• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قتیبة بن مسلم باهلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قتیبة بن مسلم باهلی سردار عرب در سپاه خلیفه اموی فرزند مسلم بن عمرو از نزدیکان یزید بن معاویه بوده است. حیات سیاسی وی به توصیه حجاج بن یوسف ثقفی و به دستور ولید بن عبدالملک یا خود عبدالملک بن مروان ابتدا با اداره امور سیاسی در یکی از شهرهای ری، بحرین، بصره یا سیستان آغاز و با امارت و حکمرانی خراسان ادامه یافته است.
قتیبه فرمانده فتوحات اسلامی در حوزه خراسان و اطراف آن از جمله بیشتر مناطق ماوراءالنهر، تخارستان، سمرقند، بخارا، خوارزم، سغد و ... بود و سرزمین‌های زیادی را تحت حکومت اسلام درآورد.
قتیبه پس از ده سال حکمرانی خراسان و بعد از مرگ ولید بن عبدالملک و حجاج بن یوسف که بزرگ‌ترین حامیان وی بودند، با تحریک سلیمان بن عبدالملک و توسط همراهانش در فرغانه به قتل رسید. در منابع تاریخی عوامل مختلفی برای قتل وی ذکر شده است. از وی خطبه‌ها و نامه‌های فراوانی با موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و نظامی برجای مانده است.



تاریخ حکومت بنی‌امیه از جنبه‌های گوناگون محل توجه و بررسی است. این خاندان در امور دینی، رفتار با اهل بیت رسول اللَّه‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و موالی، ترویج فساد اخلاقی و ظلم بر اهل ذمه کارنامه تاریکی از خود به جا گذاشته، لکن در امر فتوحات در شرق و غرب جهان اسلام و توجه به معماری و... شایسته بررسی است. پژوهش و تحقیق در باب فتوحات عظیم دوره اموی اهل علم و تاریخ را با سیاست توسعه ارضی و روش ملک‌داری آنان بیشتر آشنا می‌کند. بنا بر گستردگی حوزه فتوحات این دوره، این تحقیق به شرق محدود شده و از میان انبوه سرداران و امرا، ابعاد زندگی قتیبه بن مسلم باهلی معروف به بالان‌
[۱] قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، ص۳۵۳، چاپ اول، تهران، انتشارات فرهنگان، ۱۳۷۴ش.
[۲] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۳، پ۴۲۴۱ - ۴۲۵۰ - ۴۲۶۶، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۹ش.
بررسی شده است. (بالان لقب امیر قتیبه بن مسلم است که به ترکی یعنی عسل، در زبان هندی یعنی زلف کوتاه و به فارسی به معنای بیل آهنی آمده است. احتمالاً کلمه بالان از بالا به معنای فراز و بلند است و بالان اسم مصدر است. بالای، مشتق از همین کلمه منسوب به قریه بالا و ممکن است از بالای (به معنی بالا، روی، فوق) مشتق شده باشد. کما اینکه در زبان سغدی هم به همین معنی آمده است.)


ابوحفص قتیبه بن ابی‌صالح بن عمرو بن حُصین بن ربیعه بن خالد بن اُسید الخیر بن قضاعی بن هلال بن سلامه بن ثعلبه بن وائل بن معن بن مالک بن اعصر بن سعد بن قیس بن عیلان بن مضر بن نزار بن عدنان، نسب به اعراب شمالی می‌برد. دانشمندان علم انساب در ذکر نام و نسب وی دچار اختلاف نظر شده و برخی نسب وی را به جای مالک بن اعصر، باهله بن اعصر بن سعد می‌دانند که این امر، مورد تایید همگان نیست. برخی محققان معتقدند «باهله» همسر مالک است نه جد ذکور وی. در هر صورت، او از قبیله باهله است و نسب‌شناسان باهله را یکی از قبایل کهن عرب می‌دانند.
در بیان علت نام‌گذاری این قبیله به باهله که ظاهراً نام زنی است، روایت روشن و صریحی یافت نشد. باهله از قبایل ضعیف و پست عرب به شمار می‌آمده، چرا که اعراب از انتساب خود به قبیله مذکور خودداری می‌ورزیده‌اند. در برخی از اشعار عربی به منحط بودن این قبیله اشاره شده است. جلسات مشاعره و مفاخره اعراب در بارگاه قتیبه و بیان معایب قبیله وی و انتساب افراد آن به نادانی، بر این مطلب اشاره دارد. البته شخصیت قتیبه، شدیداً قبیله‌اش را تحت تاثیر قرار داد و در موارد خاص، قبیله وی مورد مفاخره و تمجید قرار گرفت. این مفاخرات شاید به سبب ترس و هیبت و مقام او، یا چاپلوسی و ریا صورت گرفته است.


به روایتی قتیبه در سال ۴۹ه در عراق زاده شد. محل تولد او مشخص نیست. پدر قتیبه ابوصالح مسلم بن عمرو از سرداران و کارگزاران دولت اموی بوده است. وی از ندیمان خاص و پیک‌های محضر یزید بن معاویه (د ۶۳ه) بوده و نیز مدتی در نزد ابن‌زیاد، در بصره بسر برده است. او همراه ابن‌زیاد با صورتی پوشیده وارد کوفه شد و در هنگام دستگیری مسلم بن عقیل حضور داشت و از سیراب کردن وی در دارالاماره کوفه ممانعت کرد. به جز این مورد و مدحیه‌ای که در وصف وی سروده شده، اطلاع دیگری از او در دست نیست. در شعری آمده که مسلم اشتربان و صاحب اسبی به نام حرون بوده است.
[۱۱] عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۱۴۲، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.
[۱۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۶۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
[۱۵] گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، ص۸۳، تصحیح و مقدمه سعید نفیسی.

در حوادث بعدی تاریخ اسلام جز حضور وی در دستگاه عبدالملک مروان و کمک در رفع شورش مصعب بن زبیر در سال ۷۲ه و سرانجام قتل وی، به مطلب دیگری بر نمی‌خوریم.
کلیب، برادر مسلم بن عمرو، در جنگ جمل در سال ۳۶ه حضور داشته و مشخص نیست در کدام گروه (سپاه علی‌ (علیه‌السلام) یا طرفداران عائشه) بوده است. با توجه به این که دودمان قتیبه در محضر امویان بوده‌اند، اما اخباری نادر از شرکت برخی از افراد قبیله وی در گروه خوارج شورشی و مقتول به دست حکومت اموی در بصره، هم گزارش می‌دهند.
[۱۶] ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۹۳-۹۴، مکتبه المقدسی، ۱۳۵۷ق.

مادر قتیبه، سوده دختر عمرو بن تمیم هم فردی گمنام در عصر اموی است. با قدرت‌یابی قتیبه، مادرش هم جایگاهی پیدا کرده و محضرش محل وساطت و میانجی‌گری مغضوبین قتیبه بوده است.
مسلم بن عمرو به جز قتیبه پسران زیادی داشت که عبارت‌اند از: بشار، زیاد، عبدالکریم، عبداللَّه، صالح عبدالرحمن، حماد، رزیق، عمر، معبد و حصین، «بشار»، برادر بزرگ قتیبه، در نزد حجاج عزیز و محترم بود و جزء تیول داران و صاحب نهری در عراق به حساب می‌آمد، همین‌طور عبداللَّه، حصین و عمرو که صاحب فرزندان بسیار بودند، و با وی در فتوحات شرکت کردند و اکثر ایشان در خراسان همراه امیر به قتل رسیدند. از خواهران قتیبه نشانی در تاریخ نمی‌بینیم، هر چند که طبری ذیل حوادث سال ۹۶ه آورده است: «خواهران و برادران او در این حادثه به قتل رسیدند».


از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی وی اطلاع دقیقی در دست نیست. از این که وی در طول زندگی با دوشیزه یا زنی از خاندان‌های بزرگ ازدواج رسمی کرده، خبری موجود نیست، ولی به سنت بسیاری از امرای عرب که به سبب فتوحات و مسائل حکومت، مجال تشکیل خانه و خانواده نداشتند، با کنیزان متعددی در تماس بوده است. نام زنانی، چون زعوم دختر ایاس، عبهر، لیلی اخیلیه، مادر خالد بن برمک، مادر یزید سوم اموی و همسر نیزک امیر سُغد در دربار قتیبه به چشم می‌خورد. دو نفر اول برای او فرزندانی، چون مسلم و حجاج را به دنیا آوردند. از ارتباط لیلی با سردار اطلاع دقیقی در دست نیست هر چند نامه حجاج، سندی بر ارتباط آن دو محسوب می‌شود. مادر خالد و مادر یزید به دربارهای اموی شام هدیه شدند و نفر آخر هرگز با قتیبه پیوندی برقرار نکرد.
[۲۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
[۲۵] حصری قیروانی، اسحاق بن ابراهیم، زهر آلاداب و ثمر الالباب، ج۲، ص۹۳۷، تصحیح علی محمد بجادی داراحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
[۲۶] کحالّه، عمر‌رضا، اعلام النساء فی عالمی و الاسلام، ج۴، ص۳۲۲-۳۲۳، موسسه الرساله، ۱۴۰۴ق.
[۲۷] ابن‌خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۵ش.
[۲۸] ر. ک طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۹-۳۹۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
(درباره صهبا کنیزی که در زمان قتل قتیبه به همراه او بود و در آن واقعه کشته شد نیز اطلاع دقیقی بدست نیامد.)


