وجوب تحصیل اجتهاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
فقه گفته شده که تحصیل ملکه
اجتهاد و نیز
استنباط احکام بر مکلّفان
واجب است و این وجوب نه به جهت لزوم تطبیق عمل شخص مکلّف بر
شریعت است، زیرا وی میتواند مقلّد یا محتاط باشد، بلکه به جهت زنده نگه داشتن شریعت و
احکام آن است؛ بدین سبب این وجوب، کفایی است؛ یعنی در هر زمان گروهی باید به آن اقدام کنند و در این صورت تکلیف از دیگران ساقط میشود.
برای وجوب تحصیل
اجتهاد ، به آیاتی از
قرآن استدلال شده است:
خداوند متعالی میفرماید:چرا از هر گروهی از مؤمنان، طایفهای کوچ نمیکنند، تا از دین (معارف و
احکام اسلام) آگاهی یابند و هنگام بازگشت بهسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند! «فَلَولا نَفَرَ مِن کلِّ فِرقَة مِنهُم طَائِفَةٌ لِیتفقَّهوا فِی الدّینِ ولِینذِروا قَومَهُم...».
کلمه «لولا» برای تحضیض و تحریک است و از آن لزوم و وجوب کوچ برای تحصیل
علم ، استفاده میشود. از تعبیر «مِن کلِّ فِرقَة مِنهُم طَائِفَةٌ» نیز کفایی بودن این وجوب فهمیده میشود.
عقل نیز به وجوب کفایی حکم میکند؛ زیرا اگر همه مردم در همه امور،
احتیاط را شیوه کار خویش قرار دهند یا به دنبال استدلالهای فقهی احکام بروند، نظام زندگی مختلّ خواهد شد؛ از اینرو، عقل، وجوب اجتهاد را بهصورت طریقی برای تحقّق امتثال احکام الهی، بر برخی از مردم لازم میبیند.
۲. آیات ۱۷-۱۸
زمر :خداوند در این آیه، هدف از شنیدن آرا و انظار را دستیابی به بهترین آنها و پیروی (در مقام اعتقاد و عمل
) قرار داده است:«فَبَشِّر عِباد _ اَلَّذینَ یستَمِعونَ القَولَ فَیتَّبِعونَ اَحسَنَهُ»، و این جز با
استدلال و
اجتهاد حاصل نمیشود؛
ولی استفاده وجوب اجتهاد از این آیات دشوار است؛ زیرا صرفاً بر ترغیب دلالت میکند؛ افزون بر آنکه دستیابی به بهترین آرا، تنها با اجتهاد تحقق پیدا نمیکند؛ بلکه بهگونهای دیگر نیز میسّر است.
آیات ۱۶۸-۱۷۰
بقره:
خداوند در این آیات با سیاق واحد، ابتدا از پیروی
شیطان و سپس از
تقلید کورکورانه پدران منع کرده و این نشان میدهد که بین پیروی از شیطان و تقلید کورکورانه فرقی نیست. به تعبیر فخررازی، آیات پیشین قویترین دلیل بر وجوب اجتهاد و نظر است؛
ولی این آیه نیز بر وجوب اجتهاد دلالت نمیکند؛ زیرا میگوید:اگر میخواهید نظری ارائه دهید، باید بیدلیل نباشد؛ امّا اینکه بهطور حتم باید نظر داد یا نه، از
آیه استفاده نمیشود. در مرحله عمل نیز
انسان میتواند با
احتیاط یا تقلید از
فقیه اعلم، بهواقع برسد؛ بدون آنکه به اجتهاد و نظر نیازی داشته باشد؛ زیرا آنچه آیه نفی میکند، تقلید کورکورانه است، نه عمل به احتیاط یا تقلید آگاهانه و عقلایی.
ازجمله آیاتی که برای وجوب اجتهاد به آن تمسّک شده، آیه۸۳
نساء است:«ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ و اِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یستَنبِطونَهُ مِنهُم».
در این آیه از افشای آنچه به امور مسلمانان تعلّق دارد (به صرف اطلاع و شنیدن) نهی میکند و دستور میدهد که آن امر باید به صاحبان بصیرت ارجاع داده شود که امکان تحقیق و استنباط از مصادر برای آنها فراهم است، تا تدبیر کنند که آیا افشای آن به صلاح
مسلمانان هست یا نه.
در اینکه مراد از «الَّذینَ یستَنبِطونَهُ» چیست و مستنبطان چه کسانی هستند، ۲ احتمال وجود دارد:
الف. مقصود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان معصوم (علیهمالسلام)اند.
ولی با توجّه به اینکه آنان به احکام علم دارند و اجتهاد درباره آنان معنا ندارد، آیه به اجتهاد ربطی نخواهد داشت، مگر بنابرنظر
اهل سنّت که اولواالامر در آیه را اهل علم و فقه ملازم با پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانسته و نیز بنابر نظر بیشتر آنها که به اجتهاد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) معتقد هستند.
ب. مقصود، مراجعهکنندگان به رسول خدا و اولوالامر است؛ بدین معنا که موضوعات را به کتاب و سنّت (رسول و اولیالامر) ارجاع، و از طریق آنها استنباط حاصل شود.
در این صورت، استنباط معنای اصطلاحی خود را خواهد داشت. این نظر را کلمه «لَعَلِمَهُ» نیز تأیید میکند که لازمه آن،
جهل پیش از
استنباط است و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام (علیهالسلام) از آن بدورند.
دلالت این آیه نیز ناتمام است؛ زیرا اوّلاً آیه بر فرض تصمیم به اظهارنظر، مراجعه به کتاب و سنّت را لازم میکند؛ پس وجوب اجتهاد از آیه استفاده نمیشود. ثانیاً آیه به پخش شایعات درباره پیروزی یا شکست
مسلمانان در
جنگ مربوط است.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«اجتهاد».