده و يا بوييده است. لذا منظور از شهادت این است که در دعوای حقوقی یا کیفری فردی غیر از طرفین دعوا درباره‌ی وقوع یا عدم وقوع امری نزد مقام قضایی خبر دهد. به عبارت دیگر: یعنی شخصی، مرجع قضایی را از دیده‌ها یا شنیده‌ها یا دیگر آگاهی‌هایی که در خصوص موضوع دعوا پیدا کرده است در جریان بگذارد. که در این مقاله به موضوعاتی نظیر: مفهوم، شرایط، دلیلی شرعی و قانونی بودن این امر و ... پرداخته می‌شود.



شاهد در لغت به معنی گواه، حاضر و کسی است که امری یا واقعه‌ای را مشاهده کرده باشد.
[۱] معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر، چ ۲۲، جدوم، ص۲۰۰۶.
و در اصطلاح به کسی که وقوع جرمی را مشاهده کرده و یا شنیده و بخواهد دربارۀ آن به مقامات صالح قضایی خبر بدهد، گواه یا شاهد نامیده می‌شود.
[۲] آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ اول، ۱۳۶۸، ج دوم، ص۱۱۲.



شهادت یکی از مهم‌ترین ادلۀ اثبات امر کیفری به شمار می‌رود. در واقع در بسیاری از موارد کشف جرم و اثبات آن بدون شهادت شاهد امکان‌پذیر نمی‌باشد. بنتام می‌گوید: گواهان چشم‌ها و گوش‌های دادگستری می‌باشند و دستگاه کشف جرم بدون آن کور و کر خواهد ماند.»
[۳] هدایتی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، چاپخانه دانشگاه، ۱۳۳۲، ص۶۷.
البته مطابق اصل ۱۳۸، اجبار شخص به ادای شهادت ممنوع است و اتیان سوگند صرفا وظیفه‌ای شرعی و اخلاقی است.


قوانین جزایی ایران از حیث شرایطی که برای شاهد در نظر گرفته‌اند به دو دسته قابل تقسیم‌اند: دسته‌ای که شهادت شاهد در آن‌ها موضوعیت دارد؛ و شهادت به عنوان دلیل شرعی مورد استفاده قرار می‌گیرد و دسته‌ای دیگر که شهادت در آنها طریقت دارد و شهادت اماره‌ای است جهت رسیدن به واقع.
[۵] آشوری، محمد، آیین دادرسی کیفری، تهران، سمت، ۱۳۸۶، چ هشتم، ج دوم، ص۱۶۸.



هنگامی که شهادت شاهد به عنوان دلیل شرعی مورد استناد قرار می‌گیرد، شاهد باید دارای شرایطی باشد که مادۀ ۱۵۵،
[۶] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۵.
نیز به آن‌ها اشاره کرده است.

۴.۱ - شرایط

‌ا. بلوغ
سن بلوغ در مورد پسر ۱۵ سال قمری و در مورد دختر ۹ سال قمری می‌باشد. بنابراین شهادت طفل به عنوان دلیل پذیرفته نمی‌شود، اما می‌توان از شهادت وی به عنوان اماره استفاده کرد. نکتۀ دیگر اینکه سن بلوغ در زمان ادای شهادت معتبر است، پس چنانچه طفلی در زمان صغر تحمل شهادت کند و در زمان بلوغ آن را ادا نماید شهادت وی قابل استماع است.
[۷] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۵.

نکته‌ی قابل توجه اینکه قانون‌گذار پیری و سن زیاد را از موانع شهادت قرار نداده؛ اما از آنجا که شاهد باید دارای اراده و هوشیاری کامل باشد چنانچه پیری موجب فقدان اراده شود از موانع شهادت خواهد بود.
[۸] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۵.

‌ب. عقل
شخص مجنون فاقد اراده است، بنابراین شهادت این فرد پذیرفته نیست. عقل شرطی است که وجود آن در زمان تحمل و ادای شهادت لازم است و چنانچه شخصی در زمان تحمل شهادت عاقل باشد اما در زمان ادای شهادت دچار جنون شود شهادت وی اعتباری ندارد، همانطور که عکس مساله نیز همین حکم را دارد؛ زیرا شخص مجنون نمی‌تواند موضوع شهادت را تحمل کند.
[۹] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۷.

