ولادت و دوره ی کودکی و نوجوانی امام کاظم علیه السلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ولادت و دورهی کودکی و نوجوانی
امام کاظم علیه السلام
ولادت
امام کاظم(ع) در اواخر حکومت
امویان، نام مادرشان
حمیده و محل تولد ایشان
ابواء است. وقتی همسر
امام صادق(ع)
وضع حمل نمود، امام فرزند را گرفتند، آداب شرعی ولادت را بجا آوردند و بشارت ولادت ایشان را به اصحاب دادند و فرمودند: «
خداوند به من پسری مرحمت فرموده که بهترین مخلوقش است».
سال ولادت «۱۲۸ ه ق» و در زمان حکومت
عبدالملک بن مروان بوده است.
امام کاظم(ع)، در سایهی پدر بزرگوارش تربیت یافت و دوران کودکی را پشت سر گذاشت، و به درجهای از کمال و تهذیب اخلاقی در همان کودکی رسید که هیچ انسانی نرسیده بود. ایشان قسمتی از دوران کودکی خود را، پشت سر گذاشت در حالی که هر روز به محبت و احترامش افزوده میشد و پدر او را مشمول محبت خود قرار میداد. پیروان آن حضرت نیز، با توجه و احترام خاص با ایشان برخورد میکردند.
قامتی معقول، با اندامی مناسب و زیبا، صورتی گندمگون و نورانی و موهایی مشکی و انبوه داشت. چهرهاش با صفا و ملکوتی، فاصله دندانهایش گشاد و کتفهایش باز و گسترده، بدنش لاغر و باریک و در هالهای از ابهت و جلال قرار داشت. هیچ کس آن حضرت را مشاهده نمیکرد، مگر این که هیبتش او را میگرفت و او را گرامی میداشت.
هوش و ذکاوت
امام کاظم(ع) در نوجوانی مشهود و آثار نبوغ و تیز هوشی
امام، از رفتار و کردار ایشان کاملاً نمود داشت، به طوری که باعث اعجاب و ستایش اصحاب و بزرگان بود. سخن از این که چه عواملی باعث ایجاد چنین شخصیتی شد، زیاد مشکل نیست.
امام(ع) تمام صفات پدرانش را، که از سایر مردم امتیاز داشتند از قبیل: بزرگواری، بخشندگی، بردباری، گذشت،
علم و... به
ارث بردهاند. ایشان در خانوادهای رشد کردهاند که کانون
تقوی و
حکمت و
دانش است. و ریشه تمام بزرگیها و فضیلتها در
اسلام به آن خانواده میرسد.
امام کاظم(ع) به مدت بیست سال، تحت سرپرستی پدرش
امام صادق(ع) بزرگ شده است که تاریخ انسانیت نظیر او را در
علم و
ایمان و پرهیزکاری و برترین فضایل، جز در پدران بزرگوارش سراغ ندارد.
طی این بیست سال، او در کنار پدر بود و
امام صادق(ع)، فنون
دانش و ریزهکاریهای
حکمت و
منطق را به او آموخت و برای منصب
امامتی که در آینده نزدیک به او سپرده میشد آمادگی مییافت؛ به طوری که در آغاز جوانی، مورد مدح و ستایش برترینهای آن زمان قرار گرفته بود و در حل پیچیدهترین مسائل ید طولایی یافته بود.
به این ترتیب، تمام زمینههای تربیت صحیح و شخصیتساز برای
امام(ع)، فراهم آمده بود. مورخان و سیرهنویسان، نمونههایی از این شخصیت عالی را ذکر کردهاند که موجب اعجاب و شگفتی است و احاطه
امام(ع) را در آغاز عمر به انواع علوم و معارف نشان میدهد، با این که انسان در این دوره از زندگی، چنین توانایی را ندارد. و هیچ دلیلی نمیتوان برای این امر پیدا کرد، جز آن چه را که
شیعه بدان معتقد است.
ابوحنیفه سفری به
مدینه میکند، تا با
امام صادق(ع) بحث و گفتگو کند. بیرون منزل منتظر اجازه ورود مینشیند که پسر بچهای پنج ساله بیرون میآید.
ابوحنیفه از او میپرسد: یک شخص غریب کجا می تواند قضای حاجت کند؟ آن کودک در جواب، تمام جاهایی که قضای حاجت در آن
مکروه و
حرام و... است را بیان میکند. از او میپرسد: اسمت چیست؟
میگوید:
موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله علیهم
از او میپرسد:
معصیت مربوط به کیست؟ از جانب
خداوند یا بنده؟
امام در پاسخ میفرمایند:
از سه حال خارج نیست، یا از جانب
خدا است و هیچ به بنده مربوط نیست، در این صورت،
خدا حق ندارد بندهای را که هیچ کاری نکرده مواخذه کند!
و یا مربوط است هم به بنده و هم به
خدا، که
خدا تواناترین آن دو است که شریک عمل بودهاند در این صورت برای شریک نیرومند روا نیست که شریک ناتوان خود را به دلیل گناهی که هر دو در ارتکاب آن برابر بودهاند مواخذه کند!
یا این که
گناه تنها مربوط به بنده است. در این صورت
خدا اگر بخواهد میبخشد و اگر خواست کیفر میدهد و بنده نیازمند کمک است.
