• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالرحمن بن حارث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالرحمان پسر حارث بن هشام بن مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم قرشی مخزومی است. کنیه او ابومحمد و مادرش فاطمه دختر ولید بن مغیره است. پدرش حارث بن هشام در طاعون عمواس درگذشت و از او تنها عبدالرحمان به جا ماند. عبدالرحمان از زنان متعدد، صاحب فرزندان بسیاری شد



عبدالرحمان پسر حارث بن هشام بن مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم قرشی مخزومی است. کنیه او ابومحمد و مادرش فاطمه دختر ولید بن مغیره است. وی هنگام رحلت پیامبر پسری ده ساله بود و از جهت علم و دین و منزلت از فضلای مسلمانان بود.
پدرش حارث بن هشام در طاعون عمواس درگذشت و از او تنها عبدالرحمان به جا ماند. پس از آن عمر بن خطاب، زن عبدالرحمان (فاطمه) را که مادر عبدالرحمان بود، به همسری گرفت. عبدالرحمان در خانه عمر بزرگ شد. اسم او ابتدا ابراهیم بود؛ ولی عمر نام او را به نامی غیر از نام انبیا تغییر داد و او را عبدالرحمان نامید.


عبدالرحمان از زنان متعدد، صاحب فرزندان بسیاری شد:

۲.۱ - فرزندانش از فاخته

از زنی به نام فاخته که دختر عنبسه بن سهیل است، صاحب فرزندانی به نام ابوبکر، عمر، عثمان، عکرمه، خالد،محمد و دخترانی به نام‌های حنتمه، ام حجین، ام حکیم، سوده، رمله، اسماء و عایشه شد.
چند فرزند دیگر را از این همسر به نام‌های عیاش، عبدالله، ابوسلمه و حارث گفته‌اند که هیچ‌کدام زنده نماندند.

۲.۲ - از ام الحسن

از همسر دیگر که نامش ‌ام الحسن و دختر زبیر بن عوام بود، صاحب فرزندانی به نام‌های ام سعید، ام کلثوم، ‌ام الزبیر، زینب، ریطه، مغیره و عوف گردید.

۲.۳ - از سعدی

از همسر دیگرش سعدی دختر عوف بن خارجه صاحب فرزندانی به نام‌های فاطمه، حفصه، ‌ام سلمه، ولید و ابوسعید گردید.

۲.۴ - از ام رسن

فرزند دیگر عبدالرحمان که از ‌ام رسن دختر حارث بن عبدالله است، قریبه نام دارد.

۲.۵ - از مریم

از همسر دیگرش، مریم دختر عثمان بن عفان، زینب به دنیا آمد.

۲.۶ - از یک کنیز

سه فرزند دیگرش به نام‌های سلمه، عبیدالله و هشام از کنیزی بوده است.


از بین فرزندان او ابوبکر، عمرو، عثمان، عکرمه، خالد و محمد از فقهای زمان خود بوده‌اند.
فرزندش ابوبکر به جهت کثرت نماز، روزه و زهد به راهب قریش معروف بود.
ابوبکر از محدثان مورد اعتماد و فقیهی بزرگ و بخشنده و از فقهای هفت‌گانه تابعین اهل مدینه در زمان معاویة بن ابی‌سفیان و عبدالملک بود.
عبدالرحمان داماد عثمان شد و عثمان او را به نوشتن مصاحف همراه با زید بن ثابت، سعید بن عاص و عبدالله بن زبیر امر کرد.
[۱۷] محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.

در زمان محاصره خانه عثمان، همراه او بود و در این حادثه مجروح شد. وی از اشراف قریش و از فقهای هفت‌گانه اهل مدینه بود.


عبدالرحمان از راویان حدیث می‌باشد که از عمر، عثمان، علی (علیه‌السلام)، عایشه، ابوهریره، ‌ام سلمه و دیگران حدیث نقل کرده است. از او هم فرزندانش ابوبکر، عکرمه، مغیره و از تابعین ابوقلابه، هشام بن عمرو فزاری، یحیی بن عبدالرحمان بن حاطب، شعبی و دیگران حدیث نقل کرده‌اند. او در زمان خلافت معاویه در سال ۴۳ درگذشت.


در جنگ جمل با عایشه حضور داشت و در شمار دشمنان علی (علیه‌السلام) به فرمان‌دهی پهلوی چپ لشکر عایشه گماشته شد. در همین جنگ بود که عایشه درباره او گفت: اگر در خانه خود می‌نشستم و به جنگ جمل نمی‌آمدم و از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ده پسر به خوبی و عقل و پارسایی عبدالرحمان بن حارث می‌داشتم، برای من بهتر و پسندیده‌تر بود.


وی در جنگی که بین دو قبیله ازد و بنی‌تمیم رخ داده بود، به نمایندگی از بنی‌تمیم برای برقراری صلح به نزد قبیله ازد رفت.


عبدالرحمان در جریان جنگ صفین که معاویه به حیله عمرو بن عاص قرآن‌ها را بر نیزه کرد، به علی (علیه‌السلام) گفت: یا امیرالمؤمنین! فرمان خدا را بپذیر و مواظب باش کسانی که اهل یقین نیستند، تو را خوار نکنند. بعد از فرمان، فرمانی دیگر بده و پس از دستور، دستور دیگری بده. خون آن‌ها و ما ریخته شده است. حکم خداوند درباره ما و آن‌ها گذشته است.


