• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ملک - به فتح میم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




مَلَک (به فتح میم و لام) از واژگان قرآن کریم به معنای فرشته می‌باشد. جمع آن مَلائِکه است. مَلَک به صورت مفرد، تثنيه و جمع در حدود هشتاد بار در قرآن مجید آمده است.



مَلَک به معنای فرشته و جمع آن ملائكه است. اكثر علماء معتقدند كه آن از الوک مشتق است و الوک به معنى رسالت است. در صحاح از كسائى نقل شده: اصل ملک مألک است از الوک به معنى رسالت سپس لام به جاى همزه آمده و ملأک شده و آن گاه همزه در اثر كثرت استعمال حذف شده و ملک گشته است و در وقت جمع همزه را آورده و ملائكه گفته‌اند. بنابر اين ميم آن زائد است در مجمع از ابن کیسان نقل شده: اصل آن از ملک است بنابر اين ميم زائد نيست. مراد از آن پيوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن از الوک باشد شايد به دين جهت است كه هر يک از ملائكه رسالت و مأموريّت به خصوصى دارند.


(جاعِلِ‌ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ ...) (كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بال‌هاى دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه،)
(اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ‌ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ‌) (خداوند از فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و همچنين از انسان‌ها؛) ظاهرا راجع به آوردن وحى باشد كه رسول از ملائكه، وحى را به پيامبران می‌آورد و رسول از مردم آن را به انسان‌ها می‌رساند.
و اين كه درباره آن‌ها آمده‌ (يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ‌) (شب و روز، او را تسبيح مى‌گويند؛ و هرگز سست نمى‌شوند.) مانع از آن نيست كه در عين حال مأموريّتى هم داشته باشند چنان كه از آيه غافر پيداست آن‌چه از قرآن درباره ملائكه فهميده می‌شود در ذيل بررسى می‌شود:

۲.۱ - خلقت ملک

در اين كه ملک از چه چيز خلق شده در قرآن كريم مطلبى نيست فقط درباره جنّ هست كه از آتش به خصوصى آفريده شده‌ است.
(وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ‌) (و جنّ را پيش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.)
(وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ) (و جنّ را از شعله‌هاى آتش خلق كرد.) مگر اين كه بگویيم جنّ و ملک از يک حقيقت‌اند.

۲.۲ - كارگزاران خلقت‌

ملائكه موجودات پاک و فرمانبراند كه خداوند در امور عالم به آنها مأموريّت‌هائى محوّل فرموده كه انجام می‌دهند ولى جنّ و شیاطین در عرض انسان‌ها و در امور عالم هيچ‌كاره‌اند بر خلاف عقيده ثنویت ايران قديم كه مبدأ شرورات را اهریمن می‌دانستند.

۲.۲.۱ - ميراندن مردمان به آنها واگذار شده

(قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ‌ مَلَكُ‌ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‌ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ‌) (بگو: «فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، روح شما را مى‌گيرد؛ سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مى‌شويد».)
آيه صريح است در اين كه فرشته مرگ عهده‌دار ميراندن و اخذ مردم از اين زندگى است روايات اسم او را عزرائيل گفته است در آيات ديگر نسبت آن را به جمع داده است. مثل‌؛ (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ‌ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ ...) (همان كسانى كه فرشتگان مرگ جانشان را مى‌گيرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند!)
(الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ‌ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ ...) (همان كسانى كه فرشتگان مرگ جانشان را مى‌گيرند در حالى كه پاک و پاكيزه‌اند.)
(حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ‌) (تا زمانى كه مرگ يكى از شما فرا رسد؛ در اين هنگام، فرستادگان ما جان او را مى‌گيرند؛ و آنها در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان، كوتاهى نمى‌كنند.)
و در بعضى از آيات اين عمل به خداوند نسبت داده شده است. مثل‌؛ (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها ...) (خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‌كند.) و نظير آن. اين درست است كه گفته شود: صاحب باغ، باغ را آبيارى كرد يا باغبان آبيارى كرد و يا چاه آبيارى كرد، خداوند مى‌ميراند و نيز ملک و ملائكه به اذن خدا مى‌ميرانند و معلوم می‌شود كه ملک الموت در قبض ارواح تنها نيست بلكه اعوان و يارانى دارد.

۲.۲.۲ - آوردن وحى

(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ. عَلى‌ قَلْبِكَ‌) (روح الامين آن را نازل كرده، بر قلب پاک تو)
آيات قرآن نشان می‌دهد كه پيام‌آور فقط يک ملک نيست. مثل‌؛ (اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ‌) (خداوند از فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و همچنين از انسان‌ها؛)
كه گفتيم ظهور آن در آوردن وحى است و مثل‌ (فَنادَتْهُ‌ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌ ...) (و در حالى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: «خدا تو را به «يحيى» بشارت مى‌دهد؛ كه ملائكه مژده ولادت یحیی را به زکریّا علیه السّلام دادند.)
(وَ إِذْ قالَتِ‌ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ‌ ...) (و به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاک ساخته؛)
(إِذْ قالَتِ‌ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ ...) (به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خداوند تو را به كلمه‌اى وجود با عظمتى‌ از سوى خود بشارت مى‌دهد...)
می‌شود گفت: كه وحى آور فقط جبرئيل و او يک نفر بيش نيست و ديگران مژده آوراند و نظير آن نه آورنده احكام و دين، ولى صريح‌ (يُنَزِّلُ‌ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ‌) (فرشتگان را با روح و وحى الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مى‌كند؛ و به آنها دستور مى‌دهد كه مردم را انذار كنيد؛ و بگوييد: معبودى جز من نيست؛ از مخالفت دستور من، بپرهيزيد!) خلاف آنرا می‌رساند و شايد فقط در اسلام منحصر به جبرئيل بود و يا او اعوانى دارد.

