• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالمطّلب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: عبدالمطلب، ایمان، زمزم، شیبه، هاشم.

پرسش: لطفا زندگی‌نامه مختصری از عبدالمطلب (پدربزرگ پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)) ارائه کنید؟

پاسخ: عبدالمطلب فرزند هاشم، در یثرب (مدینه) به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر شام، در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آن‌جا سپری کرد تا این‌که عمویش، مطلب به دنبالش آمده، او را به مکه برد. پس از مرگ مطلب، عبدالمطلب جانشین او شد.
از کارهای مهم او این بود که چاه زمزم را که بر اثر درگیری‌های مردم مکه نابود شده بود، دوباره احیا کرد. سرپرستی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیز تا مدتی با ایشان بود. سرانجام، عبدالمطلب چند سال پس از لشکرکشی ابرهه (عام‌الفیل)، به جهت کهولت سن درگذشت.



«عبدالمطلب» یا همان «شیبة الحمد بن هاشم بن عبد مناف»، نیای پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود که او را «شیبة الحمد» نامیدند؛ به دلیل آن‌که موی سپیدی در سر داشت.


هاشم ـ پدر عبدالمطلب ـ در میان راه سفر تجاری خود، در شهر یثرب با «سلمی دختر زید بن عمرو» از قبیله بنی‌نجار ازدواج کرد. پدر سلمی شرط کرد که دخترش هنگام زایمان باید در میان قبیله خود باشد و هاشم نیز این شرط را پذیرفت. سپس هاشم بعد از مراجعت از شام، در مدینه توقفی داشت و بعد از مدتی با همسر باردارش عازم مکه شد؛ اما زمانی که زایمان سلمی نزدیک شد، او را به یثرب برده و خود مجدداً به سوی شام رفت؛ اما در این سفر، هاشم در شهر غزه از دنیا رفت. عبدالمطلب بعد از مرگ پدرش به دنیا آمد و هفت یا هشت سال را در یثرب سپری کرد.


با مرگ هاشم، برادرش مطلب سرپرستی شیبه (عبدالمطلب) را بر عهده گرفت؛ اما مطلب در مکه بود و برادرزاده‌اش در مدینه! تا آن‌که روزی ثابت بن منذر وارد مکه شد و نزد مطلب که دوستش بود رفت و به او گفت: ‌ای کاش! برادر‌زاده‌ات شیبة (عبدالمطلب) را در یثرب می‌دیدی که در زیبایی و هیبت و شرافت چیزی کم ندارد... مطلب گفت: به خدا قبل از آن‌که شب فرا رسد، به سمت یثرب حرکت خواهم کرد تا او را ببینم. ثابت گفت: گمان نمی‌کنم که مادر و دایی‌هایش او را به‌سادگی از دست داده و به تو بسپارند. البته تو هم نباید او را از دست بدهی و باید چنان رفتار کنی که خود شیبه با میل و رغبت پیش تو بیاید. مطلب از مکه حرکت کرد و هنگامی که به مدینه رسید، در گوشه‌ای ساکن شد و به جست‌وجوی شیبه پرداخت و او را در حالی یافت که با پسردایی‌های خود مسابقه تیراندازی می‌داد... سلمی (مادر شیبه) به دنبال مطلب فرستاد و از او دعوت کرد که به خانه‌اش بیاید. مطلب نزد او رفت و گفت: دیگر صبر ندارم و می‌خواهم برادرزاده خود را برداشته و به شهر و قوم خودش برسانم. سلمی با خشم گفت: من او را با تو روانه نخواهم ساخت! مطلب به سلمی گفت: چنین مکن که بر هر حال من از این‌جا بدون برادرزاده‌ام نمی‌روم، او به حد بلوغ رسیده و در این‌جا غریب است و میان خویشاوندان پدری خود نیست و ما خاندان شرفیم، قوم ما و اقامت شیبه در شهر و سرزمین خودش برایش بهتر از توقف در این‌جاست و او هر کجا که باشد، پسر تو است. زمانی که سلمی متوجه شد مطلب از تصمیم خود منصرف نمی‌شود، سه روز مهلت خواست و مطلب هم پیش ایشان سه روز ماند و سپس با شیبه حرکت کرد و هر دو با هم راه افتادند.
مطلب هنگام ظهر همراه شیبه وارد مکه شد و قریش گمان کردند که مطلب این کودک را خریده و او را بنده مطلب عبدالمطلب نامیدند و از این‌جا بود که این نام بر آن کودک باقی ماند. مطلب گفت: وای بر شما! این چه حرفی است، این برادرزاده‌ام شیبه است و چون او را دیدند، گفتند: آری به جان خودمان سوگند که پسر اوست.


