• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مزاح پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مزاح به معنی شوخی و در مقابل جدی است و بیشتر لغویون لغت "دعب" را که هم معنی "مزح" است تبیین و تشریح نموده‌اند.



مزاح به معنی شوخی و در مقابل جدی است. این لغت در معاجم لغت کمتر به کار رفته و توضیح داده شده است و بیشتر لغویون لغت "دعب" را که هم معنی "مزح" است تبیین و تشریح نموده‌اند.
کلمه مزاح یا مشتقات آن در قرآن به کار نرفته‌اند. حتی کلمه "دعب" و مشتقات آن هم که مترادف مزاح می‌باشند نیز در قرآن کاربردی ندارد.
در ا صطلاح هم مزاح همان شوخی و خوش طبعی به حساب می‌آید، البته با شرایط خاص خود که حدودی دارد و چنانچه از حدود خود خارج شود نه تنها کسالت را برطرف نمی‌کند؛ بلکه موجب پدید آمدن برخی از مشکلات نیز خواهد شد.
به جرات می‌توان گفت که مزاح یکی از مصادیق بارز حسن خلق است همچنانکه در تعریف حسن خلق گفته‌اند: «حسن ‌خلق، عبارت است از خوش‌ رویی، خوش ‌رفتاری، حُسن‌ معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران».
بنابراین باید گفت از موضوع‌های مرتبط با حسن ‌خلق، موضوع مزاح است. البته شوخی به‌اندازه‌ای که موجب زدودن‌ اندوه از دل مومن و شاد کردن او باشد و به گناه، زیاده‌روی، جسارت و سخنان زشت نیانجامد، پسندیده است. سخنان پیشوایان دین در این باره مبیّن همین امر است. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «اِنّی‌لَاَ‌مْزَحُ‌وَ‌لا‌اَقُولُ‌اِلاّ‌حَقّاً؛ من شوخی می‌کنم؛ ولی جز سخن حق نمی‌گویم».
[۴] مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ص۱۳۳.

همچنین از ایشان نقل شده که فرمودند: «خداوند، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راستگو باشد، مؤاخذه نمی‌کند».
[۵] پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ح ۱۶۰.

به مقتضای آداب و تعالیم جامع اسلام و سنت گرامی‌پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مزاح و شوخی تا زمانی که با گناه دیگری مانند تحقیر، تمسخر، افترا و... همراه نباشد، بلکه صرفاً جهت مسرور نمودن برادر دینی باشد کاری است پسندیده و مطلوب.
در روایت دیگری آمده که: «کان‌رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یداعب‌الرجل‌یرید‌ان‌یسره‌» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با انسان به قصد آن که شادمانش سازد شوخی می‌کرد.
نکته قابل دقت این است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) خود مزاح را آغاز می‌کرد و برآن بود تا بدین وسیله سرور و نشاط را در یارانش زنده نگه دارد.



رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضمن سفارش کردن یاران خویش به شوخ طبعی و مزاح، خود نیز با آنان شوخی می‌کرد؛ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید:
(کان‌رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لَیسُرُّ‌الرَُّجلَ‌مِنْ‌اَصْحابِهِ‌اِذا‌رَاهُ‌مَغْمُوماً‌بالمُداعِبَةِ‌وکانَ‌یقُولُ‌اِنَّ‌اللّهَ‌یبْغِضُ‌الْمُغَبَّسَ‌فی‌وَجْهِ‌اخیهِ؛
پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگاه مردی از اصحابش را غمگین می‌یافت او را با شوخی خرسند می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند دشمن دارد کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد).
در سیره آن حضرت هم آمده که رسول گرامی‌با وجود آن هیبت و متانت و عظمت الهی که در وجود او تجلی داشت، همواره لبخندی برلب داشت و گاهی با اصحاب خود شوخی نموده و با آن‌ها به گفت و شنود می‌پرداخت. امام صادق (علیه‌السّلام) در قسمتی از پاسخ به سوال یکی از یارانش که پرسیده بود (آیا رسول خدا با کسی مزاح می‌کرد) فرمود: «از رافت و مهر آن حضرت این بود که با اصحاب خود مزاح می‌کرد تا عظمت و بزرگیش دل آنان را نگیرد و بتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را بر زبان آورند» و سپس فرمود: «رسول اکرم زمانی که یکی از اصحاب را غصه‌دار می‌دید با مزاح و شوخی کردن او را مسرور می‌نمود و می‌فرمود: «خداوند کسی را که به ترش رویی با برادرانش روبرو شود دشمن دارد».
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با یاران خود در فضایی مملو از وقار و متانت بودند و هرگز اجازه نمی‌دادند تا حقایق و مسائل مهم و جدی با شوخی و مزاح مورد اهانت قرار گیرد و می‌فرمودند: «تفریح کنید و سرگرمی‌داشته باشید زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».