۲.۲.۳ - نوشتن اعمال انسان‌ها

{{(آیه):إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ. ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ} (به خاطر بياوريد هنگامى را كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم انسانند اعمال او را دريافت مى‌دارند؛ انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى‌آورد مگر اين‌كه، فرشته‌اى مراقب و آماده براى ضبط آن نزد او حاضر است)
(قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ‌) (بگو: «تدبير خداوند از شما سريع‌تر است؛ و رسولان و فرشتگان‌ ما، آنچه را توطئه مى‌كنيد، مى‌نويسند!»)
(بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ‌) (آرى، فرستادگان فرشتگان‌ ما نزد آنها هستند و مى‌نويسند.)
(وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ. كِراماً كاتِبِينَ. يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ‌) (به يقين نگاهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نويسنده اعمال نيک و بد شما، كه مى‌دانند شما چه مى‌كنيد.) .

۲.۲.۴ - حافظان انسان‌ها

(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ‌) (و اوست كه بر بندگان خود تسلّط كامل دارد؛ و مراقبانى بر شما مى‌گمارد؛ تا زمانى كه مرگ يكى از شما فرا رسد؛ در اين هنگام، فرستادگان ما جان او را مى‌گيرند؛ و آنها در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان، كوتاهى نمى‌كنند.) ظهور آيه در آنست كه عدّه‌اى از ملائكه حافظ انسانهااند و چون مرگ كسى برسد همان حافظان او را مى‌ميرانند و اين می‌رساند كه انسان در اين دنياى مادّه و تزاحم از نصرت ملائكه ناگزير است و گرنه نمی‌تواند به زندگى خويش ادامه بدهد و حوادث او را از پاى درمی‌آورند.
در تفسير عياشى ذيل آيه‌ (لَهُ مُعَقِّباتٌ ...) از حضرت صادق علیه السّلام نقل كرده كه فرمود: ««مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ‌ مَلَكَانِ‌ يَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْأَمْرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَمْرِ اللَّهِ». » براى هر بنده‌اى دو تا ملكى است كه او را حفظ می‌كنند چون كارى از جانب خدا آمد او را به امر خدا وا می‌گذارند.
الميزان از درّ منثور نقل كرده كه علی علیه السّلام فرمود: هيچ بنده‌اى نيست مگر با او ملائكه‌اى هستند كه او را حفظ می‌كنند از اين كه ديوار بر او افتد يا در چاهى ساقط شود، يا درنده‌اى او را بدرد، يا غرق شود و يا در آتش بسوزد و چون مقدّر خدا آيد او را به مقدّر رها می‌كنند. در مجمع ذيل آيه ۱۱. رعد به اين حديث اشاره شده است.
طبرسی رحمه اللّه آیه را به حفظ اعمال انسان حمل كرده كه فرشتگان‌ فقط اعمال آدمى را ثبت و حفظ می‌كنند ولى ظهور آيه و روايات خلاف آنرا می‌رسانند.
(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ...) (براى هر كس، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سر او را از فرمان خدا (حوادث غير حتمى‌) حفظ مى‌كنند؛ و خداوند سرنوشت هيچ قومى وملّتى راتغيير نمى‌دهد مگر آن‌كه آنان آنچه را در وجود خودشان است تغيير دهند.) ظاهر آن است كه ضمير «لَهُ» راجع به‌ «مَنْ أَسَرَّ» در آيه قبل است همچنين ضمائر «يَدَيْهِ‌ ...- خَلْفِهِ‌- ... يَحْفَظُونَهُ‌» و مراد از «مِنْ أَمْرِ اللَّهِ» حوادث و بلاهائى است كه انسان گرفتار می‌شود و ملائكه انسان را با دستور خدا از پيش آمدهاى خداوند حفظ می‌كنند و چون انسان عمل و فكر خودش را تغيير داد خدا هم نعمت و حفظ را تغيير می‌دهد آن وقت حافظان كنار می‌روند تا مقدّرات جاى خويش را بگيرد.
يعنى: براى انسان تعقيب كنندگان از پس و پيش هستند كه او را از حوادث (كه امر خدا هستند) حفظ می‌كنند، خدا آن چه براى مردم است تغيير نمی‌دهد مگر آن كه مردم آن چه را دارند تغيير بدهند. در اين آيه بسيار بعيد است كه بگوئيم مراد حفظ اعمال است و بعيدتر از آن قول بعضى كه گويد مراد پاسبانان و مستحفظين ملوک‌اند.
(وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ. كِراماً كاتِبِينَ. يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ‌) (به يقين نگاهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نويسنده اعمال نيک و بد شما، كه مى‌دانند شما چه مى‌كنيد.)
ظهور آيات در آن است كه ملائكه هم حافظ انسانند و هم كاتب اعمال او طبرسى رحمه اللّه فقط حفظ اعمال گفته است، المیزان نيز به قرينه، سياق حفظ اعمال دانسته است ولى در آيات ما قبل هم از خلقت انسان و هم از تكذيب قیامت سخن رفته و بعيد نيست كه حفظ راجع به انسان و كتابت راجع به اعمال او باشد.

