• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشینه آوارگی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آوارگی به معنای بی‌خانمانی، سرگردانی و دور ماندن از خانه و سرزمین خویش می‌باشد.این موضوع در قرآن با تعابیرگوناگون آمده و از واژگان متفاوتی قابل استنتاج است.



یکی از ترفندهای کافران در برابر انبیای الهی، تهدید آنان به آواره ساختن و بیرون راندن از سرزمین خویش بوده است: «و‌قال الَّذین کفروا لِرُسلِهِم لَنُخرجنَّکم مِن أرضِنا أو لَتَعودُنّ فی ملَّتِنا فأوحی....» خداوند در پاسخ به این تهدید، پیامبران را با وعده پیروزی تسلّی داده و به بردباری در برابر ناملایمات فرا خوانده است.


حضرت لوط (علیه‌السلام) نیز هنگامی که قوم خود را از منکرات باز می‌دارد، از سوی آنان تهدید می‌شود و، تصمیم می‌گیرند او را از شهر برانند که خداوند او و اهلش را رهایی می‌بخشد: «وَ مَا کانَ جَوابَ قَومِه إلاّ أَن قالوا أَخرِجوهُم مِن قَریتِکم إنَّهُم أُناسٌ یتطهَّرون _ فَأَنجینـه و أهلَه....» از آیات ۵۴ تا ۵۶ نمل برمی‌آید که پاک‌دامنی لوط و گروندگان به وی، انگیزه قوم برای آواره ساختن آنان بوده است.
در آیه‌ای دیگر نیز آمده است: «قالوا لَئِن لَم‌تَنتَهِ یـلوطُ لَتکونَنّ مِنَ المُخرَجین». زمخشری می‌نویسد: هنگامی که قوم لوط ، کسی را از شهر بیرون می‌راندند، او را به بدترین وجهی آواره ساخته، اموالش را توقیف و با او به‌شدّت رفتار می‌کردند؛ چنان که قریش با مسلمانان مهاجر کردند.


حضرت شعیب (علیه‌السلام) نیز از تهدید سران مستکبر قوم خود در امان نماند: «قالَ المَلأُ الَّذین استَکبَروا مِن قَومِه لَنُخرِجَنَّک یـشعیبُ وَالَّذین ءامنوا مَعَک مِن قَریتِنا أَو لَتَعودُنّ فِی مِلَّتِنا قَالَ أَوَلَو کنّا کـرهینَ.» به گفته علاّمه‌طباطبایی ، تکرار قسم ، و‌نون تأکید، دلیل بر جدّی بودن مشرکان در اجرای تهدیدشان است.


حضرت یوسف (علیه‌السلام) هم گرفتار توطئه برادرانش شد.
آنان که بر او رشک می‌بردند، برای معطوف ساختن توجّه پدر به سوی خود، او را از سرزمین پدری خویش آواره ساختند: «إذ قالوا لَیوسفُ و أخوه أَحبُّ إلی أَبینا مِنّا و نَحن عُصبةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلـل مُبین _ اُقتُلوا یوسفَ أَو اطرَحوهُ أَرضاً یخلُ لَکم وَجهُ أبیکم وَ تَکونوا مِن بَعدِه قَوماً صـلِحین.» قرآن در ادامه داستان بیان می‌کند که برادران از کرده خود نتیجه عکس گرفتند.
سرانجام یوسف (علیه‌السلام) عزیز مصر شد و برادران را که سخت به او نیازمند شده بودند، مشمول لطف خود قرار داد.


حضرت‌سلیمان (علیه‌السلام) نیزهنگامی‌که‌با فرستادن نامه‌ای، ملکه سبأ را با مسالمت به یکتاپرستی فرا خواند و با مقاومت آنان مواجه شد، بلقیس و درباریانش رادر صورتی که دست از سرکشی برنداشته، تسلیم نشوند، به مقابله‌با لشکری نیرومند، آوارگی و اخراج همراه با خواری از سرزمینشان تهدید کرد: «ارجِع إِلَیهم فَلَنأتینَّهم بِجنود لا قِبَلَ لَهم بِها و لَنُخرِجَنَّهم مِنها أذِلَّةً وهم صـغِرونَ.»


