• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وحدت و کثرت در وجود عینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مبحث وحدت و کثرت وجود از مسایل مهم فلسفی و دارای سابقه طولانی در تاریخ این علم می‌باشد. یک نوع از وحدت در واقعیت‌های عینی وجود دارد که آن وحدت هر فردی از افراد متشخص ماهیات است یعنی هنگامی که عقل فردی از یک ماهیت را در نظر می‌گیرد و آن را با خود ماهیت مقایسه می‌کند و این تفاوت را مورد توجه قرار می‌دهد -که ماهیت قابل صدق بر افراد است ولی افراد این ویژگی را ندارند- عنوان تشخص را از فرد انتزاع می‌کند و هنگامی که یک فرد را با چند فرد دیگر مقایسه می‌کند و تعددی در فرد واحد نمی‌بیند وحدت را از آن انتزاع می‌نماید.



یک نوع وحدت در واقعیت‌های عینی وجود دارد که آن وحدت هر فردی از افراد متشخص ماهیات است یعنی هنگامی که عقل فردی از یک ماهیت را در نظر می‌گیرد و آن را با خود ماهیت مقایسه می‌کند و این تفاوت را مورد توجه قرار می‌دهد که ماهیت قابل صدق بر افراد است ولی افراد این ویژگی را ندارند عنوان تشخص را از فرد انتزاع می‌کند و هنگامی که یک فرد را با چند فرد دیگر مقایسه می‌کند و تعددی در فرد واحد نمی‌بیند وحدت را از آن انتزاع می‌نماید از این روی گفته‌اند وجود با تشخص و با وحدت مساوق است و هر چیزی از آن جهت که موجود است متشخص و واحد می‌باشد البته باید توجه داشت که منظور از این وحدت وحدت شخصی است نه مطلق وحدت و شامل وحدت نوعی و جنسی نمی‌شود.

۱.۱ - شناخت وحدت موجود خارجی

در اینجا سؤالی مطرح می‌شود که وحدت موجود خارجی را چگونه می‌توان شناخت و از کجا می‌توانیم یقین پیدا کنیم که موجودی را که واحد تصور کرده‌ایم واقعا یک موجود و دارای یک وجود است. فلاسفه غالبا پاسخ این سؤال را به وضوحش واگذار کرده‌اند ولی در پیرامون آن نقاط ابهامی وجود دارد که باید به‌اندازه ظرفیت مقام توضیحی درباره آنها داده شود. اگر موجودی بسیط و غیرقابل تجزیه باشد مانند ذات مقدس الهی و همه مجردات طبعا وجود واحدی خواهد داشت البته وجود مجردات و بساطت آنها با برهان اثبات می‌شود و تنها وجود نفس و بساطت آنرا می‌توان با علم حضوری آگاهانه دریافت ولی بطور کلی می‌توان گفت که هر موجودی بسیط باشد وجود واحدی خواهد داشت.

۱.۲ - سوال و جواب اثبات موجودات مادی

اما درباره موجودات مادی و قابل تجزیه اثبات وحدت آنها کار ساده‌ای نیست. در نظر سطحی هر موجودی که دارای اتصال باشد و اجزاء مفروض آن از یکدیگر گسسته نباشند موجود واحد و دارای وجود واحدی تلقی می‌شود ولی هنگامی که با دقت می‌نگریم دو نقطه ابهام رخ می‌نماید یکی آنکه آیا اجسامی که به نظر ما متصل و یکپارچه می‌رسند در واقع هم چنین‌اند یا در اثر خطای باصره آنها را متصل می‌پنداریم.
پاسخ این سؤال به عهده علوم طبیعی است و چنانکه می‌دانیم به کمک ابزارهای علمی اثبات‌ شده است که اجسام در واقع چنین اتصال و یکپارچگی ظاهری و محسوس را ندارند و از ذرات بسیار ریز و جدای از یکدیگر تشکیل یافته‌اند ولی از نظر فلسفی می‌توانیم بگوییم که چون هیچ جسمی فاقد امتداد نیست ‌سرانجام هر کدام از ذرات اجسام هر قدر هم ریز باشد اتصال و در نتیجه وحدت اتصالی را خواهد داشت.