وی در مجلس حکمیت یکی از حضار بود و در ماجرای گرفتاری حجر و یارانش، عایشه، عبدالرحمان را برای شفاعت نزد معاویه فرستاد که او و یارانش را آزاد کند. چون عبدالرحمان رسید، کار گذشته و آن‌ها به قتل رسیده بودند. عبدالرحمان به معاویه گفت: خرد و بردباری ابوسفیان از تو کجا رفته بود؟ گفت: هنگامی که مانند تو خردمندان قوم از من دور و جدا شده بودند، خرد و بردباری من دور شد و فرزند سمیه (زیاد) مرا به این کار وادار نمود و من این گناه را به خود روا داشتم.


پسر عبدالرحمان بن حارث (عمر) در زمانی که حسین (علیه‌السلام) به موجب نامه‌های اهل عراق به قصد کوفه در حرکت بود، در خانه کعبه بود. وی نزد حسین (علیه‌السلام) رفت و گفت: اگر مرا ناصح بدانی، تو را نصیحت می‌کنم و در غیر این صورت چیزی نخواهم گفت. گفت: من می‌خواهم حق را ادا کنم و اگر بدانم که تو پند مرا نمی‌پذیری، خودداری خواهم کرد. امام فرمود: بگو. به خدا سوگند! من به تو بدگمان نیستم و تو را منزه از هوا و هوس می‌دانم. گفت: شنیده‌ام که قصد عراق داری و من بر تو می‌ترسم؛ زیرا تو به جایی می‌روی که مردم بنده درهم و دینارند و می‌ترسم مردمی که وعده یاری به تو دادند، با تو نبرد کنند. امام به او فرمود: ‌ای پسر من! خداوند به تو پاداش نیک دهد. من می‌دانم که تو با پند و نصیحت نزد من آمدی و سخن از روی خرد و دانش گفتی. حال چه من نصیحت تو را به کار ببرم یا آن را ترک کنم، تو بهترین مشاور و ارجمندترین ناصح هستی.


برخی احادیثی که از عبدالرحمان بن حارث نقل شده از این قرار است:

۱۰.۱ - روایت اول

از عبدالرحمان بن حارث با واسطه حسن بصری نقل شده است زمانی که محلم درگذشت، قوم او دفنش کردند؛ ولی زمین او را بیرون انداخت. دوباره دفنش کردند، باز زمین او را بیرون انداخت. بنابراین جسد وی را میان صخره‌ها انداختند و درندگان او را خوردند.

۱۰.۲ - روایت دوم

عبدالرحمان از قول پدرش نقل کرده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با ‌ ام سلمه در ماه شوال ازدواج کرد.

۱۰.۳ - روایت سوم

عبدالرحمان بن حارث در بین سلسله سند حدیثی از ابن عباس بوده است که درباره نذر عبدالمطلب می‌باشد که می‌خواست پسرش را قربانی کند. وی بیان کرده است در آن روز که عبدالمطلب به جهت نذرش می‌خواست عبدالله را قربانی کند، دختران عبدالمطلب بسیار گریستند و از او تقاضا کردند که به جای عبدالله ده شتر قربانی کند و در آن روز خون‌بهای مرد ده شتر بود. عبدالمطلب خواست که هر یک از پسران، نام خود را بر چوبه تیری بنویسد تا قرعه بیندازند. قرعه به نام عبدالله افتاد و عبدالمطلب به خادم گفت تا سه بار قرعه بیندازد و هر بار قرعه به نام عبدالله می‌افتاد تا این‌که شمار شتران به صد رسید، آن‌گاه قرعه به نام شتران درآمد و عبدالمطلب شتران را میان کوه صفا و مروه قربانی کرد و این صد شتر سنت بین قریش و همه اعراب شد. از این پس عبدالمطلب نخستین کسی بود که خون‌بها را صد شتر قرار داد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) هم بعدها این سنت را تأیید کرد.


۱. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۲. جزری، ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۳۲۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۳. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۴. جزری، ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۳۲۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۵. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۶. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۶، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.    
۷. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۱۲۴۶، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.    
۸. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۹. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۱۲۴۶، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.    
۱۰. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۱۱. هاشمی بغدادی، محمد، المحبر، ص۲۹۷، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بی‌تا.    
۱۲. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۸ ۱۷۹، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.    
۱۳. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۰، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.    
۱۴. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۱۵. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۲، بیروت، دارصادر، بی‌تا.    
۱۶. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۲، بیروت، دارصادر، بی‌تا.    
۱۷. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۱۸. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۶، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.    
۱۹. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۵، ص۲۳.    
۲۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۵، ص۲۴.    
۲۱. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۴، ص۲۴۹.    
۲۲. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۵، ص۲۴.    
۲۳. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۵، ص۲۴.    
۲۴. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۲۵. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۱۴۷، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۷.    
۲۶. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۵، ص۹۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۵۲۶، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم.    
۲۸. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۵، ص۳۹۸، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.    
۲۹. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۲ ۱۴۳، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵.    
۳۰. دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۴۵ ۱۴۶، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۰ ق.    
۳۱. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۰، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵.    
۳۲. دمشقی، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.    
۳۳. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    
۳۴. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۲۹، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.    
۳۵. جزری، ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۶۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۲، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم.    
۳۷. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۷، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵.    
۳۸. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۳۵۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.    
۳۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۲۱، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم.    
۴۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۱، ص۶۹۷.    
۴۱. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحاب، ج۵، ص۲۴.    
۴۲. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالرحمان بن حارث»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۹.    



جعبه ابزار