طوفان نوح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طوفان نوح،
قرآن کریم در مورد چگونگی آن طوفان به طور کامل توضیح داده است و علامت شروع طوفان آن بود كه آب از تنوری كه نوح آن را میشناخت فوران كند. در طوفان نوح بارانهاى سيل آسا از آسمان باريد و آب از زمين به صورت چشمهها فوران كرد به طوری كه در اثر اين دو امر آن محيط را آب فرا گرفت.
طوفان نوح علامت شروع طوفان آن بود كه آب از تنوری كه نوح آن را میشناخت فوران كند. در طوفان نوح بارانهاى سيل آسا از آسمان باريد و آب از زمين به صورت چشمهها فوران كرد به طوری كه در اثر اين دو امر آن محيط را آب فرا گرفت.
آن چه از قرآن مجيد راجع به طوفان استفاده میشود به قرار ذيل است.
قوم نوح (عليهالسّلام) بتپرست بودند و خداى واحد را پرستش نمیكردند. نوح از جانب خدا بر آنها مبعوث شد و به عبادت خدا دعوتشان كرد و گفت:
(يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ) «من از عذاب خدا بر شما میترسم. گفتند: تو در گمراهى آشكارى. فرمود: اى مردم من گمراه نيستم بلكه از جانب ربّ العالمين رسالت دارم پيامهاى خدا را به شما ابلاغ میكنم و به شما خير خواهم و میدانم از خدا آنچه را كه نمیدانيد. گفتند: دروغ میگویى.»
(وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ) در مدت نهصد و پنجاه سال زحمت و تبليغ او «جز اندكى ايمان نياوردند.»
و چون ديگر اميدى به ايمان آنها نماند نوح در مقام كيفر خواست به درگاه خدا استغاثه كرد كه
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً) «خدايا جنبندهاى از كافران را در روى زمين زنده نگذار و گر نه بندگانت را گمراه كرده و خود نيز جز فرزندان فاجر ناسپاس نخواهند زایيد.»
اين دعا ظاهرا در پى آن بود كه خداى به وى وحى كرد
(أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ) «جز اينها كه ايمان آوردهاند ديگر كسى از قوم تو ايمان نخواهد آورد.»
پس از اين دعا و وحى، خداوند به نوح فرمود: «به دستور و زير نظر ما كشتى را بسازد و در باره قوم ستمكارت ديگر چيزى به من نگو آنها بىچون و چرا غرق خواهند شد، نوح شروع به ساختن كشتى كرد هر وقت جمعى از قومش او را مىديدند مسخره میكردند نوح و يارانش در جواب میگفتند: اگر شما امروز ما را مسخره میكنيد ما هم روزى شما را مسخره خواهيم كرد به زودى خواهيد دانست كيست كه عذاب خوار كننده و دائمى به وى نازل خواهد شد»
ظاهرا علامت شروع طوفان آن بود كه آب از تنوری كه نوح آن را میشناخت فوران كند. در طوفان نوح بارانهاى سيل آسا از آسمان باريد و آب از زمين به صورت چشمهها فوران كرد به طوری كه در اثر اين دو امر آن محيط را آب فرا گرفت خدا فرمايد:
(فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ) يعنى «درهاى آسمان را با آبى سيلآسا باز كرديم و زمين را شكافته و به صورت چشمهها در آورديم هر دو آب روى دستورى معين به هم رسيدند.»
تا چون دستور خدا آمد و تنور فوران كرد به نوح خطاب رسيد از هر حيوان يک جفت و نيز خانواده خويش (مگر آنكه محكوم به غرق است) و مؤمنين را به كشتى سوار كن. نوح فرمود: سوار شويد حركت و ايستادن كشتى به يارى خداست، خدايم غفور و مهربان است. كشتى در موجى همچون كوهها حركت میكرد و بالا و پایين میرفت. نوح پسر خويش را كه در كنارى بود صدا زد: پسرم با ما سوار شو و در رديف كافران مباش. آن پسر (بىايمان) در جواب گفت: به زودى به كوهى میرسم مرا از آب و طوفان باز میدارد نوح فرمود: امروز از بلاى خدا هيچ چيز نمیتواند جلو گيرد فقط آن كه مورد رحمت خدا است در امان خواهد بود، در اين ميان موجى پسر را ربود و غرق گرديد. بلاى خداوندى همه نافرمانان را فرا گرفت و همه در دست امواج خروشان غرق شدند، دستور آسمانى رسيد كه
(يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) «اى زمين آبت را فرو بر و اى
آسمان آبت را قطع كن، آب در زمين فرو رفت و كار تمام شد و كشتى بر كوه جودى نشست.»