۱.۳ - ابهام و رفع ابهام

نقطه ابهام و سؤال‌انگیز دیگری که مهمتر است این است که به فرض اینکه اتصال اجزاء یک موجود جسمانی ثابت ‌شد از کجا هیچ نوع کثرت دیگری نخواهد داشت.
در پاسخ می‌توان گفت که یک موجود متصل و یکپارچه بالفعل دارای کثرتی نیست هر چند بالقوه قابل تجزیه و تکثر می‌باشد ولی هر وقت تجزیه‌ای انجام گرفت موجودات دیگری تحقق خواهند یافت که هر کدام از آنها دارای وحدت مخصوص به خودش خواهد بود.
این پاسخ هر چند درباره مقدار و کمیت هندسی اجسام پاسخ صحیحی است اما آن را پاسخ کامل و جامعی نمی‌توان دانست زیرا از طرفی این سؤال پیش می‌آید که اگر فرضا دو جسم مختلف با یکدیگر نزدیک شوند بگونه‌ای که هیچ فاصله‌ای میان آنها باقی نماند و به عنوان مثال مسامحه آمیز دو قطعه فلز مختلف بهم جوش داده شوند آیا می‌توان آنها را موجود واحد و دارای وجود واحدی به حساب آورد یا باید آنها را کثیر و دارای چند وجود دانست.
ممکن است از این سؤال پاسخ داده شود که چون دو قطعه فلز مفروض دارای دو ماهیت مختلف هستند و طبعا هر کدام از آنها فردی غیر از فرد دیگری خواهد داشت از این روی نمی‌توان آنها را موجود واحدی دانست.
ولی این پاسخ مبنی بر این است که کثرت ماهیت کاشف از کثرت وجود عینی است در صورتی که چنین مطلبی به ثبوت نرسیده است.
به عبارت دیگر کثرتی که در اینجا ثابت می‌شود ذاتا صفت ماهیت است نه وجود و سخن بر سر وحدت و کثرت وجود عینی است.

۱.۴ - سوال و جواب اجمالی دیگر

از طرف دیگر سؤال دقیقتری مطرح می‌شود که از کجا موجود متصلی که دارای وحدت اتصالی است دارای دو وجود متراکب نباشد به گونه‌ای که یکی سوار بر دیگری باشد و حس نتواند دوگانگی آنها را تشخیص دهد.
توضیح آنکه همانگونه که هر یک از حواس ما یکی از ویژگیهای اجسام را درک می‌کند مثلا چشم ما رنگ آن را می‌بیند و بویایی ما بوی آن را می‌شنود و چشایی ما مزه آن را می‌چشد بدون اینکه وحدت جسمی که دارای همه آنها است از بین برود همینطور ممکن است کثرتی در اجسام موجود باشد که حس ما قادر به درک آن نباشد به دیگر سخن وحدت و کثرت ادراکات حسی را نمی‌توان دلیل کافی بر وحدت و کثرت وجود عینی تلقی کرد از این روی جای این احتمال باقی می‌ماند که جسم در عین وحدت اتصالی در مقدار هندسی دارای کثرت دیگری باشد چنانکه بعضی از فلاسفه در مورد صور جوهری مختلف قائل شده‌اند و مثلا حیوان را دارای چند صورت در طول یکدیگر دانسته‌اند صورت عنصری صورت معدنی صورت نباتی و صورت حیوانی.

۱.۴.۱ - جواب تفصیلی

در اینجا بطور سربسته می‌گوییم که ترکیب اجسام به چند صورت قابل تصور است:
۱. ترکیب بین اجزاء مقداری که بالفعل وجود ندارند و در اثر تجزیه به وجود می‌آیند چنین ترکیبی هیچ منافاتی با وحدت بالفعل ندارد.
۲. ترکیب بین ماده و صورت با فرض اینکه وجود ماده وجودی بالقوه باشد در این صورت هم ضرری به وحدت آن نمی‌رسد و از یک نظر شبیه فرض قبلی می‌باشد.
۳. ترکیب بین ماده و صورت با فرض اینکه ماده هم وجود بالفعلی غیر از وجود صورت داشته باشد و نیز ترکیب بین صورتهایی که هر یک فوق دیگری و در طول آن قرار گرفته باشد در این فرض واحد شمردن موجود به لحاظ وحدت صورت فوقانی است و بالعرض به کل آنها نسبت داده می‌شود و بهتر این است که آنها را متحد بنامیم نه واحد.
۴. ترکیب بین چند موجود بالفعلی که در عرض هم واقع شده باشند و هیچکدام صورت فوقانی برای دیگران نباشد هر چند نوعی اتصال و ارتباط میان آنها برقرار باشد مانند ترکیب اجزاء ساعت و سایر ماشینها که آن را ترکیب صناعی می‌نامند در این فرض مجموع مرکب را نمی‌توان از نظر فلسفی واحد و یا حتی متحد دانست بلکه باید آن را موجوداتی متعدد و دارای وحدت اعتباری تلقی کرد.
۵. ترکیب بین چند موجود گسسته که نوعی وحدت بین آنها در نظر گرفته شود مانند ترکیب سپاه از چند لشکر و ترکیب لشکر از چند تیپ و ترکیب تیپ از چند گردان و بالاخره ترکیب گردان از تعدادی سرباز و همچنین ترکیب جامعه از نهادها و قشرها و گروههای اجتماعی و سرانجام ترکیب آنها از افراد انسان اینگونه ترکیب نیز از نظر فلسفی اعتباری است و چنین مرکباتی را نمی‌توان واحد حقیقی به حساب آورد.
دو نوع دیگر از ترکیب خارجی را می‌توان بر اقسام نامبرده افزود یکی ترکیبات شیمیایی و دیگری ترکیبات عضوی ارگانیک مانند ترکیب موجود زنده از تعدادی از مواد آلی و معدنی ولی حقیقت این است که این ترکیبات از دیدگاه فلسفی حکم خاصی ندارند و به نظر بعضی از فلاسفه از قبیل قسم دوم و به نظر بعضی دیگر از قبیل قسم سوم می‌باشند و شاید نظر اخیر صحیحتر باشد مخصوصا درباره موجودات زنده.


