• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مسیحیان دوره امویان اندلس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مسیحیان در نخستین سالهای پس از فتح، اکثریت جمعیت اندلس را تشکیل می‌دادند؛ ولی هر اندازه از زمان حضور اسلام در این سرزمین می‌گذشت؛ از تعداد آنها کاسته می‌شد؛ تا جایی که در اقلیت قرار گرفتند، این مردم اگرچه مسیحی بودند، مجذوب بسیاری از جنبه‌های تمدن عرب و اسلام نیز بودند؛ اینان به هیچ وجه با حکومت اسلامی خصومت نداشتند، بلکه زبان عربی را آموختند و بسیاری از رسوم عرب را پذیرفتند.



منابع عربی، مسیحیان اندلس را به نام‌های مشهوری چون این نام‌ها می‌خواندند:
نصرانی (جمع آن نصارا، ناصری)، رومی (از روم، بیزانسی، مسیحیان امپراتوری قدیم روم)، مسیحی (پیروان عیسی مسیحاهل ذمه (مردم تحت الحمایه، کسانی که رسما تحت حمایت حکومت و مذهب اسلام قرار داشتند، همانند یهودیان که از پیروان دین توحیدی به شمار می‌رفتند)، یا معاهد (کسانی که با حکومت اسلامی پیمان عهد داشتند.)

۱.۱ - مستعربه

مسیحیانی که در اندلس زندگی می‌کردند، از سوی مورخان امروزی، مستعربه نام گرفتند. mozarabs واژۀ مزارب از واژۀ عربی مستعرب گرفته شده که به مفهوم عربی شدن است؛ فردی که مدعی عربی بودن است و حال آنکه عرب نیست؛ این واژه بیشتر از سوی مورخان مسیحی و در منابع ایشان مورد استفاده قرار گرفته و اصطلاحی است تحقیرآمیز در مورد مسیحیانی که مجذوب فرهنگ عربی بودند.
[۱] جیوسی، سلمی خضرا و دیگران، میراث اسپانیای مسلمان، ترجمه عبدالله عظیمایی و دیگران، ج۱، ص۲۶۴، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۰، چ اول.

مسیحیان در نخستین سالهای پس از فتح، اکثریت جمعیت اندلس را تشکیل می‌دادند؛ ولی هر اندازه از زمان حضور اسلام در این سرزمین می‌گذشت؛ از تعداد آنها کاسته می‌شد؛ تا جایی که در اقلیت قرار گرفتند.
[۲] مؤنس، حسین، سپیده دم اندلس، ترجمه حمید رضا شیخی، ص۴۱۹، مشهد، بنیاد پژوهشهای سلامی، ۱۳۷۳، چ اول.

این مردم اگرچه مسیحی بودند، مجذوب بسیاری از جنبه‌های تمدن عرب و اسلام نیز بودند؛ اینان به هیچ وجه با حکومت اسلامی خصومت نداشتند، بلکه زبان عربی را آموختند و بسیاری از رسوم عرب را پذیرفتند.
[۳] وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۳۶، تهران، نشر یلدا، ۱۳۷۱، چ دوم.



گشوده شدن اسپانیا به دست مسلمانان سرآغاز عصر نوینی بود و از آن پس تحول عظیمی در زندگی و نظام اجتماعی پدیدار گشت. فتح اسلامی به سلطۀ ستمکارانۀ حکومت گوتها پایان داد؛ مردم بر جان و مال خود ایمنی یافتند.
[۴] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۶۶، چ اول، جاول، ص۶۰.
وضعیت حقوقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی مسیحیان با پیمانی که بین رؤسای مسلمان و مقامات مسیحی منعقد می‌شد، شکل می‌گرفت. بر مبنای این پیمان، مقامات مسلمان برای مسیحیان، حقوق فردی اجتماعی، مذهبی و فرهنگی و نیز حق تملک زمین قائل می‌شدند و از طرف دیگر مسیحیان به عنوان اهل ذمه با پرداخت مالیات و تسلیم شدن در برابر قدرت نظامی مسلمانان، حکومت اسلامی مسلمانان را به رسمیت می‌شناختند.
[۵] جیوسی، سلمی خضرا و دیگران، میراث اسپانیای مسلمان، ترجمه عبدالله عظیمایی و دیگران، ج۱، ص۲۶۸-۲۶۹.