آيا طوفان همه جاى زمين را گرفت؟
در
تفسیر المیزان در سوره هود تحت عنوان «آيا نبوت نوح (عليهالسّلام) براى عموم بشر بود؟» استدلال كرده كه نبوّت آن حضرت نبوّت عامّه بود و در فصل «آيا طوفان همه جاى زمين را فرا گرفت؟» عالمگير بودن طوفان را اختيار كرده و فرموده: عموم دعوت آن حضرت مقتضى عموم عذاب است و اين بهترين قرينه است، و آنگهى آياتی كه به ظاهر بر عموم دلالت دارند مفيد اين مطلباند مثل قول نوح (عليهالسّلام )
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً) «خدايا جنبندهاى از كافران را در روى زمين زنده نگذار»
و قول ديگرش كه به پسرش گفت
(لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ) (امروز هيچ نگهدارندهاى در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر آن كس را كه او رحم كند.)
و نيز آيه
(وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ) (و فرزندانش را همان بازماندگان روى زمين قرار داديم.)
و افزوده:
از جمله شواهد عمومى بودن طوفان آن است كه خداوند در دو موضع به نوح (عليهالسّلام) میفرمايد از هر حيوان يک جفت در كشتى بگذارد، روشن است كه اگر طوفان در يک ناحيه بود مثل
عراق چنانكه گفتهاند هيچ احتياج نبود كه در كشتى حيوان سوار كند.
نگارنده گويد: هيچ مانعى ندارد كه «الارض» در آيه
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ) «خدايا جنبندهاى از كافران را در روى زمين زنده نگذار»
ارض قوم نوح باشد نه همه كره ارض. چنانكه در آيه
(وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ) (و نزديک بود با نيرنگ و توطئه جايگاه تو را در اين سرزمين سست ساخته.)
مراد ارض مكّه است نه همه كره ارض.
و در آيه
(وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ) (و فرزندانش را همان بازماندگان روى زمين قرار داديم.)
اشكالى ندارد كه بگویيم قوم آن حضرت همه هلاک شدند و فقط ذرّيّه او باقى ماند نه نسبت به همه اقوام. ايضا در
(لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) (امروز هيچ نگهدارندهاى در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر آن كس را كه او رحم كند.)
ظاهرا مراد محلّ طوفان است نه همه جا.
وانگهى اگر مراد سوار كردن از همه جنس حيوانات در كشتى باشد پيداست كه نه كشتى آن وسعت را داشت كه آن همه حيوانات در آن جاى گيرند و مدتى با علوفه و آب تأمين شوند و نه امكان داشت كه حيوانات بىشمار روى زمين را جمع كنند و به قولى لازم بود اقلّا سه هزار و پانصد نوع از پستانداران در كشتى گذاشته و مدتى غذاى آنها را تأمين كنند. وانگهى در صورت عمومى بودن رسالت آن حضرت لازم بود كه رسالت آن بزرگوار به همه جاى عالم رسيده باشد و همه تكذيب كرده باشند تا مستحقّ عذاب گردند زيرا
(وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا) ( و ما هرگز قومى را مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كنيم. تا وظايفشان را بيان كند.)
و اثبات اين مطلب كه آن حضرت نمايندگان فرستاده و تبليغ كرده است مشكل بلكه غير ممكن میباشد.
خلاصه: احتمال نزديک به يقين آن است كه طوفان نوح مثل بلاهاى قوم
هود،
صالح و
لوط (عليهمالسّلام) محلّى بوده است مگر آنكه بگویيم كه در روزگار نوح (عليهالسّلام) خشكى روى زمين خيلى كوچک و منحصر به محل قوم آن حضرت بوده است در اين صورت طبيعى است كه بگویيم همه جاى زمين را كه مثلا به بزرگى استان گيلان بود آب فرا گرفته است.
صاحب
المنار كه قائل به محلّى بودن طوفان است میگويد: ظواهر آيات به كمک قرائن و تقاليد رسيده از اهل كتاب نشان میدهد كه آن روز در همه زمين جز قوم نوح نبودند و آنها هم در اثر طوفان از بين رفتند و جز فرزندان او (و مؤمنين) باقى نماندند و اين مقتضى آن است كه طوفان محلّى بوده ولى خشكى در آن روز كوچک بوده است زيرا از زمان تكوين و پيدايش بشر چندان فاصله نداشت، دانشمندان زمين شناس میگويند: زمين در وقت جدا شدن از كره خورشيد يکپارچه آتش بوده و آنگاه مذاب شده سپس در آن به تدريج خشكى پيدا شده است.
در الميزان استدلالات المنار را نقل كرده ولى نپسنديده است. و در آخر میفرمايد: حق آن است كه ظاهر قرآن كريم (ظاهری كه انكار نمیشود) دلالت بر عمومى بودن طوفان و غرق عموم بشر دارد و تا به حال دليلی كه مخالف اين ظهور باشد اقامه نشده است.
و آنگاه مقالههاى دكتر سحابى استاد زمينشناسى را در اين باره نقل كرده است. ولى چنانكه گفته شد عمومى بودن طوفان بعيد و ظنّ نزديک به يقين محلّى بودن آن است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، بر گرفته از مقاله «طوفان نوح»، ج۷، ص۱۲۰.