نفس امّاره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نفس اماره همان نفس سرکش است که
انسان را به
گناه فرمان میدهد و به هر سو میکشاند. لذا به او اماره گفتهاند.
دانشمندان
علم اخلاق، برای
نفس سه مرحله قائلاند که در
قرآن در این زمینه آیاتی وجود دارد.
نفس اماره همان نفس سرکش است که
انسان را به
گناه فرمان میدهد و به هر سو میکشاند. لذا به او اماره گفتهاند. در این مرحله
عقل و
ایمان آن
قدرت را ندارد که این نفس را رام سازد؛ بلکه در موارد زیادی
تسلیم او میشود: «و ما ابری نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم؛
پس هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس بسیار به بدیها امر میکند مگر آنچه که پروردگارم رحم کند، پروردگارم
غفور و
رحیم است»
این
آیه اشاره دارد که تمام بدیها از نفس سرکش است، لذا
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «و انها لا تزال تنزع الی معصیة فی هویً؛
نفس پیوسته خواهان نافرمانی و
معصیت است.»
این مرحله پس از
تعلیم و
تربیت و مجاهدت
انسان به آن ارتقاء مییابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان میشود و به
ملامت و
سرزنش خویش میپردازد، و تصمیم بر جبران گناه میگیرد و
توبه میکند، «لا اقسم بیوم القیامه و لا اقسم بالنفس اللوامة؛
سوگند به
روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر»
این همان مرحلهای است که انسان با آن به جایی میرسد که غرایز سرکش در برابر او رام میشوند، زیرا
عقل و
ایمان آنچنان قوی هستند که
غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله
آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه
پیامبران و
پیشوایان و پیروان راستین آنها است.
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی فادخلی جنتی؛
تو ای
روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی و در بهشتم وارد شو.»
برخی ویژگیهای نفس اماره، عبارتاند از:
شیطان عمل بدش را برای او
زینت داده و بر
قلب او پردهای کشیده که
خیر و
شر را تشخیص نمیدهد و همیشه مانند انسانهای
جاهل و نادان فکر میکند: «ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس؛
آنان جز از گمانهای بیاساس و از
هوای نفس پیروی نمیکنند.»
گاهی آنچنان مطیع نفس اماره هستند که عقل هیچکاره میشود و تمام امور به دست
هوی و هوس و نفس اماره است. لذا حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «کم من عقل اسیرٌ تحت هویً امیر؛
پس بسیار عقلها و خردها که
شهوات بر آنها حکومت میکند»
گاهی
اطاعت انسان از نفس اماره از این هم بالاتر میرود و تابع خواستهای نفس افسار گسیخته میشود که هوی و هوس او معبودش میشود. «افرأیت من اتخذ الهه هواه؛
آیا دیدی کسی را که هوسهای خود را خدای خود قرار داده است.»
در جریان
قتل هابیل به دست
قابیل خداوند میفرماید: «فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله؛
نفس سرکش کمکم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد و (سرانجام) او را کشت»
تشبیه فرمان بر نفس به
سگ: «...و اتبع هواه فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث؛
او از
هوای نفس پیروی نمود سرگذشت او همانند داستان سگ است که اگر به آن حمله کنی زبان از دهان بیرون میآورد و اگر رهایش نمایی باز زبانش را خارج میسازد.»
اگر انسان دنبال هوی و هوس و نفس اماره برود و از خدا
غفلت کند از اوج تکامل الهی سقوط میکند چنانکه
بلعم با عورا که این
آیه درباره او نازل شده است گرفتار هوای نفس شد و از آن مقام والا تنزل کرد به طوری که
خداوند او را به سگ تشبیه نموده است. او به جای این که از
علم و
دانش خویش برای رشد استفاده کند به پستی گرایید و بر اثر پیروی هوی و هوس مراحل سقوط را طی کرد خداوند هم او را به سگ تشبیه میکند که اگر به او حمله کنی دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذاری باز چنین است، او بر اثر شدت
هوا پرستی یک حالت عطش نامحدود به خود گرفته که همواره به دنبال
دنیاپرستی میرود.
مولانا هم نفس پلید و اماره را به سگ تشبیه میکند و میگوید:
نفس خود بر خود مگردان چیره تو زود او را بازگیر از شیر تو
طفل جان از شیر
شیطان باز کن بعد از
آتش با
ملک انباز کن
هین سگ نفس ترا زنده مخواه کاو عدوّ جان تست از دیرگاه
پیامبر درباره تشبیه نفس اماره میفرماید: «و مثل النفس کمثل النعامة تاکل الکثیر و اذا حمل علیها لا نظیر و مثل الدّفلی لونه حسن و طعمه مرّ؛
مثل نفس مثل
شترمرغ است که زیاد میخورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمیکند و مثل خر زهره است که رنگش زیبا است امّا طعمش تلخ است.»