در پایان یادآور می‌شویم که فلاسفه نوعی دیگر از ترکیب را برای همه ممکنات قائل شده‌اند و آن ترکیب از وجود و ماهیت است که بحث درباره آن گذشت و به حسب این اصطلاح وجود بسیط منحصر به ذات مقدس الهی خواهد بود ولی آن ترکیب ترکیبی تحلیلی و ذهنی است نه خارجی و عینی.
حاصل آنکه موجودات مادی به چند صورت متصف به وحدت می‌شوند که بعضی از آنها وحدت حقیقی است مانند وحدت اتصالی ذرات و وحدت صورت که دارای وجود بسیطی است و بعضی دیگر وحدت اعتباری است مانند وحدت صناعی و اجتماعی اما در ترکیب ماده و صورت اگر قائل شدیم که ماده وجود بالفعلی ندارد و هر موجود جسمانی تنها یک وجود بالفعل دارد که همان وجود صورتش می‌باشد طبعا دارای وحدت حقیقی خواهد بود اما اگر برای ماده هم وجود بالفعل قائل شدیم و به عبارت دیگر هیولای اولی را به عنوان یک موجود بالقوه نپذیرفتیم باید برای هر کدام وجود خاصی در نظر بگیریم و مجموع آنها را متحد بنامیم نه واحد نیز در صورتی که قائل به صورتهای طولی و متراکب شدیم باید مجموع آنها را کثیر بدانیم و فقط به لحاظ وحدت صورت فوقانی است که می‌توانیم کل آنها را واحد بالعرض بشماریم چنانکه مجموع روح و بدن انسان را یک موجود به حساب می‌آوریم و در حقیقت وحدت آن مرهون وحدت روح می‌باشد


وحدتی که تاکنون برای هر موجود عینی مورد بحث قرار گرفت به هیچ وجه کثرت مجموع آنها را نفی نمی‌کند اما وحدت دیگری برای کل جهان مطرح می‌شود که کثرت و تعدد آن را نفی می‌نماید چنانکه معروف است که فلاسفه جهان را واحد می‌دانند اما این سخن را به چند صورت می‌توان تفسیر کرد:

۳.۱ - صورت اول

آنکه منظور از وحدت جهان وحدت اتصالی جهان طبیعت باشد چنانکه فلاسفه مبحثی را در فلسفه طبیعی تحت عنوان بطلان خلاء مطرح کرده‌اند و با بیانات مختلفی کوشیده‌اند تا اثبات نمایند که بین دو موجود طبیعی خلاء محض محال است و در جاهایی که پنداشته می‌شود چیزی موجود نیست در واقع اجسام رقیق و لطیفی وجود دارند که قابل درک حسی نیستند.
بر این اساس استدلال کرده‌اند که اگر دو یا چند جهان طبیعی فرض شود در صورتی که آنها متصل و پیوسته به یکدیگر باشند دارای وحدت اتصالی خواهند بود و جهان واحدی را تشکیل خواهند داد و اگر میان آنها خلاء حقیقی فرض شود به طوری که آنها را کاملا از یکدیگر جدا و منعزل نماید منافات با دلیلهای نفی خلاء خواهد داشت.

