• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبارزات عملی حضرت ابراهیم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت ابراهیم برای این‌که فکر خفته مردم را بیدار کند، و آن‌ها را از پرستش بت بیزار نماید، طنابی در گردن بت‌ها بست و آن‌ها را در زمین می‌کشانید و فریاد می‌زد: چه کسی این بت‌ها را که سود و زیان ندارند از من می‌خرد.»

فهرست مندرجات

۱ - اظهار محبت آزر به حضرت ابراهیم
۲ - قبول خواسته آزر جهت فروش بت
۳ - مبارزات عملی حضرت ابراهیم با بت پرستی
۴ - گزارش توهین حضرت ابراهیم به بت‌ها به آزر
۵ - تهدید حضرت ابراهیم توسط آزر
۶ - زندانی شدن حضرت ابراهیم
۷ - فرار حضرت ابراهیم از زندان
۸ - مذاکرات رو در روی ابراهیم با نمرود، و محکوم شدن نمرود
       ۸.۱ - مخالفت حضرت ابراهیم با بت پرستی بعنوان یک حادثه بزرگ
       ۸.۲ - آوردن حضرت ابراهیم نزد نمرود
       ۸.۳ - مناظره حضرت ابراهیم بانمرود
۹ - بت شکنی ابراهیم و استدلال او
       ۹.۱ - ناامیدی حضرت ابراهیم از مبارزات علمی
       ۹.۲ - تهدید حضرت ابراهیم به شکستن بتها
۱۰ - حضرت ابراهیم در کمین بتها
       ۱۰.۱ - شکسته شدن بت‌ها در عید نوروز
       ۱۰.۲ - دعوت از حضرت ابراهیم برای رفتن به صحرا
       ۱۰.۳ - پسخ منفی حضرت به دعوت آنها
       ۱۰.۴ - بیماری حضرت ابراهیم
       ۱۰.۵ - وارد شدن حضرت به بتکده
       ۱۰.۶ - مواجهه حضرت ابراهیم با بتها
       ۱۰.۷ - سخن گفتن حضرت ابراهیم با بتها
       ۱۰.۸ - شکستن تمامی بت‌ها
       ۱۰.۹ - سالم نگه داشتن بت بزرگ
       ۱۰.۱۰ - هدف حضرت از سالم نگه داشتن بت بزرگ
       ۱۰.۱۱ - بازگشت مردم به شهر
       ۱۰.۱۲ - مواجهه مرده با بتهای شکسته
       ۱۰.۱۳ - مناظره حضرت ابراهیم از زبان قرآن
۱۱ - گفتگوی نمرود با آزر
۱۲ - گفتگوی نمرود با مادر حضرت ابراهیم
۱۳ - گفتگوی نمرود با حضرت ابراهیم
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


آزر با این‌که ابراهیم را از یکتا پرستی منع می‌کرد، ولی وقتی که چشمش به چهره ملکوتی ابراهیم می‌افتاد، محبتش نسبت به او بیش‌تر می‌شد، از آن‌جا که آزر رئیس کارخانه بت سازی بود،


روزی چند بت به ابراهیم داد تا او آن‌ها را به بازار ببرد و مانند سایر برادرانش آن‌ها را به مردم بفروشد، ابراهیم خواسته آزر را پذیرفت، آن بت‌ها را همراه خود به طرف میدان و بازار آورد،


حضرت ابراهیم برای این‌که فکر خفته مردم را بیدار کند، و آن‌ها را از پرستش بت بیزار نماید، طنابی در گردن بت‌ها بست و آن‌ها را در زمین می‌کشانید و فریاد می‌زد: «مَنْ یشْتَرِی مَنْ لا یضُرُّهُ وَ لاینْفَعُهُ؛ چه کسی این بت‌ها را که سود و زیان ندارند از من می‌خرد.»
سپس بت‌ها را کنار لجنزار و آبهای جمع شده در گودال‌ها آورد و در برابر چشم مردم، آن‌ها را در میان لجن و آب آلوده می‌انداخت و بلند می‌گفت: «آب بنوشید و سخن بگویید!!»
به این ترتیب عملاً به مردم می‌فهمانید که: «بت‌ها شایسته پرستش نیستند، به هوش باشید و از خواب غفلت بیدار شوید و به خدای یکتا و بی‌همتا متوجه شوید، و در برابر این بتهای ساختگی و بی‌اراده که سود و زیانی ندارند سجده نکنید مگر عقل ندارید، مگر انسان نیستید، چرا آن همه ذلّت ، چرا و چرا؟!» آن‌ها را نزد آزر آورد و به او گفت: «این بت‌ها را کسی نمی‌خرد، در نزد من مانده‌اند و باد کرده‌اند.»