در باب دین، سیاست اسلام، تسامح و آزادی دین و فکر و عقیده بود. اهل ذمه، چون مسیحیان و یهود برای آنکه حق داشته باشند در دین خود باقی بمانند جزیه می‌دادند و از آن پس دین و اعتقاد و شعائر دینی و سنتهایشان محفوظ می‌ماند. هر کس اسلام می‌آورد، جزیه از او ساقط می‌شد و با دیگر مسلمانان در همۀ امور حقوق مساوی داشت.
[۶] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۶۱.

مسیحیان اندلس در برگزاری مناسک دینی و مذهبی خود، آزادی کامل داشتند؛ کلیساها در هر جا بر پاماند، نظام کاهنی و قوانین صادره از کلیسای اسپانیای قدیم به حال خود باقی گذاشته شد؛ روحانیان مسیحی وظایف دینی خود را در مسائل مربوط به ازدواج، میراث، غسل تعمید نوزادان و ثبت عقود پیروان خویش انجام می‌دادند و بدون دخالت دولت، رؤسای خود را انتخاب می‌کردند.
[۷] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۶، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۶، چ سوم.

مسلمانان و مسیحیان با کمال آزادی با همدیگر ازدواج می‌کردند و گاه به گاه مشترکا در مراسم عیدهای مسیحی یا عیدهای مقدس اسلامی حضور می‌یافتند. مسیحیان عادی و رجال دین، با نهایت آزادی از همۀ اقطار اروپای مسیحی به طلب علم یا گردش و سفر به قرطبه و طلیطله و اشبیلیه می‌آمدند.
[۸] دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ج ۴، ص۳۸۲، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، چ دوم.

مسیحیان در قرطبه و دیگر جایها، صاحب مناصب و مسئولیت‌هایی در سپاه یا ادارۀ مملکت بودند و به آنان اعتماد روا می‌داشتند؛ در بسیاری مواقع با برادران مسلمانشان دوش به دوش بر ضد خصم جنگیده بودند. اغلب آنان به بازرگانی در ثغور و شهرها اشتغال داشتند و عامۀ آنها در مزارع مسلمانان بی هیچ اکراه و زوری کار می‌کردند و در قرطبه و دیگر شهرها زندگی خوشی داشتند. بسیاری از این مسیحیان را فصاحت زبان عربی خوش آمد و به آموختن آن پرداختند؛ کتاب‌های خود را به عربی نوشتند و بسیاری از اخلاق و عادات مسلمانان تقلید کردند.
[۹] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۶.



در خصوص زندگانی و شیوه‌های معیشت، باید دانست که مستعربان، قوانین قدیمی خود به نام فویرو را حفظ کردند و در همه کارها و امور شهروندی و محلی خود از آن پیروی می‌کردند؛ مسلمانان نوعی شوراهای محلی برای انجام دادن امور مستعربان باقی گذاشتند؛ لذا آنان معمولا در محله‌های خاص خود زندگی می‌کردند و یک نفر به نام قومس بر آن حکمرانی و امورشان را اداره می‌کرد. قومس یک منصب از روزگار رومیان و گوت‌ها بود که مسلمانان با اندکی تعدیل آن را نگه داشتند. در عصر گوت‌ها، پادشاه قومس را از میان نزدیکان خود انتخاب می‌کرد؛ اما مسلمانان انتخاب او را به اهالی واگذار کردند؛ بنابراین هر یک از جمعیت‌های مستعربان می‌توانستند قومس خود را انتخاب کنند و حکومت قرطبه قومس اندلس یا حاکم عموم نصارای اندلس را بر می‌گزید و او در قبال امور پیروان خود و مصالح آنان، در برابر دولت مسئول بود.
[۱۰] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.
مسلمانان این آزادی را به مسیحیان دادند که بر اساس همان نظام کشوری و اداری خود در روزگار گوت‌ها به ادارۀ امور خویش بپردازند؛ به عبارت دیگر، سردمداران این نظام مسئولیت کلیه امور داخلی رعایای خود را به عهده داشتند: جمع آوری مالیاتها و پرداخت آن به بیت المال به نمایندگی از مردم خود، تعیین قضات که در اختلافها و دعاوی مردم مطابق قوانین گوتی داوری می‌کردند، سرپرستی کلیساها و نظارت بر کارهای کشیشها، همگی در حوزۀ اختیارات این سران قرار داشت.
[۱۱] مؤنس، حسین، سپیده دم اندلس، ترجمه حمید رضا شیخی، ص۴۲۷.