۳.۲ - صورت دوم

آنکه منظور وحدت نظام جهان طبیعت باشد به این معنی که موجودات طبیعی همواره در یکدیگر تاثیر و تاثر و فعل و انفعال دارند و هیچ موجود طبیعی را نمی‌توان یافت که نه در موجود طبیعی دیگری مؤثر و نه از آن متاثر باشد چنانکه موجودات همزمان با تفاعلات خودشان زمینه پیدایش موجودات بعدی را فراهم می‌کنند و خودشان نیز از تفاعلات موجودات قبلی به وجود آمده‌اند بنابراین همه جهان طبیعت محکوم این رابطه علیت و معلولیت مادی است و از این روی می‌توان آن را دارای نظام واحدی دانست ولی روشن است که این وحدت در واقع صفت نظام است که وجود عینی مستقلی از موجودات بی‌شمار جهان ندارد و بر اساس آن نمی‌توان وحدتی حقیقی برای جهان طبیعت اثبات کرد.

۳.۳ - صورت سوم

آنکه منظور وحدت جهان در سایه وحدت صورتی باشد که همه اجزاء آن را در زیر چتر خودش متحد می‌سازد چنانکه اجزاء نبات و حیوان در سایه وحدت صورت جوهری خودشان متحد می‌شوند. صورت واحدی که برای کل جهان می‌توان فرض کرد به طوری که موجودات ذی روح مانند انسان و حیوان را نیز دربر گیرد ناچار روح دیگری خواهد بود که می‌توان آن را نفس کلی یا روح جهان نامید اما بعضی از فلاسفه پا را فراتر نهاده و مجردات و جمیع ماسوی‌الله را نیز مشمول آن دانسته‌اند و بدین ترتیب عقل اول یا کاملترین موجود امکانی را به منزله صورتی برای ما دون آن به حساب آورده‌اند چنانکه بسیاری از عرفاء جهان را انسان کبیر نامیده‌اند اما تاکنون برهانی بر این مطلب نیافته‌ایم و مخصوصا موجود مجرد تامی مانند عقل اول را صورت جهان نامیدن خالی از مسامحه نیست.
به هر حال چنین فرضی نیز به معنای نفی کثرت حقیقی از اجزاء جهان نخواهد بود زیرا این وحدت در واقع صفت همان صورت فوقانی جهان است و بالعرض به مجموع جهان نسبت داده می‌شود چنانکه در مورد وحدت روح و بدن گفته شد.
ناگفته نماند که پذیرفتن این وحدت برای جهان مستلزم پذیرفتن قسم سوم از ترکیبات یاد شده است ولی پذیرفتن آن قسم ترکیب مستلزم پذیرفتن چنین وحدتی نیست.


۱. وحدت شخصی مساوق با تشخص و وجود عینی است و هر موجودی از آن جهت که موجود بالفعلی است دارای تشخص و وحدت خواهد بود.
۲. هر موجود بسیط و تجزیه‌ناپذیری مانند خدای متعال و مجردات دارای وجود واحدی می‌باشد و جای فرض کثرت در ذات آن نیست.
۳. اجسام کلان هر چند دارای گسستگیها و خلاءهای نسبی باشند در نهایت به ذرات خردی می‌رسند که دارای امتداد و اتصال حقیقی و نیز دارای وحدت اتصالی خواهند بود.
۴. ترکیب در اجسام به چند صورت قابل تصور است ترکیب از اجزاء بالقوه ترکیب از ماده و صورت با فرض بالقوه بودن ماده ترکیب از ماده و صورت با فرض فعلیت داشتن ماده و همچنین ترکیب صور متراکب ترکیب صناعی مانند اجزاء ساعت ترکیب اجتماعی مانند ترکیب سپاه از سربازان و ترکیب جامعه از افراد انسان دو قسم اول دارای وحدت حقیقی و قسم سوم دارای وحدت بالعرض و دو قسم اخیر دارای وحدت اعتباری می‌باشند.
۵. ترکیبات ارگانیک را باید از قسم سوم به حساب آورد و همچنین ترکیبات شیمیایی در صورتی که برای آنها صورت واحدی ثابت‌ شود.
۶. ترکیب موجود از ماهیت و وجود ترکیبی تحلیلی و ذهنی است نه عینی و خارجی.
۷. اثبات وحدت جهان به معنای وحدت اتصالی تمام موجودات طبیعی منوط به ابطال خلاء محض است.
۸. وحدت نظام در جهان طبیعت امری قابل قبول است ولی وحدتی حقیقی برای اجزاء جهان به شمار نمی‌رود.
۹. اثبات وحدت جهان به معنای داشتن روح یا صورت عقلانی واحد در گرو برهان است.
۱۰. پذیرفتن چنین وحدتی به معنای پذیرفتن قسم سوم از ترکیبات یاد شده است هر چند پذیرفتن آن قسم از ترکیب مستلزم پذیرفتن چنین فرضی نیست.


سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وحدت و کثرت در وجود عینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۲/۰۷.    



جعبه ابزار