• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالله بن حارث نوفلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالله بن حارث نوفلی یکی از یاران امام حسین علیه السلام است .




عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی، کنیه‏‌اش ابومحمد و لقبش بَیه و مادرش هند دختر ابوسفیان است. وی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد و مادرش او را نزد ام حبیبه -همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دختر ابوسفیان‏- آورد. آن‏گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد ا م‌ حبیبه آمد، فرمود: این کیست؟ عرض کرد: عموزاده تو و خواهرزاده من، حضرت کام وی را برداشت و با آب دهان خویش دهان وی را متبرک ساخت و دعایش کرد. عبدالله هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو سال داشت و احادیثی مرسل از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است.
[۱] الاصابه ج۵، ص۸-۹.
[۲] تهذیب التهذیب ج ۵، ص۱۸۰-۱۸۱.




برخی نیز وی را از اصحاب امام علی علیه السلام دانسته‌‏اند.



وی که به روایتی فقیه و ثقه بود،
[۵] الاصابه ج۵، ص۸-۹.
[۶] تهذیب التهذیب ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
مدتی (در سال ۴۲ ه) از طرف مروان منصب قضاوت مدینه داشت و سپس غزل شد. پس از آن در بصره سکونت گزید
[۸] الاصابه ج۵، ص۸-۹.
[۹] تهذیب التهذیب ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
و آن‏گاه که نامه یزید بن معاویه به ابن زیاد رسید، وی پانصد تن از اهل بصره را برای همراهی خود برگزید که عبدالله بن حارث بن نوفل، و شریک بن اعور از جمله آنان بودند، نخست شریک بن اعور و سپس عبدالله بن حارث خود را به بیماری زدند و از اسب بر زمین انداختند، گروهی دیگر نیز به پیروی از آن دو چنین کردند، به امید آن‏که ابن‌ زیاد به آنها بپردازد و -امام‌- حسین علیه السلام پیش از او وارد کوفه گردد. ولی ابن‌ زیاد به افتادگان توجه نکرد و به حرکت خویش ادامه داد ....
پس از رسیدن مسلم بن عقیل به کوفه، مختار با پرچم سبز و عبدالله -که به این شهر آمده بود- با پرچم و لباس قرمز با مسلم بن عقیل قیام کردند و پس از پراکنده شدن مردم از دور مسلم، ابن‌ زیاد فرمان داد آن دو را دستگیر کنند و برای آوردنشان نیز جایزه تعیین کرد. به این ترتیب آن دو دستگیر و زندانی شدند.



صاحب ذخیرة الدارین می‏‌گوید: پس از دستگیری و شهادت مسلم، عبیدالله بن زیاد گفت: عبدالله بن حارث را حاضر کنید. کثیر بن شهاب او را از زندان نزد ابن‌ زیاد آورد. ابن زیاد پرسید: کیستی؟ او پاسخ نداد. آن‏گاه پرسید: آیا تو صاحب آن پرچم سرخ نیستی که درب خانه عمرو بن حریث نصب کرده بودی! باز هم پاسخ نداد. گفت: تو برای مسلم از مردم بیعت می‏‌گرفتی! عبدالله بازهم پاسخ نداد. ابن‌ زیاد گفت او را ببرید و در میان قبیله‏‌اش گردن بزنید؛ و آنها چنین کردند.
[۱۲] ذخیرة الدارین، ص۲۸۵.
[۱۳] فرسان الهیجاء ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸.
[۱۴] مدینة الحسین علیه السلام، ص۴۲.
ولی عسقلانی می‏‌گوید: وی از طرف ابن‌ زبیر حاکم بصره شد و در سال ۸۴ ه درگذشت و برخی نیز وفات وی را در سال ۷۹ ه در ابواء دانسته‏‌اند و نیز آورده‏‌اند که وی را مسموم کردند. .
[۱۵] الاصابه ج۵، ص۹.



 
۱. الاصابه ج۵، ص۸-۹.
۲. تهذیب التهذیب ج ۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
۳. رجال شیخ طوسی، ص۷۵.    
۴. معجم الرجال الحدیث ج۱۱، ص۱۶۴.    
۵. الاصابه ج۵، ص۸-۹.
۶. تهذیب التهذیب ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
۷. تاریخ طبری ج۴، ص۱۳۱.    
۸. الاصابه ج۵، ص۸-۹.
۹. تهذیب التهذیب ج۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
۱۰. تاریخ طبری ج۴، ص۲۶۷.    
۱۱. تاریخ طبری ج۴، ص۲۸۶.    
۱۲. ذخیرة الدارین، ص۲۸۵.
۱۳. فرسان الهیجاء ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸.
۱۴. مدینة الحسین علیه السلام، ص۴۲.
۱۵. الاصابه ج۵، ص۹.




جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۳۰-۲۳۱.









جعبه ابزار