مستعربان محاکم خاص خود را داشتند و مطابق قوانین و رسوم خویش، در آنجا طرح دعوی می‌کردند. آنان کم تر به محاکم اسلامی مراجعه می‌کردند؛ مگر هنگامی که اختلافی بین یک مسلمان و مسیحی اتفاق می‌افتاد؛ در چنین مواردی به دادگاههای اسلامی مراجعه می‌کردند. در این موارد مرجع صالح برای حل چنین اختلافاتی قاضی جند بود که بعدها او را قاضی الجماعه نامیدند. بدین ترتیب بر قاضی مسلمانان لازم بود که علاوه بر آگاهی کامل از قوانین اسلامی، از نظام و قوانین قدیم گوت‌ها نیز آگاهی وافی داشته باشد.
[۱۲] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.



پیش از آنکه قرن هشتم میلادی به پایان رسد، مسیحیان اندلس یک عنصر کاملا متمایز از دیگر مردمان اسپانیا را تشکیل می‌دادند که هم چون مردمان عرب، زبان عربی را به خوبی می‌دانست و با آن سخن می‌گفت. برخی از مستعربان آنقدر در عرب گرایی فرو رفتند که دو نام برای خود داشتند؛ یکی عربی که بدان معروف بودند و دیگری که در کلیسا و مراسم رسمی به کار می‌بردند. برخی از آنان هم چون مسلمانان فرزندانشان را ختنه می‌کردند؛ یا در خانه خود هم چون پیروان اسلام حریم داشتند.
[۱۳] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.

زندگانی مرفه و پیشرفت‌های حاصله در دولت عرب از یکسو و زیبایی زبان و ادبیات عرب و اینکه این زبان، زبان فرهنگ و علوم در این عصر بود از سوی دیگر آنان را علاقمند و شیفتۀ زبان و فرهنگ عرب نموده بود.
یک نویسنده مسیحی اوضاع را چنین تعریف کرده است: جوانان مسیحی ما با لباسهای فاخر و زبانی فصیح، در پوشاک و گفتار خود نما هستند و در یادگرفتن آثار غیر مسیحی شهره‌اند؛ اینان که مست فصاحت عربی هستند؛ کتابهای اسلامی را با ولع دست به دست می‌گردانند و مشتاقانه می‌خوانند و مباحثه می‌کنند و با فصیحترین بیانی آنها را می‌ستایند... این عبارت نشان می‌دهد که مسیحیان اندلس، حتی در حالی که مسیحی باقی مانده بودند، تا چه حد به تحسین تمدن عربی می‌پرداختند.
[۱۴] وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۶۳.
جوانان مسیحی، فریفتۀ عظمت مادی و معنوی مسلمانان قرطبه شده بودند؛ آنها در عین اینکه به زبان عربی می‌نوشتند، زبان و ادبیات لاتینی را تحقیر می‌کردند و این امر برای وطن و دینشان خطر بزرگی بود. علاوه بر این، افکار و مراسم اسلامی نیز میان مستعربان اسپانیا رواج یافته بود. این بی توجهی و اهمال فرهنگ و زبان لاتینی از سوی جوانان مسیحی، باعث نگرانی و خشم کشیشان متعصب مسیحی شده بود.
[۱۵] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۸.
شروحی که به زبان عربی بر متون لاتینی در دست است نشان می‌دهد که روحانیون مسیحی با زبان عربی آشنائی کامل داشتند.
[۱۶] وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۱۸۸.



با وجود عناصر متفاوت و ناهماهنگ در اندلس، حفظ و برپا نگهداشتن یک حکومت قوی و مؤثر مشکل بود. شورش‌ها و طغیانهای گوناگون به پیش می‌آمد. گاهی از اوقات یک گروه سر به شورش بر می‌داشت و گاهی دو یا سه گروه به یکدیگر ملحق می‌شدند.
[۱۷] وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۳۶.

در این میان، قبایل عرب همچنان سرگرم رقابتها و کینه توزیهای قدیم خود بود. با این همه اختلافاتی که میان خود عربها افتاده بود؛ برای این جامعه نوپا یکی از عوامل خطرناک انحلال به شمار می‌آمد. عصبیت‌های قبیلگی و عشیرتی همچنان در دلها زنده بود و رقابت در سیاست و سلطه، میان رهبران و سران وسرداران سبب شده بود جامعه به گروه‌ها و احزاب بدل گردد. این گونه اختلاف‌ها در بلاد دور دستی که مسلمانان می‌گشودند هم شدیدتر بود و هم خطرناک تر؛ زیرا قبایل و اقوام گوناگونی که در زیر رایت اسلام گرد آمده بودند، مجال رقابت و همچشمی و کشمکش یافتند.
[۱۸] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۶۶.