فرزندان آزر توهین ابراهیم به بت‌ها را به آزر خبر دادند،


آزر ابراهیم را طلبید و او را سرزنش و تهدید کرد و از خطر سلطنت نمرود ترسانید.


ولی ابراهیم به تهدیدهای آزر، اعتنا نکرد. آزر تصمیم گرفت ابراهیم را زندانی کند، تا هم ابراهیم در صحنه نباشد و هم زندان او را تنبیه کند، از این رو ابراهیم را دستگیر کرده و در خانه‌اش زندانی کرد و افرادی را بر او گماشت تا فرار نکند.


ولی طولی نکشید که او از زندان گریخت و به دعوت خود ادامه داد و مردم را از بت و بت پرستی بر حذر داشته و به سوی توحید فرا می‌خواند.
[۳] تفسیر جامع، سید محمد ابراهیم بروجردی، ج۲، ص۲۲۴..





۸.۱ - مخالفت حضرت ابراهیم با بت پرستی بعنوان یک حادثه بزرگ

آوازه مخالفت ابراهیم با طاغوت پرستی و بت پرستی در همه شکلهایش در همه جا پیچید، و به عنوان یک حادثه بزرگ در رأس اخبار قرار گرفت،

۸.۲ - آوردن حضرت ابراهیم نزد نمرود

نمرود که از همه بیش‌تر در این باره، حسّاس بود فرمان داد بی‌درنگ ابراهیم را به حضورش بیاورند، تا بلکه از راه تطمیع و تهدید، قفل سکوت بر دهان او بزند، ابراهیم را نزد نمرود آوردند.

۸.۳ - مناظره حضرت ابراهیم بانمرود

نمرود بر سر ابراهیم فریاد زد و پس از اعتراض به کارهای او گفت:
«خدای تو کیست؟»
ابراهیم: خدای من کسی است که مرگ و زندگی در دست اوست.
نمرود از راه سفسطه و غلط اندازی وارد بحث شد، و گفت: «ای بی خبر! این که در اختیار من است، من زنده می‌کنم و می‌میرانم، مگر نمی‌بینی مجرم محکوم به اعدام را آزاد می‌کنم، و زندانی غیر محکوم به اعدام را اگر بخواهم اعدام می‌نمایم.»
آن گاه دستور داد یک شخص اعدامی را آزاد کردند، و یک نفر غیر محکوم به اعدام را اعدام نمودند.
ابراهیم بی‌درنگ استدلال خود را عوض کرد و گفت: تن‌ها زندگی و مرگ نیست بلکه همه جهان هستی به دست خدا است، بر همین اساس، خدای من کسی است که صبحگاهان خورشید را از افق مشرق بیرون می‌آورد و غروب، آن را در افق مغرب فرو می‌برد، اگر راست می‌گویی که تو خدای مردم هستی، خورشید را به عکس از افق مغرب بیرون آر، و در افق مشرق، فرو بر.
نمرود در برابر این استدلال نتوانست غلط اندازی کند، آن چنان گیج و بهت زده شد که از سخن گفتن درمانده گردید. نمرود دید اگر آشکارا با ابراهیم دشمنی کند، رسوائیش بیش‌تر می‌شود، ناچار دست از ابراهیم کشید تا در یک فرصت مناسب از او انتقام بگیرد، اما جاسوسان خود را در همه جا گماشت تا مردم را از تماس با ابراهیم بترسانند و دور سازند.
[۵] قصص قرآن، صدر بلاغی، ج۱، ص۵۸.
بعضی این واقعه را بعد از حادثه آتش آورده‌اند.




۹.۱ - ناامیدی حضرت ابراهیم از مبارزات علمی

ابراهیم از راههای گوناگون با بت پرستی مبارزه کرد، ولی بیانات و مبارزات ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ در آن تیره بختان لجوج اثر نکرد، از طرفی دستگاه نمرود برای سرگرم کردن مردم و ادامه سلطه خود هرگز نمی‌خواست که مردم از بت پرستی دست بردارند.

