فتن (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَتْن (به فتح فاء و سکون تاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای
امتحان است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن فِتْنه (به کسر فاء و سکون تاء) به همان معنا میباشد.
فَتْن:
امتحان است.
اصل فَتْن گذاشتن
طلا در
آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود.
در
مجمع فرموده: فتنه، امتحان،
اختبار نظير هماند، «فَتَنْتُ الذهب فى النار» آنوقت گويند، كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان كنى.
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...) «بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه با آنها امتحان میشويد، تا بدتان از خوبتان روشن شود».
در
المیزان هست:
فتنه آنست كه بهوسيله آن چيزى امتحان شود،
به خود امتحان، و به لازم امتحان، كه شدت و عذاب است و به ضلال و
شرک كه سبب عذاباند، اطلاق میشود. در قرآن در همه اين معانى بكار رفته است.
اينك نگاهى به چند آيه:
۱-
(وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً) فتون نيز
مصدر است به معنى آزمودن. آيه درباره
موسی (علیهالسّلام) است، يعنى: «كسى را كشتى، تو را از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن بخصوصى».
۲-
(وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ) اگر فَتَنْتُمْ را به معنى اولى بگيريم مانعى ندارد،
راغب گفته: فتن به معنى ادخال انسان در آتش، نيز بهكار میرود،
يعنى: «اما شما خود را به
عذاب افكنديد، يا به فتنه افكنديد، منتظر مانديد و
شکّ كرديد».
(تَرَبَّصْتُمْ) ظاهرا تعليل
(فَتَنْتُمْ) است.
۳-
(إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ ...) (فَتَنُوا) در آيه به آتش كشيدن است، يعنى: «آنانكه مردان و زنان
مؤمن را به آتش عذاب كردند، براى آنهاست عذاب
جهنّم».
ايضا:
(يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ • ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ) «روزیكه بر آتش كشيده شوند، عذابتان را بچشيد اين آنست كه به آن
عجله میكرديد». اين از موارد استعمال فتنه است.
۴-
(فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ • ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ • إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ) «فاتن» اسم فاعل است، يعنى آزمايشگر و بهفتنهانداز؛ ضمير «عليه» به
خدا راجع است، يعنى: «شما اى
مشرکان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر دين خدا) بهفتنهانداز نيستيد مگر كسى را كه به آتش وارد میشود»، يعنى فقط میتوانيد منحرفان را اضلال كنيد.
۵-
(وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ...)(و فتنه از كشتار نيز بدتر است)
(وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ...)(و با آنها پيكار كنيد؛ تا فتنه و
بتپرستی، و سلب آزادى از مردم، باقى نماند؛ و دين، مخصوص خدا گردد)
(وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ)(و ايجاد فتنه، و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از
ایمان باز مىدارد حتّى از
قتل مهمتر است)
فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفتهاند به معنى شرك است. اين ظاهرا بدان جهت است كه شرك و ضلال سبب دخول در آتشاند.
۶-
(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ) از اين آيه با ملاحظه آيات قبل و بعد، به نظر میآيد كه مقصود آنست: «اى اهل ايمان جامعه خويش را پاك كنيد،
امر به معروف و نهی از منکر كنيد، فرمان خدا را اجابت نمائيد و گرنه گرفتارى و
بلا كه در اثر
ستم ستمكاران روى آورد، همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود». مثلا اگر عدّهاى در جامعه به نفع بيگانگان كار كردند، در صورت تسلط بيگانگان كار كردند، در صورت تسلط بيگانهها، همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند، عاملين و غير آنها همه
غرق خواهند شد.
هيچ مانعى ندارد كه «لا» در
(لا تُصِيبَنَّ) نافيه باشد و آن وصف فتنه است، يعنى: «بپرهيزيد از فتنهايكه فقط به ظالمان شما نمیرسد بلكه عموم را میگيرد»؛ و شايد جوابِ شرط محذوف باشد، يعنى: «ان اصابتكم لا تصيبنّ الظّالمين فقط».
ظاهرا مراد از فتنه گرفتارى و
عذاب دنیوی است، چنانكه گفته شد. و اگر شامل
آخرت هم باشد قهرا ظالمان در اثر
ظلم، و ديگران در اثر ترك امر به معروف، معذّب خواهند بود. ولى احتمال اول اصحّ است، هر چند بعضى از بزرگان قبول ندارند.
فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به ديگران. مثل:
(وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...) (ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم)
كه درباره امتحان خداست، و مثل:
(... إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ...) (در صورتى كه از فتنه و خطر كافران بترسيد)
كه درباره غير خداست.
در قرآن مجيد هر آنجا كه درباره
بشر آمده، مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است، بر خلاف امتحان خدا.
امتحان خدا يعنى چه؟
از قرآن مجيد بهدست میآيد كه تكاليف الهى و پيشآمدهاى روزگار همه امتحان خدائىاند و بهوسيله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه
کمال و بدان در راه
شقاوت پيش میروند، حتى وسائل زندگى نيز از آنجمله است،
(إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا) (ما آنچه را روى زمين است
زینت آن قرارداديم، تا آنها را بيازماييم كه كدام يك داراى بهترين عمل هستند)
با وسائل زندگى نيكوكاران از بد كاران تميز داده میشوند.
خیر و
شرّ هر دو امتحان است، شايد آمدن آنها عنان زندگى و افعال را عوض كند:
(وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ) (و آنها را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد بازگردند).
ايضا آيه:
(وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ) «در راه رجوع إلى اللَّه شرّ و خير پيش میآيد تا عدهای را به راه كمال و گروهى را به راه شقاوت ببرد».
به
ابراهیم (علیهالسّلام) دستور داده ميشود: فرزندت را در راه خدا
قربانی كن، پسر و پدر هر دو به اين كار راضى میشوند و چون روشن میگردد كه هر دو تسليم و مطيع امرند جواب میرسد:
(إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ) دستور ذبح فرزند و اسكان
ذریه در سرزمين خشك و تفتيده
مکّه و نظائر آنها ظاهرا همان
ابتلا و امتحان است كه ابراهيم (عليهالسّلام) را به
امامت رسانيد،
(وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً ...) (و ياد كنيد هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود؛ و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را
امام و پيشواى مردم قرار دادم).
دستورات و تكاليف بر بشر نازل میشود، تا بشر را
رشد دهند و به طرف كمال برند و در نتيجه صادقان از كاذبان جدا میشوند و هر يك راه خويش میگيرند،
(أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ • وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ) (آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟!ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم و اينها را نيز امتحان مىكنيم)؛ تا خداوند كسانى را كه راست مىگويند و كسانى را كه
دروغ مىگويند مشخص سازد).
دستور
جهاد و حمله به دشمن امتحان و اختبار است،
(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ) (به
یقین ما همه شما را مىآزماييم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند).
و بهطور خلاصه با امتحان الهى كه همان
احکام و پيش آمدها و وسائل زندگى است مردم به راه كمال و شقاء میافتند و پيش میروند تا اهل سعادت به
سعادت و اهل شقاوت به شقاوت برسند و از هم متمايز گردند.
المیزان در مجلد چهارم، ذيل
آیه ۱۴۲ آل عمران در اينباره بحث مفصلى دارد كه ديدنى است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فتن"، ج۵، ص۱۴۷-۱۵۱.