عده ایی از مستعربین با وجود پذیرفتن تمدن عرب کاملا راضی نبودند. آنها از قیام‌های مولدین، مانند قیام ابن حفصون حمایت می‌کردند و از نیمه دوم قرن نهم بسیاری از آنها از اندلس به کشورهای مسیحی هجرت نمودند.
[۱۹] وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۶۴.
تسلط حکومت بر ساکنان قرطبه و آنچه در این شهر وجود داشت، بسیار قوی بود. مستعربان پایتخت نیز می‌دانستند که هر گونه تلاش برای رد یا مقاومت در مقابل دولت و امیر محال است. آنان سرنوشت فقها را دیده بودند که با وجود قداست و جایگاه والایی که در جامعه اندلس داشتند، وقتی در مقابل حکومت شوریدند، چه بر سرشان آمد. در مقابل، مستعربان شهرها و مناطق دیگر، قدرت دولت و حکومت را کمتر احساس می‌کردند؛ زیرا قدرت امیر با فاصله گرفتن از پایتخت کمتر می‌شد. از سوی دیگر وجود مراکز فراوان و دور افتاده قدرت در مناطق، مجالی گسترده به مستعربان داد تا از تناقض همیشگی بین مصالح این مراکز و سیاست حکومت مرکزی استفاده کنند؛ بر این اساس مستعربان دیگر مناطق اندلس هر گاه اراده می‌کردند، به راحتی با پیوستن به یک ماجراجو یا شورشی عرب یا بربر و یا مولدان، مخالفت خود را با دولت اموی و خشم خویش را از برخی سیاست‌های آن بیان می‌کردند و به گونه ایی به برخی خواسته‌ها دست می‌یافتند. به هر حال مشارکت مستعربان در این شورشها نقشی فعال به آنان می‌داد و جایگاه آنان را در جامعه اندلس بالا می‌برد و از نظر روانی روحیه مستعربان را تقویت می‌کرد.
[۲۰] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۱۰.



در اواخر روزگار عبدالرحمن دوم، بادهای فتنه ایی دینی، اجتماعی و نژادی که بسی خطرناک و با اهمیت بود، در اندلس وزیدن گرفت. اهمیت این فتنه در آن بود که روشن ساخت، امویان با سیاست داخلی خود یا به علت عوامل بیرون از اراده آنان، هنوز نتوانسته بودند ترکیب پر از تنوع نژادی مردم ساکن در اندلس پس از فتح اسلامی را در یک وحدت ملی، چنان که باید، در هم آمیزند؛ تا به تشکیل ملتی که بتوان نام ملت اندلس بر آن نهاد، کمک کند.
[۲۱] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۴.

در میان مستعربان، جمعی دیگر از مسیحیان متعصب بودند که مسلمانان را اجانب و غاصبین می‌خواندند و آنان را متجاوز به دین و کشور خویش می‌پنداشتند؛ این جماعت افراطی، میانه روان را نکوهش می‌کردند و دشمن می‌دانستند و به سازش و خیانت متهم می‌کردند. روحانیان مسیحی خود از این گروه بودند که همواره بذر نفاق و کینه می‌پاشیدند.
[۲۲] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۶.

در کنار عامل دین و گرایش جوانان مسیحی به زبان و فرهنگ عربی اسلامی و بی تفاوتی ایشان به متون مقدس مسیحی، که خشم متعصبین را برانگیخته بود، عوامل اجتماعی نیز موجب تحریک کشیشان بر ضد حکومت اسلامی شد؛ سروری و عزت فرمانروایان اسلامی و جلوه گر شدن همراه با شکوه و ابهت آنها در انظار، که رؤسای دینی مسیحی از آن کم بهره بودند و اینکه جامعۀ اسلامی از یک زندگی خوش و مرفه و عالی متنعم بود، اینها همه، حس حسد و کینه جویی را در دل مسیحیان برانگیخته بود.
از نظر سیاسی نیز هر وقت مسیحیان شمال در حمله به شهرهای مرزی پیروزی و فتحی بدست می‌آوردند، مسیحیان قرطبه و سایر شهرها را تحریک و در آنها شور و شوق ایجاد می‌کردند.
[۲۳] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۹۰.