۲.۲.۵ - حاملان عرش

عدّه‌اى از ملائكه حاملان عرش خدا هستند
(الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ...) (فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن طواف مى‌كنند تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند)
(وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ) (و آن روز عرش قدرت پروردگارت را هشت فرشته برفراز همه آنها حمل مى‌كنند.) روايت شده حاملان عرش فعلا چهار ملک‌اند و روز قيامت با چهار نفر ديگر كمک خواهند شد مراد از حمل‌ عرش ظاهرا تدبير امور عالم به دستور خدا است و اين منافى با آن نيست كه عرش وجود خارجى داشته باشد چنانكه در عرش گفته‌ايم ولى آن چهار كمک معلوم نيست ملک خواهند بود يا نه هر چند ظهور آن در ملک است، روايت چندى درباره آن در تفسير برهان هست ملاحظه شود.
كارهاى ديگرى در تدبير عالم به ملائكه واگذار شده كه در ضمن بررسى آيات روشن می‌شود از قبيل‌ (تَنَزَّلُ‌ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ...) (فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى تقدير هر امرى نازل مى‌شوند) و سائر آيات.

۲.۳ - شفاعت ملائكه‌

ملائكه سلام اللّه عليهم اجمعين هم در دنيا براى بندگان استغفار می‌كنند و هم در آخر شفاعت، بسيار جاى اميد است كه خداوند چنين لطفى به بندگان فرموده است.
(الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ ...) (فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن طواف مى‌كنند تسبیح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان آمرزش مى‌طلبند و مى‌گويند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‌كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار.پروردگارا! آنها را در باغ‌هاى جاويدان بهشتى كه به آنها وعده فرموده‌اى وارد كن و، همچنين از پدران و همسران‌و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، به يقين تو توانا و حكيمى. و آنان را از بدی‌ها نگاه دار،)
در اين آيات چنان كه مى‌بينيم ملائكه به اهل توبه استغفار می‌كنند و از خدا می‌خواهند كه آنها را از عذاب آتش باز دارد و به بهشت‌ها داخل كند؛ پدران، فرزندان و زنانشان را كه در بندگى از آنها كمتر هستند با آنها وارد بهشت گرداند و از بدی‌ها حفظشان كند.
آيه زير شايد در پذيرش قسمتى از آن دعا است‌؛ (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ) (كسانى كه ایمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را در بهشت به آنان ملحق مى‌كنيم؛ و از پاداش عملشان چيزى نمى‌كاهيم؛) توضيح هر دو آيه در «ذرء» گذشته است. آيه دوم از آيه اوّل اعمّ است.
(تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِرَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‌) (نزديک است آسمان‌ها بخاطر نسبت‌هاى نارواى مشركان از فرازشان متلاشى شود. و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‌طلبند؛ آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است.) در اين آيه‌ «لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» شامل عموم است اعمّ از توبه كار و غيره.
در مجمع از امام صادق عليه السّلام مطلق مؤمنین نقل شده است. لفظ «يَسْتَغْفِرُونَ» در هر دو آيه مفيد دوام است و روشن می‌كند كه ملائكه پيوسته در اين استغفاراند.
(وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ. لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ. يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‌ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ‌) (آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است». او منزّه است، بلكه فرشتگان بندگان شايسته اويند. هيچ‌گاه در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند؛ و پيوسته به فرمان او عمل مى‌كنند. آنچه پيش رو و پشت سر آنهاست. گذشته و آينده آنان‌ را مى‌داند؛ و آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت براى او است شفاعت نمى‌كنند؛ و از ترس او بيمناكند.) در اين آيات مقام شفاعت براى ملائكه حتمى است و فقط به كسى شفاعت می‌كنند كه مورد رضايت خداوند باشد در روايات هست كه مراد، رضايت از عقيده و طريقه است نه اعمال. .
(وَ كَمْ مِنْ‌ مَلَكٍ‌ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‌) (و چه بسيار فرشتگان آسمان‌ها كه شفاعت آنها سودى نمى‌بخشد مگر پس از آن‌كه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت دهد.) اين آيه مانند آيه سابق شفاعت ملائكه را در حقّ بندگان خدا روشن می‌كند و اذن و رضايت خدا را در آن شرط می‌داند.

۲.۴ - ممثل و ديده شدن ملائكه‌

در جريان حضرت ابراهیم علیه السّلام در قرآن مجید هست كه ملائكه چون مأمور به عذاب قوم لوط شدند، ابتدا پيش ابراهيم عليه السّلام آمده و به او مژده ولادت اسحق علیه السّلام را دادند آنها در صورت بشر بودند، ابراهيم آنها را نشناخت و براى آنها گوساله بريان آورد و چون ديد نمی‌خورند ترسيد، آنها گفتند: نترس ما ملكيم و براى قوم لوط فرستاده شده‌ايم‌.
(فَلَمَّا رَأى‌ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمِ لُوطٍ ) زن ابراهيم عليه السّلام نيز آنها را ديد و از مژده ولادت تعجّب كرد، گفتند: («أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ») آن وقت ملائكه پيش لوط علیه السّلام آمدند آن حضرت نيز آنها را نشناخت و از ورود آنها كه به صورت جوان بودند ناراحت گرديد و آن گاه كه قوم لوط خواستند آنها را از دست لوط بگيرند و لوط بيچاره شد گفتند: (يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ ...)
و نيز درباره مریم آمده كه: ملک در صورت انسان پيش مريم آمد. مريم ترسيد كه آن جوان شايد نظر سوئى به مريم دارد گفت: من از تو به خدا پناه می‌برم فرشته گفت: (إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا) (گفت: «من تنها فرستاده پروردگار توام؛ آمده‌ام تا پسر پاكيزه‌اى به تو ببخشم.»)
اين آيات با روايات بيشتر، شاهد صدق‌اند بر اين كه ملائكه در صورت ممثل شدن قابل رؤيت‌اند و در قيامت هم نيكوكاران و هم بد كاران ملائكه را خواهند ديد چنان كه فرموده:
(وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَيْكُمْ‌) (و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‌گردند؛ سلام برشما)
در باره بد كاران فرموده: (يَوْمَ يَرَوْنَ‌ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى‌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ ...) (روزى كه فرشتگان را مى‌بينند، در آن روز هيچ بشارتى براى مجرمان نخواهد بود)
(وَ نادَوْا يا مالِكُ‌ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ‌) (آنها فرياد مى‌كشند: «اى مالک دوزخ! اى كاش پروردگارت ما را بميراند تا آسوده شويم)!» مى‌گويد: «شما در اين جا ماندگار هستيد.») در اين باره روايات زيادى هست در اين كه انبیاء علیهم السلام بعضى از ملائكه مخصوصا جبرئیل را ديده‌اند كه احتياج به نقل آنها نيست. و در «جنّ» در بنده ديده شدن جنّ در اين زمينه صحبت شده است.

