غضب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خشم و غضب نیرویی است که برای دفاع از خود و پاسداری از
حق در نهاد انسان گذارده شده است، اما اگر از محور اصلی خویش خارج گردد تبدیل به یکی از رذائل بزرگ می شود و رذائل مهم دیگری را نیز با خود به همراه می آورد.
کلمه "غضب" به معنای
خشم گرفتن،
و خلاف خشنودی،
به کار رفته است.
غضب عبارت است از: حالت نفسانیّهی که باعث حرکت روح حیوانی و از داخل به جانب خارج از برای غلبه و انتقام میشود و هرگاه شدت نمود باعث حرکت شدیدی میشود که از آن حرکت، حرارتی مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تیرهای بر میخیزد و دماغ و رگها را چنان پر میسازد که نور
عقل را میپوشاند، و اثر
قوه عاقله را ضعیف میکند.
و به این جهت است که در صاحب غضب،
موعظه و نصیحت اثر چندانی نمیبخشد. بلکه
پند و موعظه، درشتی و شدّت را زیاد میکند. و حرکت قوّه غضبیه به این جهت امری است که هنوز واقع نشده است بلکه محتمل الوقوع است. و به جوش آمدن شعله غضب، به جهت دفع آن است، یا به سبب امری است که واقع شده، و حرکت آن به جهت
انتقام است.
پس اگر انتقام ممکن باشد و
قدرت بر آن داشته باشد، چون غضب به حرکت آمد خون از باطن به ظاهر میل میکند و رنگ آدمی سرخ میشود. و اگر انتقام ممکن نباشد و از آن مایوس باشد خون میل به باطن میکند و به آن جهت رنگ آدمی زرد میشود. و اگر غضب بر کسی باشد که نداند خواهد توانست انتقام از او بکشد یا نه، گاهی خون میل به باطن و گاهی میل به ظاهر میکند، و به این جهت رنگ آدمی گاهی سرخ و گاهی زرد میشود.
کلمه غضب در
آیات بسیاری به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و
خشم الهی است که شامل
کافران و
منافقان می شود. همچنین در برخی آیات،
قرآن کریم مومنان را به کنترل
خشم سفارش کرده و از ویژگی های بارز آنان،
عفو و بخشش در هنگام غضب،
و
صبر و تحمل در برابر حکم و قضای خداوند نام برده است.
چنانکه میفرماید: «و همان کسانی که از
گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری میکنند و هنگامی که (به مردم)
خشم میگیرند، راه چشمپوشی و گذشت را برمیگزینند.»
به عبارتی آیه در صدد بیان این مطلب است که این گروه نه تنها در موقع غضب،
اختیار خود را از دست نداده و دست به اعمال زشت نمیزنند، بلکه با عفو و بخشش، قلب خود را از کینهها میشویند و این صفتی است که تنها در سایه
ایمان و
توکل بر
خدا پیدا می شود.
«آن کسانی که در توانگری و تنگدستی
انفاق میکنند و
خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
هم چنانکه مشخص است فرو بردن
خشم در این
آیه از صفات نیکوکاران و پرهیزکاران شمرده شده است.
هر انسانی طبیعتا در مقابل پیشامدهای ناگوار،
ناراحت و عصبانی می شود، اما اگر
خشم به طور متعادل به کار گرفته نشود، موجب خواری و هلاکت و بسیاری از شرور دیگر می گردد.
به طوریکه شخص در زمان عصبانیت قدرت
تفکر نداشته،
و ممکن است دست به اموری بزند که شایسته نیست و حتی موجب
قتل شخصی دیگر گردد.
و در اخبار و آثار،
مذمت شدید در خصوص غضب وارد شده است.
حضرت رسول (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند که: «غضب ایمان را فاسد میگرداند چنانکه سرکه عسل را فاسد میکند.» و از
حضرت امام محمدباقر (علیهالسّلام) مروی است که: «این غضب
آتش پارهای است از
شیطان، که در باطن
فرزند آدم است. و چون کسی از شما غضبناک گردید چشمهای او سرخ میگردد و باد به رگهای او میافتد و شیطان داخل او میشود.» از جمله سخن امام محمد باقر (علیهالسّلام) که فرمودند: «هر که
خشم خود را از مردم باز گیرد، خدای تبارک و تعالی
خشم خود را از او باز می گیرد.»