۳.۱ - شوخی آری کلام قبیح نه

پسندیده بودن مزاح، دلیل تجویز جسارت و بی‌ادبی نیست. هنگام شوخی، نباید سخنان زشت و دور از اخلاق اسلامی‌ بر زبان انسان جاری شود؛ زیرا به تعبیر امام علی علیه‌السلام: «سلاح‌اللِّئامِ‌قُبْحُ‌الْکَلامِ؛ زشت‌ گویی، شیوه فرومایگان است».


۳.۲ - رعایت حدود برای جلوگیری از گستاخی دیگران

از روایات بدست می‌آید که شوخی‌ای مناسب آن است که در آن دشنام و ناسزا نباشد ایجاد بغض و کینه نکند و در شوخی اعتدال رعایت شود. شوخی به صورت کسب و کار قرار نگیرد و موجب پرده دری و بی‌حیایی و پررویی دیگران نشود؛ زیرا صادق آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «شوخی که باعث گستاخی و پرورویی مردم نسبت به تو شود آن را به جا نیاور».
شخصی به نام یونس شیبانی می‌گوید: «امام صادق (علیه‌السّلام) از من پرسید: «مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار‌اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید؛ زیرا مزاح کردن،[۸]     حسن ‌خلق است و تو می‌توانی به وسیله آن، برادر دینی‌ات را شادمان کنی. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز با افراد شوخی می‌کرد و منظورش، شاد کردن دل آنان بود».




۴.۱ - از بین رفتن آبرو

شوخی کردن بدون رعایت حد و مرزهای آن، آفاتی درپی‌دارد. از جمله سبب ریختن آبروی انسان می‌شود. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «اَلْمِزاحُ‌تَذْهَبُ‌بِماءِ‌الْوَجْهِ؛ شوخی، آبرو را از بین می‌برد.»


۴.۲ - ایجاد کینه

همچنین ممکن است شوخی موجب کینه‌توزی شود، چنان که امام علی (علیه‌السلام) در این باره فرمود: «اَلْمِزاحُ‌تُورِثُ‌الضَّغائِنَ؛ شوخی، کینه‌ها را درپی‌دارد».


۴.۳ - از بین رفتن نور ایمان

از سوی دیگر، شوخی زیاد نور ایمان را از دل می‌برد و خنده زیاد، آدمی‌ را از یاد خدا و آخرت غافل می‌سازد. در حدیثی از امام کاظم (علیه‌السلام) آمده است: «اِیّاکَ‌وَ‌الْمِزاحَ‌فَاِنَّهُ‌یَذْهَبُ‌بِنُورِ‌ایمانِکَ؛ از شوخی بپرهیز که نور ایمان را از دلت می‌برد.»


۴.۴ - کوچک شدن شخصیت انسان

کلام آخر اینکه زیاده‌روی در مزاح، شخصیت آدمی‌ را خدشه‌دار می‌کند. امام علی (علیه‌السلام) در هشداری ارزنده می‌فرماید: «افَةٌ‌الْهَیْبَتهِ‌الْمِزاحُ؛ شوخی، آفت هیبت است».


۴.۵ - نشانه حماقت

در عین حال پیامبر اسلام و اولیای معصوم، زیاده‌روی در مزاح را همواره نکوهش کرده و آن را نشانه جهالت، حماقت و پستی دانسته‌اند. حضرت علی (علیه‌السلام) در این سخن کوتاه به این حقیقت اشاره می‌کند: «مَنْ‌کَثُرَ‌مِزاحُهُ‌اسْتُحْمِقَ،‌ من‌کَثُرَ‌مِزاحُهُ‌استُجْهِلَ، مَنْ‌کَثُرَ‌مِزاحُهُ‌استُرْذِل».
هر کس شوخی‌اش بسیار شود، احمق می‌شود. کسی که شوخی‌اش بسیار شود، نادان می‌شود. هر کس شوخی‌اش افزون شود، فرومایه می‌شود.
هدف مزاح باید برای شاد کردن دل دیگران باشد. بنابراین، اگر با شوخی کردن، دیگران را برنجانیم یا کسی را مسخره کنیم، این شوخی، ممنوع و نکوهیده است و چه بسا موجب کنیه‌توزی و دشمنی میان دوستان می‌گردد. امام علی (علیه‌السلام) در این باره فرمود: «لِکُلِّ‌شَیْ‌ءٍ‌بَذْرٌ‌وَ‌بَذْرُ‌الْعَداوَةِ‌الْمِزاحُ؛ برای هر چیزی، بذری است و بذر دشمنی، مزاح است».


۴.۶ - شناخته نشدن جدی از شوخی

نکته دیگر اینکه مزاح نباید برای انسان به صورت یک عادت همیشگی درآید، به گونه‌ای که همواره دنبال بهانه‌ای باشد تا با کسی شوخی کند؛ زیرا این صفت، تصویر زننده‌ای از انسان، در ذهن مردم ایجاد می‌کند، به گونه‌ای که مردم، او را شخصی دلقک و بذله‌گو تصور می‌کنند و میان شوخی‌ها و موضع‌گیری جدّی او فرقی نمی‌گذارند. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در کلام دیگری می‌فرماید: «مَنْ‌جَعَلَ‌دَیْدَنَهُ‌الْهَزلَ‌لَمْ‌یُعْرَفْ‌جِدُّهُ؛ هر کس شوخی را عادت خود قرار دهد، موضع جدّی او شوخی‌هایش باز     شناخته نمی‌شود».