پس از مرگ مطلب، عبدالمطلب بن هاشم زمام امور را به دست گرفت و صاحب اموال بسیار شد.


از جمله القاب عبدالمطلب، صاحب زمزم است.
چاه زمزم با این‌که بنا بر معجزه الهی به وجود آمده بود، ولی قبیله «جرهم» که قرار بود از آن‌جا خارج شده و مکه را به دست قبیله خزاعه بدهند، آن چاه را به صورت کامل از بین برده و آن را پر کردند! اما این چاه، سال‌ها بعد، توسط عبدالمطلب، حفر شد.


بنا بر نقل‌ها، مکان چاه زمزم را خداوند به عبدالمطلب نشان داد:
«عبدالمطلب در خواب بود، ... در خواب مأمور به حفر زمزم شد و پرسید که زمزم چیست؟ پاسخ شنید: جایی که آبش را تمامی نیست و هرگز کم نمی‌شود و حاجیان بسیار را سیراب کند و....
عبدالمطلب همراه فرزندش حارث که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما اسماعیل است و ما را در آن حقی است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد... . در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنی از بنی‌سعد در شام بروند تا میان آن‌ها قضاوت کند. در میان راه آب‌هایشان تمام شد، تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند... . در این هنگام از زیر پای شتر عبدالمطلب چشمه‌ای جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعی نخواهیم داشت و آن کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد».
ماجراهای مهم دیگری نیز در زندگی عبدالمطلب وجود دارد؛ مانند گفت‌وگوی او با ابرهه و قربانی کردن یکی از فرزندان خود!


هم‌چنین عبدالمطلب، مدتی سرپرست پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود و برای پس از مرگش، نگهداری حضرتشان را به پسرش ابوطالب سپرد.
[۱۰] موسوی، فخار بن معد، ایمان ابی‌طالب (الحجة علی الذاهب الی کفر ابی‌طالب)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص۲۸۹، قم، دار سیدالشهداء للنشر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.



براساس روایات، عبدالمطلب بت‌پرست نبود؛ بلکه به سوی کعبه عبادت می‌کرد:

۸.۱ - روایتی از امام علی

امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «به خدا سوگند! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، بت نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: «آن‌ها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین ابراهیم (علیه‌السلام) بوده‌اند».

۸.۲ - روایتی از امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «جبرئیل بر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند شفاعت تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمی که تو را حمل کرد و آن آمنه دختر وهب بن عبد مناف است. صلبی که تو را بار آورده و آن عبدالله بن عبدالمطلب است. آغوشی که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب بن هاشم است...».


براساس روایات، عبدالمطلب در کودکی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که چند سال پس از داستان ابرهه بود، رحلت کرد و در منطقه حجون مکه روی کوهی دفن شد.


در مورد سن او، نقل‌های مختلفی وجود دارد. از ۸۲ سال تا ۱۲۰ سال!


اما در مورد علت درگذشت او، مطلبی در منابع حدیثی و تاریخی یافت نشد. با این حال با توجه به سنی که برای ایشان ذکر شده، می‌توان کهولت سن و عوارض ناشی از آن را علت اصلی رحلت ایشان دانست.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۲۴۷، تحقیق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.    
۳. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.    
۴. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.    
۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۳۸، تحقیق، السقا، مصطفی، الابیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا.    
۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۱۱، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.    
۷. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۹، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.    
۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۸، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.    
۹. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۴۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.    
۱۰. موسوی، فخار بن معد، ایمان ابی‌طالب (الحجة علی الذاهب الی کفر ابی‌طالب)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص۲۸۹، قم، دار سیدالشهداء للنشر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۱۱. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۱۷۴ ۱۷۵، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.    
۱۲. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۹۴، محقق، مصحح، غفاری، علی‌اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.    
۱۳. ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۲، ص۵۱۴، محقق، عبدالحمید حامد، عبدالعلی، اشراف، ندوی، مختار احمد، ریاض، هند، مکتبة الرشد، الدارالسلفیة، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۱۴۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۱۵. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۴، ص۹۶، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.    
۱۶. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۲۲۵، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.    
۱۷. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.    
۱۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۳۶۴، تحقیق، فاروق، خورشید احمد، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول ۱۴۰۵ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عبدالمطلب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۲۳.    



جعبه ابزار