• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وضاعین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وضع در لغت به معنای گذاشتن، قرار دادن، تغییر جای دادن است.
[۱] آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی، فارسی، آذر نوش، انتشارات، نشر نی، چاپ نهم، سال۱۳۸۷.
ولی در اصطلاح منظور نسبت دادن حدیث دروغ به دیگری بنا به دلایل مختلف می‌باشد. موضوع: حدیثی است که دروغگویان آن را به وجود آورده‌اند و آن را به دروغ به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یا ائمه علیه‌السّلام نسبت داده‌اند.



وضاعین: صیغه مبالغه می‌باشد، از ریشه وضع، یعنی بسیار وضع کنندگان، در اصطلاح حدیثی به آن دسته از افرادی گفته می‌شود که بنا به انگیزه‌های خاص (به عمد، یا از روی جهل و نادانی) چون نمی‌توانستند سند حدیثی را جعل کنند. دست به ساختن سندهای دروغین زدند که به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم منتهی می‌شد، سپس حکمتی یا ضرب المثلی – امثال آن را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دروغ نسبت می‌دادند.


با نگاهی به قرآن کریم و تفکر در بعضی آیات به روشنی می‌توان دریافت که جعل حدیث یا دروغ پردازی از همان ابتداء حتی قبل از اسلام در آیین یهود نیز دیده می‌شد آن جا که خداوند به اهل کتاب خطاب می‌کند:
«یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وانتم تعلمون.»
«ای اهل کتاب چرا حق را به شکل باطل در می‌آورید و حق را کتمان می‌کنید. در صورتیکه به آن علم دارید.»
از این آیه استنباط می‌شود که یهود در خبر رسانی و انتقال آن به آیندگان بنا به دلایلی، از روی عمد، اطلاع رسانی نادرست می‌کردند. این مسیر همچنان ادامه پیدا کرد و دروغ سازی در زمان خود پیامبر و دین اسلام نیز وجود داشت که شاهد این مدعی آیۀ ۶/ سوره حجرات می‌باشد:
«یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا، ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین.» «مؤمنان هرگاه فاسقی برای شما خبری آورد تحقیق کنید مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت پشیمان شوید.»



منع مومنین از پیروی بعضی اخبار بدون تحقیق دلالت بر این دارد که در آن زمان کسانی بودند که به دروغ پردازی می‌پرداختند. نکتۀ دیگر این که از چنین اشخاصی با تعبیر فاسق یاد شده و این خود بیانگر توجه بیش از حد دین اسلام به این موضوع و مذموم بودن عمل مورد بحث است و این که قرآن به روشنی از عواقب این امر پرده برداشته و گفته – ظلم و ستم رساندن به دیگران، نهایتا پشیمانی می‌باشد. اما در عصر حاضر بیشتر بحث، پیرامون جاعلین احادیث ، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌باشد که در این مورد، هیچ اختلافی بین دانشمندان اسلامی وجود ندارد، منتها بر سر تقدم و تاخر آن بحث است که بعضی با استناد به حدیث! «من کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده فی النار.» آن را به زمان حیات رسول خداوند صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌دانند و می‌گویند انتساب دروغ به رسول خداوند از زمان آن حضرت شروع شد و پس از رحلت ایشان گسترش یافت که احمد امین مصری، شیخ محمد ابوزهره، محمد و ابوریه از اهل سنت و اغلب دانشمندان شیعی بر این عقیده‌اند؛ بعضی هم آن را مربوط به نیمه دوم خلافت عثمان ، پس از خلفای چهارگانه، اواخر قرن اول هجری می‌دانند.


در این قسمت به بررسی و بیان اهداف وضاعین حدیث، می‌پردازیم:

۴.۱ - تعلق خاطر به قبیله

تعلق خاطر به قبیله و تعصبات قبیله‌ای و حفظ مآثر و افتخارات آن در تمام شهرهای اسلامی در بعضی ادوار بشدت حکومت می‌کرد و این یکی از دلایلی بود که بعضی را بر آن دانست تا احادیث ساختگی بسازند.
[۳] سید مرتضی، علامه عسگری، یکصدو پنجاه صحابی ساختگی، ج۱، ص۳۸، ترجمه، عطاء محمد سردار نیا، ناشر، مجمع علمی اسلامی.