سلم، حجاج، قطن، مسلم، کثیر، عبدالرحمن صالح، عمر و یوسف پسران قتیبه‌اند که مانند پدر به مناصب مهم حکومتی رسیدند. مسلم ابوقتیبه والی بصره و عامل منصور در مبارزه با قیام ابراهیم بن عبداللَّه بن حسن (د ۱۴۵ه) بود. وی بعدها به دلیل نافرمانی از منصور از امارت بصره عزل شد. وی فرزندان زیادی داشت که آنها هم به حکومت ولایات منصوب شدند؛ سعید، ابراهیم، علی، فضل و عمر تا حکومت‌ هادی عباسی (د ۱۷۰ه) بر ولایاتی، چون ری، بلخ، یمن و... حکم می‌راندند. قطن پسر دیگر قتیبه بر سمرقند حکومت می‌کرد.
نبیره‌های قتیبه از دنباله مسلم و عبدالرحمن و حجاج با نام‌های سعید بن احمد (د ۲۷۹ه) که در دوره معتمد در بطائح مصلوب شد، و عبدالخالق، ساکن در طلیطله (اندلس) معروف به محمد بن مثنی، فرمانده سپاه طلحة بن طاهر بن حسین (د ۲۱۳ه) در خراسان بودند. از میان اعقاب قتیبه تنها سعید بن مسلم عالم بود.
[۳۱] ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
[۳۲] ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
[۳۳] ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
[۳۶] سمعانی، عبدالکریم بن محمود، الانساب، ج۲، ص۲۷۵، وزارت المعارف للتحقیقات العلمیة، ۱۳۸۳ق.



آغاز حیات سیاسی وی هم زمان با حکومت حجاج بر عراق و به توصیه او و با دستور ولید بن عبدالملک یا خود عبدالملک به سال ۸۵ یا ۸۶ه بوده است. او قبل از امارت خراسان به امور اداری و سیاسی در یکی از شهرهای ری، بحرین، بصره یا سیستان مشغول بوده است. شواهد بی‌شماری، چون حفر نهر قتیبتان در بصره و سرکوبی شورش سیستان نشان دهنده حضور وی در این ایالت‌هاست. علت انتخاب وی به امارت خراسان، آرامش و ثبات سیاسی دوره ولید، میل خلیفه به کشور گشایی، فتح چین، نوید گسترش قلمرو حکومت قتیبه از سوی حجاج و مساله تعصب قومی اعراب بود. مورد اخیر بسیار مهم بود، چرا که حجاج، فرماندهی و مقام‌های مهم را به قبایل قیسی (اعراب شمالی) که خود و سردارانش از آن بودند - می‌داد.
[۴۰] مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۲-۳، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
[۴۱] بیضون. ابراهیم، من دوله عمر الی دوله عبدالملک، ص۳۱۵-۳۱۶، بیروت، دارالنهضه العربیه للطباعه و النشر.



ورود به خراسان و فتح آن جا و مرزهای شرقی‌اش، صلابت و قدرت وی، استفاده از عنصر اختلاف میان شهریاران ایالات آن‌جا و کمک گرفتن از بیگانگان جهت دفع امرای رقیب از عوامل مهم فتوحات خراسان بود.
قتیبه اولین کسی بود که مسیر فتوحات عرب از راه فارس به کرمان و خراسان را تغییر داد و از ایالت‌های مرکزی و شمالی به آن جا وارد شد. این ایالت در دوره‌های قبل فتح شده بود، لکن درگیری حکّام محلی، نظم امور آن جا را بر هم ریخته بود. حوزه زمانی فتوحات او را باید در سال ۸۶ تا ۹۶ه دانست. عزل مفضل بن مهلب به دست حجاج، راه را برای فتح امارت خراسان به دست قتیبه که نقشه اصلی‌اش را مفضل کشیده بود، باز کرد.
اخبار فتوحات قتیبه بسیار نامرتب است. تقریباً تنها کسی که با رعایت نظم زمانی بدان‌ها پرداخته طبری است. شرح همه فتوحات مذکور در این جا ممکن نیست، خصوصاً این که طبری درباره هر حادثه چندین روایت، اعم از محلی و غیر محلی (عرب و خراسانی) بیان می‌کند. اولین ایالت‌هایی که به آن‌ها حمله شد اخرون و شومان بودند که شهریار آنها رعایت همسایگی دولت اسلام را نکرده و بر حکام محلی دیگر هم ستم می‌کردند. عده‌ای فتح آن‌جا را به تحریک دهقانان بلخ و طالقان می‌دادند که خود را با ارمغان‌های فراوان تسلیم قتیبه کردند. دو ایالت مذکور در پایان با قتیبه صلح کردند.

۷.۱ - کانون حملات

کانون حملات در این فتوحات شهر مرو، دارالملک قتیبه بود. سال ۸۷ه قتیبه، بادغیس را به صلح گشود. بعد از آن شهر بیکند را فتح کرد هدف اصلی او فتح بخارا بود از این رو، حملات خود را از نزدیک‌ترین ایالات بخارا آغاز کرد. بهانه فتح آن، پیمان‌شکنی مردم آن جا، فساد اخلاقی حاکمش، ورقا بن نصر باهلی در تعرض به دختران زیباروی و تحریک سغدیان مطرح شده است. روایاتی افسانه‌ای، چون مشاهده دیگ‌های بزرگ و غول‌آسای بیکند توسط مسلمین در منابع تاریخی مطرح شده است. طولانی شدن فتح بیکند، شایعات مبتنی بر مرگ حجاج (جهت تزلزل سپاه اسلام)، کسب غنایم گرانبها و ویرانی بیکند از موارد مهم فتح بیکند است.
[۴۷] ابوالفداء، ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تقویم البلدان، ص۱۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۴۹] نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۱۸۱، ترجمه احمد بن محمد قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۵۰] وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۵۹، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
در سال ۸۸ه تومشکت و رامشنیه دو ایالت نزدیک بخارا فتح شدند؛ اهمیت آنها در شرکت سپاهیان سغدی و چینی در مقابله با قتیبه بود.

۷.۲ - مهم‌ترین فتح

مهم‌ترین و مفصل‌ترین فتح قتیبه، فتح بخارا بود. بخارا از مهم‌ترین ایالت‌های ماورالنهر، اولین بار به دست سعید بن عثمان اموی فتح شد و با نقض پیمان صلح، یک‌بار دیگر در زمان یزید بن معاویه (د ۶۳ه) و حجاج مورد حمله واقع شد (۹۰ - ۸۹ه) حملات چهارگانه قتیبه، طولانی شدن مدت جنگ، نقض پیمان صلح، جایگاه و نسب والای حاکم محلی آن‌جا (وردان خداهارتداد اهالی آن‌جا پس از قبول اسلام، ورود قتیبه به شهر از طریق صلح خدعه‌آمیز (به بهانه ساختن مسجد) و فتح آن به دست سپاهیانی که به شکل بنایان در آمده بودند، خرابی بخارا، اسکان قبایل عرب، وضع قوانین سخت اسلامی در آنجا، بنای جامع مشهور بخارا در سال ۹۴ه، بنای مصلی و عیدگاه بخارا به دست قتیبه و امنیت پرمخاطره بخارا از مسائل مهم این فتح محسوب می‌شود.
[۵۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۱۷-۳۸۱۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
[۵۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۲۲-۳۸۲۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
[۵۶] نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۱۱-۱۵، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۵۷] نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۷۲-۷۳، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۵۸] نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۶۱-۶۹، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۵۹] شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، دول الاسلام، ص۷۶۷، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۵.
[۶۱] ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۸۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، بی‌تا.