‌ج. ایمان
یکی دیگر از شرایط شاهد مؤمن‌بودن است. در مورد شرط ایمان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را در مقابل کفر و برخی دیگر آن را به معنای شیعۀ دوازده امامی بودن می‌دانند.
[۱۰] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۱۱.

‌د. طهارت مولد
طهارت مولد به معنای حلال زادگی است.
‌ه. عدالت
شرط عدالت موجب اطمینان قاضی از راستگو‌بودن فرد می‌شود. در فقه امامیه نیز شهادت افراد فاسق و غیر عادل پذیرفته نمی‌شود. ارتکاب معاصی کبیره و اصرار بر انجام معاصی صغیره (طبق قول مشهور) باعث از‌بین‌رفتن عدالت می‌شود.
[۱۱] آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ اول، ۱۳۶۸، ج دوم، ص۱۱۹.

‌و. متهم نبودن شاهد
مادۀ ۱۵۵،
[۱۲] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده۱۵۵.
یکی از شرایط شاهد را «عدم وجود انتفاع شخصی برای شاهد یا رفع ضرر از وی» می‌داند. یکی دیگر از مواردی که شاهد را در معرض اتهام قرار می‌دهد دشمنی وی با شخصی است که علیه او شهادت می‌دهد. بند ۷ مادۀ ۱۵۵،
[۱۳] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده۱۵۵، بند ۷.
این شرط را چنین بیان می‌کند: «عدم وجود دشمنی دنیوی بین شاهد و طرفین دعوا»
‌ز. عدم اشتغال به تکدی و ولگردی
‌ح. انسان بودن
در هیچ یک از مواد قانونی تصریح نشده که شاهد باید انسان باشد اما شرایط دیگر مانند: عدالت و ایمان قابل حمل بر سایر اشیاء و حیوانات نیست. بنابراین نمی‌توان تعقیب و شناسایی حیوانات تعلیم‌دیده و امثال آن را به عنوان شهادت تلقی نمود.
[۱۴] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۱۸.

‌ط. عدد و جنسیت شهود
قانون‌گذار در جرایم مربوط به حدود و قصاص و د یات برای اثبات جرم، شرایط خاصی را از نظر تعداد شهود و جنسیت آنها در نظر گرفته است که لازم‌الرعایه هستند. مثلا مادۀ ۷۳،
[۱۵] قانون مجازات اسلامی، ماده ۷۳.
اثبات جرم زنا را به شهادت ۴ مرد موکول می‌کند.


گاهی دادگاه نه به عنوان دلیل شرعی بلکه به عنوان دلیل قانونی و مستند علم خود به شهادت استناد می‌کند. در چنین مواردی شهادت شاهد راه و طریقی است که قاضی با بررسی و تشخیص صحت و سقم آن باید بفهمد که متهم گنهکار هست یا خیر. قانون‌گذار فعلی در بیان اینکه شهود در این مواقع چه شرایطی را باید دارا باشند سکوت کرده است، اما با عنایت به سوابق قانون‌گذاری خصوصاً آیین دادرسی کیفری ۱۲۹۰ و نیز رویه قضایی محاکم و اصول مسلم حقوقی تردیدی نیست که شاهد باید عاقل و بالغ بوده و در شغل، معیشت و رفتار خود به حسن شهرت و نه فساد اخلاقی مشهور باشد.
همچنین نبود دشمنی دنیوی بین شاهد و طرفین دعوی، ولگرد و متکدی نبودن گواه و وجود عدالت ظاهری از این شرایط است.
[۱۶] شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۷۷.



مادۀ ۱۴۶ و ۲۴۶،
[۱۷] قانون آیین دادرسی کیفری سابق، ماده ۱۴۶ و ۲۴۶.
بیان می‌داشت، اشخاص زیر را نمی‌توان ملزم به دادن گواهی کرد و گواهی آنان فقط من باب مزید اطلاعات استماع می‌شود: اول اشخاص که به حد بلوغ نرسیده‌اند، دوم اشخاص مذکور در ذیل در صورتی که یکی از طرفین آنان را رد کرده باشد:
۱. اشخاصی که به واسطۀ ارتکاب به جنایت محکوم به مجازات شده‌اند.
۲. زوج یا زوجۀ مدعی خصوصی و اسلاف و اعقاب یا برادران و خواهران و سایر اقربای او تا درجۀ سوم.
۳. اشخاصی که قیم یا ولی یا مباشر امور یکی از طرفین هستند یا با یکی از طرفین محاکمه دارند.
[۱۸] هدایتی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، چاپخانه دانشگاه، ۱۳۳۲، ص۶۸.