نمونه‌های زیر بخشی از لطایفی است که از آن حضرت ثبت شده و به دست ما رسیده است، بخوانید:


۵.۱ - آرام تر برو که بلورها نشکنند

در یکی از مسافرت‌ها، غلام سیاه و خوش صدایی به نام «انجشه‌» همراه حضرت بود که به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آواز ویژه تند رفتن شتران ‌می‌خواند و در آن کاروان برخی از زنان پیامبر و ام‌سلیم نیز حضور داشتند. انس می‌گوید: حضرت گاهی با انجشه شوخی می‌کرد و می‌فرمود:
«رویدا‌یا‌انجشه‌لا‌تکسر‌القواریر (یعنی‌النساء.»
انجشه! قدری آرام تر بران تا بلورها خرد نشود. (یعنی زنان آزار نبینند).
[۱۷] معزی، اسماعیل، جامع احادیث الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۸.



۵.۲ - پیر زن‌ها به بهشت نمی‌روند

روزی پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پیرزنی از طایفه اشجع فرمود: ای‌اشجعیه! بدان هرگز پیر زن داخل بهشت نمی‌گردد.
پیر زن از شنیدن این حرف‌ اندوهگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلال ‌فرمود: سیاه چهرگان هم به بهشت نم‌ی‌روند. بلال نیز مانند پیر زن‌ اندوهگین گشت. عباس، عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بر آن‌ها گذشت و پس از آگاهی ‌از حالشان، ماجرا را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگفت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: پیرمردها هم به بهشت گام نمی‌نهند. آنگاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هر سه را طلبید و فرمود: «خداوند اینان را با بهترین شکل ظاهری داخل بهشت می‌گرداند». سپس فرمود: «خداوند آن‌ها را در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت می‌سازد».
[۱۸] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۶ ص۲۷۸.



۵.۳ - او همان نیست که در چشمانش سفیدی هست

ابن شهرآشوب می‌نویسد: روزی آن حضرت به زنی که از همسرش سخن‌ می‌گفت، فرمود: آیا او همان نیست که در چشمانش سفیدی است؟ زن‌ بلافاصله گفت: نه. آنگاه به خانه رفته، ماجرا را برای شوهرش بازگفت. او که دریافته بود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مزاح کرده است. به همسرش‌ گفت: آیا نمی‌بینی سفیدی چشمم از سیاهی‌اش زیادتر است؟
[۱۹] ابن رشد، محمد بن احمد، الشرح الکبیر، ج۸، ص۴۵۳.



۵.۴ - مرا به هشت گردو فروختند

روزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به همراه بلال، از کوچه‌ای می‌گذشتند. بچه‌ها مشغول بازی بودند. بچه‌ها تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند: همان طور که حسن (علیه‌السلام) و حسین (علیه‌السلام) را بر شانه‌ی‌تان سوار می‌کنید، ما را هم بر شانه‌ خود سوار کنید. بچه‌ها هر یک گوشه‌ای از دامن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می‌کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند: «ای بلال! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه‌ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت. پیامبر، هشت گردو را بین بچه‌ها تقسیم کرد و بدین ترتیب، خود را از دست بچه‌ها رها کردند و به همراه بلال، به راه‌شان ادامه دادند. در راه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم، یوسف صدیق را رحمت کند. او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند»!
[۲۰] تبريزي خياباني، علي، وقایع الایام، ج۳ ص۶۹۰




۱. ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، ج‌۲، ص۵۹۳.    
۲. المزاح طریحی، شیخ فخرالدین، مجمع البحرین، ج‌۲، ص۵۶.    
۳. المِزاحُ ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، ج۱ ص۳۷۶.    
۴. مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ص۱۳۳.
۵. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ح ۱۶۰.
۶. ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، ج‌۱، ص۳۷۶ ‌.    
۷. طباطبایی، سیدمحمد حسین، سنن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۱۲۸.    
۸. اربلی، ابن ابی فتح، کشف الغمة، ج۲، ص۳۳۳.    
۹. قندوزی، ابراهیم، ینابیع المودة، ج۳، ص۱۵۹.    
۱۰. الْمِزَاحِ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۴، ص۷۵۰.    
۱۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۲۱۳.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۶۵.    
۱۳. مقدس نیا، محمد و محمدی، محمدمهدی، آداب معاشرت، ج۱، ص۹۸.    
۱۴. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ص۲۸۹۸.    
۱۵. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۳، ص۱۸۴۷.    
۱۶. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۱۰ ص۵۱۷.    
۱۷. معزی، اسماعیل، جامع احادیث الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۸.
۱۸. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۶ ص۲۷۸.
۱۹. ابن رشد، محمد بن احمد، الشرح الکبیر، ج۸، ص۴۵۳.
۲۰. تبريزي خياباني، علي، وقایع الایام، ج۳ ص۶۹۰




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پیامبر(ص) و مزاح»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۰۵.    



جعبه ابزار