۲.۵ - عصمت ملائكه‌

آيا ملائكه معصوم‌اند؟ آيا قدرت گناه كردن دارند و نمی‌كنند و يا يک بعدى آفريده شده‌اند و قادر به گناه نيستند؟
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‌) (اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‌كنند و آنچه را فرمان داده شده‌اند به طور كامل اجرا مى‌نمايند.)
جمله‌ «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ...» ظاهرا سالبه به انتفاء موضوع نيست بلكه ظهورش آن است كه قدرت به گناه دارند ولى نمی‌كنند نه اينكه قادر نيستند و نمی‌كنند. هكذا («يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ») نشان می‌دهد كه قادر به گناه‌اند ولى‌ نمی‌كنند.
ولى اين آيه راجع به عموم ملائكه نيست و فقط وضع مأموران جهنّم را روشن می‌كند آيات ديگرى در اين زمينه وارد است كه مفيد عموم‌اند؛ مثل‌، (وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ. لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ. يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‌ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ. وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ‌) (آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است». او منزّه است، بلكه فرشتگان بندگان شايسته اويند. هيچ‌گاه در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند؛ و پيوسته به فرمان او عمل مى‌كنند. آنچه پيش رو و پشت سر آنهاست گذشته و آينده آنان‌ را مى‌داند؛ و آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت براى او است شفاعت نمى‌كنند؛ و از ترس او بيمناكند. و هر كس از آنها بگويد: «من معبودى جز او هستم»، او را با عذاب دوزخ كيفر مى‌دهيم! و اين‌گونه ستمكاران را كيفر خواهيم داد.)
از جمله‌ «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» مستفاد آن است كه قادر به گناه‌اند ولى نمی‌كنند مخصوصا به قرينه آيه اخير كه‌ (وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ‌) كه اگر كسى از آنها ادّعاى معبوديّت كند مورد عذاب است، اين می‌رساند كه قدرت اين ادّعا را دارند و نيز آيات شامل عموم ملائكه است. ما حصل آيات گذشته آن است كه ملائكه معصوم و مختار هستند.
(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ ...) (و ياد كن هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند؛ جز ابلیس) اگر ابليس از ملائكه باشد و اگر جريان آدم و ابليس و سجده ملائكه زبان حال و تجسيم واقع به صورت داستان نباشد بايد گفت كه ملک گناه می‌كند و كرده است ولى اثبات اين كه ابليس ملک است و ماجرا به صورت ظاهر بوده بسيار مشكل می‌باشد. .
در سفینة البحار ذيل لفظ فطرس از جامع بزنطی از امام صادق عليه السّلام منقول است: فطرس ملكى بود، عرش خدا را طواف می‌كرد در چيزى از دستور خدا كوتاهى كرد جناحش بريده شد (مقامش پائين آمد) به جزيره‌اى از جزائر رانده گشت، چون امام حسین علیه السّلام به دنيا آمد جبرئيل براى عرض تبريک محضر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمد در ضمن از محلّ فطرس گذشت، فطرس به جبرئيل التماس نمود، جبرئيل گفت: مأمورم‌ براى عرض تهنيت به محضر حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله بروم كه مولودى براى وى متولّد شده است می‌خواهى تو را نيز با خود ببرم، فطرس مايل شد، جبرئيل او را به محضر آن حضرت آورد، فطرس با انگشتش به آن حضرت التماس كرد حضرت فرمود: بالت را به بدن حسين بمال، او چنان كرد و پرواز نمود.
سند روايت در بحار چنين است: در سرائر از جامع بزنطى از عیسان مولی سدیر از ابی عبداللّه علیه السّلام و از مردى از اصحاب از پدرش از ابى عبداللّه عليه السّلام، گويد جمعى از اصحاب نقل كرده‌اند كه فطرس ...
شيخ رحمه اللّه در مصباح راجع به سوّم شعبان دعائى از حضرت عسکری سلام اللّه علیه نقل كرده كه در ضمن آن اين جمله است:
««وَ عَاذَ فُطْرُسُ‌ بِمَهْدِهِ وَ نَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ».» پيدا است كه اشاره به روايت بزنطى است.
در نهج البلاغه خطبه ۱۹۰ معروف به (قاصعه) از ابليس به لفظ ملک تعبير آورده‌ ««كَلَّا مَا كَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً».»

