پولس پارسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پولُسِ پارْسی (د ۵۷۱ یا ۵۷۳م)، فیلسوف و منطقدان ایرانی، در روزگار خسرو اول
انوشیروان ساسانی (سل ۵۳۱-۵۷۹م) میباشد.
او را از مسیحیان نسطوریمذهب دانستهاند که در زمان جاثلیقی یوسف (۵۵۲-۵۶۷م) مطران نصیبین بوده است.
پولس در آغاز کار، در
قسطنطنیه عهدهدار مناظره با
مانویان بود. در برخی منابع، از مناظرۀ او با فوتن مانوی به فرمان یوستینیانوس، امپراتور روم در ۵۲۷م یاد شده است
و میدانیم که وی در رد
مانویت رسالهای نوشته که نسخهای از آن موجود است.
افزون بر این، او استاد یونیلیوس افریقایی، از بزرگان دربار
روم بوده است.
حضور پولس در قسطنطنیه به روزگار جوانی او مربوط بوده است، چه، بعدها او را در مقام مطرانی نصیبین مییابیم و در مقدمه منطقی هم که برای انوشیروان نگاشته است، شاهدیم که خود را از اهالی «دیر شهر» خوانده است.
آوردهاند که پولس پس از اقامت در
ایران و مأیوس شدن از دستیابی به ریاست اسقفهای این کشور، به دین
زردشتی گرایید،
هرچند صحت و سقم این خبر به یقین معلوم نیست،
به ویژه که گسترۀ دانش او در
مسیحیت و
فلسفه ، تا سدههای بعد مورد ستایش متفکرانی همچون
ابن عبری (د ۶۸۵ق/۱۲۸۶م) بوده است.
بنابر «رویدادنامه» سعرت میدانیم که پولس به همراه ماربرصوما، اسقف کردا در شمار استادان فلسفه خسرو انوشیروان بوده است.
از اینرو، بعید نیست که او همان شخص ناشناسی باشد که به نوشته آگاثیاس، آثار فلسفی یونانی را برای انوشیروان به پارسی برمیگردانده است.
فعالیت پولس در دربار
خسرو انوشیروان با دلبستگیهای شاهنشاه ساسانی و سیاستهای فرهنگی او ارتباطی پیوسته دارد. میدانیم که پس از پیروزی مُنوفیزیتها در روم، بسیاری از نسطوریان به ایران پناهنده شدند و به نشر آثار فلسفی همت گماشتند. پس از تعطیلی مدارس
آتن در ۵۲۹م به فرمان یوستینیانوس، ۷ تن از فیلسوفان یونانی به دربار ایران پناهنده شدند و در
تیسفون اقامت گزیدند. آنها با خسرو انوشیروان مباحثاتی داشتند و رسالاتی برای او به نگارش درآوردند.
پولس در چنین فضایی به نگارش آثار فلسفی خود همت میگمارد.
او بر کتاب باری ارمینیاس (= کتابالعبارة) ارسطو شرحی به زبان پهلوی مینویسد که سِوِروس سِبُخت (د ۶۶۷م)، اسقف یعقوبیمذهب قنسرین آن را به زبان سریانی ترجمه کرده، و نسخههایی از آن، به همراه نامهای از مترجم سریانی در توضیح اصطلاحات این کتاب در مجموعه ر. بجان، موجود است
و برخی براساس آن معتقدند که مقدمه پولس بر منطق نیز به زبان پهلوی بوده است
دربارۀ مقدمه منطق که پولس آن را به خسرو انوشیروان تقدیم کرده است، میدانیم که گویا منبع آن گزیدۀ سریانی سرگیوس رأسالعینی بوده، و در دیباچه کوتاه آن، سخنی در فواید
منطق و
فلسفه آمده است که به گفتار برزویه طبیب در آغاز
کلیله و دمنه شباهت بسیار دارد. این رساله در سدههای متمادی مورد توجه متفکران بوده، و ابن عبری نیز با عنوان مقدمه رسای پولس بر منطق (= جدل) ارسطو از آن یاد کرده است. تنها نسخه خطی از متن سریانی این رساله در کتابخانه موزۀ بریتانیا موجود است که متن سریانی و ترجمه فرانسوی دیباچه و مشخصات آن را ارنست رنان به دست داده است. ترجمه فارسی این دیباچه نیز در مقدمه محمدتقی دانشپژوه بر کتاب المنطق
ابن مقفع آمده است. لند متن سریانی و ترجمه لاتینی آن را آورده است.
دیباچه مقدمه منطق پولس، بهترین گواه بر حضور جدی سنت فلسفی و اندیشه استدلالی در ایران عهد ساسانی است. تأکیدهای پولس در این دیباچه بر لزوم تحقیق فلسفی و توجه به منطق و فلسفه ارسطویی، به رغم اهمیتشان، به سبب اختصار و ایجازی که دارند، محققان را به ابراز نظرهای چندی برانگیخته است. لند آراء یاد شده در آن را برگرفته از حوزههای مختلف فلسفه یونانی میداند و فرانسوا دوبلوا هم بر حضور روح فلسفه متأخر یونانی در آن تأکید میکند؛ در حالی که به نظر پاول کراوس، با مقایسه سخنان پولس در این دیباچه و باب
برزویه طبیب در آغاز کلیله و دمنه، درمییابیم که قصد پولس از طرح مسئله کثرت و پراکندگی عقاید پیروان ادیان مختلف و یادآوری تناقضهای آنها چیزی نبوده است، مگر اثبات ظنیبودن معرفت دینی، و یقینی بودن دانش فلسفی، و آنگاه استنتاج نیاز دین به فلسفه و ضرورت اتحادش با آن. به سخن کراوس میتوان افزود که هرچند برزویه به سبب گرایشهای مانویگونهاش، برخلاف پولس، از طرح این مسئله، دوری گزیدن از ادیان را نتیجه گرفته است، میتوان از این احتمال سخن گفت که این آموزۀ پولس بر اندیشه فیلسوفان مسلمان تأثیر نهاده باشد، چنانکه
فارابی ضمن بحث از عدم تعارض ماهوی دین و فلسفه،
تفاوت این دو را نه در مقصد، بلکه در روش بازمیجوید و دین (= ملّة) را در ضمن طرح فلسفی خود دربارۀ سعادت قصوا میگنجاند.