در
روایات،
جهاد به اعتباری بر دو قسم تقسیم شده است؛
جهاد اکبر و
جهاد اصغر.
مراد از جهاد اصغر جنگ با
شمشیر و
اسلحه است که در مقابل
دشمنان صورت میگیرد. و خداوند متعال در اینباره میفرماید: «اِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ اَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛
خداوند از
مؤمنان جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش)
بهشت برای آنان باشد، (به اینگونه که) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند، این وعده حقّی است بر او که در
تورات و
انجیل و
قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!.»
اما مراد از جهاد اکبر، بنا بر فرمایش
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
جهاد و نبرد با نفس است؛ زیرا نفس، انسان را به کارهای زشت، همواره فرا میخواند، و به زشتی و شهوتها تمایل دارد، و از انجام کارهای خیر کوتاهی میکند، آرزوهایش بلند، و عظمت
قیامت را از یاد میبرد، ریاست را دوست دارد، و راحتی را میطلبد، چنانکه خداوند فرموده است: «اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی؛
همانا نفس همیشه به زشتی دعوت میکند، مگر آنکه
خدا مهر ورزد و به او کمک کند.»
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گروهی از مسلمانان را به جنگی فرستاد، وقتی بازگشتند به آنان فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْاَصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهَادُ الْاَکْبَرُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْاَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ؛
آفرین بر گروهی که جهاد کوچکتر را انجام دادهاند، و جهاد بزرگترشان باقی مانده، شخصی پرسید: ای
رسول خدا جهاد بزرگتر چیست؟ فرمود: جهاد با هوای نفس»
در
روایت دیگری آنحضرت فرمودند: «اَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ؛
بهترین جهاد از کسی است که با
نفس خود که میان دو پهلو دارد بجنگد.»
برای بیان فرق بین شیطان با نفس اماره نیازمند بیان چند مقدمه است.
نفس و مراتب آن: هویت حقیقی انسان، دارای ابعاد و لایههای سهگانه (حیوانی، انسانی، الهی) است. از آیات قرآن مجید نیز به خوبی استفاده میشود که
روح و نفس انسانی دارای سه مرحله است:
نفس اماره یا لایه حیوانی انسان.
لایه حیوانی انسان در
شهوت،
غضب و امیال نفسانی خلاصه میشود.
این میل قلبی و حالت نفسانی را قرآن به نفس اماره، تعبیر مینماید و تاکید میکند که: «به درستی که نفس، (انسان را) به کارهای زشت و ناروا فرمان میدهد»
به همین دلیل به آن اماره (امرکننده به بدیها) گفتهاند. در این مرحله هنوز عقل و ایمان آن قدرت را نیافته که نفس سرکش را مهار زده و آن را رام کنند بلکه در بسیاری از موارد در برابر او تسلیم میگردند و نفس سرکش آنها را شکست میدهد.
در گفتار همسر
عزیز مصر (گروهی از مفسرین مراد از این جمله را
حضرت یوسف دانستهاند اما این نظر مورد پذیرش اکثر مفسرین قرار نگرفته است.)
به این مرحله اشاره شده است آنگاه که گفت: «و ما ابرئ نَفْسِی اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛
" من هرگز نفس خود را تبرئه نمیکنم، چرا که نفس سرکش همواره به بدیها فرمان میدهد»
"
نفس لوامه"مرتبهای از نفس است که پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت، انسان به این مرتبه ارتقاء مییابد. در این مرحله ممکن است بر اثر طغیان غرائز گاه گاه مرتکب خلافهایی بشود اما فورا پشیمان میگردد و به
ملامت و سرزنش خویش میپردازد و تصمیم بر جبران گناه میگیرد، و دل و جان را با آب
توبه میشوید.
قرآن مجید این مرحله را" نفس لوامه" تعبیر کرده و میفرماید: «وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛
و سوگند به (نفس لوّامه) وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حقّ است!»
"نفس مطمئنه" آن مرتبهای است که پس از تصفیه و
تهذیب و
تربیت کامل، انسان به آن میرسد در این مرتبه غرائز سرکش توانایی پیکار با عقل و ایمان در خود نمیبینند چرا که عقل و ایمان آن قدر نیرومند شدهاند که غرائز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارند.
این مقام
انبیاء و اولیا و پیروان راستین آنها است، آنهایی که در مکتب مردان خدا درس ایمان و
تقوا آموختند و سالها به تهذیب نفس پرداخته و جهاد اکبر را به مرحله نهایی رساندهاند.