۴.۲ - تحقق بخشیدن به هدفی خاص

تحقق بخشیدن به هدفی خاص، مثلا یکی از وضاعین به نام سیف در بعضی از احادیث برای افراد مورد علاقۀ خویش، ملامت و نکوهش مشاهده نموده و یا برای افرادی که عداوت آنان را به دل داشت مدح و فضیلت احساس نمود، لذا نام‌ها را مجعول نمود تا عیب و قدح دوستان و یا فضیلت و کمال دشمنان ناشناخته بماند.
[۴] سید مرتضی، علامه عسگری عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی، ج۲، ص۵۳۸، ناشر، مجمع علمی اسلامی، انتشارات منیر، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۵.


۴.۳ - سرپوش گذاشتن بر روی برخی اقدامات

پرده پوشی سرپوش گذاشتن بر روی اقدامات جمعی از سران قبیله که مرتکب اشتباه و لغزش نابخشودنی شدند به عنوان نمونه، در موضوع اقدامات عایشه و طلحه و زبیر با خلیفه عثمان، که منجر به کشته شدن عثمان شد یا کارهایی که همان سه تن علیه امام علی علیه‌السّلام صورت دادند تا بالاخره به جنگ جمل منتهی شد چون ایشان همگی از قبیلۀ نزار و مضر بودند سیف بن عمر در روایاتش کوشیده همۀ آنها را از لوث آن اقدامات پاک کند.
[۵] سید مرتضی، علامه عسگری عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی، ج۱، ص۱۱۹.


۴.۴ - حدیث سازی و تقرب به خدا

وضع حدیث و کذب بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ثقات، از صحابه و تابعان، در نزد بسیاری از علمای اهل سنت، منافاتی با زهد و پرهیزگاری ندارد، بلکه آن را شعار صالحان و عامل تقرب به سوی خداوند می‌داند و از اینجاست که، یحیی بن سعید قطلان، گفته است که صالحان را در چیزی، دروغگو تر از آنها در حدیث ندیدم.
[۶] قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۳۹۰، انشارات بنیاد بعثت، چاپخانه توحید قم، چاپ اول سال ۱۳۸۶.


۴.۵ - ترغیب مردم به اعمال نیک

مثل اخبار و احادیث نادرستی که حدیث سازان، دربارۀ فضایل و سوره‌های قرآن و دیگر اعمال ساخته‌اند، چنانکه از ابوعصمه، نوح بن مریم مروزی، و محمد بن عکاشۀ کرمانی و احمد بن عبدالله جویباری و دیگران روایت شده است، به ابوعصمه گفته شده: که از کجا از قول عکرمه، ابن عباس ، در فضیلت یکایک سوره‌ها مطلب نقل کرده‌ای؟ در جواب گفت: من دیدم مردم از قرآن اعراض کرده و به فقه ابوحنیفه و مغازی محمد بن اسحاق سرگرم شده‌اند از این رو این روایات را به عنوان عمل خدا پسندانه ساخته‌ام.
[۷] قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج ۵، ص۳۹۰.


۴.۶ - اهداف سیاسی

مثل روایاتی که در رابطه با بحث خلافت ساخته‌اند. البته دلایل دیگری، همچون زندیق بودن یا همان بی دینی بعضی از نویسندگان، ضعف حافظۀ بعضی دیگر و تساهل در این امر (نقل حدیث) را می‌توان به این موارد اضافه کرد.


۱. اعتراف واضع حدیث، چنانکه از ابوعصمت (نوح بن مریم) که به نوح جامع معروف است نقل شده که خود اقرار کرده، احادیثی در فضایل سوره‌های قرآن از قول ابن عباس ساخته شده است.
۲. این که در الفاظ حدیث غلط ‌هایی از لحاظ قواعد ادبی مشاهده شود یا رکاکتی در ناحیۀ معنی وجود داشته باشد، زیرا از پیغمبر که فصیحترین عرب است و همچنین از ائمه شیعه که سرآمد فصحای عربند جمله‌ای با معنی زننده و رکیک صادر نمی‌شود.
۳. مفاد و معنی حدیث، مخالف با عقل یا حس ، یا نص قرآن و یا اجماع قطعی باشد، به نحوی که تاویل آن ممکن نگردد. چنانچه از عبدالرحمن بن زید نقل شده که وی از پدرش، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم حدیث کرد: که کشتی نوح دور خانه کعبه طواف کرده و آنگاه در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد.
۴. ضمن حدیث، دربارۀ موضوعی بی اهمیت و کوچک، مبالغه زیاد شده باشد چنانکه برای بعضی مستحبات ، مبالغه‌ها رفته و گزافه‌ها گفته شد.
۵. ناقل حدیث کسی باشد که به دروغ و کذب مشهور و به وضع و جعل حدیث معروف باشد.
۶. موضوع حدیث چیزی باشد که متناسب شان معصوم نیست.
[۸] شانه چه، کاظم، درایه الحدیث، ص۱۲۳-۱۲۱، چاپ ونشر دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم سال ۱۳۸۵.



