• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مال (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مال: (لَا يَنفَعُ مَالٌ)
مال: به معنى «ثروت و دارايى» و به آنچه در تصرّف كسى باشد اطلاق شده است، اين واژه از مادّه «مول» (بر وزن قول) به معنى «مالدار شدن» گرفته شده است.




به موردی از کاربرد مال در قرآن، اشاره می‌شود:


۱.۱ - مال (آیه ۸۸ سوره شعراء)

(يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ)
(در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‌بخشد.)


۱.۱.۱ - مال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی،
طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان،


۱.۲ - مال (آیه ۴۶ سوره کهف)

(الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيْرٌ أَمَلًا)
(اموال و فرزندان، زينت زندگى دنياست و باقيات صالحات (آثار ماندگار شايسته‌) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخش‌تر است.)


۱.۱.۱ - مال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آيه به منزله نتيجه‌گيرى از مثلى است كه در آيه قبل آورد و حاصلش اين است كه: هر چند كه دل‌هاى بشر علاقه به مال و فرزند دارد و همه، مشتاق و متمايل به سوى آنند و انتظار انتفاع از آن را دارند و آرزوهايشان بر اساس آن دور مى‌زند و ليكن زينتى زودگذر و فريبنده هستند كه آن منافع و خيراتى كه از آن‌ها انتظار مى‌رود ندارند و همه آرزوهايى را كه آدمى از آن‌ها دارد برآورده نمى‌سازند بلكه صد يک آن را واجد نيستند. پس در اين آيه شريفه به‌ طورى كه ملاحظه مى‌فرماييد.


۱.۳ - مال (آیه ۲۰ سوره حديد)

(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)
(بدانيد زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانندبارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى و سرور فرو مى‌برد، سپس خشک مى‌شود به گونه‌اى كه آن را زرد رنگ مى‌بينى؛ سپس تبديل به كاه مى‌شود. آرى دنیا نيز به همين سرعت مى‌گذرد و در آخرت، عذاب شديد است يا آمرزش و رضاى الهى و زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست.)


۱.۱.۱ - مال در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه لعب به معناى بازى نظامدارى است (كه دو طرف بازى به نظام آن آشنايى دارند، مانند الک‌ دولک و نظاير آن) كه اطفال به منظور رسيدن به غرضى خيالى آن را انجام مى‌دهند. و كلمه لهو به معناى هر عمل سرگرم كننده‌اى است كه انسان را از كارى مهم و حياتى و وظيفه‌اى واجب باز بدارد. و كلمه زينت به اصطلاح علم صرف بناى نوع است، يعنى مى‌فهماند كه مثلا فلانى به نوعى مخصوص خود را آراسته و چه بسا منظور از آن وسيله آرايش باشد و به اين منظورش استعمال كنند و آرايش، عبارت از آن است كه چيز مرغوبى را ضميمه چيز ديگرى كنى تا مردم به خاطر جمالى كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند، (مثلا آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات و يا رنگ‌هاى سرخ و سفيدى خود را جلوه دهد و از ضميمه كردن آن‌ها به خود جمالى كسب كند، به طورى كه بيننده مجذوب جمال او شود.)


و تفاخر به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است. و تكاثر در اموال و اولاد به اين معنا است كه شخصى به ديگرى فخر بفروشد كه من مال و فرزند بيشترى دارم. و زندگى دنيا عرضى است زائل و سرابى است باطل كه از يكى از خصال پنجگانه‌ زير خالى نيست:
يا لعب و بازى است، يا لهو و سرگرم كننده، يا زينت است، (كه حقيقتش جبران نواقص درونى خود با تجمل و مشاطه‌گرى است)، يا تفاخر است و يا تكاثر و همه اين‌ها همان موهوماتى است كه نفس آدمى بدان و يا به بعضى از آن‌ها علاقه مى‌بندد، امورى خيالى و زائل است كه براى انسان باقى نمى‌ماند و هيچ يک از آن‌ها براى انسان كمالى نفسانى و خيرى حقيقى جلب نمى‌كند.


و از شیخ بهایی (رحمه اللَّه) نقل شده كه گفته است: اين پنج خصلتى كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودک است حريص در لعب و بازى است و همين كه به حد بلوغ مى‌رسد و استخوان‌بنديش محكم مى‌شود علاقه‌مند به لهو و سرگرمى‌ها مى‌شود و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مى‌پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند، مركب جالب توجهى سوار شود، منزل زيبايى بسازد و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد و بعد از اين سنين به حد كهولت مى‌رسد آن وقت است كه (ديگر به اينگونه امور توجهى نمى‌كند و برايش قانع كننده نيست، بلكه) بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مى‌افتد و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مى‌شود.


۱.۳.۲ - مال در تفسیر نمونه

چنان‌كه در آيه ۴۶ سوره کهف مى‌خوانيم:
(اَلْمٰالُ وَ اَلْبَنُونَ زِينَةُ اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا...)
«مال و فرزندان زيب و زينت حيات دنياست...»
و يا در آيه ۸۸ سوره شعراء آمده است:
«روزى كه مال و فرزندان هيچ سودى نبخشد»
(يَوْمَ لاٰ يَنْفَعُ مٰالٌ وَ لاٰ بَنُونَ‌)
در حقیقت اين دو سرمايه مهم زندگى دنيا، (اموال و نيروهاى انسانى) در روز قيامت كمترين نتيجه‌اى براى صاحبانش نخواهد داشت و به طريق اولى ساير سرمايه‌هاى اين جهان كه در رتبه‌هاى بعد از آن دو قرار دارند سودى نخواهد بخشيد، پس در آن روز سرمايه‌هاى مادى مشكلى را حلّ نمى‌كند.
جمع «مال»، «اموال» است، چنان‌كه در آيه ۲۰ سوره حدید مى‌خوانيم:
«بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل‌پرستى و تفاخر در ميان شما و افزون‌طلبى در اموال و فرزندان است.»
(وَ تَكٰاثُرٌ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ)
به اين ترتيب، غفلت و سرگرمى و تجمل و تفاخر و تكاثر، دوران‌هاى پنجگانه عمر آدمى را تشكيل مى‌دهند.
نخست، دوران كودكى است كه زندگى در هاله‌اى از غفلت و بيخبرى و لعب و بازى فرومى‌رود.
سپس مرحله نوجوانى فرامى‌رسد و سرگرمى جاى بازى را مى‌گيرد و در اين مرحله انسان به دنبال مسائلى است كه او را به خود سرگرم مى‌سازد و از مسائل جدى دور مى‌دارد.
مرحله سوم، مرحله جوانى و شور و عشق و تجمل‌پرستى است، از اين مرحله كه بگذرد
مرحله چهارم فرامى‌رسد و احساسات كسب مقام و فخر در انسان زنده مى‌شود و سرانجام به
مرحله پنجم مى‌رسد و در اين مرحله به فكر افزايش مال و نفرات و جمع ثروت مى‌افتد، مرحله تكاثر اموال تا پايان عمر ادامه دارد.
هرچند بعضى معتقدند كه هر دوره‌اى از اين دوره‌هاى پنجگانه، هشت سال از عمر انسان را مى‌گيرد و مجموعا به چهل سال بالغ مى‌شود.



۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۸.    
۲. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۴۷۸.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۴۷۵.    
۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۸.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۷۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۳۳.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۴.    
۱۰. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۹.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۴۲.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۱۸.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۷۳.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۳۱.    
۱۶. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۴۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۳۲.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۹.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۵، ص۲۶۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۳، ص۳۵۱.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مال»، ج۴، ص۳۶۵.






جعبه ابزار