قرآن از این مرحله به نفس مطمئنه تعبیر کرده میفرماید: «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؛
ای نفس مطمئن و آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود.»
بیان منظور از ابلیس و شیطان.
منظور از
ابلیس، شیطان خاصی است که از جنیان میباشد، اما به خاطر کثرت
عبادت، جزء ملائک قرار گرفت ولی پس از تمرد، حسابش از سایرین جدا شده و از آن مقام قدس، ساقط گردید. چون امر پروردگارش را اطاعت نکرد و
فسق ورزید.
شیطان از ماده «شطن» به معنای مخالفت و دوری میباشد. و به هر موجود طغیانگر و سرکش شیطان گویند. خواه از انسانها باشد یا از
جن یا از حیوانات.
چنانکه در قرآن آمده است. «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْاِنْسِ وَ الْجِنِّ...؛
بدینگونه برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انسانی و جن قرار دادیم....»
ابلیس را بدینجهت که موجودی متمرد (نافرمان) طغیانگر و خرابکار است
شیطان نامیدند.
رابطه نفس اماره با شیطان:
نفس اماره، در واقع یکی از ابزار شیطان و راه نفوذ و سلطهیابی بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب میشود.
پس
وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله سقوط میکشاند.
تمام تلاش شیطان، این است که انسان گمراه شده و به حقیقت نرسد و در این خصوص، او به عزت خداوند متعال
قسم یاد کرده است. چنانکه در قرآن آمده است: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ؛
(شیطان) گفت: به عزتت قسم که همگی آنها را اغوا میکنم...»
اغوا، از کلمه غی به معنی ضد رشد است، و رشد، به معنی رسیدن به واقع.
شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرده که انسان را گمراه خواهد ساخت. «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ؛
او در به انحراف کشیدن انسان مرحله به مرحله جلو آمده و انسان را تحت تاثیر القائات خود قرار میدهد تا جایی که خود انسان، شیطانی میشود و به وسیلهی او دیگر انسانها به انحراف کشیده میشوند.
انسانی که بر اثر وسوسههای شیطان، تسلیم خواسته و خواهش تمایلات حیوانی گردد، گرفتار نفس اماره شده است.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: "نفس اماره همچون فرد
منافق،
تملق انسان را میگوید و در قالب دوست، جلوه میکند تا بر انسان مسلط شود و او را به مراحل بعد وارد کند."
شیطان انسانهای ضعیفالایمان را وسوسه کرده و به کمک تمایلات شهوانی و نفس امارهشان، قلب آنها منزل خود میکند و بالاخره با دست و بدنشان تماس برقرار کرده و
مصافحه میکند و یار و رفیق آنها میشود. چون کسی که قلبش منزل شیطان شد، نه تنها مهماندار شیطان، بلکه یار او خواهد بود.
درباره این گروه، حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «پس شیطان با چشمان آنها نگاه میکند و با زبان آنها حرف میزند». (فنظر باعینهم ونطق بالسنتهم)
شیطان و نفس اماره هر دو دشمن انسان هستند. به همیندلیل قرآن هم از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد میکند و انسان را سفارش میکند که او را دشمن خود بداند. «انه لکم عدو مبین؛
او برای شما
دشمن آشکار است.»
و هم در روایات
معصومین (علیهالسّلام) به نفس اماره (هوا و هوس) دشمن شمرده شده است، اینکه
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود؛ دشمنترین دشمن تو نفس توست». (قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»)
به این مرحله از نفس اشاره دارد.
راز تعبیر نفس به "دشمنترین دشمنان"، درونی بودن آن است. دشمن و سارق بیرونی، بدون همراهی این دشمن و دزد درونی، نمیتواند آسیب برساند. این دشمن درونی، محرم و به همهجا آشناست و با استفاده از همین آگاهی، خواسته شخص را به شیطان گزارش میدهد.
و از آن سو پیام و فرمان ابلیس را که امارة بالسوء بیرونی است، میرساند. از اینرو نفس اماره خود نیز از جنود (سربازان) شیطان محسوب است. چنانکه بسیاری از اوصاف آن، در شمار جنود شیطان است.
پس نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تاثیر وسوسه شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو میآید، تا جایی که فرد نیز جزء حزب شیطان میشود. («استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله، اولئک حزب الشیطان؛
شیطان بر آنها چیره شده، پس یاد
خدا را از خاطرشان برده است، آنها حزب شیطانند.)
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نفس اماره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۵. پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «نفس اماره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۵. پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «نفس اماره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۵.