حضرت موسی (علیه‌السلام) نیز پس از آن‌که از تصمیم قبطیان مبنی بر کشتن خویش آگاه شد، از مصر بیرون رفت و با درخواست رهایی از دست ستم‌گران از درگاه الهی، آوارگی را بر کشته شدن برگزید: «وجاءَ رَجلٌ مِن أَقصَا المَدینةِ یسعی قال یـموسی إنّ المَلأَ یأتمِرونَ بِک لِیقتُلوک فَاخرُج إنّی لَک مِن‌النّـصِحین _ فَخَرجَ مِنها خائِفاً یترقَّبُ قال رَبِّ نَجِّنی مِن‌القومِ الظَّـلِمین.» فرعون نیز برای فرار از پذیرش دعوت موسی (علیه‌السلام) با متّهم ساختن وی به سحر ، اظهار داشت که او می‌خواهد قبطیان را با جادوی خویش از سرزمینشان آواره سازد: «قال أَجِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن أَرضِنا بِسِحرِک یـموسی.» به گفته علاّمه طباطبایی ، او با این اتّهام، سعی داشت افکار عمومی را بر ضدّ موسی بشوراند و او را دشمن ملّت معرّفی کند؛ دشمنی که می‌خواهد با نقشه‌هایش آنان را از وطن و آب و خاکشان بیرون کند و روشن است کسی که وطن ندارد، زندگی ندارد. در آیه‌ای دیگر به نقل از فرعون، خطاب به اشراف قومش همین مضمون آمده است: «قالَ لِلملإِ حَولَه إنَّ هـذا لَسـحرٌ عَلیمٌ _ یریدُ أَن یخرِجَکم مِن أَرضِکم بِسحرِه فَماذا تَأمُرون» و هنگامی که جادوگران، بدون اجازه او به موسی (علیه‌السلام) ایمان آوردند، عملشان را توطئه‌ای از پیش طراحی شده برای آواره‌سازی مردم شهر نامیده، آنان را به بدترین نوع قتل تهدید کرد: «قال فِرعونُ ءامَنتم به قَبلَ أَن ءاذَنَ لکم إنّ هـذا لَمَکرٌ مکرتُموه فی‌المدینةِ لِتُخرِجوا منها أهلَها فَسَوف تَعلمونَ».
بنی‌اسرائیل نیز در پی سرپیچی از فرمان الهی در همراهی با موسی (علیه‌السلام) به مدت چهل سال گرفتار سرزمین تیه و آواره شدند: «قالَ فَإِنَّها مُحرَّمَةٌ عَلیهِم أربَعینَ سنةً یتیهونَ فی‌الأرضِ فَلا تَأسَ عَلی‌القَومِ الفـسِقینَ.» سرانجام موسی و هارون (علیهماالسلام) و انبوهی از بنی‌اسرائیل، در همان‌جا وفات یافتند.
بیش‌تر مفسّران معتقدند: هیچ یک از آنان که به کیفر تیه گرفتار آمد، وارد سرزمین مقدّس نشد؛ بلکه نسل بعدی، همراه‌با یوشع بن نون (علیه‌السلام) وصی موسی (علیه‌السلام) آن‌جا را گشود؛
[۲۳] طبری، جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۹.
[۲۴] طبری، تاریخ الامم والملوک، ج‌۱، ص‌۲۲۰،.
هم‌چنین قرآن در آیاتی چند، از آوارگی بنی‌اسرائیل به وسیله یک‌دیگر به رغم پیمان الهی سخن گفته است: «و‌إذ أخَذنا میثـقَکم لاتَسفِکون دماءَکم و لاتُخرِجونَ أنفسَکم مِن دیـرِکم ثمّ أقرَرتم و أنتم تَشهَدون_ثمّ أنتم هؤلاءِ تَقتلونَ أنفسَکم و تُخرِجون فَریقاًمِنکم‌مِن‌دیـرِهم...». هنگامی که بنی‌اسرائیل به فساد و سرکشی در زمین دست یازیدند، خداوند، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر آنان چیره ساخت تا به بیت‌المقدس هجوم برده، زمینه‌های کشتار، اسارت و آوارگی آنان را فراهم آورند: «فإذا جاءَ وعدُ أولـهُما بَعثنا عَلیکم عِباداً لَنا أُولی بَأس شَدید فَجاسوا خِلـلَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعدًا مَفعولاً.» برخی مفسّران این آیه را درباره آوارگی مردم بابِل به دست «بُختُ نَصَّر» می‌دانند.
[۲۸] شهید ثانی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۲، ص‌۱۸۰.
[۲۹] قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص‌۱۴۱.



از آوارگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز در آیاتی چند سخن رفته است.

۷.۱ - قبل از هجرت

مشرکان قریش که برای جلوگیری از دعوت حضرت و انتشار اسلام از هیچ اقدامی چون شکنجه تازه مسلمانان و حصر اقتصادی فروگذار نمی‌کردند، چون خود را ناتوان یافتند، با اجتماع در دارالندوة، برای زندانی کردن، کشتن یا بیرون راندن پیامبر تصمیم گرفتند.
خداوند پیامبرش را از توطئه آنان آگاه ساخته، با نوید برتری تدبیر الهی بر مکرکافران، او را تسلّی داد: «و‌إذ یمکر بِک الّذینَ کفروا لِیثبِتوک أو یقتُلوک أو یخرِجوک و یمکرونَ و یمکر اللّهُ واللّهُ خیرُ المـکرین». مورّخان و مفسّران، نزول آیه را در باره لیلة المبیت می‌دانند که علی (علیه‌السلام) به جای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در بستر حضرت خوابید و پیامبر به رغم علاقه‌ای که به شهر مکه (حرم امن الهی و موطن اصلی خود) داشت، آن‌جا را شبانه ترک گفت و به مدینه رهسپار شد.
[۳۱] طبری، جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۹، ج۱۵، ص۳۹.
[۳۲] ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰.
و هنگامی که قریش ، حضرت را از خانه و کاشانه خود آواره ساختند، خداوند از نصرت خود و بی‌نیاز ساختن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از یاری قومش خبر می‌دهد: «اِلاّ تَنصُروه فَقَد نَصَره اللّهُ إذ أخرجَهُ الّذینَ کفروا...». در آیه ۱۳ همین سوره، از تصمیم مشرکان به آواره ساختن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بر خلاف عهد و پیمان خویش سخن گفته، مؤمنان را به مبارزه با آنان فرا می‌خواند: «ألا تُقـتِلونَ قوماً نَکثوا أَیمـنَهم و هَمّوا بِإخراجِ الرَّسولِ و هُم بَدءُوکم أوّلَ مرّة...» چنان‌که در جای دیگر، با تهدید عاملان اخراج پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از مکه، وجود هر گونه یاوری را برای آنان نفی کرده، بدین‌گونه او را دل‌داری می‌دهد: «وَ‌کأین مِن قریة هی أشدُّ قوّةً مِن قَریتِک الَّتی أَخرَجَتک أهلَکنـهم فَلاناصرَلَهم».
مسلمانان صدر اسلام نیز بر اثر ستم و شکنجه مشرکان، به ترک خانه و کاشانه خود وادار شده، گروهی به حبشه و جمعی به مدینه هجرت کردند.
به گفته مفسّران، نخستین آیه‌ای که به مسلمانان اجازه جهاد می‌دهد، آنان را ستم‌دیدگانی معرّفی می‌کند که به ناحق از سرزمین خویش آواره شده‌اند
[۳۶] طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
: «أُذِنَ لِلّذین یقـتَلونَ بِأَنَّهم ظُلِموا و إنّ اللّهَ علی نَصرِهم لَقدیرٌ _ الّذین أُخرِجوا مِن دیـرِهم بغیرِ حقّ إلاّ أن یقولوا رَبُّنا اللّهُ...». در احادیث آمده است که شأن نزول این‌آیات، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ومهاجران صدر اسلامند و بر اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز تطبیق داده شده‌است.