کشیشان متعصب برای دست یافتن به هدفهای خود راه ساده و پر خطری را انتخاب کردند و در معابر عمومی به توهین و ناسزا گفتن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اسلام می‌پرداختند؛
[۲۴] عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ۲۹۰.
فقهای اسلام و توده‌های مردمی مسلمان نمی‌توانستند چنین اقداماتی را که کیفر آن معمولا مرگ بود، بپذیرند یا در مقابل آن سکوت کنند. در واقع بسیاری از دختران و پسران جوان لائیک و رهبان که دلی سرشار از حماسۀ مسیحی و ایمان و اعتقاد به ملیت اسپانیایی داشتند، با حماسه ایی صوفیانه پا به این میدان گذاشتند و راهی را برگزیدند که سرانجامی جز مرگ نداشت.
[۲۵] نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۱۱.

هر بار که کشیشی در این جنبش اعدام می‌شد فرقۀ متعصب مسیحی خرسند می‌شد، اما مسیحیان دیگر، از کشیش و مردم عادی از این مسابقۀ مرگ راضی نبودند و به اشخاص متعصب می‌گفتند: سلطان که به ما اجازه می‌دهد مراسم دین خود را به پا کنیم و آزارمان نمی‌کند، این تعصب سخت چرا؟
عبدالرحمن که از پیش متوجه خطر این جنبش شده بود، انجمن اسقفان را تشکیل داد و قراری دربارۀ توبیخ متعصبان صادر شد و تهدید کرد که اگر از فتنه انگیزی دست برندارند، اقدامات شدیدتری خواهد کرد؛ تصمیم و دستور اسقفان تاثیری در فرونشاندن تعصب و انتحار بوجود نیاورد. آتش این تعصب کورکورانه مدتها شعله ور بود، سرانجام ائولوگیوس رهبر گروه متعصب مسیحی اعدام شد و هفت سال پس از مرگ وی فتنه خوابید و از سال ۲۴۵ تا ۳۷۳ه. ق (۸۵۹ تا ۹۸۳م) فقط دو حادثۀ ناسزاگوئی و اعدام رخ داد و در همۀ دوران حکومت اسلام در اسپانیا نظیر آن تکرار نشد.
[۲۶] دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، جچهارم، ص۳۸۳و ۳۸۴.



اندلس؛ باجه اندلس؛ تاریخ الاندلس من الفتح حتی السقوط (کتاب)؛ تاریخ‌نگاری اندلس


۱. جیوسی، سلمی خضرا و دیگران، میراث اسپانیای مسلمان، ترجمه عبدالله عظیمایی و دیگران، ج۱، ص۲۶۴، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۰، چ اول.
۲. مؤنس، حسین، سپیده دم اندلس، ترجمه حمید رضا شیخی، ص۴۱۹، مشهد، بنیاد پژوهشهای سلامی، ۱۳۷۳، چ اول.
۳. وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۳۶، تهران، نشر یلدا، ۱۳۷۱، چ دوم.
۴. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۶۶، چ اول، جاول، ص۶۰.
۵. جیوسی، سلمی خضرا و دیگران، میراث اسپانیای مسلمان، ترجمه عبدالله عظیمایی و دیگران، ج۱، ص۲۶۸-۲۶۹.
۶. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۶۱.
۷. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۶، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۶، چ سوم.
۸. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ج ۴، ص۳۸۲، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، چ دوم.
۹. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۶.
۱۰. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.
۱۱. مؤنس، حسین، سپیده دم اندلس، ترجمه حمید رضا شیخی، ص۴۲۷.
۱۲. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.
۱۳. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۷.
۱۴. وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۶۳.
۱۵. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۸.
۱۶. وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۱۸۸.
۱۷. وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۳۶.
۱۸. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۶۶.
۱۹. وات، مونتگومری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، ص۶۴.
۲۰. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۱۰.
۲۱. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۰۴.
۲۲. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۸۶.
۲۳. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ص۲۹۰.
۲۴. عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ۲۹۰.
۲۵. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، ص۲۱۱.
۲۶. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، جچهارم، ص۳۸۳و ۳۸۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مسیحیان دوره امویان اندلس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۲.    



جعبه ابزار