غزوه بنینضیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یهودیان بنی نضیر در اثر دشمنی و مخالفت با
خدا و
رسول خدا، به توطئه گری پرداختند و با
منافقان همپیمان شدند ولی از آنجایی که باور نمیکردند مغلوب
مسلمانان شدند، با
ذلت و خواری از
مدینه رانده شدند.
غزوه در اصطلاح به جنگی گفته میشود که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود فرماندهی آن را به عهده داشت.
غزوه «بنینضیر»، دومین جنگ
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یهودیان
مدینه است که در ربیعالاول سال چهارم
هجرت اتفاق افتاد.
جنگ اول با
بنیقینقاع در بیستمین ماه هجرت
و جنگ دوم با
بنینضیر در سی و ششمین ماه هجرت صورت پذیرفت.
بنینضیر به همراه بنیقینقاع و
بنیقریظه، قبایل یهودی ساکن مدینه از هم پیمانان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار میرفتند که هر سه پیمانشکن شدند.
«غزوه بنی نضیر» در روز بیست و دوم ماه
ربیع الاول سال چهارم هجری اتفاق افتاد.
در این غزوه
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از آگاهی از قصد
خیانت یهودیان، آنها را محاصره و سپس از مدینه
تبعید نمود.در مورد زمان این غزوه ابن سعد مینویسد:
«در ماه ربیع الاول سال چهارم هجرت غزوه بنی نضیر واقع شد»
طبری مینویسد:
«این غزوه پس از غزوه حمراء الاسد بوده است».
بیهقی زمان آن را ۶ ماه پس از
جنگ احد و
یعقوبی ۴ ماه پس از احد نوشتهاند.
واقدی نیز زمان آنرا ماه ربیع الاول، ۳۶ ماه پس از
هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر کرده است.
در بیان توضیح پیمانشکنی بنینضیر و جنگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ایشان باید گفت که در سی و هفتمین ماه هجرت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه
یکی از مسلمانان، به نام "
عمرو بن امیه بن ضُمری"
در اتفاقی بر اثر
جهل دو نفر از قبیله بنیعامر را کشت.این
قبیله که از همپیمانان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار میرفتند بر اساس
معاهده و
پیمان امضا شده با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
درخواست
دیه کشته شدهها را کردند.
طبق مفاد همان معاهده نامه که بین همه قبایل ساکن در مدینه بسته شده بود، همپیمانان باید در مقدار دیه
مشارکت میکردند.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه برخی از اصحاب برای اخذ سهم قبیله بنینضیر عازم قلعه آنها شدند.ضمن این که بنینضیر خود از همپیمانان بنیعامر نیز به شمار میرفتند.
جلسه در بیرون قلعه و نزدیک دیوارههای آن تشکیل شد.یهودیان بنینضیر از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و درخواست ایشان
استقبال کردند.در همین بین، آنان در مقام
توطئه برآمدند و طرح
قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را علیرغم مخالفت گروهی از آنان
مانند "
سلام بن مشکم"
برنامهریزی کرده و تعهد خود نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان را نقض کردند.
آنان تصمیم گرفته بودند با پرتاب سنگ از بالای قلعه، رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از بین ببرند.
از اینرو قرار شد، "عمرو بن جحاش بن کعب بن بسیل نضری" از یهودیان داخل قلعه این کار را انجام دهد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طریق
وحی از
توطئه بنینضیر آگاه شد و بدون خبر،
اصحاب خود را ترک کرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه بازگشت و بعد از بیان حادثه برای اصحاب، "محمد بن مسلمه" را به سوی آنان فرستاد و فرصت ده روزهای را برای خروج از مدینه برای آنان تعیین کرد.یهودیان بنینضیر پیمانهای خود با
اوس و
خزرج را به فرستاده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یادآوری کردند، مبنی بر اینکه آنها یاور ما هستند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ کاری نمیتواند بکند.
محمد بن مسلمه در پاسخ گفت: «دلها برگشته و
اسلام عهد و پیمانهای جاهلی را از میان برده است.»
یهودیان بنینضیر که بر اشتباه خود آگاه بودند،
حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را قبول کردند.آنان چند روزی به تجهیز و تدارک سفر مشغول بودند.حتی شتران خود را که در «ذیالجَدر» بود آوردند و از «بنیاشجع» نیز شترانی کرایه کردند.
بعد از چند روز که آنان آماده کوچ از
مدینه شدند، "عبدالله بن ابی بن ابیسلول"، از منافقان مشهور و
صحابه رسو لخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پیش بزرگان بنینضیر رفت.او قول یاری دو هزار نفری قبیله خود و برخی قبایل دیگر را داد.همچنین متعهد شده بود تا با همه قوا تا آخرین نفس از آنان
حمایت کند.
عبدالله بن ابی همچنین متعهد شد، رضایت دیگر قبائل یهودی ساکن در مدینه، مانند یهودیان بنیقریظه و همپیمانان غطفانی بنینضیر را برای کمک به آنان فراهم کند.
برنامه عبدالله بن ابی برای مقابله با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مؤثر واقع شد، چرا که گروهی از یهودیان بنینضیر بر ماندن مصمم شده بودند، این گروه شعار مقاومت سر میدادند.در مقابل نیز با مخالفت برخی دیگر که بر رفتن تاکید میکردند، روبرو شدند.مخالفان ماندن بر این نظر بودند که سرپیچی از دستور محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باعث بدتر شدن وضع میشود و
خسارت بیشتری را باید متحمل شوند.