۷.۳ - فتح سغد

فتح سغد از دیگر فتوحات مهم قتیبه است، چون همراه با سغد مردم طالقان، فاریاب و... شورش کردند. قتیبه در فتح این ایالت بر اساس شیوه جنگی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در نبرد احزاب به توصیه مشاور نظامی‌اش، حیان نبطی میان امرای محلی شهرهای مذکور را به هم زد و بعد تک تک ایالت‌های مذکور را فتح کرده و اهالی آنها را به سختی مجازات کرد.
[۶۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۲۶-۳۸۲۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۱ه امیر، حوزه‌های طالقان، فاریاب، گوزگان و بلخ را آرام کرد و ایالت سغد را که امیرش نیزک خان دوباره طغیان کرده بود، فتح کرد. اخبار فتح آن جا و قتل و اعدام نیزک و دوستانش بسیار پراکنده و متضاد می‌باشند. شومان، کش، نسف، فاریاب هم اماکن مفتوحه بعدی بودند.

۷.۴ - بقیه فتوحات

قتیبه فاریاب را سوزاند و از آن پس، «شهر سوخته» لقب گرفت. در سال ۹۲ه قتیبه شورش سیستان و رتبیل و زابل را آرام کرد و خوارزم را هم به تصرف خویش درآورد. خوارزم دچار فتنه‌ای محلی شده بود و قتیبه در آن جا عده زیادی را کشت.
[۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۳۴-۳۸۳۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
[۶۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۵۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
مهم‌تر از خوارزم، فتح سمرقند به سال ۹۵ه بود که اخبار و روایات افسانه‌ای و مبالغه‌آمیز درباره آن زیاد بود. کیفیت ورود او به شهر در قالب پنهان شدن در مرکبی چوبین و بزرگ، شبیه افسانه یونانی تروا و آشیل قهرمان، کشتار مردم، خرابی بت‌خانه‌ها و بت‌های زرین و کسب لقب و عنوان «بالان» از کاهنان و مردم آن‌جا از مهم‌ترین فصول فتح سمرقند است.
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۵۳-۳۸۶۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.

سال‌های آخر عمر سردار نیز در جنگ گذشت. سال ۹۶ه قتیبه دامنه فتوحات را به چین کشاند و آرزوی حجاج را - که دیگر در قید حیات نبود - برآورده ساخت. قتیبه، زودتر از سرداران دیگر به چین رسید و کاشغر را از راه دره عصام گرفت و با مردمش صلح کرد. او با شنیدن خبر مرگ ولید بن عبدالملک به خراسان بازگشت، ولی هرگز نتوانست از آن جا جان سالم به در برد. مرگ ولید و آغاز خلافت سلیمان آتشی در شام روشن کرد که دامن‌گیر او در خراسان شد.
فتح قرمیسین گرگان طبرستان و اسکندریه نیز به وی نسبت داده شده است. قتیبه به آمل رفت و آمد داشت لکن او فاتح طبرستان نیست زیرا آمل در ایالت خراسان بزرگ قرار داشته و با آمل ایالت طبرستان متفاوت است.
[۶۹] ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص۲۰۹، بغداد، مکتبه المثنی، ۱۳۰۲ق.
[۷۰] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۳۷، ص۱۴۶، انتشارات دانشگاه تهران، مهرماه ۱۳۳۹ش.


۷.۵ - نهایت حوزه فتوحات‌

این که قتیبه محدوده فتوحاتش را تا کجا امتداد داد نیازمند بررسی بیشتری است. قدر مسلم آن است که وی تا عمق مناطق آمودریا نفوذ کرد و ایالت‌های سمرقند، هرات، چاچ، بلخ، بخارا، خوارزم و قسمت‌های بسیاری از ماوراءالنهر را در فاصله سال‌های ۸۶ تا ۹۷ه فتح کرد و زمینه را برای فتح چین و ورود اسلام به آن دیار فراهم کرد. به روایتی او سال ۹۶ه کاشغر در ایالت چیانگ را تصرف کرد و با مرگ ولید، فتوحاتش در همان‌جا متوقف شد. این که آیا مسلمانان، پیش از این هم از راه خشکی و دریا و مسیر تجاری به چین نفوذ کرده بودند، نیز قابل بررسی است.
در این که هیاتی از سوی امیر به دربار چین به سفارت هبیره بن مشمرح کلابی با هدایای بسیار رفته باشند. تردیدی نیست، اما سفر خود قتیبه به چین محل تردید است. عده‌ای معتقدند روایت‌های مربوط به ورود او به چین زودتر از موقع نقل شده و این کار بعدها به دست نصر بن سیار امیر خراسان انجام شد و نیز حد مرز طبیعی دوران قتیبه منطقه سیحون بود نه جیحون. از طرفی داستان فتح کاشغر و سوگند قتیبه برای فتح خاک چین و تدبیر سیاسی حاکم آن جا که یک بار خاک آن سرزمین را با هدایای بی‌شمار و غلامان سلطنتی برای قتیبه فرستاد تا سوگند او را ملغی کند، علاوه بر ایجاد تردید در مساله فوق، حکایت از هیبت سپاه اسلام دارد.
با این همه، قتیبه فتوحات را در شرق به جایی رساند که هرگز پیش از آن سابقه نداشت و توانست حکومت اسلامی را در آن جا متمرکز کند.

۷.۶ - دلایت گستردگی فتوحات

دلایل گستردگی فتوحات وی از این قرار است: دستور حجاج مبنی بر فتح چین، رقابت قتیبه با محمد بن قاسم (فاتح سند) بر سر این که کدام یک زودتر به چین برسند، حرص و طمع سپاه اموی در جمع کردن غنایم، شور و شوق جنگ‌جویی، دعوی نشر اسلام، نابودی معابد، بتکده‌ها و...
[۷۱] مرادزاده، رضا، چگونگی نفوذ و گسترش اسلام در چین، ص۸۸-۸۹، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲ش.
[۷۲] آرنولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ص۲۱۵، ترجمه ابوالفضل عزّتی انتشارات دانشگاه تهران، بی‌تا.

نویسندگانی، مانند گیب، فتح چین را در دوره قتیبه صحیح نمی‌دانند و با استناد به طبری فقط مساله حمله به کاشغر را مطرح کرده که در نهایت به صلح طرفین کشیده شد و نیز آنها لفظ صین را بر قسمتی از چین منطبق می‌دانند، خصوصاً این که منابع چینی هم از فتح قتیبه سخنی نگفته‌اند. گیب معتقد است در خصوص فتوحات ماوراءالنهر، قول صحیح استرداد آن منطقه از دست امرای محلی است نه فتح آن. در هر صورت طبق نظر وی قتیبه برای بدست آوردن راه تجارت ابریشم از کوهستان‌های تیان‌شان، تورخان و تغمات عبور کرد و توکسیئوس و یا کسارت (مرز مشترک ایران و توران) را گرفت.
[۷۳] گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۵۶-۸۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.

علاوه بر مرزهای خارجی، قتیبه حملاتی (به صورت گروهی) به جرجان داشت که به سبب مشکلات سپاه عرب در جنگل و کوه...، رضایت حجاج را جلب نکرد. وی جهت برقراری آرامش حملاتی نیز به سیستان داشت.


قتیبه در فتوحات خود سردار نظامی و زیر دست حجاج بود که کادر فرماندهی قوی داشت. فرماندهانی، مانند مسلم بن مسلم، صالح بن مسلم، عبدالرحمن و عمرو بن مسلم که برادرانش بودند، او را در فتوحات یاری می‌کردند؛ نفر اول، جانشین موقت وی به هنگام فتوحات مرو بود. دومی، سرزمین باسار، امیر ترمذ، فاتح کاشان و ادرشت در منطقه فرغانه را فتح کرد و سومین نفر، قدرت‌مندترین فرمانده نظامی وی بود.
[۷۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.

علاوه بر اینان، مغیره بن عبداللَّه، حاکم نیشابور، ایاس بن عبداللَّه، امیر مرو و خوارزم، حیان نبطی، وکیع بن حسان، عبداللَّه بن اهتم و ورقاء بن نصر باهلی. حکامی بودند که به صورت موقت در دوره فتوحات و جنگ و صلح بر امارت ولایت انتخاب می‌شدند. در میان امرای مذکور، جز مغیره و ورقاء - که سرنوشت مجهولی دارند - بقیه به سردار خیانت کرده و زمینه قتلش را فراهم کردند
[۷۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۱۷-۳۸۱۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
[۷۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۴۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
و اما مشهورترین مشاور قتیبه، سلیمان (سلیم) ایرانی بود.


