• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مَفهوُم وَصف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انتفای سنخ حکم متعلق به موصوف با انتفای وصف آن را مفهوم وصف گویند.



مفهوم وصف، به معنای انتفای طبیعی حکم موصوف در صورت انتفای وصف آن است،

۱.۱ - مثال

مثل: «فی الغنم السائمة زکاة؛ گوسفند بیابان چر زکات دارد، که مفهوم آن این است که: «در صورت علوفه خوار بودن گوسفند، زکات به آن تعلق نمی‌گیرد.


درباره ثبوت یا عدم ثبوت مفهوم وصف سه دیدگاه وجود دارد:
۱. وصف مطلقاً دارای مفهوم بوده و حجت است؛
۲. وصف مطلقا دارای مفهوم نبوده و حجت نیست؛
۳. اگر از وصف علیت استفاده شود مفهوم دارد، وگرنه مفهوم ندارد.

۲.۱ - مقصود از وصف

در این که منظور از «وصف» در مفهوم وصف کدام است، میان اصولی‌ها اختلاف است؛
برخی از آنان می‌گویند: منظور فقط وصف نحوی است که تنها نعت را شامل می‌شود،
و برخی دیگر می‌گویند: اعم از وصف نحوی و اصولی است؛ یعنی هر چیزی که بر موضوع عارض شود و بتواند آن را قید بزند، خواه در اصطلاح نحوی به آن نعت بگویند یا نگویند؛
بنابراین، وصف اصولی اعم از وصف نحوی است و شامل حال، تمیز ، اضافه و جار و مجرور نیز می‌گردد.


در میان اصولی‌ها هم چنین اختلاف وجود دارد که آیا وصف باید معتمد بر موصوف باشد یا خیر؛
مرحوم « آخوند خراسانی » می‌گوید: فرقی نیست که وصف معتمد بر موصوف باشد یا نباشد،
[۱] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص۲۴۴.

و برخی مثل مرحوم « مظفر » معتقدند وصف باید معتمد بر موصوف باشد، وگرنه در مفهوم لقب از آن بحث می‌شود.

۳.۱ - وصف اخص مطلق از موصوف

در صورتی که وصف در جمله را معتمد بر موصوف بدانیم شرطش این است که:
وصف اخص مطلق از موصوف باشد تا فرض بقای موضوع با انتفای وصف صحت داشته باشد، مثل: «الانسان العادل»،
و گرنه اگر صفت و موصوف با هم مساوی باشند، مثل: «الانسان المتعجب»
و یا صفت اعم از موصوف باشد، مثل: «الانسان الماشی» در بحث مزبور قرار نمی‌گیرد.

۳.۲ - وصف اعم من وجه

اما اگر وصف اعم من وجه باشد مثل «فی الغنم السائمه زکاة» که بین «غنم» و «سائمه» عموم من وجه است و در قضیه فوق اشتراک پیدا می‌کنند و در «غنم معلوفة ابل سائمه» از هم جدا می‌گردند در این که آیا در بحث فوق می‌گنجد یا نه، اختلاف است؛
برخی می‌گویند اگر موضوع بدون وصف باقی باشد، مثل «غنم معلوفه»، در این بحث قرار می‌گیرد، ولی اگر موصوف بماند و موضوع از بین برود، مثل «ابل سائمه» جزء بحث نیست.
[۳] فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۳، ص (۳۲۶-۳۱۳).
[۴] محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص (۲۶۴-۲۵۳).
[۶] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۴.
[۱۱] مشکینی، علی، تحریر المعالم، ص۹۳.
[۱۲] فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، ص۲۴۵.
[۱۴] زحیلی، وهبه، الوجیز فی اصول الفقه، ص۱۷۱.



۱. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص۲۴۴.
۲. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱، ص (۱۲۳-۱۲۲).    
۳. فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۳، ص (۳۲۶-۳۱۳).
۴. محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص (۲۶۴-۲۵۳).
۵. سبحانی تبریزی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، ج۱، ۲، ص (۱۶۳-۱۶۲).    
۶. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۴.
۷. نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج۱، ۲، ص۵۰۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۲، ص۵۳.    
۹. شهیدثانی، زین الدین بن علی، تمهید القواعد، ص۱۱۰.    
۱۰. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ص۲۵۱.    
۱۱. مشکینی، علی، تحریر المعالم، ص۹۳.
۱۲. فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، ص۲۴۵.
۱۳. نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۳۳.    
۱۴. زحیلی، وهبه، الوجیز فی اصول الفقه، ص۱۷۱.
۱۵. خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۱۲۷.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، برگرفته از مقاله «مفهوم وصف».



جعبه ابزار