نقل شيخ در مصباح چنين است: به قاسم بن علاء همدانى وكيل امام عسكرى عليه السّلام توقيع رسيد كه مولانا الحسين عليه السّلام روز سوم شعبان متولّد شد آن را روزه بگير و اين دعا را بخوان: «اللّهُمَّ ... كه جمله‌ «عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ ...».» در ضمن آن است.
در رجال کشی در ذكر محمد بن سنان نقل شده: چون به بركت دعاى امام جواد علیه السّلام درد چشم محمد بن سنان برطرف شد، محمد به آن حضرت گفت‌ «يَا شَبِيهَ صَاحِبِ‌ فُطْرُسَ‌».
سپس محمد بن مرزبان از ابن سنان پرسيد: مقصودت از شبيه صاحب فطرس چه چيز بود گفت: خدا به ملكى از ملائكه كه فطرس نام داشت غضب كرد الخ ...
سند روايت چنين است: حمدویه از ابو سعید آدمی از محمد بن مرزبان از محمد بن سنان. در روايت ديگرى نيز به آن اشاره شده به اين سند كشى گويد به خطّ جبریيل بن احمد ديدم كه روايتم كرد محمد بن عبداللّه بن مهران از احمد بن ابی نصر و محمد بن سنان كه گفتند ... در آخر حديث هست كه ابن سنان گفت: فطرسيّة. و اللّه اعلم.

۲.۶ - ملائكه و مرگ‌

(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‌ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ‌) (و در آستانه قيامت در «صور» دميده مى‌شود، و در پى آن همه كسانى كه در آسمان‌ها و زمينند مى‌ميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در «صور» دميده مى‌شود، ناگهان همگى به پا مى‌خيزند و در انتظار حساب و جزا هستند) آيه صريح است در اين كه‌ («مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ‌») در نفخ صور اوّل خواهند مرد و ظاهرا مراد از («إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ») ملائكه‌اند كه نخواهند مرد.
نظير اين آيه است آيه: (وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ‌) (و روزى را كه در «صور» دميده مى‌شود، و تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمین هستند در وحشت فرو مى‌روند، جز كسانى كه خدا خواسته؛ و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى‌شوند.) بنابر آن كه مراد از نفخ صور نفخ اوّل و مراد از فزع، فزع مرگ باشد. ولى گفته‌اند مراد نفخ صور دوم است به قرينه‌ «وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ‌» و به قرينه آيه ۸۹. همين سوره كه فرموده: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ‌.) (كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز در امانند.)
به نظر بعضى مراد از نفخ صور اعمّ است و («فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ») از آثار نفخ اوّل و «كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ» از آثار نفخ دوّم می‌باشد.
به هر حال با اين آيه نمی‌شود استدلال كرد كه ملائكه در قيامت نخواهند مرد ولى مراد از («إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ») در آيه اول كدام كسانند؟ اين كه عدّه‌اى از بندگان خدا از صعقه اوّل جان سالم به در خواهند برد يقين است ولى آنها كدام‌اند می‌شود گفت ملائكه يا لا اقلّ قسمتى از آنها هستند زيرا آنها حشر، نشرى، عذاب و بهشتى ظاهرا ندارند و فقط واسطه فيض و كارگزاران عالم خلقت‌اند، اين احتمال در نظر نگارنده نزديک به يقين است.
به قولى: آنها جبریيل، ميكایيل، اسرافيل و عزرائيل‌اند كه بعدا خواهند مرد. به قولى اين چهار نفر و حاملان‌عرش مراداند. به قولى مراد رضوان، حور، مالک و زبانيه است. در الميزان از جمله احتمال داده كه مراد ارواح انسان‌ها است و آنها نخواهند مرد. و بعضى از روایات اهل بیت علیهم السلام مؤيّد آن است كه روايت شده چون خدا («لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ») فرمايد ارواح انبياء در جواب گويند: («لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»). روايات ديگرى نيز دالّ بر اين مطلب‌اند.
به نظر نگارنده مردن و زنده شدن فقط شامل مخلوقاتى است كه حساب، كتاب، عذاب و بهشت دارند خواه در آسمان‌ها باشند كه در «سماء» گفته شده و خواه در زمين و اثبات اينكه ملائكه نيز خواهند مرد و همچنين ارواح، مشكل بلكه غير ممكن است و («إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ») مشكل است كه راجع به ارواح باشد بلكه ظهور آيه در آن است كه در نفخ صور اوّل همه خواهند مرد مگر عدّه‌ای كه خدا خواهد و آنها ظاهرا ملائكه‌اند كه ظهور قيامت احتياجى به مرگ آنها ندارد بلكه بايد باشند كه واسطه فيض‌اند.
اگر گویى: (كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌) (همه چيز جز ذات پاك او فانى مى‌شود؛ حاکمیّت تنها از آنِ اوست؛ و همه به سوى او باز گردانده مى‌شويد.) می‌رساند كه جز ذات خدا همه چيز هالک و از بين رفتنى است؟
گویيم: به نظر می‌آيد كه مراد از آیه آن است كه: هلاک و بطلان تمام اشياء را جز خدا احاطه كرده است زيرا هيچ چيز در عالم جز ذات خدا مستقلّ نيست بنابر اين، آيه فوق دلالت بر حال دارد نه اين كه از آينده خبر می‌دهد، بايد در نظر داشت كه اين آيه با («إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ») قابل جمع است لذا بايد معنايش آنچه گفته شد يا نظير آن باشد.