به هر حال با تمام اختلاف نظرها آنها برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر فرستادند که: «ما از سرزمین خود نمیرویم، هرچه میخواهی بکن.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تصمیم آنان مبنی بر عدم ترک
مدینه آگاه شد.از اینرو، همراه سپاهیان اسلام بعد از نماز ظهر، تکبیرگویان به سمت قلعههای بنینضیر حرکت کردند.
قبل از حرکت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) "
ابنام مکتوم" را به عنوان جانشین خود در مدینه انتخاب کرد
و
پرچم سپاه را به دست "
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) " داد.
سپاهیان اسلام قلعهها را محاصره کردند.محاصرهای که ۱۵ شب به طول انجامید.
در این مدت درگیریهای پراکندهای نیز صورت میپذیرفت.در یکی از شبها علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در کمینی "غروک" از شجاعان و قدرتمندان بنینضیر را که قصد
شبیخون داشت، از بین برد.او که به همراه ده نفر دیگر در پی ضربه زدن به مسلمانان بودند، توسط سپاهیان اسلام از بین رفتند.به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرهای آنان به درون قلعههای بنینضیر پرتاب شد.
این حرکت رعب شدیدی در دلهای یهودیان ایجاد کرد.بنی قریضه که هنوز بر ماندن اصرار میکرد، با راه کاری دیگر از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روبرو شد و آن قطع تعدادی از نخلهایشان توسط مسلمانان بود که با ناراحتی و اعتراض شدید بنینضیر مواجه شد.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم یادآور شد که این کار به دستور خداوند صورت پذیرفته است.
لازم به ذکر است که خداوند در این باره آیهای نازل فرمود که «هرچه از درختان خرما قطع کنید و یا پا بر جا بگذارید، به فرمان خداست.»
یهودیان بنینضیر که از یک سو هیچ نرمشی از طرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشاهده نکردند، از سوی دیگر، انتظار هیچ نیروی کمکی را هم نداشتند، چرا که بنیقریظه ضمن رد هر گونه کمک به بنینضیر، بر دوری از آنها
و عهد و پیمان خود با پیامبر تاکید کردند.
ضمن این که بر خلاف قول و تعهدات عبدالله بن ابی، نه تنها از لشگر دو هزار نفری قبیله او و دیگر قبایل خبری نشد، حتی قبایل غطفانی همپیمان نیز، آنان را یاری نکردند.
باید این نکته را هم اضافه کرد که
رعب و
وحشت عجیبی توسط خداوند در وجودشان ایجاد شده بود که آنان را در راه ادامه جنگ متزلزل ساخته بود.
همه این عوامل دست به دست هم داد تا سرانجام به این نتیجه برسد که راه صلح و
تسلیم در برابر دستور رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهترین راه است.آنان برای رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیام فرستادند که حاضر به قبول حکم اولیه هستند، ولی رفتار خصمانه آنان باعث رد این پیشنهاد از طرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حکمی جدید بیان داشت که یهودیان بنینضیر از مدینه بروند، اما تنها اجازه خواهند داشت، یک بار شتر با خود همراه برده و سلاحهایی را که برای جنگ با مسلمانان فراهم نمودهاند، باقی گذراند.یهودیان بنینضیر نیز پذیرفتند.
آنان از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مهلتی پانزده روزه طلب کردند که مورد قبول پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واقع شد.سپاه اسلام در طول این مدت کنار قلعههای بنینضیر توقف کردند.
یهودیان در این پانزده روز خانهها و وسایل خود را با دست خود ویران میساختند و به آتش میکشیدند.همچنین وسایل مفید آن را بر میداشتند تا مسلمانان از آنها استفاده نکنند.
سرانجام زمان آنان به پایان رسید و با ششصد شتر به همراه زنان و بچهها از مدینه بیرون رفتند.
گروهی از آنان به «اذرعات» واقع در
شام و گروهی نیز با قلعههای
خیبر رفتند
و تعدادی مسلمان شدند که اموالشان بازگردانده شد.
در این غزوه ۵۰
زره، ۵۰
کلاه خود و ۳۴۰
شمشیر به غنیمت مسلمانان درآمد.گفتنی است، از آنجا که این غزوه از غزوات بدون جنگ و خونریزی مسلمانان به شمار میرفت، همه اموال غنیمتی به عنوان «
فئ» به رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید، تا آن گونه که خود صلاح بداند در
جامعه اسلامی هزینه کند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پایان این غزوه که منافقان مدینه بسیار از آن ناراحت و خشمناک بودند،
قسمتی از غنائم را با هماهنگی انصار، بین
مهاجرین تقسیم کرد تا برای آنان نیز در زندگی گشایشی ایجاد شود.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای
انصار و فرزندانشان دعا کردند.
سرانجام باید به این مطلب هم اشاره کرد که آیات متعددی از
سوره حشر، درباره غزوه بنینضیر نازل شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه بني نضير»، تاریخ بازیابی ۹۵/۷/۳. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه بني نضير»، تاریخ بازیابی ۹۵/۷/۳.