از قتیبه حکایات و بیانات فراوانی در قالب خطبه‌های طولانی و مفصل و نیز عبارات کوتاه و دلنشین به جا مانده است. وی به تایید حجاج و نامه‌هایش در فهمیدن جملات استعاره‌ای و امثال رمزآمیز بسیار تیز‌فهم بود. وی در روایت شعر و... بسیار آگاه بود و مورد تمجید مردم بصره واقع شد. مکاتباتی که از وی با مادرش به یادگار مانده، نمایانگر صنعت حسن تقسیم (از صنایع ادبی و بلاغی) است. عمران بن حصین و ابوسعید خدری از وی حدیث نقل کرده‌اند.


گرچه قسمت اعظم زندگی قتیبه به جنگ و فتوحات گذشت، اما گاه لحظاتی را هم به مجالست با شاعران و ادیبان می‌گذراند. این مجالس که به دلیل پیروزی در جنگ‌ها به شکل خصوصی و عمومی برگزار می‌شد و اتفاقاً به مناظره و مفاخره قتیبه با شاعران سپری می‌شد، شادمانی خاطر او را فراهم می‌کرد.
محمد بن واسع، اصم بن حجاج، (مدیحه‌سرای قتیبه در باب عظمت فتوحاتش)، کعب اشتری، (شاعر دربار وی) نهار بن توسعه (شاعر خاندان مهلب بن ابی‌صفره) عبدالرحمن بن حمانه باهلی، (مرثیه‌سرای قتیبه) و داوود بن جریر از مشهورترین شاعران درگاه وی می‌باشند. امیر در حالات و مواقع خاص با آنان به مناظره و مفاخره می‌پرداخت. گاهی نیز شاعرانی، مانند نهار بن توسعه مورد خشم یا عفو و عطای او قرار می‌گرفتند. ناگفته نماند شعرای مذکور در مدح او مبالغه کرده‌اند.
[۸۰] ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۳۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
[۸۱] ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ص۲۵۸، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
[۸۴] مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۲-۳، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
[۸۷] محمد بن عمران مرزبانی، محمد بن عمران، الموشّح فی مآخذ العلماء و الشعراء، ص۱۰۹-۱۱۰، المطبعه السلفیه. طبعه ثانیه، ۱۳۸۵ق.

علاوه بر این، قتیبه با روحانی معابد حوزه فتوحات در شرق مناظره‌ای در اهمیت فتح سرزمین‌ها و موسیقی داشته است. مناظره‌های دیگر او با رده‌های مختلف اجتماع، خصوصاً ادیبان نقل شده که موضوعات آن رزم، جنگ، خلقت و... می‌باشد که جهت اختصار از ذکر آن خودداری می‌شود.
[۸۸] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۲۷۳-۳۷۴، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۸۹] ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۱۲۳-۱۲۴، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
[۹۰] اسحاق بن ابراهیم، زهر آلاداب و ثمر الالباب، ج۲، ص۱۰۹۳، تصحیح علی محمد بجادی، داراحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
[۹۱] ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۹-۲۹۰، القاهره، بی‌تا.



از قتیبه خطبه‌های فراوان بر جای مانده است. این خطبه‌ها معمولاً به هنگام اعزام نیرو، تشویق سپاهیان به جنگ، شرح خاطرات نبرد و امور سیاسی مهمی، چون قضیه خلافت سلیمان بن عبدالملک و عزل قتیبه از امارت خراسان بوده است. خطبه‌های او معمولاً طولانی، مفصل، مزیّن به صنایع ادبی و دارای استواری و غنای خاصی می‌باشد. این سخنان که ابتدا به صورت شفاهی بود و بعدها مکتوب شد از دخالت راویان و تصرف ناسخان و نویسندگان در امان نمانده است.
[۹۲] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۲، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.

از میان خطبه‌های به یادگار مانده از او، خطبه‌هایی که در هنگام فتح تخارستان در سال ۸۶ه، فتح سغد در ۹۳ه، فتح چاچ و نیز آغاز خلافت سلیمان در ۹۶ه ایراد کرده، مشهورتر است.
[۹۳] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۲، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
[۹۴] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۴، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
[۹۵] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۶، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
آیات قرآن، صنایع ادبی، ذکر ماجراهای تاریخی و عبرت‌آموزی از آنان (مانند داستان یهودیان بنی‌نضیر)، فاش ساختن ماهیت دستگاه اموی، مذمت امرای قبلی خراسان. دامن زدن به اختلافات عرب‌های شمالی و جنوبی، انتقاد از مردم خراسان و شام، شکایت از زمانه، و مسائل غیراخلاقی موضوعات خطب وی را تشکیل می‌دهد.
[۹۶] ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۲۹۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.

بررسی این خطبه‌ها علاوه بر تخصص در امور ادبی، به مطالعه پراکندگی عرب در خراسان و آگاهی از اوضاع اجتماعی سیاسی آن دوره کمک فراوان می‌کند. در این میان، خطابه‌های طولانی وی که در موقعیت‌های خاص ایراد شده، به لحاظ ادبی در خور توجه است.
[۹۹] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۷۰۷-۷۰۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.



از قتیبه نامه‌های فراوان باقی مانده است. این نامه‌ها که معمولاً مشتمل بر امور سیاسی، اجتماعی، مفاخرات قبیله‌ای و انتقاد از دستگاه اموی بوده برای افرادی، چون حجاج بن یوسف ثقفی، عبیداللَّه بن زیاد ظبیان از سران حکومتی امویان و خلیفه سلیمان بن عبدالملک نوشته شده است. بررسی نامه‌های مذکور علاوه بر جنبه‌های ادبی، نشان‌دهنده توسعه امور اداری دیوان برید (پست و جاسوسی) در دوره امویان بوده و و خواننده را با سیاست‌های امرای اموی در قلمرو ایران آشنا می‌کند. از میان نامه‌ها، نامه‌ای که به سلیمان بن عبدالملک نوشته شده محل تامل فراوان است چرا که سند عزل و قتل قتیبه محسوب می‌گردد.
منابع تاریخی از سه نامه قتیبه به سلیمان خبر می‌دهند که محتوای اصلی آنها عبارت است از: ابراز تسلیت به مناسبت مرگ ولید، تبریک خلافت سلیمان، شرح مشکلات فتح خراسان و اصرار بر ابقای مقام خویش، انتقاد از امرای قبلی اموی در خراسان و تهدید به خلع و عزل سلیمان.
[۱۰۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۲۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش۴.
[۱۰۲] ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۳۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
[۱۰۴] مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۷، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
[۱۰۵] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۱۷-۳۱۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۱۰۶] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۴۲۶-۴۲۷، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۱۰۷] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۸، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.



قتیبه به عنوان یکی از شجاعان و قهرمانان و مردان دوراندیش و فصیح معرفی شده است. در شجاعت او حرفی نیست ولی دوراندیش بودنش را باید کمی با احتیاط نگریست. علاوه بر اینها وی به خوش‌گذرانی و عیاشی، شراب‌خواری و میگساری علاقه‌مند بود. قضاوت درباره خلق و خوی او بسیار دشوار و متناقض است.
[۱۰۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۵۱، ترجمه آذر تاش آذرنوش، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۷۳.
[۱۰۹] مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۷، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
محققان ایرانی شخصیت بد و تاریکی از وی ارائه می‌دهند و متون عربی وی را قهرمان دلاور یاد می‌کنند
[۱۱۰] غربال، محمدشفیق، دائره المعارف الاسلامیه المیسّره، ص۱۳۷۰، انتشارات فرانکلین، بی‌تا.
[۱۱۱] اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، ص۱۶۴، کتابخانه طهوری، بی‌تا.
[۱۱۲] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۲، ص۱۵-۲۰، انتشارات دانشگاه تهران، مهرماه ۱۳۳۹ش.
[۱۱۳] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۵۵-۱۲۴، چاپ دوم موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۴ش.
سیاست جنگی او شبیه عمر بن خطاب بود و به سپاهیان اجازه سکونت دائم نمی‌داد. وی هنگام فتوحات با بهره‌گیری از آرایش جنگی خاص و برنامه جنگی دقیق سپاهیان را روانه نبرد می‌کرد و به تجهیز سپاه به اسلحه‌های گرانبها علاقه‌مند بود. حملاتش صاعقه‌وار بود اما آرامش خاطر را از دست نمی‌داد. در فتح سرزمین‌ها تواضع نشان می‌داد و دیگران را به جای خودش فاتح معرفی می‌کرد.
در ترویج اسلام میان امرای محلی ماوراءالنهر نقش داشت. گاهی نیز فتوحات، او را دچار کبر و غرور می‌کرد. حقوق سپاهیان را از غنیمت‌ها به طور کامل می‌پرداخت. به دستگاه اموی کاملاً وفادار بود و در غنیمت‌های دولت دزدی و خیانت نمی‌کرد. در برابر حَجّاج اطاعت و تسلیم عجیبی داشت. به آرایش سیاسی هیئت‌های اعزامی به مناطق مختلف، خصوصاً چین، توجه خاصی می‌کرد. قریحه شاعری هم داشت. به کار بردن الفاظ قرآنی در خطب و رسائل، حاکی از تسلط او بر این متن عظیم دارد.
[۱۱۷] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۷-۳۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۱۱۸] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۱۳۴، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۱۱۹] وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۵۹، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
[۱۲۰] برو کلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ج۲، ص‌۲۹۰-۲۹۱، ترجمه‌هادی جزائری بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
[۱۲۱] صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۸، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.