در حال حاضر نیز مطابق ماده‌ی ۱۵۶،
[۱۹] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۶.
در صورتی که شاهد فاقد شرایط شرعی یا قانونی باشد تحقیق از او به عنوان مطلع برای اطلاع بیشتر و بدون یاد کردن سوگند انجام می‌گیرد.
[۲۰] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۶.



احکام مربوط به جرح و تعدیل شهود در موارد ۱۶۸ تا ۱۷۲،
[۲۱] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، مواد ۱۶۸ ـ ۱۷۲.
بیان شده. مطابق ماده ۱۶۸،
[۲۲] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۶۸.
«جرح عبارت است از ادعای فقدان یکی از شرایطی که قانون برای شاهد مقرر کرده است...» مادۀ ۱۶۹،
[۲۳] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۶۹.
همین قانون بیان می‌کند «جرح شاهد باید قبل از ادای شهادت به عمل آید مگر اینکه موجبات جرح پس از شهادت معلوم شود و در هر حال دادگاه موظف است به موضوع جرح رسیدگی و اتخاذ تصمیم کند.» مطابق مادۀ ۱۷۰،
[۲۴] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۷۰.
ذکر اسباب جرح و تعدیل شاهد لازم نیست بلکه گواهی مطلق به تعدیل یا جرح کافی می‌باشد. پس اگر ذی‌نفع با ارائۀ گواهی اعلام کند شاهد فاسق است لازم نیست برای اثبات صحت ادعای خود دلیل بیاورد.
[۲۵] جوانمرد، بهروز، فرآیند دادرسی در حقوق کیفری ایران، تهران، بهنامی، ۱۳۸۸، چ اول، ص۴۰۲.
اگر گواهی شهود معرفی شده در اثبات جرح یا تعدیل با یکدیگر معارض باشد از اعتبار ساقط است مگر حالت سابقۀ شاهد احراز شده باشد.
[۲۶] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۷۰، تبصره ۲.

به موجب نظریۀ مشورتی شمارۀ ۳۷۰/۷ مورخ ۳/۱۰/۱۳۸۰ منظور از حالت سابقۀ مذکور در این ماده عدالت یا عدم عدالت شاهد است که بقای آن استصحاب می‌شود و در واقع شهادت شهودی که بر بقای آن شهادت داده‌اند پذیرفته می‌گردد.
[۲۷] جوانمرد، بهروز، فرآیند دادرسی در حقوق کیفری ایران، تهران، بهنامی، ۱۳۸۸، چ اول، ص۴۰۲.
نکتۀ قابل توجه اینکه احکامی که در قانون به عنوان جرح شاهد بیان شده است ناظر به شهادت به عنوان دلیل شرعی می‌باشد پس اگر شاهدی و اجد شرایط قانونی نباشد و اظهارت وی به عنوان مطلع استماع گردد از شمول مقررات فوق استثنا می‌شود هر چند مطلع نیز باید شرایطی داشته باشد مانند اینکه اظهارات خودش را با اکراه و اجبار دیگران بیان نکند اما ادعای فقدان این شرایط جرح نامیده نمی‌شود و مشمول مقررات عمومی قرار می‌گیرد.
[۲۸] زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۲۷.



در قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، سه وظیفه برای شاهد مقرر شده است:
۱ـ الزام به حضور نزد مقام تحقیق و یا رسیدگی.
۲ـاتیان سوگند.
۳ـ ادای شهادت.
[۲۹] شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۷۸.


۸.۱ - حضور در دادگاه

مادۀ ۱۴۸،
[۳۰] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۴۸.
بیان می‌کند «قاضی اشخاصی را که به تشخیص خود یا به معرفی شاکی یا اعلام مقامات ذی‌ربط یا به تقاضای متهم برای روشن‌شدن اتهام لازم بداند برابر اصول مقرر احضار می‌نماید.» مادۀ ۱۵۹
[۳۱] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۹.
نیز مقرر داشته: «هر یک از شهود تحقیق و مطلعین باید در موعد مقرر حاضر شود. در صورت عدم حضور برای بار دوم احضار می‌گردند. چنانچه بدون عذر موجه حضور نیابند به دستور دادگاه جلب خواهند شد...» که در مورد احضار و جلب تشریفات آن باید رعایت شوند.
[۳۲] برای توضیحات بیشتر ن. ک مقاله شهادت در همین سایت.