۷.۲ - پس از هجت

تهدید به آواره‌سازی، پس از هجرت نیز ادامه یافت تا آن‌جا که سرکرده منافقان با تکیه بر اقتدار خویش تأکید می‌کرد که هرگاه به مدینه باز گردد، مسلمانان زبون را از آن‌جا بیرون براند: «یقولونَ لَئِن رَجعنا إلی المَدینةِ لَیخرِجَنَّ الأَعزُّ منهاالأَذلَّ و لِلّهِ العزّةُ و لِرَسولِه وَ لِلمؤمنینَ و لکنَّ المنـفِقین لایعلمون» از این‌رو مسلمانان موظّف شدند تا مشرکان را از باب مقابله به مثل، از سرزمینشان (مکه) بیرون برانند؛ چنان که آنان پیش‌تر مسلمانان را از شهر و دیار خویش آواره ساخته بودند: «واقتُلوهم حیثُ ثَقِفتُموهم و أَخرِجوهم مِن حیثُ أخرَجوکم و الفتنةُ أشدُّ مِن القَتلِ....»
از جمله آواره شدگان صدر اسلام، یهود بنی‌نضیرند که بر اثر پیمان شکنی و مخالفت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و آزار مسلمانان به رغم آن‌که دژهای محکم خود را نگه‌دار خویش می‌پنداشتند،
[۴۴] طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۸۷.
از خانه و کاشانه خود در مدینه (پس ازتخریب آن) آواره گشته، با برجای گذاشتن عمده دارایی‌های خود، به ناچار گروهی به خیبر و جمعی به سوی شام رهسپار شدند
[۴۶] طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۸۶.
و وعده یاری منافقان ، به سبب وحشتی که خداوند در دل‌هایشان افکنده بود، کارساز نشد
[۴۷] طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۴۹۸.
: «هوَالّذی أخرَجَ الّذینَ کفروا مِن أهلِ‌الکتـبِ مِن دیـرِهم لاِوّلِ الحَشرِ ماظَننتُم أن یخرُجوا و ظَنّوا أنّهم مانِعَتُهم حُصونُهم مِن اللّهِ فَأَتـَـهم اللّهُ مِن حیثُ لم‌یحتَسِبوا و قَذَفَ فی قُلوبِهم الرُّعبَ یخرِبون بُیوتَهم بِأیدیهِم و أیدی المُؤمِنینَ فَاعتَبِروا یـأولی الأبصـرِ.»


۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۳.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۸۲.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۸۳.    
۴. نمل/سوره۲۷، آیه۵۴.    
۵. نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.    
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۵۶.    
۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۷.    
۸. زمخشری، الکشّاف، ج‌۳، ص‌۳۳۰.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۸۸.    
۱۰. الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۱۹۰.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۸‌.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۹.    
۱۳. نمل/سوره۲۷، آیه۳۷.    
۱۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۰.    
۱۵. قصص/سوره۲۸، آیه۲۱.    
۱۶. طه/سوره۲۰، آیه۵۷.    
۱۷. الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۱۷۲.    
۱۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۴.    
۱۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۵.    
۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۳.    
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۲۶.    
۲۲. زمخشری، الکشّاف، ج‌۱، ص‌۶۲۳‌.    
۲۳. طبری، جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۹.
۲۴. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج‌۱، ص‌۲۲۰،.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۸۴.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۵.    
۲۸. شهید ثانی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۲، ص‌۱۸۰.
۲۹. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص‌۱۴۱.
۳۰. انفال/سوره۸، آیه۳۰.    
۳۱. طبری، جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۹، ج۱۵، ص۳۹.
۳۲. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰.
۳۳. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۳۴. توبه/سوره۹، آیه۱۳.    
۳۵. محمد/سوره۴۷، آیه۱۳.    
۳۶. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
۳۷. سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج‌۶‌، ص‌۵۸‌.    
۳۸. حج/سوره۲۲، آیه۳۹.    
۳۹. حج/سوره۲۲، آیه۴۰.    
۴۰. قمی، تفسیرالقمی، ج‌۲، ص‌۸۴‌.    
۴۱. العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، ج‌۳، ص‌۵۰۱‌، تفسیر نور الثقلین - قم، چاپ:چهارم، ۱۴۱۵ ق.    
۴۲. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۴۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۱.    
۴۴. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۸۷.
۴۵. زمخشری، الکشّاف، ج‌۴، ص‌۴۹۸.    
۴۶. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۸۶.
۴۷. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۴۹۸.
۴۸. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آوارگی».    



جعبه ابزار