و از
حضرت امام جعفرصادق (علیهالسّلام) مروی است که: «غضب، کلید هر بدی و شرّی است.» و باز از آن حضرت مروی است که: «غضب، دل
مرد دانا را هلاک میکند.» و نیز آن حضرت فرموده است که: «کسی که قوه غضبیّه خود را مالک نباشد عقل خود را نیز مالک نیست.» همچنین در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «هر که غضب خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند.»
و مخفی نماند که: علاوه بر اینکه خود غضب از مهلکات عظیمه و از صفات خبیثه است، لوازم و آثاری چند نیز بر آن مترتّب میشود که همه آنها مهلک و
قبیح است، مانند:
فحش و
دشنام و اظهار بدی مسلمین و
شماتت ایشان و سرّ ایشان را فاشکردن و پرده ایشان را دریدن و
سخریه و
استهزاء به ایشانکردن و غیر اینها از اموری که از عقلا صادر نمیگردد.
در روایتی دیگر،
حضرت علی (علیهالسّلام) فرموده اند: «سختترین دشمن انسان غضب و
هوای نفس او است، هر کس بتواند این دو را رها کند، درجه او بلند میشود و به آخرین مرحله
کمال میرسد.»
عملکرد انسان در برابر
خشم سه نوع است که در دو حالت مورد نکوهش و در حالت دیگر پسندیده می باشد.
تفریط عبارت است از ضعف یا نداشتن نیروی
خشم که پسندیده نیست. در این مرتبه یا انسان فاقد قوه غضب است یا به قدری این قوه در او ضعیف است که در جایی که باید به حکم عقل و
شرع این قوه را به کار برد و غضب نماید، ساکت بوده و هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد. این حالت در
علم اخلاق انظلام و ستمپذیری نامیده می شود.
در این وضعیت،
خشم بر انسان غلبه می کند، تا آنجا که اعمال و کردار فرد از حد و کنترل عقل و شرع میگذرد. در نتیجه برای انسان فکر و قدرت انتخاب در رابطه با اعمال و رفتارش باقی نمیماند و در چنین حالتی هیچ گونه پند و نصیحتی بر او اثر نکرده و در نهایت به
ظلم و ستم میانجامد.
چنانکه حضرت علی(علیهالسّلام) می فرمایند: «هر کس بر
خشم خود غلبه ننماید، عقلش را در اختیار ندارد.»
بدانکه غضب مفرط، از مهلکات عظیمه و آفات جسمیه است. و بسا باشد که: به امری مؤدّی شود که باعث هلاک ابد و
شقاوت سرمد گردد، چون
قتل نفس، یا قطع عضو. و از این جهت است که گفتهاند: «غضب جنونی است که دفعی عارض میگردد.» و بسا باشد که: شدت غضب، موجب
مرگ مفاجات گردد. و بعضی از حکما گفتهاند که: «کشتی که به گرداب افتاده باشد و موجهای عظیم آن را فرو گرفته باشد و بادهای شدید آن را به هر طرف افکند به خلاص و نجات نزدیکتر است از کسی که شعله غضبش به التهاب آمده باشد.»
اعتدال در غضب بدین معنا است که انسان بتواند در مواردی که لازم است از این نیرو استفاده نماید و در مواردی که سزاوار نیست خود را کنترل کند. بهعبارت دیگر شخص در این حالت بر خلاف مرتبه
افراط که از حدود عقل و شرع خارج می شد در غضب و عدمغضب خود تابع عقل و شرع است. این نوع غضب نه تنها رذیله نیست، بلکه از فضائل نیز محسوب شده و بر آن نام
شجاعت می گذارند.
بنابراین اصل غضب که خداوند در وجود انسان نهاده است بسیار نیکو است اما انسان باید توجه داشته باشد که از حالت اعتدال خارج نشود. و شکی نیست که حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است. بلکه آن فیالحقیقه غضب نیست، بلکه شجاعت و قوّت نفس است. و طرف تفریط آن نیز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبیح، و نتیجه جبن و خواری است. و بسا باشد که از غضب بدتر بوده باشد، زیرا که کسی را که هیچ قوه غضبیه نباشد بیغیرت و خالی از حمیّت است.