ابو حنیفه که از جواب این کودک نابالغ قانع شده بود، بدون ملاقات
امام، رفت و با خود میگفت: نوادگان خاندان رسالت،
علم را یکی پس از دیگری به
ارث بردهاند و همگان عالم و آگاه هستند.
زمانی که
امام صادق(ع) از دنیا رفتند،
امام کاظم(ع) بیست سال بیشتر نداشتند و در سن جوانی ادارهکنندهی فکری و علمی دانشگاه وسیع و بزرگی بودند که از پدر به میراث مانده بود. دانشگاهی که مدیریت علمی آن به عهده
امام واگذار گردید، در حال توسعه و گسترش و دربرگیرنده هزاران استاد و دانشجو بود که در کلاسهای مختلف آن از مکتب پرفیض
امام صادق(ع) دانش آموخته و در پی مدارج عالیتری از
دانش و فضیلت بودند. گروههای متعددی از متکلمین و فقها و محدثین و مفسرین و... متوجه مقام علمی و الهی
موسی بن جعفر(ع) شده و از کمالات و فضائل و
دانش بیپایان او حتی در زمان
امام صادق(ع) استفاده میکردند.
امام کاظم(ع) دانشمندترین و با فضیلتترین مرد عصر خویش بود.
امام صادق(ع) دربارهی
دانش آن حضرت چنین میفرماید: «فرزندم
موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر تمام محتویات
قرآن، را از او پرسش نمایی با
دانش و
علم کافی که دارد، به تو پاسخ قانع کنندهای میدهد. او کانون فهم، معرفت و اندیشه است.»
در وسعت و تبحر علمی او کافی است که همه دانشمندان و محدثان در فنون مختلف اسلامی از ایشان حقائقی نقل کردهاند که به واسطه آن، حضرت در عصر خود به لقب عالم شهرت یافته است.
امام صادق(ع) در حالی که فرزندشان
موسی(ع) در سنین جوانی بودند، فرمودند: «
علم و
حکمت و فهم و سخاوت و آشنایی با حوائج دینی مردم و حسن خلق و معاشرت نیک در او جمع است. او یکی از درهای رحمت الهی است»
در چهار سالگی دربارهاش فرمودند:
«هو حق و الحق معه و منه». او حق است و حق با اوست و سرچشمه حق است.
امام کاظم(ع) در خاندان پاکی و
تقوا رشد کرده و در پایگاه
عبادت و طاعت بزرگ شده. ایشان تمام انواع و اشکال
تقوی و
عبادت را در خانه خود مجسم دیده و با آن ها خو گرفته است. همچنان که نقل کردهاند او عابدترین فرد زمان خود بوده تا جایی که ملقب به سجاد، صالح و زین المجتهدین شده است.
ایشان بیست سال از دوران عمر شریفشان را در کنار پدر که سمبل عبادت بودند، گذراندهاند.
در حالی که
امام هنوز کودکی خردسال بودند
صفوان جمال وارد محضر
امام صادق(ع) میگردد و از پیشوای آینده سؤال میکند.
امام میفرمایند: «صاحب این منصب کسی خواهد بود که لهو و لعب در زندگی او راه ندارد»
زیباترین ساعات کودکی
امام به هنگام خلوت کردن با آفریدگارش همراه با پدر گرامیشان سپری میشد.
عبدالرحمان بن حجاج چنین گوید: به منزل حضرت
صادق(ع) رفتم، حضرت در اتاق مخصوص، مشغول عبادت بودند، ایشان دعا میکردند و
موسی(ع) آمین میگفت...
امام کاظم(ع) وقتی به دنیا آمدند اولین جملاتشان چنین بود:
«شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و الروح و اولو العلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم»
امور خارقالعادهای که سیرهنویسان از دوره بیست سال قبل از
امامت حضرت ثبت نمودهاند، بسیار محدود و انگشت شمار است.
۱. از
زکریا بن آدم نقل میکنند که حضرت
رضا(ع) فرمودند: «پدرم از کسانی بود که در گهواره سخن میگفتند مثل سخن گفتن
عیسی و
یحیی»
روایتی از
صفوان بن عمران در رابطه با طیالارض
امام در سن کودکی نقل شده که: به دستور
امام صادق(ع) شتری آماده کرده بودم؛ که
امام کاظم(ع) به سرعت آمدند سوار بر شتر و غائب شدند. نگران شدم. ساعتی از روز گذشته بود که بازگشتند. پیش
امام صادق(ع) رفتم. ایشان فرمودند: آیا میخواهی بدانی
ابالحسن در این ساعت کجا رفت؟ او رفت به جاهایی که
ذوالقرنین مسافرت کرده بود و حتی بیشتر از آنها و به هر زن و مرد مؤمنی سلام مرا رساند.
محمد بن فضل نقل میکند که درباره دشمنان
اهل بیت از
امام صادق(ع) سؤال کردم. ایشان به فرزندشان
موسی(ع) فرمودند: عصا را بیاور، دوباره فرمودند: «ای
موسی آن را بر زمین بزن و دشمنان
امیر المؤمنین(ع) را به او نشان بده». با عصا بر زمین زد شکافته شد. سنگ سیاهی پدیدار شد. ضربهای به سنگ زد. دری باز شد و در آن جا
امام دشمنان را نشان دادند که گرفتار
عذاب الهی بودند.