• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قتل جالوت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از رویارویی سپاه جالوت با بنی اسرائیل، جناب داوود جالوت را به هلاکت رساند و لشگریانش هزیمت شدند.



کشته شدن و هلاکت جالوت به دست داود علیه السلام:
... وقتل داوود جالوت..(...و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مى‌ خواست به او آموخت...)
«آن گاه می‌افزاید: «خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه می‌خواست به او تعلیم داد» «و آتاه الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاء».
ضمیر در این دو جمله به «داود» برمی گردد که در واقع فاتح این جنگ بود.
گر چه در این آیه تصریح نشده که این «داود» همان داود، پیامبر بزرگ بنی اسرائیل، پدر سلیمان است، ولی جمله «آتاه الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاء»، نشان می‌دهد او به مقام نبوت رسید؛ زیرا این گونه تعبیرات معمولا درباره انبیای الهی است.»

۱.۱ - روایت از امام صادق

«و در تفسیر عیاشی از محمد حلبی از امام صادق علیه‌السّلام روایت آورده که فرمود: داوود و برادرانش چهار نفر بودند، پدرشان هم که مردی سالخورده بود با ایشان زندگی می‌کرد...
عیاشی از اینجا به بعد جریان را از ابی بصیر نقل می‌کند، ابی بصیر می‌گوید: من از آن جناب شنیدم که می‌فرمود: داود همینطور که می‌رفت به سنگی برخورد که آن سنگ داود را صدا زد و گفت : ‌ای داوود مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان، که خدا مرا برای کشتن وی خلق کرده است.
داوود آن سنگ را برداشته در توبره‌ای که سنگ مقذاف فلاخنش را در آن گذاشته بود (تا گوسفندان را با آن براند) انداخت و به راه افتاد تا داخل لشگر شد و شنید که همگی از خونخواری و قهرمانی جالوت تعریف می‌کردند، وامر او را عظیم می‌شمردند.
داوود گفت : چه خبر است که اینقدر او را بزرگ شمرده و خود را در برابرش باخته‌اید؟ به خدا قسم به محضی که با او روبرو شوم به قتلش خواهم رساند، مردم جریان او را به طالوت خبر دادند، و او را نزد طالوت بردند، طالوت گفت : ‌ای پسر مگر تو چه نیروئی داری؟ و چه تجربه‌ای در امر کارزار اندوخته ای؟ گفت : همیشه شیر درنده به گوسفندان من حمله می‌کند و گوسفند مرا می‌رباید، او را تعقیب می‌کنم و سرش را به یک دست گرفته فک پائینش را با دست دیگر باز نموده گوسفندم را از دهانش می‌گیرم.
طالوت به لشگریان گفت زرهی بلند برایم بیاورید، وقتی آوردند، آن را به گردن داوود انداخت، زره تا زانوی داوود را پوشانید، طالوت و سایر بنی اسرائیل از اینکه اولین زره به اندازه اندام او شد تعجب کرده طالوت گفت : امید است خدا جالوت را به دست او به قتل برساند.
ابو بصیر می‌گوید: وقتی صبح شد مردم گرد طالوت جمع شده، دو صف لشگر، روبروی هم قرار گرفتند، داوود گفت : جالوت را به من نشان دهید، همینکه او را دید آن سنگ را از توبره در آورد در فلاخن (مقذاف) گذاشت، و به سوی جالوت رها کرد، سنگ مستقیم بین دو چشم جالوت خورد، و تا مغز سرش فرو رفت، جالوت از اسب سرنگون شد، مردم فریاد زدند، داوود جالوت را کشت، داود باید پادشاه ما باشد از آن به بعد دیگر فرمان طالوت را گردن ننهاده، داوود را فرمانده خود کردند...»




۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۱.    
۲. تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۱۵۱.    
۳. تفسیرنمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۲۸۵.    
۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۴۵۲-۴۵۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «قتل جالوت».    



جعبه ابزار