۹.۲ - تهدید حضرت ابراهیم به شکستن بتها

ابراهیم در مبارزه خود مرحله جدیدی را برگزید و با کمال قاطعیت به بت پرستان و نمرودیان اخطار کرد و چنین گفت:
«وَ تَاللَّهِ لَاَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ اَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ؛ به خدا سوگند در غیاب شما نقشه‌ای برای نابودی بتهایتان می‌کشم.»




۱۰.۱ - شکسته شدن بت‌ها در عید نوروز

ابراهیم همچنان در کمین بت‌ها بود تا روز عید نوروز فرا رسید، در میان مردم بابِل رسم بود که هر سال روز عید نوروز ( امام صادق ـ علیه‌السلام ـ فرمود: روزی که ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ بت‌ها را شکست، عید نوروز بود) شهر را خلوت می‌کردند و برای خوش گذرانی به صحرا و کوه و دشت و فضاهای آزاد دیگر می‌رفتند، آن روز مردم شهر را خلوت کردند، نمرود و اطرافیانش نیز از شهر بیرون رفتند،

۱۰.۲ - دعوت از حضرت ابراهیم برای رفتن به صحرا

حتی ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ را نیز دعوت کردند که با آن‌ها به خارج از شهر برود و در جشن آن‌ها شرکت کند،

۱۰.۳ - پسخ منفی حضرت به دعوت آنها

ولی ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ در پاسخ دعوت آن‌ها گفت: «من بیمار هستم»

۱۰.۴ - بیماری حضرت ابراهیم

ابراهیم از نظر بدنی بیمار نبود، ولی وقتی که می‌دید مردم، غرق در فساد و هوسبازی و بت پرستی هستند، از نظر روحی کسل و ناراحت بود، و منظور او از این‌که گفت: «من بیمارم» یعنی روحم کسل است.

۱۰.۵ - وارد شدن حضرت به بتکده

وقتی که شهر کاملاً خلوت شد، ابراهیم اندکی غذا و یک تبر با خود برداشت و وارد بتکده شد،

۱۰.۶ - مواجهه حضرت ابراهیم با بتها

دید مجسمه‌های گوناگون زیادی در کنار هم چیده شده و با قیافه‌هایی مختلف، اما بدون هر گونه حرکت و توان، در جایگاه‌ها قرار دارند،

۱۰.۷ - سخن گفتن حضرت ابراهیم با بتها

ابراهیم غذا را به دست گرفت و کنار هر یک از بت‌ها رفت و گفت: «از این غذا بخور و سخن بگو».

۱۰.۸ - شکستن تمامی بت‌ها

وقتی که آن بت پاسخ نمی‌داد، ابراهیم با تبری که در دست داشت، ‌ بر دست و پای بت می‌زد و دست و پای آن بت را می‌شکست، ابراهیم با همه بت‌هایی که در آن بتکده بودند، همین کار را کرد، و فضای وسط بتخانه از قطعه‌های بتهای شکسته پر شد.

۱۰.۹ - سالم نگه داشتن بت بزرگ

ولی ابراهیم به بت بزرگ حمله نکرد و او را سالم گذاشت، و تبر را بر دوش او نهاد،

۱۰.۱۰ - هدف حضرت از سالم نگه داشتن بت بزرگ

ابراهیم از این کار، منظوری داشت، منظورش این بود که در آینده از همین راه، استدلال دشمن شکن بسازد و دشمن را محکوم نماید.

۱۰.۱۱ - بازگشت مردم به شهر

مراسم عید کم کم پایان یافت و بت پرستان گروه گروه به شهر بازگشتند، رسم بود پس از بازگشت، نخست به بتکده بروند و مراسم شکرگزاری را به جای آورند و سپس به خانه‌هایشان باز گردند.

۱۰.۱۲ - مواجهه مرده با بتهای شکسته

گروه اول وقتی که وارد بتخانه شد با منظره عجیبی روبرو گردید، گروه‌های بعدی نیز وارد شدند، و همه در وحشت و بهت زدگی فرو رفتند، ‌فریاد‌ها و نعره‌هایشان برخاست، هر کسی سخنی می‌گفت...