و از این جهت گفتهاند: «کسی که در موضع غضب به غضب نیاید عاقل نیست.» و از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مروی است که: «حضرت پیغمبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) از برای دنیا هرگز به غضب نمیآمد. اما هرگاه از برای
حق، غضبناک میشد احدی را نمیشناخت، و غضب او تسکین نمییافت تا یاری حق را نمیکرد.» و از آنچه گفتیم معلوم شد که: غضب مذموم، آن است که: در حد افراط باشد، زیرا که: اعتدال آن، ممدوح است. و تفریط آن غضب نیست، اگر چه از صفات ذمیمه است.
علل زیادی در برافروختهشدن غضب در انسان تأثیر دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
یکی از عوامل غضب
حسادت می باشد که حالتی است که در آن شخص آرزوی از بین رفتن
نعمت و کمال شخص دیگری را دارد. حسد علاوه بر این که خود یکی از امراض قلبی است، باعث ایجاد بسیاری رذائل از جمله غضب در انسان می شود، زیرا که چنین شخصی در بیشتر اوقات بر فردی که دارای نعمتی است حسادت ورزیده و بر او
خشم و غضب می نماید.
یکی دیگر از عوامل غضب را می توان
عجب دانست. زیرا در چنین حالتی شخص خود را بزرگتر و بهتر از دیگران دانسته و در مقابل هرگونه انتقاد و نصیحت از خود خشونت نشان می دهند.
دوستداشتن و علاقه زیاد به دنیا، نه تنها سبب پیدایش این صفت می گردد، بلکه منشأ بسیاری از
رذایل اخلاقی دیگر نیز می باشد. چنانچه پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «دوستداشتن دنیا سرچشمه همه گناهان است.»
کسی که دنیا برایش ارزش زیادی دارد، حاضر است برای رسیدن به آن هر عملی را مرتکب شود و زمانی که دنیای خود را در خطر میبیند، به راحتی عصبانی شده و برای از دستندادن آن بر دیگران
خشم می گیرد.
در دین اسلام، از
حبنفس به عنوان یکی از ویژگیهای ذاتی انسان یاد شده است.
که شامل
حبجاه و مقام و
مال و غیره می شود. انسانی که به این امور اهمیت زیادی بدهد، در بسیاری اوقات برای بدستآوردن آن بر دیگران غضب و
خشم می کند.
و از جمله لوازم غضب آن است که: البته بعد از تسکین «نایره» آن، آدمی پشیمان و افسرده خاطر میگردد. و غضبناک و غمناک و شکسته دل میشود. و باعث
دشمنی دوستان و شماتت دشمنان، و شادی ایشان و سخریه و استهزای اراذل و اوباش، و تالم دل و تغیّر مزاج، و بیماری تن میگردد.
و عجب این است که: بعضی چنان توهّم میکنند که: شدت غضب از مردانگی است، با وجود اینکه افعالی که از غضبناک سر میزند افعال اطفال و دیوانگان است نه کردار عقلا و مردان. همچنان که مشاهده میشود کسیکه شدت غضب بر او مستولی شد حرکات قبیحه و افعال ناشایسته، از دشنام و هرزهگوئی و سخنهای رکیک از او سر میزند. و بسا باشد که: دشنام به ماه و خورشید و ابر و باد و باران و درخت و جماد و حیوان میدهد. و میرسد به جائی که کاسه و کوزه خود را میشکند و با حیوانات و جمادات به سخن درمیآید. و چون دست او از همه جا کوتاه شود جامه خود را میدرد و بر سر و صورت خود میزند و خود و پدر و مادر خود را دشنام میدهد. و گاهی چون مستان و مدهوشان به هر طرف دویدن میگیرد. و بسا باشد که بیهوش میشود و به زمین میافتد.
آری:
خشم و
شهوت مرد را کور کند از
استقامت و
روح را مبدل کند و چگونه امثال این افعال مذموم نشانه مردی و شیردلی است و حال اینکه پیغمبر خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند که: «شجاع، کسی است که: در حالت غضب خود را تواند نگاه داشت.»
غضب راه ورود به بسیاری از فسادها است. برخی عوارض و پیامدهای غضب عبارتند از:
افراد عصبانی در حین
خشم، نه تنها مرتکب
گناهان کبیره می شوند که با ایمان صحیح سازگار نیست، بلکه گاهی به خداوند نیز
توهین میکنند و یا بر
حکمت و قسمت و
تدبیر او خرده می گیرند. همچنانکه در حدیثی از پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است که «غضب ایمان را فاسد می کند، همچنانکه سرکه عسل را فاسد می کند.»