قتیبه در پایان سال ۹۶ه، پس از ده سال امارت خراسان از قدرت خلع و با حیله سلیمان بن عبدالملک و به دست سپاهیانش کشته شد. محل قتل او «منیک» موضعی در فرغانه؛ یعنی همان محل قلعه افشین بود. طبری روایتی مبتنی بر پیش‌گویی قتل او در سال ۹۸ه و اطلاع وی از این مطلب را آورده است. مدفن وی کشور چین نبود بلکه در ناحیه رباط سرهنگ (کاخ) و محل زیارت عموم بود. تاریخ مرگ وی به اختلاف ۹۶، ۹۷، ۹۸، ۹۹ه و سن او ۴۵، ۴۶، ۴۸، ۵۵، ۷۴ سالگی ذکر شده است. داستان قتل وی به صورت روایی و مفصل در تاریخ طبری آمده است. و قصد ما در این بخش تحلیل عوامل قتل وی است.
[۱۲۳] اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبداللَّه تستری، ص۳۵۴، تصحیح ایرج افشار، ۱۳۷۳ش.
[۱۲۷] نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۸۰-۸۲، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
[۱۲۸] وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۶۶، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
بر اساس روایات، ده عامل برای قتل وی می‌توان در نظر گرفت.

۱۴.۱ - مرگ حجاج بن یوسف

مهم‌ترین عامل توقف فتوحات و قتل قتیبه، مرگ حجاج بن یوسف (د ۹۵ه) بزرگترین حامی‌اش و مرگ ولید بن عبدالملک (د ۹۶ه) بود که امیر پیشرفتش را مدیون آن دو می‌دانست. وفاداری او به دو فرد مذکور نشان‌دهنده اعتماد حجاج و ولید به قتیبه است که حکومت مستقل خراسان را در مرزهای شرقی در دست داشت. اما با مرگ آنها دیگر این اعتماد از سوی قتیبه مشاهده نمی‌گردد؛ می‌توان گفت سلیمان از هیبت و مقام او می‌ترسید و سریع وی را از حکومت خراسان عزل کرد.

۱۴.۲ - مساله ولایت‌عهدی

ظاهراً ولید در دوران خلافت جهت خلع سلیمان از ولی‌عهدی حکومت و انتصاب فرزندش با حجاج و قتیبه هم‌رای شده بود. در بی‌لیاقتی سلیمان به حکومت هیچ شکی نیست، اما این هم‌رایی حجاج و قتیبه از روی ترس یا چاپلوسی، به صورت مستقیم یا با نامه‌نگاری، سبب کینه‌توزی سلیمان شده و بعد از مرگ ولید، انتقام سختی از عاملان قضیه کشید. سلیمان علاوه بر شکنجه و آزار محمد بن قاسم (فاتح سند و خویشاوند حجاج) با دسیسه‌ای طراحی شده، قتیبه را کشت.

۱۴.۳ - اهمیت خراسان و امارات قتیبه

امیر ده سال برای فتح آن‌جا زحمت کشیده بود و خود را محق به ولایت آن سرزمین می‌دانست. با آغاز حکومت سلیمان، امارت قتیبه در معرض تهدید بود. این احساس خطر از نامه‌های قتیبه به سلیمان کاملاً هویداست. قتیبه که خود نمک‌پرورده امویان بود در صدد مقابله با فتنه‌های سلیمان برآمد اما موفق نشد.

۱۴.۴ - فتنه‌گری اطرافیان سلیمان

به نظر می‌آید دربار سلیمان پناهگاه فراریان از سیاست و سختگیری‌های حجاج، هم‌چون خاندان یزید بن مهلب بود. در این که اینان چه قدر در تحریک سلیمان در خلع قتیبه و قتلش دست داشته‌اند، به طور قطع نمی‌توان نظر داد. این مساله را نباید فراموش کرد که قتیبه مفضل برادر یزید را به دستور حجاج اسیر و اذیت کرده بود.

۱۴.۵ - کودتای فرماندهان نظامی

امرای زیر دست وی وابسته به قبایلی بودند که همراه قتیبه در فتوحات شرکت می‌کردند. از مشهورترین امرا وکیع بن حسّان (رئیس قبیله تمیم) بود. وی که سابقه بدی در دزدی بیت‌المال بصره داشت، به دستور حجاج و به دست قتیبه عزل شد. وکیع از چشم قتیبه افتاده بود و امیر او را به امارت شهرها منصوب نمی‌کرد. عزل وکیع از ریاست بنی‌تمیم به دست سردار باعث کینه وی شد. ظاهراً عده‌ای از قبیله بنی‌تمیم هم به دست قتیبه مجازات و کشته شده بودند.
به هنگام عزل سلیمان از خلافت، وکیع که از محتوای نامه‌ها خبردار شده بود برضد امیر اقدام کرد و با حمله به خیمه و خرگاه قتیبه او را کشت. قتیبه که از مدت‌ها پیش، به رفتارهای او مشکوک شده بود هرگز به فکر نابودی‌اش نیفتاد. وکیع در این فتنه اکثر برادرانش را جز دو نفر کشت و با این کار برای مدتی امارت خراسان را در دست گرفت اما با آغاز حکومت یزید بن مهلب، از امارت خلع و به زندان افتاد. سرداران دیگر، حصین بن منذر، حیان نبطی، مولای مصقله بودند که ظاهراً نفر اول از ارکان مهم این توطئه بود. میثم بن منخل، جحم بن زهر جعفی، عبداللَّه بن علوان، سعد بن مجد، عبداللَّه بن اهتم از زیردستان و غلامان قتیبه بودند که به وی خیانت کردند و او را به قتل رساندند.
اگر ورقاء بن نصر باهلی همان ورقاء، حاکم بیکند باشد وی هم به دلیل رفتار قتیبه با خانواده‌اش، کینه‌توزانه در این قتل شرکت کرد. سوال این است که قتیبه با داشتن هزار سپاهی بصری، هفت هزار کوفی و هفت هزار موالی خراسانی، چرا از یاری این نیروهای به ظاهر وفادار در هنگام توطئه محروم ماند؟ بهتر است در این جا عوامل دیگر قتل قتیبه هم مورد لحاظ قرار گیرد. در انتهای درگیری قتیبه تنها همراه چند نفر غلام و شاهزادگان عجمی و برادرانش با شور و اشتیاق می‌جنگیدند. او آن قدر جنگید که طناب چادرهای خیمه‌اش کنده شد و ستون خیمه بر بالای او فرود آمد و شورشیان بر او ریخته و او را به قتل رساندند.
[۱۳۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۷۰۷-۷۰۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
[۱۳۴] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۵۱-۹۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
[۱۳۸] محمود ساداتی، احمد، تاریخ المسلمین فی شبه قاره هند و پاکستانیه و هزاره هند، ص۵۲، طبعة الثالثه، چاپخانه نهضة الشمس، القاهره.


۱۴.۶ - اخلاق و رفتار بد

عامل دیگر قتل قتیبه رفتار و خلق و خوی وی بود. او با قبایل عرب در پایان فتوحات رفتار خوشی نداشت. در خطبه‌هایش بدگویی از اعراب مشاهده می‌شود. او درست زمانی که قبایل را باید به خود نزدیک می‌کرد آنها را از خود راند. دیگر این که قتیبه قبیله مهمی نداشت تا از وی حمایت کند.
[۱۳۹] ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص۳۱۵، بغداد، مکتبه المثنی، ۱۳۰۲ق.


