محمدحسن فروزانفر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدحسن فروزانفر، دانشمندی نکته سنج، استادی محقق و مدرسی بینظیر بود، وی شارح بزرگ مثنوی، معرف ممتاز
مولانا جلالالدین رومی، مطلع کم مانند در تصوف اسلامی و آشنای واقعی به رموز ادبیات فارسی بود.
محمدحسن در
سال ۱۲۸۲ش متولد شد، پدر، وی را «عبد الجلیل» نام نهاد، ولی هنگامی که در دوره پادشاهی
رضا شاه بر طبق قانونی مقرر گردید برای همه ایرانیان شناسنامه صادر شود و هرکس برای خود نام خانوادگی برگزیند، وی لقب «بدیع الزمان» را که ظاهرا قوام السلطنه، والی خراسان به او اعطاء کرده بود، به عنوان «نام» خود برگزید و «فروزانفر» را به عنوان «نام خانوادگی».
فروزانفر، از کودکی به شیوه سنتی معمول در آن روزگار، به تحصیل پرداخت؛ بدین ترتیب که «مقدمات» را در زادگاهش نزد
پدر و برادر خود آموخت و بیشتر
قرآن مجید را از بر کرد، اما این «مقدمات» از آن گونه بود که چون در نوجوانی- در حدود ۱۳ یا ۱۶ سالگی- به
مشهد رفت و به همراه پدر در جمع شاعران و سخن شناسان خراسان قدم نهاد، قصیدههای فارسی و عربی خود را برای آنان خواند و مایه شگفتی حاضران گردید.
وی
نویسنده، استاد دانشگاه،
محقق، مصحح،
مترجم و
شاعر معاصر است که در روستای بشریه از توابع
طبس خراسان در خانوادهای اهل
علم به دنیا آمد. نسب وی به
ملا احمد تونی، از علمای عصر شاهعباس، میرسید.
محمدحسن مقدمات علوم قدیمه را در زادگاه خود آموخت و در ۱۳۳۸ق به
مشهد رفت و محضر
ادیب نیشابوری را درک کرد و
ادب و
منطق را نزد او خواند
و مدتی نزد
میرزا حسین سبزواری تلمذ کرد و اصول و بعضی از مباحث
فقه را از
حاج شیخ مرتضی آشتیانی فراگرفت.
وی در مشهد، به حوزه درس
ادیب نیشابوری (متوفای ۱۳۰۴ ش) که بزرگترین مرکز ادبی خراسان و شاید هم سراسر
ایران آن روزگار بود، راه یافت و در کمترین سن و سال، نسبت به اقران خویش بیشترین درخشش و امتیاز را داشت و با اینکه حوزه درس ادیب، آراسته به وجود بسیاری استعدادهای ممتاز عصر بود، باز فروزانفر سرآمد جمله هم درسان خویش بود؛ چه در شاعری و چه در آگاهی از ادبیات فارسی و عربی. او به موازات درس ادیب، از دروس مدرسین عالی مقام «سطح» در مشهد نیز بهره مند گردید.
وی در ۱۳۴۲ق به تهران آمد، و یک دوره شرح«اشارات» و «شفا» و «کلیات قانون» را نزد میرزا طاهر تنکابنی خواند و نزد آقا حسین نجمآبادی تحصیل فقه و
اصول کرد. وی قسمت الهیات کتاب «
اسفار» را نزد آقا میرزا مهدی آشتیانی، و «شرح چغمینی» را نزد ادیب پیشاوری فراگرفت. فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با ادیب پیشاوری و
شمسالعلمای گرکانی و
میرزا لطفعلی صدرالافاضل و
میرزا رضاخان نائینی و شاهزاده افسر و
ذکاءالملک فروغی و
علامه محمد قزوینی مانوس و محشور بود.
در ۱۳۰۵ش به جای شمسالعلمای گرکانی در مدرسه
دارالفنون به تدریس فقه و اصول مشغول شد و در ۱۳۰۶ش معلم منطق در
مدرسهحقوق شد و سال بعد معلم
زبان عربی و
منطق و از ۱۳۰۸ش استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی شد.
پس از تاسیس دانشکدهی علوم معقول و منقول به سمت معاونت آنجا انتخاب و ریاست مؤسسه
وعظ و
خطابه را به عهده داشت.