از دیگر پیامدهای سوء
خشم و غضب، آشکارشدن عیوب پنهانی انسان است زیرا در حالت عادی، هر کس خود را کنترل می کند، تا عیوب خویش را پنهان کند و آبرویش را در برابر این عیوب که تقریباً همه کم و بیش دارند حفظ نمایند، اما هنگامی که آتش
خشم برایش شعلهور می شود در میان جمع، فردی غیرعادی، ناتوان و سبک قلمداد میشود که قادر به کنترل وجودش نیست و همچنین عیوب مخفیاش آشکار میگردد.
خشم و غضب دشمن آدمی است و به هنگام غضب، عقل و
منطق به کلی از کار میافتد، و انسان دیوانهوار حرکاتی را انجام میدهد که نه تنها مایه تعجب همه اطرافیانش میگردد، بلکه خود او نیز بعد از فرو نشستن آتش غضب، از کارهایی که در آن حال انجام داده است در تعجب رفته و پشیمان میشود. امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی می فرماید: «هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.»
انسان در حالت
خشم، مانعی بین خود و دیگران ایجاد می کند؛ زیرا که افراد جذب خوش اخلاقی و صفات نیکو می شوند.
برای معالجهکردن نفس از غضب (نوع افراطی آن) راههای بسیاری ذکر شده است که برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
سعی کند در ازاله اسبابی که باعث هیجان غضب میشود، مثل:
فخر و
کبر و عجب و
غرور و
لجاجت و مراء و استهزاء و
حرص و دشمنی و حبجاه و مال و امثال اینها، که همه آنها اخلاق ردیّه و صفات مهلکه هستند، و خلاصی از غضب با وجود آنها ممکن نیست. پس باید ابتدا ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.
انسان باید توجه کند در اخبار و روایاتی که در نکوهش غضب آمده است و همچنین در روایاتی که در آن به نگهداشتن نفس از غضب توصیه شده است.
متذکر اخبار و احادیثی گردد که در
مدح و
ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.
همچنان که از حضرت پیغمبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) مروی است که: «هر که غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند تبارک و تعالی نیز در
روز قیامت عذاب خود را از او باز میدارد.» و از حضرت امام محمد باقر (علیهالسّلام) مروی است که: «در
تورات نوشته شده است که: از جمله چیزهائی که خدا به
موسی (علیهالسّلام) فرمود این بود که: نگاهدار غضب خود را از کسی که من تو را صاحب اختیار او کردهام، تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم.» و حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند که: «خدا
وحی فرستاد به بعضی از
پیغمبران خود که: ای فرزند آدم در وقتی که غضبناکگردی مرا یاد کن تا من هم تو را یاد کنم و در وقت غضبم و تو را هلاک نسازم.» و باز از آن حضرت مروی است که: «مردی از اهل بادیه به خدمت پیغمبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) آمد و عرض کرد که: من مردی هستم «بادیه نشین»، مرا کلمهای یاد ده که جامع خیر دنیا و آخرت باشد. آن حضرت فرمودند که: هرگز غضب مکن. و سه مرتبه آن اعرابی عرض خود را اعاده کرد حضرت همین جواب را فرمود.» و نیز از آن بزرگوار
روایت شده که: «هر که غضب خود را باز دارد از کسی، خدا عیوب او را میپوشاند.» و اخبار در این خصوص بیحد و نهایت است.
ملاحظه فواید ضد غضب را که
حلم باشد بکند، و مدحی را که در این خصوص وارد شده است. همچنان که مذکور خواهد شد ببیند، پس خود را خواهی نخواهی بر آن بدارد و حلم و بردباری را بر خود ببندد و غضب و
خشم را بر خود ظاهر نسازد، اگر چه در دل
خشمناک باشد. و اگر کسی مدتی چنین کند به تدریج عادت میشود و
حسن خلق از برای او حاصل میشود.
هر قول و فعلی که از او سر میزند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نماید.
اجتناب کند از مصاحبت کسانی که قوهی غضبیه ایشان غالب و از فضیلت حلم خالی هستند. و در صدد انتقام و «تشفّی غیظ» خود میباشند، و این را مردی و شجاعت مینامند و میگویند: ما از کسی متحمل درشتی و سختی نمیشویم، و بر فلان امر صبر نمیکنیم. بلکه مجالست کند با اهل علم و حلم و وقار، و کسانی که مانند کوه پا بر جای با هر باد ضعیفی از جای در نمیآیند.