ابوعلی مسکویه (د ۴۲۱ق) در کتاب «ترتیب السعادات و منازل العلوم»،
پیروی از ارسطو در طبقهبندی حکمت نظری و عملی و دنبالهروی از او برای دستیابی به حقایق امور و محاسن کردارها را بایسته دانسته، و در تأیید سخن خود به نامهای از پولس به انوشیروان استناد کرده است؛ نامهای که در آن از ارسطو به عنوان گردآورنده و مؤلف حکمتهایی یاد میشود که همچون داروهای مفید در کوهها و مناطق مختلف پراکنده بودهاند. پولس در آنجا از ارسطو همچون ارائه دهندۀ شفایی تام از نادرستیهای جهالت سخن میگوید.
پاینز با سنجش این عبارت نقل کردۀ مسکویه از پولس با عبارتی از کتاب دینکرد و با استناد به گواهی
جاویدان خرد ، از پایبندی مسکویه به سنت ایرانی و از آشناییاش با ترجمه عربی برخیآثار کمتر شناختهشدۀ پولس خبر میدهد؛ اما گوتاس با تلاش در نشان دادن نسبت پولس با مکتب ارسطویی اسکندریه، از او به عنوان حلقه اتصال فیلسوفان اسکندرانی و متفکران مسلمان، به ویژه فارابی، یاد میکند و اختلاف طبقهبندیهای مسکویه و پولس از علوم را دلیلی بر تفاوت دیدگاه آن دو نمیداند. مجتبائی هم با توجه به ترجمه منطق ابن مقفع (د ۱۴۲ق) از زبان پهلوی به عربی، بهرهگیری او از نوشتههای پولس را امری ممکن و بس محتمل میداند.
این آراء، حلقـههای اتصال مکتبهای ایرانـی ـ اسکندرانی به جهان اسلامی را از پولس به ابن مقفع و دیگر مترجمان عربی و فارابی و ابوعلی مسکویه نشان میدهند. البته تسیمرمان با بررسی شماری از اصطلاحات منطقی یونانی و سریانی و عربی که ارسطو و شارحان یونانی و پولس پارسی و مترجمان عربی و
ابن مقفع و
کندی و
فارابی و
ابن سینا به کار بردهاند، کندی و
اخوانالصفا را بهرهگیر از ابن مقفع یاد کرده، ولی منبع فکری ابن مقفع و فارابی را متفاوت دانسته است؛ در حالی که با توجه به همانندی بسیار میان طبقهبندی فارابی از فلسفه در رساله «التوطئة فی المنطق»
با صورت ارائه کردۀ ابن مقفع در المنطق
چنین مینماید که بسا این دو، منبع مشترکی داشتهاند که عبارت باشد از شرح العبارۀ آمونیاس و مقدمه منطق ارسطوی پولس
(و از یاد نبریم که جملگی این آثار از ساخت ۹ بخشی منطقارسطویی پیرویمیکنند.
رسالهای با عنوان عنصر الموسیقی و ما افترقت علیه الفلاسفة من ترکیبه و مائیته از پاپوس اسکندرانی نیز در دست است که در ترجمه عربی آن به دست
اسحاق بن حنین ، نام مؤلف بولس ضبط شده است و در نتیجه برخی آن را به اشتباه به پولس پارسی نسبت دادهاند.
(۱) آلتهایم، فرانتس و روت استیل، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۲) ابن مقفع، عبدالله، المنطق، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۳) ابن ندیم، الفهرست.
(۴) ابوعلی مسکویه، «ترتیب السعادات و منازل العلوم»، به کوشش ابوالقاسم امامی، گنجینه بهارستان (حکمت، دفتر اول)، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۵) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۶) دانشپژوه، محمدتقی، مداومت در اصول موسیقی ایران، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۷) دانشپژوه، محمدتقی، مقدمه بر المنطق (نک : هم، ابن مقفع).
(۸) دزیلسکا، ماریا، «گوشهای از داستان سفرهای فیلسوفان یونانی به ایران»، ترجمه اسماعیل سعادت، معارف، تهران، ۱۳۶۶ش، س ۴، شم ۳.
(۹) سلماسی، حسن، الرسالة الشرفیة فی تقاسیم العلوم الیقینیة، به کوشش حمیده نورانینژاد و محمد کریمی زنجانی اصل، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۱۰) فارابی، تحصیل السعاده، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق.
(۱۱) فارابی، «التوطئة فی المنطق»، المنطقیات، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، قم، ۱۴۰۸ق.
(۱۲) فارابی، کتاب الحروف، به کوشش محسن مهدی، بیروت، ۱۹۹۰م.
(۱۳) کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۴) مجتبائی، فتحالله، «آشنایی مسلمانان با منطق ارسطویی»، مقالات و بررسیها، تهران، ۱۳۶۶-۱۳۶۷ش، دفتر ۴۳-۴۴.
(۱۵) نفیسی، سعید، مسیحیت در ایران تا صدر اسلام، تهران، ۱۳۸۳ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پولس»، ج۱۴، شماره ۵۵۷۶.