۱۴.۷ - تکیه به عجم و موالی

قتیبه و عدّه زیادی از یارانش عرب بودند. وی علاوه بر آوردن عناصر غیر عرب در میان اعراب، به آنها توجه خاصی داشت. بعدها نوادگان قتیبه، در گفتارهایشان به همین موضوع اشاره کرده‌اند. روایات بی‌شماری از عجمان در تایید شخصیت و مقام قتیبه وجود دارد که ممکن است جعلی باشد اما اشارات قتیبه به اهمیت نیرو و توان عجمان انکارناشدنی است. بعد از مرگ قتیبه بسیاری از امرای محلی تا مدت‌ها نام فرزند خود را قتیبه می‌گذاشتند.
[۱۴۱] مجهول المولف، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۹، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
[۱۴۲] وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۴۰، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.


۱۴.۸ - خیانت سرداران

اگر چه برخی منابع قتیبه را مرد زرنگی معرفی می‌کنند، او با همه درایتش با خیانت سرداران خود مواجه شد. قتیبه درباره وکیع با جدیت برخورد نکرد و فریفته تمارض وی شد. وی نه تنها به پند ناصحان که او را به فرار به ایالات شرقی ترغیب می‌کردند گوش نداد، بلکه فریب آنان را خورد که وی را به شورش علیه سلیمان می‌خواندند. قتیبه هرگز سپاهیان زیر دستش را به لحاظ امانت‌داری و وفاداری امتحان نکرد.
[۱۴۳] ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۲، ص۲۲۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.


۱۴.۹ - شورش علیه سلیمان

در این که آیا ابتدا قتیبه علیه سلیمان شورش کرد و او را از خلافت عزل کرد یا عکس آن رخ داد، نقل‌های مختلف و متضادی به چشم می‌خورد. تبیین اولیه این مساله، مقصر اصلی را مشخص می‌کند. در این خصوص نامه‌های قتیبه و سلیمان اسناد خوبی هستند؛ در آن نامه‌ها - که پیک‌های خلیفه مامور بودند آنها را با صدای بلند و در حضور همگان بخوانند - سلیمان به نوعی زیردستان و مردم عامه را برضد قتیبه شورانده بود. شورشی که خطبه‌های فصیح قتیبه هم آن را آرام نکرد. آن گاه قتیبه، سلیمان را از خلافت عزل کرد. قول دیگر در این باره، گفتار وامبری است که عقیده دارد سلیمان به دلیل بعد مسافت (شام تا چین) از کشتن قتیبه ناتوان شده بود و با حیله وی را به خراسان خواند و علیه او دسیسه کرد.
[۱۴۶] وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۶۶، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.


۱۴.۱۰ - اختلافات اعراب شمالی و جنوبی

قتیبه، مانند بسیاری از امرای دیگر، قربانی کینه و اختلاف اعراب شد، او، به این اختلاف دامن نمی‌زد اما با عزل وکیع از امارت قبیله تمیم، برخورد با خاندان عبداللَّه بن اهتم و خاندان مهلب و بدگویی از اعراب در خطب خویش سبب شد که وی قربانی اختلافاتی شود که دستگاه اموی آن را برنامه ریزی و اجرا می‌کرد. شعر فرزدق، (د ۱۱۰ه) بر این مساله گواهی می‌دهد.


با همه صفات و خصوصیات زندگی و اخلاقی قتیبه قضاوت یک‌سویه، بدون توجه به حقایق تاریخی صحیح نمی‌نماید. فتوحات سردار عرب مرزهای اسلامی را گسترش داد. قتیبه در بخارا به ساختن مسجد و انتخاب امام جماعت برای مسلمانان و دستور ترجمه کردن قرآن به فارسی همت گماشت و در سمرقند، بتکده‌ها و معابد بودایی و زرتشتی را خراب کرد و کتاب‌های آنان را آتش زد. این رفتار با توجه به دستور قرآن و سنت نبوی که مبتنی بر آزاد گذاشتن اقلیت‌های دینی در امور دینی خود به شرط پرداخت جزیه می‌باشد، محل تامل است.
خون‌ریزی‌های منسوب به او در ماورالنهر تا حدی مبالغه‌آمیز است‌
[۱۴۸] ر. ک زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۲۱-۲۲، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
[۱۴۹] زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۱۴۸، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
[۱۵۰] زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۳۶۹، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
(در این خصوص زرین‌کوب معتقد است در صحت نظریات بیرونی در فتح خوارزم که به موجب آن قتیبه کتب و علمای خوارزم را از میان برده، باید تردید کرد و این که علما و کاهنان خوارزم مردمان را به شورش علیه او فراخوانده‌اند نیز مورد شک است، این داستان‌ها اخبار و روایات شفاهی است که از قبیله با آب و تاب تعریف می‌کردند. لذا بررسی مطالعات اقدس نعمت درباره فتح خوارزم لازم است.) و عده‌ای آنها را به یزید بن مهلب نسبت می‌دهند.
در برخی متون، از قتیبه و سیاستش تمجید شده است. تبدیل بخارا به پادگان نظامی و اهمیتی که این شهر بعدها (در دوره سامانی) پیدا کرد، مرهون اقدام قتیبه است. سیاست او در سازش با امرای محلی و انتصاب ایشان به حکومت ولایات، داخل کردن عناصر غیر عرب به سپاه عرب، تبلیغ و تشویق مردم برای شرکت در نماز جمعه، مراقبت از مرزها برای پیش‌گیری از حملات ترکان، به کار بردن نرمش و خشونت در مواقع مناسب، برخورد با ملل مفتوحه، نشان دادن ابهت سپاه عرب و تنبیه خائنان به معاهدات صلح‌آمیز، بسیار محل توجه است.
مرگ قتیبه ربع قرن فتوحات عرب را به تاخیر‌ انداخت. حاکم بعدی نتوانست با جدّیت قتیبه، فتوحات را دنبال کند. رمز موفقیت او در توان نظامی، استفاده از تجربه‌ها و توصیه‌های‌ حجاج و دیپلماسی دقیق او بود. قتل قتیبه تجربه‌ای تلخ برای اعراب و مردم خراسان و ایالات شرقی بود، چرا که جانشینان قتیبه به مردم ظلم و ستم بسیار کردند و آن ایالات در آینده‌ای نه چندان دور، به صحنه حوادث سیاسی و آشوب‌های پرتلاطمی تبدیل شد.
[۱۵۳] فرای، ریچارد نلسون، بخارا دست‌آورد قرون وسطی، ص۳۴-۳۸، ترجمه محمود مهدوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی‌تا.
[۱۵۴] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۳۴، چاپ دوم موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۴ش.
[۱۵۵] مرادزاده، رضا، چگونگی نفوذ و گسترش اسلام در چین، ص۸۸، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲ش.
[۱۵۶] گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۴۹-۵۰، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
[۱۵۷] گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۵۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
[۱۵۸] گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۸۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
[۱۵۹] گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۹۰، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا



(۱) آرنولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزّتى انتشارات دانشگاه تهران، بى‌تا.
(۲) ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، بى‌تا.
(۳) ابن‌اثیر جزرى، على بن عبدالواحد، الکامل فى التاریخ بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
(۴) ابن‌اثیر جزرى، على بن عبدالواحد، اللباب فى تهذیب الانساب، مکتبه المقدسى، ۱۳۵۷ق.
(۵) ابن‌حزم اندلسى، على بن احمد بن سعید، جمهره انساب العرب، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.
(۶) ابن‌خردادبه، ابى قاسم عبیداللَّه بن عبداللَّه، المسالک الممالک، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۷) ابن‌خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۵ش.
(۸) ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، القاهره، بى‌تا.
(۹) ابن‌عبدربه، ابى‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العربى، ۱۳۶۸ق.
(۱۰) ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانى، مختصر کتاب البلدان، بغداد، مکتبه المثنى، ۱۳۰۲ق.
(۱۱) ابن‌منجّم اسحاق بن حسین، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهور فى کل المکان، ترجمه محمد آصف فکرت، انتشارات آستان قدس، بى‌تا.
(۱۲) ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتى، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بى‌تا.
(۱۳) اجتهادى، ابوالقاسم، بررسى وضع مالى و مالیه مسلمین از آغاز تا پایان دوره اموى، سروش، ۱۳۶۳ش.
(۱۴) اصطخرى، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبداللَّه تسترى، تصحیح ایرج افشار، ۱۳۷۳ش.
(۱۵) اقبال آشتیانى، عباس، خاندان نوبختى، کتابخانه طهورى، بى‌تا.
(۱۶) برو کلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامى، ترجمه هادى جزائرى بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
(۱۷) بلاذرى، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، ترجمه آذر تاش آذرنوش، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۷۳.
(۱۸) بیضون. ابراهیم، من دوله عمر الى دوله عبدالملک بیروت، دارالنهضه العربیه للطباعه و النشر.
(۱۹) جاحظ بصرى، عمرو بن محبوب، البیان و التبیین، مکتبه التجارى الکبرى، ۱۳۵۱ق.
(۲۰) حتّى، فیلیپ خلیل، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
(۲۱) حصرى قیروانى، اسحاق بن ابراهیم، زهر آلاداب و ثمر الالباب، تصحیح على محمد بجادى داراحیاء الکتب العربیه، بى‌تا.
(۲۲) حمیرى، محمد بن عبدالمنعم، روض المعطار فى خبر الاقطار، تحقیق احسان عباس، مکتبه لبنان، بى‌تا.
(۲۳) دهخدا، على‌اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، مهرماه ۱۳۳۹ش.
(۲۴) ابن‌قتیبه دینورى، عبداللَّه بن مسلم، المعارف، دارالمعارف بمصر، بى‌تا.
(۲۵) ابن‌قتیبه دینورى، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
(۲۶) ابوحنیفه دینورى، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تصحیح عبدالمنعم عامر قاهره، وزاره الثقافه و الارشاء القومى، ۱۹۶۰م.
(۲۷) شمس‌الدین ذهبى، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ش.
(۲۸) شمس‌الدین ذهبى، محمد بن احمد، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، دارالکتب العربى.
(۲۹) شمس‌الدین ذهبى، محمد بن احمد، دول الاسلام، بیروت، موسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۵.
(۳۰) راوندى، مرتضى، تاریخ اجتماعى ایران، چاپ دوم موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۴ش.
(۳۱) زرکلى. خیرالدین، الاعلام قاموس اشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، الطبعه الثانیه.
(۳۲) زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ سوم تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۲ش.
(۳۳) سایکس، سرپرسى، تاریخ ایران، ترجمه محمد‌تقى فخرداعى گیلانى، چاپ سوم، على اکبر اعلمى، ۱۳۴۳ش.
(۳۴) سمعانى، عبدالکریم بن محمود، الانساب وزاره المعارف للتحقیقات العلمیه، ۱۳۸۳ق.
(۳۵) صفوه، احمد زکى، جمهره خطب العرب، مکتبه و مطبعه مصطفى بابى، ۱۹۳۳م.
(۳۶) صفوه، احمد زکى، جمهره رسائل العرب، مطبعه مصطفى بابى، ۱۳۵۶ق.
(۳۷) طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
(۳۸) عصفرى، خلیفه بن خیاط، تاریخ، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.
(۳۹) غربال، محمدشفیق، دائره المعارف الاسلامیه المیسّره، انتشارات فرانکلین، بى‌تا.
(۴۰) فراى، ریچارد نلسون، بخارا دست‌آورد قرون وسطى، ترجمه محمود مهدوى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بى‌تا.
(۴۱) قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدى، انتشارات فرهنگان، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴۲) کحالّه، عمر‌رضا، اعلام النساء فى عالمى و الاسلام، موسسه الرساله، ۱۴۰۴ق.
(۴۳) گردیزى، عبدالحى بن ضحاک، زین الاخبار، تصحیح و مقدمه سعید نفیسى.
(۴۴) گیب، ه.ر، فتوحات عرب در آسیاى مرکزى، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بى‌تا.
(۴۵) مبرد، محمد بن یزید، الکامل فى الغة و الادب، بیروت، مکتبه المعارف، بى‌تا.
(۴۶) مرادزاده، رضا، چگونگى نفوذ و گسترش اسلام در چین، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوى، ۱۳۸۲ش.
(۴۷) مرزبانى، محمد بن عمران، الموشّح فى مآخذ العلماء و الشعراء، المطبعه السلفیه. طبعه ثانیه، ۱۳۸۵ق.
(۴۸) مسعودى، على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمى فرهنگى، ۱۳۶۷ش.
(۴۹) مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، آفرینش و تاریخ ترجمه شفیعى کدکنى، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵۰) نرشخى، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادى، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بى‌تا.
(۵۱) وامبرى، ارمینوس، تاریخ بخارا، ترجمه احمد محمود ساداتى، موسسه مصریه العامه، بى‌تا.
(۵۲) یافعى، عبد الله بن اسعد، مراة الجنان و عبرة الیقظان، دارالکتب العلمیه، بى‌تا.
(۵۳) یعقوبى، احمد بن ابى‌یعقوب، تاریخ، ترجمه محمدابراهیم آیتى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش.
(۵۴) مجهول المولف، العیون و الحدائق، مکتبه المثنى، بغداد، بى‌تا.
(۵۵) ابن‌قتیبه دینورى، عبداللَّه بن مسلم، الشعر و الشعراء، دارالثقافه، بى‌تا.