همچنین شخص باید توجه داشته باشد که هر چه در عالم واقع می شود به خواست و فرمان خداوند می باشد و همه چیز در دست اوست. و چه بسا که خیر او در فقر و
بیماری و غیره است. زمانی که فرد این مطلب را دانست، می داند که دیگر غضبکردن بر مردم راهی ندارد؛ چرا که هر امری توسط خدای خیرخواه به او می سد.
متذکر شود که غضب نیست مگر از بیماری دل و نقصان عقل، که باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از این جهت است که: دیوانه زودتر از عاقل غضبناک میگردد. و مریض از تندرست زودتر به غضب میآید. و همچنین پیران ضعیف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در میآیند. و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملکات فاضله به
خشم میآیند. چنانکه میبینی که کسی که: رذل است به فوت یک لقمه
خشمناک میگردد. و بخیل به تلفشدن یک حبه از مالش غضب میکند حتی بر دوستان و عزیزان خود. اما صاحبان نفوس قویّه، شان ایشان از آن بالاتر، و رتبه ایشان از آن والاتر است که به امثال این امور، متغیّر و مضطرب گردند.
و اگر در آنچه گفتیم تشکیکی داشته باشی دیده بگشا و نظر به صفات و اخلاق مردم کن و کتب سیر و تواریخ را مطالعه نمای و حکایات گذشتگان را استماع کن تا ببینی که حلم و بردباری و خود را در وقت غضب نگاهداری کردن طریقه
انبیا و اولیا و دانایان و حکما و نیکان و عقلا و پادشاهان ذوالاقتدار و شهریاران کامکار بوده و غضب و اضطراب و از جا در آمدن، خصلت اراذل و اوباش و نادانان و جهّال است.
به یاد آوری که تسلط و
قدرت خدا بر تو، قویتر و بالاتر است از قدرت تو بر این ضعیفی که بر او غضب میکنی، و تو در جنب قوه قاهره الهیه غیرمتناهیه به مراتب ضعیفتر و ذلیلتری از این ضعیف ناتوان که در جنب قدرت توست. پس بترس و حذرکن از اینکه: چون تو غضب خود را بر او جاری سازی خداوند قهار نیز در دنیا و آخرت غضب خود را بر تو جاری بکند.
غم زیر دستان بخور زینهار؛
بترس از زبر دستی روزگار؛
لب خشک مظلوم را گو بخند؛
که دندان ظالم بخواهند کند.
در آثار پیشینیان رسیده که: هیچ پادشاهی در
بنیاسرائیل نبود مگر اینکه حکیمی دانشمند با او بود و صحیفهای در دست داشت که بر آن نوشته بود که: بر زیردستان رحم کن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مکن. و هر وقت که پادشاه غضبناک شد آن حکیم، صحیفه را به دست او دادی تا خواندی و غضب او ساکن شدی.
متذکر گردی که: شاید روزگار، روزی آن ضعیفی را که تو بر او غضب میکنی قوّت دهد و کار او بالا گیرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مکافات بر آید. «لا تهین الفقیر علّک ان ترکع یوما و الدهر قد رفعه؛ و بیچارهای را خوار مکن، شاید روزی از مقامت تنزل کنی و بیچاره شوی و روزگار، آن بیچاره را بلند کرده و به مرتبه بالا برساند.»
بدانیکه: هر حلیم و بردباری غالب و قاهر، و در نظر اولی «البصائر» عزیز و محترم میباشد. و هر غضبناک مضطرب الحالی پیوسته مغلوب، و در دیدهها بیوقع میگردد.
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
تصور کنی که در وقت غضب، صورت تو چه نوع قبیح و متغیر، و اعضای تو متحرک و مضطرب، و کردارت از نظم طبیعی بیرون، و گفتارت غیر مطابق قاعده و قانون میشود.
از جمله مؤثرترین راه های درمان غضب اینست که فرد در وقت غضب به خداوند پناه ببرد و برای خاموش شدن آتش
خشم تغییر حالت دهد. پیامبر اکرم (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «اگر یکی از شما دچار
خشم شد اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بخوابد و اگر خشمش فرو نشست با آب سرد
وضو بگیرد یا بدن را شستشو دهد.»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خشم و غضب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۴. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خشم و غضب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۴.