از ابن عباس آمده است که رسول خدا فرمود: هیچ درختی در بهشت نیست، مگر آنکه روی برگهایش نوشته شده است، خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است، ابوبکر صدیق است، عمر فاروق است و عثمان صاحب دو نور است.


این حدیث از ساخته‌های علی بن جمیل رقی است که طبرانی آن را آورده و گفته است که ساختگی است و علی بن جمیل حدیث ساز است و تنها اوست که این حدیث را نقل کرده و معروف بن ابی معروف بلخی آن را دزدیده و عبدالعریزین عمر خراسانی هم مرد گمنامی است. ابو نعیم آن را از طریق علی بن جمیل آورده و مختلی در دیباج آن را از طریق عبدالعزیز بن عمر خراسانی چنانکه ذهبی گفته است: عبدالعزیز گمنام و خبر باطل است، پس او آفت آن حدیث می‌باشد.
ابوالقاسم بن بشران در امالی خود، از طریق محمد بن عبد بن عامر سمرقندی آن را روایت کرده است و سمرقندی همان کذاب و حدیث ساز است که از عصام بن یوسف حدیث می‌کرده و ابن عدی دربارۀ او گفته است: احادیثی روایت کرده که مورد پیروی نمی‌باشد.
[۹] قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۴۲۰.

گذشته از بحث سلسلۀ سند حدیث، اگر خود ما بخواهیم از نگاهی عقلی این حدیث را بررسی کنیم چگونه ممکن است اسم افرادی همچون، ابوبکر، عمر، عثمان در کنار نام خداوند و رسولش آمده باشد ولی هیچ سخنی از فاطمه سلام‌الله‌علیهم و امام علی علیه‌السّلام و دیگر ائمه نیامده باشد. مگر نه این است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مورد حضرت فاطمه فرمود: فاطمة بضعة منی یا خطاب به علی علیه‌السّلام گفت تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی، می‌بینی آنچه را من می‌بینم و می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، جز اینکه تو پیامبر نیستی، نگاهی به آیات قرآن هم مقام این بزرگواران را بیشتر به ما می‌شناساند: اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقیده دارند که آیۀ:
«انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون.»
دربارۀ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام نازل شده (هر چند بین شیعه و سنی دربارۀ قسمت اول آیه اختلاف است ولی قسمت پایانی آیه را اکثرا پذیرفتند) یا در جای دیگر:
«ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما واسیرا.»
همه می‌دانند که آیه در رابطه با فضایل (امام علی علیه‌السّلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیهم می‌باشد. و چندین آیۀ دیگر که در قرآن آمده حالا چطور امکان دارد نام این بزرگان در کنار رسول خدا و پروردگار متعال نیاید ولی نام عمری که فاطمه سلام‌الله‌علیهم در جریان بیعت گرفتن او و ابوبکر از علی علیه‌السّلام چنین گفت: ‌ای ابوبکر، چه زود برخاندان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مکر ورزیدی، به خدا سوگند که تا هنگام مرگ با عمر سخن نخواهم گفت.»
[۱۲] سید مرتضی، علامه عسکری، عبدالله بن سبا، ص۱۳۶.



حافظ جلال الدین سیوطی گفته است، فکر نمی‌کنم کسی از اهل سنت دربارۀ کفر ، مرتکب گناهان کبیره فتوی داده باشد مگر شیخ ابو محمد جوینی از اصحاب ما (امام شافعیان ) که دربارۀ دروغ بر پیامبر اکرم گفته است. کسی که عمدا بر رسول خدا دروغ نبود کافر و از دین اسلام بیرون است، در این فتوا بعضی دیگر مانند امام ناصر الدین ابن منیر ه از پیشوایان مالکی‌هاست از او پیروی کرده و این حکم دلالت می‌کند که کذب بر رسول خدا از بزرگترین گناهان است، زیرا هیچ کدام از گناهان کبیره نزد هر فردی از اهل سنت، ایجاب نمی‌کند که مرتکب شوندۀ آن کافر باشد مگر همین دروغ بستن بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
[۱۳] عبد الحسین، علامه امینی، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۵۴۰.
با توجه به دیدگاه سنی‌ها، با نگاهی به آیات قرآن موضع شیعه در این رابطه به روشنی می‌باشد: «وما کان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیرة.»
«هیچ مرد و زن با ایمانی را در کار خدا و رسولش در مورد امری اختیاری نیست.»
«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله ورسوله واتقوا الله ان الله سمیع علیم.»
«ای کسانیکه ایمان آوردید، در هیچ کاری از خدا و رسول پیشی نگیرید و تقوای خدا پیشه کنید همانا خداوند شنوا و آگاه است.»
از این آیات و آیات دیگری که در قرآن بیان شده، روشن می‌گردد که قرآن شیوۀ عمل و گفتار ائمه معصومین علیه‌السّلام را تایید می‌کند و پیروی از این شیوه را توصیه و فاصله گرفتن از آن را (که یکی ئاز مصادیق آن وضع سنت و روایات می‌باشد) را موجب ضلالت و گمراهی می‌داند لذا امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در نهج البلاغه می‌فرماید:
«اما وصیتی فالله لاتشرکوا به؟ ؟ ؟ و محمدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فلا تضیعوا سنته» «سفارش من به شما در مورد خداوند این است که شرک نورزید و در مورد محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم این است که سنت او را ضایع نسازید.»
نتیجه می‌گیریم که بزرگان و ائمه ما همیشه این خطر را درک می‌کردند بنابراین ما را برحذر می‌داشتند از این که به چنین افرادی اعتماد کنیم یا خدای ناخواسته در زمرۀ آنها باشیم و دیدگاه شیعه با این توضیحات روشن است.