۲.۷ - رياست جبرئيل‌

مقتضاى آيات‌ (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ. ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ. مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ‌) (كه اين قرآن كلام فرستاده بزرگوارى است جبرئيل امين‌، كه صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش، مقام والايى دارد! در آنجا فرمانروا و امين است!) آن است كه جبرئيل پيش ملائكه مطاع است و اگر دستورى بدهد بايد اطاعت كنند در «روح» ذيل عنوان «فرشته به خصوص» در باره آيات‌ (تَعْرُجُ‌ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ‌ ...- تَنَزَّلُ‌ الْمَلائِكَةُوَ الرُّوحُ‌ ... يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا) گفته شده كه ظاهرا مراد از روح جبریيل و ذكر او در رديف ملائكه براى افضليّت و مطاع بودن اوست.
می‌ماند اين كه آيا پيش همه ملائک مطاع است يا فقط بر آورندگان وحى كه قبلا گفته شد حكومت دارد؟
ظهور آيات در عموم است در «جنح» ذيل‌ (أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ‌) گفته شد كه ملائكه بر همديگر تفاوت دارند و ظهور (وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ‌) (و هيچ يک از ما فرشتگان نيست جز آن‌كه مقام معلومى دارد) نيز در آن است.

۲.۸ - جن و ملک

آيا جنّ و ملک يک حقيقتند و از يک چيز آفريده شده‌اند يا نه؟ آيا شيطان از جنّ است يا از ملک؟
در اين موضوع در «بلس- ابليس» و در «شطن- شيطان» {ببینید|شطن- شيطان(مفردات‌قرآن)}} سخن گفته‌ايم ولى فعلا بر خلاف آن چه گفته‌ام ترجيح می‌دهم كه جنّ و ملائكه بنا بر آنچه از قرآن استفاده می‌شود يک حقيقت نيستند و شيطان ملک نيست به اين بيان: ۱- در قرآن در مورد اين كه ملک از چه چيز آفريده شده مطلبى نيامده ولى دو دفعه تصريح شده كه جانّ از آتش به خصوصى آفريده شده است. و شيطان بارها گفته: («خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»)
۲- راجع به ملائكه ابدا ذكر گناهى در قرآن نيست بلكه فقط (عِبادٌ مُكْرَمُونَ. لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ‌) (فرشتگان بندگان شايسته اويند. هيچ‌گاه در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند؛ و پيوسته به فرمان او عمل مى‌كنند)
(لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‌) (هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‌كنند و آنچه را فرمان داده شده‌اند بطور كامل اجرا مى‌نمايند)
(يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ‌) (شب و روز، او را تسبیح مى‌گويند؛ و هرگز سست نمى‌شوند.) و نظير اينها، آمده است ولى در باره جنّ گناه، اطاعت، شرك، مرگ، رفتن به جهنّم و غيره ذكر شده است و نيز و رجوع شود به سوره رحمن و سوره جنّ و آخر سوره احقاف و . اينها هيچ يک درباره ملائكه نيامده است.
۳- ابليس داراى ذرّيّه است چنان كه فرموده: (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ‌مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ ...) (و به ياد آوريد زمانى راكه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده‌ كنيد!» همگى سجده كردند جز ابليس- كه از جنّ بود- و از فرمان پروردگارش بيرون شد آيا با اين حال، او و فرزندانش را به جاى من به سرپرستى انتخاب مى‌كنيد، در حالى كه آنها دشمن شما هستند؟!) ولى راجع به ذرّيّه، ملائكه خبرى در قرآن و غيره نيست.
۴- شيطان چنان كه آيه فوق صريح است از جنّ بود كه از امر خدا بيرون رفت ولى در جائى تصريح نشده كه او از ملائكه بود مگر استثناء در آيات سجده ملائكه و جمله منقول از نهج البلاغه كه بررسى خواهد شد.
۵- در آيه فوق هست كه‌ (وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ) يعنى شيطان و ذرّيّه‌اش دشمن بشراند امّا چنانكه می‌دانيم ملائكه دوست بشراند و به آدم سجده كرده‌اند و بر آدميان چنانكه گذشت استغفار می‌كنند و شفاعت خواهند كرد.
۶- در باره جنّ آمده: (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‌) (به يقين، گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم؛)
(رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‌) (پروردگارا! كسانى از جنّ و انس كه ما را گمراه كردند) ولى اضلال و جهنّمى بودن درباره ملائكه نيامده است.
۷- جنّ با انسان دو موجود مكلّف زمين و دوش به دوش انسان در هدايت و ضلالت و غيره است چنان كه در «جنّ» گذشت ولى راجع به ملک چنين چيزها را سراغ نداريم.
تنها چيزي كه در باره ملک بودن ابليس داريم ظهور استثناء در آيات‌ (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‌) است كه در صورت متصل بودن می‌رساند ابليس از ملائكه بود. ولى می‌شود گفت كه چون جنّ با ملائكه از بعضى جهات هم سنخ‌اند و ابليس با ملائكه بود خطاب جمع در اثر تغليب بر او هم شامل بود و او فهميد كه او هم داخل در خطاب است لذا در جواب‌ (ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ‌) نگفت: خدايا مرا امر نكردى دستور فقط براى ملائكه بود بلكه مأموريّت خويش را مسلّم گرفت و استكبار كرد.
و امّا جمله نهج البلاغه كه در فصل «عصمت ملائكه» ذكر شد و در «بلس» نيز گذشته است ممكن است مشى امام علیه السّلام مطابق قرآن باشد و چون قرآن او را به طور تغليب داخل در ملائكه كرده است، امام عليه السّلام نيز ملک اطلاق نموده است زيرا در ميان ملائكه بود و مانند آنها عمل می‌كرد. و نيز شايد اطلاق قرآن راجع به سنخ عمل باشد كه چون مانند ملائكه به خدا عبادت و بندگى می‌كرد از اين لحاظ در رديف آنها بود نه از لحاظ اتّحاد در هويّت و ذات.