۸.۲ - اتیان سوگند

دومین وظیفۀ شاهد و مطلع اتیان سوگند پس از حضور نزد مقام قضایی است. ابتدا این امر زمانی جنبه‌ی وظیفه و الزام به خود می‌گیرد که احضار شده (شاهد یا مطلع) اولا شرایط قانونی یا شرعی ادای شهادت را داشته باشد، ثانیا داوطلبانه حاضر به ادای شهادت باشد.
[۳۳] شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۸۴.

در این صورت شاهد باید مطابق مادۀ ۱۵۳
[۳۴] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۳.
سوگند یاد کند. در مواردی که احقاق حق متوقف به شهادت شاهد عادل باشد و شاهد از اتیان سوگند استنکاف نماید بدون سوگند شهادت وی استماع خواهد شد.
[۳۵] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۳، تبصره.


۸.۳ - ادای شهادت

سومین وظیفۀ گواه ادای شهادت است. خداوند در آیۀ ۲۸۳ سورۀ بقره، می‌فرماید: و لا تکتموا الشهادة و من یکتمهافانه آثم قلبه» (شهادت را کتمان نکنید و ...) با این حال همان طور که اشاره شد، مطابق اصل ۱۳۸، اجبار شخص به شهادت و اصرار به سوگند مجاز نیست. بنابراین در صورت الزام شخص اولا چنین شهادتی فاقد اثر خواهد بود؛ ثانیا تعقیب متخلف را نیز به دنبال دارد.
[۳۸] شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۸۵.



۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر، چ ۲۲، جدوم، ص۲۰۰۶.
۲. آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ اول، ۱۳۶۸، ج دوم، ص۱۱۲.
۳. هدایتی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، چاپخانه دانشگاه، ۱۳۳۲، ص۶۷.
۴. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۳۸.    
۵. آشوری، محمد، آیین دادرسی کیفری، تهران، سمت، ۱۳۸۶، چ هشتم، ج دوم، ص۱۶۸.
۶. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۵.
۷. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۵.
۸. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۵.
۹. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۰۷.
۱۰. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۱۱.
۱۱. آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چ اول، ۱۳۶۸، ج دوم، ص۱۱۹.
۱۲. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده۱۵۵.
۱۳. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده۱۵۵، بند ۷.
۱۴. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۱۸.
۱۵. قانون مجازات اسلامی، ماده ۷۳.
۱۶. شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۷۷.
۱۷. قانون آیین دادرسی کیفری سابق، ماده ۱۴۶ و ۲۴۶.
۱۸. هدایتی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، چاپخانه دانشگاه، ۱۳۳۲، ص۶۸.
۱۹. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۶.
۲۰. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۶.
۲۱. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، مواد ۱۶۸ ـ ۱۷۲.
۲۲. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۶۸.
۲۳. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۶۹.
۲۴. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۷۰.
۲۵. جوانمرد، بهروز، فرآیند دادرسی در حقوق کیفری ایران، تهران، بهنامی، ۱۳۸۸، چ اول، ص۴۰۲.
۲۶. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۷۰، تبصره ۲.
۲۷. جوانمرد، بهروز، فرآیند دادرسی در حقوق کیفری ایران، تهران، بهنامی، ۱۳۸۸، چ اول، ص۴۰۲.
۲۸. زراعت، عباس، حمیدرضا حاجی‌زاده، ادله اثبات دعوا، تهران، نشر قانون‌مدار، چ اول، ۱۳۸۸، ص۳۲۷.
۲۹. شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۷۸.
۳۰. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۴۸.
۳۱. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۹.
۳۲. برای توضیحات بیشتر ن. ک مقاله شهادت در همین سایت.
۳۳. شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۸۴.
۳۴. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۳.
۳۵. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۵۳، تبصره.
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۸۳.    
۳۷. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۳۸.    
۳۸. شاملو احمدی، محمدحسین، دادسرا و تحقیقات مقدماتی، اصفهان، دادیار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۲۸۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شاهد (حقوق)»، تاریخ بازیابی:۱۴۰۰/۰۲/۱۹.    









جعبه ابزار