• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شمال (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شمال:(الشِّمَالِ وَ كَلْبُهُم بَاسِطٌ)
شمال: بر وزن «شتاب» به معنى «چپ» است (ضد یمین) كه به معنى «راست» است.



به موردی از کاربرد شمال در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - شمال (آیه ۱۸ سوره کهف)

(وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ كَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا) (و اگر به آن‌ها نگاه مى‌كردى آن‌ها را بيدار مى‌پنداشتى؛ در حالى كه در خواب فرو رفته بودند. و ما آن‌ها را به سمت راست و چپ مى‌گردانديم تا بدنشان سالم بماند. و سگ آن‌ها مانند نگهبان دست‌هاى خود را بر دهانه غار گشوده بود. اگر از حال آنان آگاه مى‌شدى، از آنان مى‌گريختى و تمام وجودت را وحشت فرا مى‌گرفت!)

۱.۲ - شمال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مقصود اين است كه آنان را يک بار از طرف شانه چپ به راست و بارى ديگر از راست به چپ مى‌گردانيم تا بدن‌هايشان كه به زمين چسبيده نپوسد و زمين لباس‌ها و بدن‌هايشان را نخورد و قواى بدنيشان در اثر ركود و خمود و بى‌حركتى در مدتى طولانى از كار نيفتد.

۱.۳ - شمال (آیه ۴۱ سوره واقعه)

(وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ) (و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آن‌ها داده شده)

۱.۳.۱ - شمال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين جمله مركب است از مبتداى‌ (أَصْحابُ الشِّمالِ)، و خير (ما أَصْحابُ الشِّمالِ)، و استفهام در جمله دوم استفهام شگفت‌انگيزى و هول‌انگيزى است، و اگر اصحاب مشئمه در آيات قبل را در اين آيات اصحاب شمال خواند، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اصحاب مشئمه در قيامت نامه‌هاى اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود، هم چنان كه نظيرش در اصحاب يمين گذشت.

۱.۴ - شمال (آیه ۴۸ سوره نحل)

(أَوَ لَمْ يَرَوْاْ إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلّهِ وَ هُمْ دَاخِرُونَ) (آيا آن‌ها مخلوقات خدا را نديدند كه سايه‌هايشان از راست و چپ حركت دارند، در حالى كه با خضوع براى خدا سجده مى‌كنند؟!)

۱.۳.۱ - شمال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مراد از رؤيت در اين آيه، رؤيت بصرى و نظرى حسى و ديدن موجودات جسمانى است، چون عنايت به اين است كه نظرها را متوجه اجسام سايه‌دار كند نه خود سايه. و تفيؤ از فى‌ء به معناى سايه در هنگام برگشت است و لذا مى‌گويند كلمه ظل به معناى سايه اول روز و كلمه فى‌ء به معناى سايه بعد از ظهر تا آخر روز است و ظاهرا همانطور كه گذشت ظل اعم از فى‌ء است و آيه هم آن را تاييد مى‌كند، پس تفيؤ به معناى بازگشت سايه است در بعد از ظهر.
و كلمه شمائل جمع شمال (چپ) و مقابل يمين (راست) است و جمع آوردن آن با اينكه طرف چپ يكى است به اعتبار اين بوده كه تمامى سمت‌هاى مفروض كه پشت سر و طرف چپ قرار بگيرند همه را چپ حساب كرده و در مقابل همه آن‌ها را، راست قرار داده چنان كه اگر شى‌ء واحد را صاحب سايه‌هاى چند دانسته به همين اعتبار است‌ كه سايه‌هاى طرف راست و چپ را سايه‌اى جداگانه اعتبار كرده و به اين اعتبار كه يک چيز را چند چيز حساب كرده كه داراى چند طرف چپ باشند، نه اينكه لفظ شى‌ء را مفرد آورده و معنا را جمع اعتبار كرده باشد و كلمه دخور به معناى خضوع و ذلت است.

آيه مورد بحث بخشى از داستان اصحاب کهف را بازگو مى‌كند، آنجا كه در غار به خواب فرورفته بودند، مى‌گويد:
«(اگر به آن‌ها نگاه مى‌كردى) مى‌پنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرورفته بودند و ما آن‌ها را به سمت راست و چپ (شمال) مى‌گردانديم...» (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذٰاتَ الْيَمِينِ وَ ذٰاتَ الشِّمٰالِ)
اين نشان مى‌دهد كه خواب آن‌ها يک خواب عادى و معمولى نبود، گويى چشمان آن‌ها كاملا باز بوده است، درست همانند يک انسان بيدار، اين حالت استثنايى شايد براى آن بوده كه حيوانات موذى به آن‌ها نزديک نشوند، چرا كه از انسان بيدار مى‌ترسند و يا به خاطر اين كه منظره رعب‌انگيزى پيدا كنند كه هيچ انسانى جرأت نكند به آن‌ها نزديک شود و اين خود يک سپر حفاظتى براى آن‌ها بوده است.
و نيز براى اين كه براثر گذشت ساليان دراز از اين خواب طولانى، اندام آن‌ها نپوسد «ما آن‌ها را به سمت راست و چپ گردانديم» تا خون بدنشان در يک جا متمركز نشود و فشار و سنگينى در يک زمان طولانى روى عضلاتى كه بر زمین قرار داشتند اثر زيانبار نگذارد.
در آيه ۴۱ سوره واقعه، از كيفرهاى دردناک «اصحاب شمال» گفتگو شده است، آنجا كه مى‌فرمايد: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى» مقصود از «اصحاب شمال» كسانى هستند كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود كه رمزى است براى آن‌كه گنهكار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ.
اين تعبير براى بيان نهايت بدى حال كسى است، به طورى كه در مثل مى‌گوييم: مصيبتى به ما رو كرد، چه مصيبتى؟!همان گونه كه در توصيف مقربان و اصحاب يمين، اين تعبير براى بيان نهايت خوبى آن‌ها آمده است، مثلا گفته مى‌شود: سعادتى به ما رو كرد، چه سعادتى! بايد توجه داشت كه جمع كلمه «شمال»شمائل است كه در آيه ۴۸ سوره نحل از آن نام برده شده.


۱. کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.    
۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۳. نحل/سوره۱۶، آیه۴۸.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۴۶۴.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۴۰۴.    
۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۵.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۵.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۶.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۰۳.    
۱۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۵.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۱۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۴.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۶۱.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۳.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۴۸.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۷۲.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۸۳.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۶۵.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۹.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۰۰.    
۲۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.    
۲۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۲۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۸.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۲، ص۳۷۰.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۳، ص۲۲۸.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شمال»، ج۲، ص۵۲۹.    






جعبه ابزار