در این قسمت برای بررسی سلسلۀ دروغگویان و حدیث سازان به ذکر نام چندین نفر از آنها می‌پردازیم:
۱) ابان ابن جعفر، بیش از سیصد حدیث به نام ابوحنیفه که هرگز آنها را نگفته بود، آورده است.
۲) ابان ابن فیروز ابی عیاش
۳) ابراهیم بن ابی حیه
۴) ابراهیم بن ابی لیث، مصاحب اشجعی، وی دروغگو، حدیث ساز و متروک الحدیث است.
۵) ابراهیم بن ابی یحیی
۶) ابراهیم بن احمد حرانی ضریر
۷) ابراهیم بن احمد عجلی
۸) ابراهیم بن اسحق بن عیسی
۹) ابراهیم بن براء انصاری، نوه انس بن مالک
۱۰) ابراهیم بن بکر شیبانی
۱۱) ابراهیم بن صرمۀ انصاری
۱۲) باذام ابوصالح تابعی
۱۳) برکة بن محمد حبلی
۱۴) بویة بن محمد بن بویه
۱۵) بشر بن حسین اصفهانی
۱۶) بشر بن رافع حارثی، پسر عم ابوهریره
۱۷) بشر بن عون شاهی، او نسخه‌ای داشت که در حدود صد حدیث ساختگی در آن بود.
۱۸) بکر بن مختار صائغ
۱۹) جابر بن عبدالله یمامی عقیلی، کذاب، نادان و کودن بوده است.
۲۰) جبارة بن المغلس، ابو محمد حمانی یحیی گفته است که او کذاب است.
البته این فقط شمار اندکی از جاعلین حدیث بود که ذکر شد وگرنه شمار آنها به بیش از هفتصد نفر می‌رسد که در کتاب‌های مختلف آمده است.
[۱۷] الغدیر، علامه امینی، ج۵.



۱. آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی، فارسی، آذر نوش، انتشارات، نشر نی، چاپ نهم، سال۱۳۸۷.
۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۳. سید مرتضی، علامه عسگری، یکصدو پنجاه صحابی ساختگی، ج۱، ص۳۸، ترجمه، عطاء محمد سردار نیا، ناشر، مجمع علمی اسلامی.
۴. سید مرتضی، علامه عسگری عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی، ج۲، ص۵۳۸، ناشر، مجمع علمی اسلامی، انتشارات منیر، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۵.
۵. سید مرتضی، علامه عسگری عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی، ج۱، ص۱۱۹.
۶. قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۳۹۰، انشارات بنیاد بعثت، چاپخانه توحید قم، چاپ اول سال ۱۳۸۶.
۷. قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج ۵، ص۳۹۰.
۸. شانه چه، کاظم، درایه الحدیث، ص۱۲۳-۱۲۱، چاپ ونشر دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم سال ۱۳۸۵.
۹. قربانی، ترجمه زین العابدین، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۴۲۰.
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۱۱. انسان/سوره۷۶، آیه۸.    
۱۲. سید مرتضی، علامه عسکری، عبدالله بن سبا، ص۱۳۶.
۱۳. عبد الحسین، علامه امینی، ترجمه الغدیر، ج۵، ص۵۴۰.
۱۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶.    
۱۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۱۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹.    
۱۷. الغدیر، علامه امینی، ج۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«وضاعین».    



جعبه ابزار