۱۰.۱۳ - مناظره حضرت ابراهیم از زبان قرآن

در این جا دنباله داستان را از زبان قرآن (آیه ۵۸ تا ۶۷ سوره انبیاء ) بشنویم:
ابراهیم همه بت‌ها جز بزرگشان را قطعه قطعه کرد، شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند).
(هنگامی که آن‌ها منظره بت‌ها را دیدند) گفتند: شنیده‌ایم نوجوانی از بت‌ها سخن می‌گفت: که به او ابراهیم می‌گویند.
جمعیت گفتند: او را در برابر دیدگان مردم بیاورند، ‌ تا گواهی دهد.
(هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند) گفتند: «آیا تو این کار را با خدایان ما کرده‌ای، ‌ای ابراهیم؟»
ابراهیم در پاسخ گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است، از او بپرسید اگر سخن می‌گوید!»
بت پرستان به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید».
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند (و حکم وجدان را به کلی فراموش کردند) و به ابراهیم گفتند: «تو می‌دانی که بت‌ها سخن نمی‌گویند.»
(این جا بود که ابراهیم پتک استدلال را به دست گرفت و بر مغز بت پرستان کوبید، و به آنها) گفت: آیا غیر از خدا چیزی را پرستش می‌کنید که نه کمترین سودی برای شما دارد، ‌ و نه زیانی به شما می‌رساند (نه امیدی به سودشان دارید و نه ترسی از زیانشان).
افّ بر شما و بر آن چه جز خدا می‌پرستید! آیا اندیشه نمی‌کنید (و عقل ندارید)


روایت شده: به نمرود گفته شد، ابراهیم پسر آزر، بت‌ها را شکسته است، نمرود آزر را طلبید و به او گفت: «به من خیانت کردی و وجود این پسر (ابراهیم) را از من پوشاندی.» آزر گفت: «پادشاها! من تقصیری ندارم، مادرش او را پوشانده و نگهداری کرده است و او مدعی است که استدلال و حجت دارد.»


نمرود دستور داد، مادر ابراهیم را حاضر کردند، و به او گفت: «چرا وجود این پسر را از ما پوشاندی که با خدایان ما چنین کرد؟!»
مادر گفت: «ای شاه! من دیدم تو رعیت و ملّت خودت را می‌کشی و نسل آن‌ها به خطر می‌افتد، با خود گفتم این پسر را برای حفظ نسل نگه دارم، اگر این پسر همان بود (که واژگونی سلطنت تو به دست او است) او را تحویل می‌دهم تا کشته گردد، و کشتن فرزندان مردم پایان یابد، و اگر این پسر او نیست، ‌برای ما یک نفر پسر باقی بماند، اینک که برای تو ثابت شده که این پسر همان است، در اختیار تو است هر کاری می‌کنی انجام بده.»


نمرود گفتار مادر ابراهیم را پسندید، و او را آزاد کرد سپس خودش شخصاً با ابراهیم در مورد شکسته شدن بت‌ها سخن گفت، هنگامی که ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ گفت: بت بزرگ، بت‌ها را شکسته است.» نمرود به جای این‌که استدلال نیرومند ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ را بپذیرد، درباره مجازات ابراهیم با اطرافیان خود به مشورت پرداخت، اطرافیان گفتند: «ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید».
منابع
۱) بحارالانوار، ‌علامه مجلسی؛
۲) تفسیر جامع، سید محمد ابراهیم بروجردی؛
۳) قصص قرآن، صدر بلاغی؛


۱. بحارالانوار، ‌علامه مجلسی، ج۱۲، ص۳۱    
۲. بحارالانوار، ‌علامه مجلسی، ج۱۲، ص۳۱.    
۳. تفسیر جامع، سید محمد ابراهیم بروجردی، ج۲، ص۲۲۴..
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.    
۵. قصص قرآن، صدر بلاغی، ج۱، ص۵۸.
۶. بحارالانوار، ‌علامه مجلسی، ج۱۲، ص۳۴.    
۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۷.    
۸. بحارالانوار، ‌علامه مجلسی، ج۱۲، ص۴۳.    
۹. صافات/سوره۳۷، آیه۸۷.    
۱۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۸.    
۱۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۰.    
۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۱.    
۱۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۲.    
۱۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۴.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۵.    
۱۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۶.    
۱۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۷.    
۱۹. بحارالانوار، ‌علامه مجلسی، ج۱۲، ص۳۲    



دانشنامه بزرگ اسلامی، اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مبارزات عملی حضرت ابراهیم»، شماره۵۲.    



جعبه ابزار