از ابتدای تاسیس دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات فارسی شد. وی سمتهای متعددی در دانشکدههای مختلف داشت. (از جمله ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی)
فروزانفر سفرهای متعدد به خارح کشور کرد. از جمله، به دعوت دانشگاه بیروت برای تاسیس کرسی
زبان فارسی، به لبنان و برای مشارکت در کنگره اسلامی پاکستان، به لاهور و برای بازدید از مؤسسات فرهنگی و خاورشناسی و زیارت مزار مولانا جلالالدین رومی و دیدار از کتابخانههای علمی، به ترکیه نیز
سفر کرد.
وی دانشمندی نکته سنج، استادی محقق و مدرسی بینظیر بود. فروزانفر شارح بزرگ مثنوی، معرف ممتاز مولانا جلالالدین رومی، مطلع کم مانند در تصوف اسلامی و آشنای واقعی به رموز ادبیات فارسی بود.
به عقیده آنه ماری شیمل، ایران شناس آلمانی و استاد دانشگاه بن، بسیاری از دانشمندان بزرگ، در قرون گذشته و حال، در راه نشر افکار و آثار مولانا خدمت کردهاند و در این زمان،
عشق مولوی در تحقیقات و تدقیقات بدیعالزمان فرزوانفر به صورت کامل منعکس است و همه خاور شناسان غرب و شرق و عاشقان مولانا از آن محقق بزرگوار سپاسگذارند.
فروزانفر سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۹ش و در سن ۷۱ سالگی بر اثر سکته قلبی در
تهران درگذشت.
سه چهار سالی از ورود فروزانفر به تهران نگذشته بود که وی با توجه به نیاز
زمان، به تالیف کتاب پرداخت؛ چنان که نخست، در سال ۱۳۰۶ ش، منتخبات
شاهنامه فردوسی را در ۷۲ صفحه منتشر ساخت. شهرت او به حدی رسیده بود که در سال ۱۳۰۷ ش، کمیسیون معارف (وزارت فرهنگ بعد) از وی خواست تا کتابی در شرح احوال و منتخب اشعار شاعران- با ضوابطی خاص- در چهار مجلد تالیف کند که او جلد اول و دوم آن را به نام سخن و سخنوران به چاپ رسانید (جلد اول، در ۱۳۰۸ و جلد دوم، در ۱۳۱۲).
از دیگر آثار او میتوان به عناوین ذیل اشاره کرد:
از بدیع الزمان فروزانفر، تعدادی مقاله تحقیقی نیز باقی مانده است که با آنکه سالها از نگارش آنها میگذرد، هنوز تازگی خود را از دست ندادهاند. وی در عالم
شعر نیز شاعری توانا بود، ولی هرگز نخواست به عنوان «شاعر» شناخته شود. او به حق، محققی توانا بود و آثارش از جمله در زمینه ادبیات و
تصوف در دوران اسلامی، همه شاهد صادقی است بر این مدعا.
فروزانفر از نظر معتقدات دینی، مسلمانی بود با احاطه کامل به علوم اسلامی، از
قرآن و
تفسیر و
حدیث و
کلام و... و در ضمن، عمیقا آشنا با حقایق تصوف و عرفان و به دور از هرگونه سخت گیری و تعصب.
پس از ورود به
تهران، نخست به تدریس در دبیرستان و دارالمعلمین عالی پرداخت و پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، در دوران رضا شاه، به استادی زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات آن دانشگاه برگزیده شد و از آن
سال تا سال ۱۳۴۶ که بازنشسته شد، در دانشکدههای ادبیات و علوم معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی بعد) تدریس کرد.
از آثار بر جای مانده از وی میتوان به: «منتخبات شاهنامه»؛ «سخن و سخنوران»؛ «منتخبات ادبیات فارسی»؛ «رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد»؛ «تاریخ ادبیات ایران»؛ «فرهنگ تازی به فارسی»؛ «خلاصهی مثنوی»؛ «دستور زبان فارسی»؛ «شرح مثنوی شریف»؛ تصحیح «فیه مافیه»؛ «زندهی بیدار (حی بن یقظان)»، ترجمه؛ «قدیمترین اطلاع از زندگی
خیام»؛ «احادیث مثنوی»؛ تصحیح «
کلیات شمس» یا «دیوان کبیر» اشاره نمود.
وی بیتردید نامدارترین استاد ادب فارسی در دانشگاههای
ایران بود. فروزانفر در ضمن تدریس، سالیان دراز ریاست دانشکده علوم معقول و منقول را به عهده داشت. یک دوره نیز به عنوان سناتور انتصابی به
مجلس سنا رفت و پس از بازنشستگی، به ریاست کتابخانه سلطنتی ایران منصوب گردید و دو سه سالی بعد، در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۴۹ در تهران درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «خاندان احمدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۰۳. نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.