۲.۹ - خاتمه‌

راجع به ملائكه مطالب ديگرى است كه اهل تحقيق می‌توانند از قرآن و روايات دريابند. از قبيل يارى آنها به اهل ايمان‌ («تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ‌ الْمَلائِكَةُ») سلام كردنشان باهل بهشت‌ (وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَيْكُمْ‌) آمدن به يارى رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در جنگ بدر و غيره، نوزده نفر بودن مالكان جهنّم و علت اين تعداد و نظائر اينها.


مَلَک به صورت مفرد، تثنيه و جمع در حدود ۸۰ بار در قرآن مجيد آمده است.


۱. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۲۷۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، مفردات، دار القلم، ج۱، ص۷۷۶.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۲۹۲.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۵.    
۵. جوهری، أبو نصر، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۴، ص۱۶۱۱.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۵.    
۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳۴.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۳۱.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۰۲.    
۱۳. حج/سوره۲۲، آیه۷۵.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۴۱.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۰۹.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۷۹.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۱.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی،ج۱۷، ص۲۳.    
۱۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۰.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۳.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۶۵.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۷۲.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۵.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۰۷.    
۲۵. حجر/سوره۱۵، آیه۲۷.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۳.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۲۳.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۱۴.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۸۳.    
۳۱. رحمن/سوره۵۵، آیه۱۵.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۱.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۹.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۶.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۵.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۷۵.    
۳۷. سجده/سوره۳۲، آیه۱۱.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۵.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۵۱.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی،ج۱۶، ص۳۷۶.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۰۴.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۱۶.    
۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۲۸.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۷۰.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۳۴.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۴۰.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۵۱.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۴۸.    
۴۹. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۷۰.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۳۶.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۴۴.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۵۳.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۵۱.    
۵۵. انعام/سوره۶، آیه۶۱.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳۵.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۳۱.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۸۶.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۴.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۲۴.    
۶۱. زمر/سوره۳۹، آیه۴۲.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۳.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۶۹.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۰۷.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۰۴.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۸۶.    
۶۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۷۵.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۱۶.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۴۸.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۳.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۶۰.    
۷۳. حج/سوره۲۲، آیه۷۵.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۴۱.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۰۹.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۷۹.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۱.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۳.    
۷۹. آل عمران/سوره۳، آیه۳۹.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۷۵.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۷۵.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۸۶.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۵۶.    
۸۵. آل عمران/سوره۳، آیه۴۲.    
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵.    
۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۸۸.    
۸۸. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۹۴.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۹۰.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۶۵.    
۹۱. آل عمران/سوره۳، آیه ۴۵.    
۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۱.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۹۸.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۹۴.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۷۲.    
۹۷. نحل/سوره۱۶، آیه۲.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۷.    
۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۰۶.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۳۳.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۷.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۲۴.    
۱۰۳. ق/سوره۵۰، آیه۱۷-۱۸.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۱۹.    
۱۰۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۴۷.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۲۰.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۹.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۵۵.    
۱۰۹. یونس/سوره۱۰، آیه۲۱.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۱۱.    
۱۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۵.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۴۷.    
۱۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۷۳.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۷۷.    
۱۱۵. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۰.    
۱۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۵.    
۱۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۵.    
۱۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۸۹.    
۱۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۶.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۰.    
۱۲۱. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۰-۱۲.    
۱۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۱۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۶.    
۱۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۱.    
۱۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۷۸.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۵۴.    
۱۲۷. انعام/سوره۶، آیه۶۱.    
۱۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳۵.    
۱۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۳۱.    
۱۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۸۶.    
۱۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۴.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۲۴.    
۱۳۳. رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.    
۱۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۰.    
۱۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۰۸.    
۱۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۱۹.    
۱۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۹.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶.    
۱۳۹. رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.    
۱۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۰.    
۱۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۰۸.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۱۹.    
۱۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۹.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶.    
۱۴۵. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۰-۱۲.    
۱۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۱۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۶.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۱.    
۱۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۷۸.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۵۴.    
۱۵۱. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۱۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۷.    
۱۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۸.    
۱۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۷.    
۱۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۷.    
۱۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۴.    
۱۵۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۷.    
۱۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۶۷.    
۱۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۹۸.    
۱۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۶۴.    
۱۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۰۸.    
۱۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۷۱.    
۱۶۳. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۱۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۹۸.    
۱۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.    
۱۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۳.    
۱۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۰۹.    
۱۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۴.    
۱۶۹. غافر/سوره۴۰، آیه۷- ۹.    
۱۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۷.    
۱۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۸.    
۱۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۷.    
۱۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۷.    
۱۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۴.    
۱۷۵. طور/سوره۵۲، آیه۲۱.    
۱۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۴.    
۱۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲.    
۱۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶.    
۱۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۵.    
۱۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۴۹.    
۱۸۱. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۱۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۳.    
۱۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۱۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۹۵.    
۱۸۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶-۲۸.    
۱۸۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۴.    
۱۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.    
۱۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۶.    
۱۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۱.    
۱۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۳.    
۱۹۳. نجم/سوره۵۳، آیه۲۶.    
۱۹۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۶.    
۱۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۹.    
۱۹۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۲.    
۱۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۶.    
۱۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، محمد، ج۲۳، ص۳۹۸.    
۱۹۹. هود/سوره۱۱، آیه۶۹-۸۱.    
۲۰۰. مریم/سوره۱۹، آیه۱۹.    
۲۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۶.    
۲۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.    
۲۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۹۸.    
۲۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۱.    
۲۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۵۵.    
۲۰۶. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۲۰۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۲.    
۲۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۴۷.    
۲۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۷۴.    
۲۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۴.    
۲۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۵۶.    
۲۱۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۲.    
۲۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۶۲.    
۲۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۹۹.    
۲۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۷۴.    
۲۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۱.    
۲۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۹۷.    
۲۱۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۷.    
۲۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۵.    
۲۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۳.    
۲۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۸۴.    
۲۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۶.    
۲۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۶۹.    
۲۲۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۶.    
۲۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۶۰.    
۲۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۴.    
۲۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۶۰.    
۲۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲.    
۲۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۴۶.    
۲۳۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶-۲۹.    
۲۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌،ص۳۲۴.    
۲۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۷.    
۲۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۹۰.    
۲۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۲.    
۲۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۲۳۶. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۲۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶.    
۲۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۲۲.    
۲۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۸۷.    
۲۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۹.    
۲۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۲۵.    
۲۴۲. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعة الإستقامة، ص۱۶۲، خطبه ۱۸۷.    
۲۴۳. سید شریف رضی، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۴۵۰، خطبه ۱۹۲.    
۲۴۴. زمر/سوره۳۹، آیه۶۸.    
۲۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۶.    
۲۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۳.    
۲۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۴۴.    
۲۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۵۴.    
۲۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۱۳.    
۲۵۰. نمل/سوره۲۷، آیه۸۷.    
۲۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۴.    
۲۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۹۹.    
۲۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۷۳.    
۲۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۸.    
۲۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۴۹.    
۲۵۶. نمل/سوره۲۷، آیه۸۹.    
۲۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۵.    
۲۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰۳.    
۲۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۷۷.    
۲۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۹.    
۲۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۵۱.    
۲۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج۱۵، ص۳۹۹.    
۲۶۳. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۲۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۳۹۶.    
۲۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۹۰.    
۲۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۳۴.    
۲۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۶۳.    
۲۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۴۶.    
۲۶۹. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۹-۲۱.    
۲۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۸۶.    
۲۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۱۸.    
۲۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۵۷.    
۲۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۸۰.    
۲۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۳۸.    
۲۷۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۶۴.    
۲۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۴۵۲.    
۲۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۷۶.    
۲۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۰۵.    
۲۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۳۷.    
۲۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۸.    
۲۸۱. حجر/سوره۱۵، آیه۲۷.    
۲۸۲. رحمن/سوره۵۵، آیه۱۵.    
۲۸۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶-۲۷.    
۲۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۴.    
۲۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.    
۲۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۷.    
۲۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۱.    
۲۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۲۸۹. تحریم/سوره۶۶، آیه۶.    
۲۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۵۶۰.    
۲۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۴.    
۲۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۶۰.    
۲۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲.    
۲۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۴۶.    
۲۹۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۰.    
۲۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۳۲۳.    
۲۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۶۵.    
۲۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۷۲.    
۲۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۵.    
۳۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۰۷.    
۳۰۱. کهف/سوره۱۸، آیه۵۰.    
۳۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۲۹۹.    
۳۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۲۵.    
۳۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۵۲.    
۳۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۵۴.    
۳۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۸۰.    
۳۰۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۳۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۱۷۴.    
۳۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۴.    
۳۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۳۶.    
۳۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۵۵.    
۳۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترچمه محمد بیستونی، محمد، ج۱۰، ص۱۲۰.    
۳۱۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۹.    
۳۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ج۱، ص۴۷۹.    
۳۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۸۹.    
۳۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۹۰.    
۳۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰.    
۳۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۵۱.    



قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «مَلَک»، مج۶، ص۲۷۵.    


رده‌های این صفحه : مفردات قرآن | واژشناسی واژگان سوره زخرف | واژشناسی واژگان سوره قصص | واژه شناسی واژگان سوره آل عمران | واژه شناسی واژگان سوره اعراف | واژه شناسی واژگان سوره انبیاء | واژه شناسی واژگان سوره انعام | واژه شناسی واژگان سوره انفطار | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره تحریم | واژه شناسی واژگان سوره تکویر | واژه شناسی واژگان سوره حاقه | واژه شناسی واژگان سوره حج | واژه شناسی واژگان سوره حجر | واژه شناسی واژگان سوره رحمن | واژه شناسی واژگان سوره رعد | واژه شناسی واژگان سوره زمل | واژه شناسی واژگان سوره سجده | واژه شناسی واژگان سوره شعراء | واژه شناسی واژگان سوره شوری | واژه شناسی واژگان سوره صافات | واژه شناسی واژگان سوره غافر | واژه شناسی واژگان سوره فاطر | واژه شناسی واژگان سوره فرقان | واژه شناسی واژگان سوره فصلت | واژه شناسی واژگان سوره ق | واژه شناسی واژگان سوره قدر | واژه شناسی واژگان سوره کهف | واژه شناسی واژگان سوره مریم | واژه شناسی واژگان سوره نجم | واژه شناسی واژگان سوره نحل | واژه شناسی واژگان سوره نمل | واژه شناسی واژگان سوره هود | واژه شناسی واژگان سوره یونس




جعبه ابزار