۱. قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، ص۳۵۳، چاپ اول، تهران، انتشارات فرهنگان، ۱۳۷۴ش.
۲. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۳، پ۴۲۴۱ - ۴۲۵۰ - ۴۲۶۶، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۹ش.
۳. سمعانی، عبدالکریم بن محمود، الانساب، ج۲، ص‌۷۱، وزارت المعارف للتحقیقات العلمیة، ۱۳۸۳ق.    
۴. ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۸۶، القاهره، بی‌تا.    
۵. مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغة و الادب، ج۳، ص۱۰، قاهره، دار الفكر العربي.    
۶. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۱۱۶، مکتبه المقدسی، ۱۳۵۷ق.    
۷. سمعانی، عبدالکریم بن محمود، الانساب، ج۲، ص‌۷۰، وزارت المعارف للتحقیقات العلمیة، ۱۳۸۳ق.    
۸. ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۹۰، القاهره، بی‌تا.    
۹. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۱۰-۴۱۱، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۰. ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۸۸، القاهره، بی‌تا.    
۱۱. عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۱۴۲، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.
۱۲. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص‌۱۳۵، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.    
۱۳. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۶۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
۱۴. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۸۰، تصحیح عبدالمنعم عامر قاهره، وزاره الثقافه و الارشاء القومی، ۱۹۶۰م.    
۱۵. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، ص۸۳، تصحیح و مقدمه سعید نفیسی.
۱۶. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۹۳-۹۴، مکتبه المقدسی، ۱۳۵۷ق.
۱۷. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، المعارف، ص۴۰۶-۵۷۶، دارالمعارف، مصر، بی‌تا.    
۱۸. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، اللباب فی التهذیب الانساب، ج۱، ص۱۱۶، مکتبه المقدسی، ۱۳۵۷ق.    
۱۹. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۵۲۹، دارالثقافه، بی‌تا.    
۲۰. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۲، ص۲۲، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۱۶، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۲۲. ابن‌حزم‌ اندلسی، علی بن احمد بن سعید، جمهره انساب العرب، ص۳۲۴، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۲۱، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۲۵. حصری قیروانی، اسحاق بن ابراهیم، زهر آلاداب و ثمر الالباب، ج۲، ص۹۳۷، تصحیح علی محمد بجادی داراحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
۲۶. کحالّه، عمر‌رضا، اعلام النساء فی عالمی و الاسلام، ج۴، ص۳۲۲-۳۲۳، موسسه الرساله، ۱۴۰۴ق.
۲۷. ابن‌خلدون، عبدالرحمن، العبر، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۵ش.
۲۸. ر. ک طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۹-۳۹۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۲۹. ابن‌حزم‌ اندلسی، علی بن احمد بن سعید، جمهره انساب العرب، ص۲۴۶، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.    
۳۰. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، المعارف، ص۴۰۷، دارالمعارف، مصر، بی‌تا.    
۳۱. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
۳۲. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۲، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
۳۳. ابن‌اثیر جزری، علی بن عبدالواحد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
۳۴. ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۸۸، القاهره، بی‌تا.    
۳۵. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۱۱، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۳۶. سمعانی، عبدالکریم بن محمود، الانساب، ج۲، ص۲۷۵، وزارت المعارف للتحقیقات العلمیة، ۱۳۸۳ق.
۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۲، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۳۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۹۲، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۳۹. عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۹، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.    
۴۰. مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۲-۳، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
۴۱. بیضون. ابراهیم، من دوله عمر الی دوله عبدالملک، ص۳۱۵-۳۱۶، بیروت، دارالنهضه العربیه للطباعه و النشر.
۴۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۶، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۴۳. حمیری، محمد بن عبدالمنعم، روض المعطار فی خبر الاقطار، ص۱۶۱، تحقیق احسان عباس، مکتبه لبنان، بی‌تا.    
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۲۴، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۴۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۲۴، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۴۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۳۰، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۴۷. ابوالفداء، ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تقویم البلدان، ص۱۲۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۴۸. ابن‌خردادبه، ابی قاسم عبیداللَّه بن عبداللَّه، المسالک الممالک، ص۱۵۷، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، ۱۳۷۰ش.    
۴۹. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۱۸۱، ترجمه احمد بن محمد قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۵۰. وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۵۹، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
۵۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۳۰-۴۳۱، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۱۷-۳۸۱۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۵۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۲۲-۳۸۲۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۵۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۷، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۵۵. عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۲۴۳، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.    
۵۶. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۱۱-۱۵، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۵۷. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۷۲-۷۳، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۵۸. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۶۱-۶۹، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۵۹. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، دول الاسلام، ص۷۶۷، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۵.
۶۰. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۱۰، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ش.    
۶۱. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۸۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، بی‌تا.
۶۲. ابن‌منجّم اسحاق بن حسین، آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهور فی کل المکان، ص۸۳، انتشارات آستان قدس، بی‌تا.    
۶۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۲۶-۳۸۲۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۶۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۷، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۶۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۳۴-۳۸۳۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۵۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۵۳-۳۸۶۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۶۸. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۳۲۷، تصحیح عبدالمنعم عامر قاهره، وزاره الثقافه و الارشاء القومی، ۱۹۶۰م.    
۶۹. ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص۲۰۹، بغداد، مکتبه المثنی، ۱۳۰۲ق.
۷۰. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۳۷، ص۱۴۶، انتشارات دانشگاه تهران، مهرماه ۱۳۳۹ش.
۷۱. مرادزاده، رضا، چگونگی نفوذ و گسترش اسلام در چین، ص۸۸-۸۹، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲ش.
۷۲. آرنولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ص۲۱۵، ترجمه ابوالفضل عزّتی انتشارات دانشگاه تهران، بی‌تا.
۷۳. گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۵۶-۸۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
۷۴. حمیری، محمد بن عبدالمنعم، روض المعطار فی خبر الاقطار، ص۱۶۱، تحقیق احسان عباس، مکتبه لبنان، بی‌تا.    
۷۵. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۷، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۷۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۷۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۱۷-۳۸۱۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۹، ص۳۸۴۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.
۷۹. جاحظ بصری، عمرو بن محبوب، البیان و التبیین، ج۲، ص۹۰، مکتبه التجاری الکبری، ۱۳۵۱ق.    
۸۰. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۳۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
۸۱. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ص۲۵۸، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
۸۲. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ص۳۳۳، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.    
۸۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۱۹-۵۲۱، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۸۴. مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۲-۳، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
۸۵. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۵۲۸، دارالثقافه، بی‌تا.    
۸۶. یافعی، عبد الله بن اسعد، مراة الجنان و عبرة الیقظان، ج۱، ص۱۵۹، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.    
۸۷. محمد بن عمران مرزبانی، محمد بن عمران، الموشّح فی مآخذ العلماء و الشعراء، ص۱۰۹-۱۱۰، المطبعه السلفیه. طبعه ثانیه، ۱۳۸۵ق.
۸۸. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۲۷۳-۳۷۴، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۸۹. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۱۲۳-۱۲۴، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
۹۰. اسحاق بن ابراهیم، زهر آلاداب و ثمر الالباب، ج۲، ص۱۰۹۳، تصحیح علی محمد بجادی، داراحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
۹۱. ابن‌خلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۹-۲۹۰، القاهره، بی‌تا.
۹۲. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۲، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۹۳. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۲، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۹۴. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۴، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۹۵. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۶، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۹۶. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۲۹۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
۹۷. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۲۱۳، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.    
۹۸. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۳۰۴، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.    
۹۹. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۷۰۷-۷۰۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
۱۰۰. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۲، ص۳۰۷، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.    
۱۰۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۲۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش۴.
۱۰۲. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۳۲، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.
۱۰۳. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، عیون الاخبار، ج۱، ص۲۹۴، دارالکتب المصریه العامه بالقاهره، ۱۳۴۳ق.    
۱۰۴. مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۷، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
۱۰۵. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۱۷-۳۱۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۰۶. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۴۲۶-۴۲۷، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۰۷. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۸، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۱۰۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۵۱، ترجمه آذر تاش آذرنوش، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۷۳.
۱۰۹. مؤلف نامعلوم، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۷، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
۱۱۰. غربال، محمدشفیق، دائره المعارف الاسلامیه المیسّره، ص۱۳۷۰، انتشارات فرانکلین، بی‌تا.
۱۱۱. اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، ص۱۶۴، کتابخانه طهوری، بی‌تا.
۱۱۲. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۲، ص۱۵-۲۰، انتشارات دانشگاه تهران، مهرماه ۱۳۳۹ش.
۱۱۳. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۵۵-۱۲۴، چاپ دوم موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۴ش.
۱۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۷۸-۴۸۰، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۴۳۰-۴۳۲، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۰۳، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۱۷. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۷-۳۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۱۸. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۱۳۴، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۱۹. وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۵۹، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
۱۲۰. برو کلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ج۲، ص‌۲۹۰-۲۹۱، ترجمه‌هادی جزائری بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
۱۲۱. صفوه، احمد زکی، جمهره خطب العرب، ج۱، ص۲۹۸، مکتبه و مطبعه مصطفی بابی، ۱۹۳۳م.
۱۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۰۶، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۲۳. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبداللَّه تستری، ص۳۵۴، تصحیح ایرج افشار، ۱۳۷۳ش.
۱۲۴. ابن‌قتیبه دینوری، عبداللَّه بن مسلم، المعارف، ص۴۳۳، دارالمعارف بمصر، بی‌تا.    
۱۲۵. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۱۰، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ش.    
۱۲۶. یافعی، عبد الله بن اسعد، مراة الجنان و عبرة الیقظان، ج۴، ص۴۱۰، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.    
۱۲۷. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ص۸۰-۸۲، ترجمه احمد بن محمد بن نصر قبادی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.
۱۲۸. وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۶۶، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
۱۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۰۶، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۰۷، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۳۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۴۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.    
۱۳۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶، بیروت، دار صادر.    
۱۳۳. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۷۰۷-۷۰۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۷ش.
۱۳۴. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۵۱-۹۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۳۵. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۶، ص۴۵۵، دارالکتب العربی.    
۱۳۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۹-۵۲۳، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۱۳۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۱۱-۵۲۰، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۳۸. محمود ساداتی، احمد، تاریخ المسلمین فی شبه قاره هند و پاکستانیه و هزاره هند، ص۵۲، طبعة الثالثه، چاپخانه نهضة الشمس، القاهره.
۱۳۹. ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص۳۱۵، بغداد، مکتبه المثنی، ۱۳۰۲ق.
۱۴۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶، بیروت، دار صاد.    
۱۴۱. مجهول المولف، العیون و الحدائق، ج۳، ص۱۹، بغداد، مکتبة المثنی، بی‌تا.
۱۴۲. وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۴۰، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
۱۴۳. ابن‌عبدربه، ابی‌عمر احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۲، ص۲۲۸، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۸ق.
۱۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۱۱، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۴۵. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۲۰-۵۲۱، قاهره، مكتبة النهضة المصريه.    
۱۴۶. وامبری، ارمینوس، تاریخ بخارا، ص۶۶، ترجمه احمد محمود ساداتی، موسسه مصریه العامه، بی‌تا.
۱۴۷. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۴۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.    
۱۴۸. ر. ک زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۲۱-۲۲، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
۱۴۹. زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۱۴۸، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
۱۵۰. زرّین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۳۶۹، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
۱۵۱. عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۲، دارالفکر، ۱۴۲۱ق.    
۱۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۶، ص۵۱۹، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳ش.    
۱۵۳. فرای، ریچارد نلسون، بخارا دست‌آورد قرون وسطی، ص۳۴-۳۸، ترجمه محمود مهدوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی‌تا.
۱۵۴. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۳۴، چاپ دوم موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۴ش.
۱۵۵. مرادزاده، رضا، چگونگی نفوذ و گسترش اسلام در چین، ص۸۸، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲ش.
۱۵۶. گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۴۹-۵۰، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
۱۵۷. گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۵۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
۱۵۸. گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۸۶، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا.
۱۵۹. گیب، ه. ر، فتوحات عرب در آسیای مرکزی، ص۹۰، ترجمه حسین احمدپور، اختر، بی‌تا



• نوروزی، زهرا، مجله تاریخ اسلام، سال۱۳۴۴، ش۲۱، برگرفته از مقاله «زندگى و کارنامه سیاسى قتیبة بن مسلم باهلى‌»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۵/۲۲.



جعبه ابزار