• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشینه سازمان برید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برخی معتقدند که تأسیس دیوان برید در اسلام به ابتکار ایرانیانی بوده است که به اسلام گرویده بودند و در مراکز خلافت ( مدینه و کوفه و شام ) می زیستند؛ و عده ای برید جهان اسلام را در سده های نخستین، بیشتر بر گرفته از تشکیلات مشابه روم شرقی می دانند که ابتدا در شام و مصر معمول شد.



از کاربرد واژه برید و اصطلاحات وابسته به آن در ایران باستان نشانی یافت نشده است، اما چون در پاره ای از اشعار جاهلی
[۱] امرؤالقیس، دیوان امری القیس، میلادی، ص ۶۶،چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۸۴.
[۲] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، ج۲، ص۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
آمده است، احتمالاً در دوره جاهلیت و صدر اسلام ، این واژه از ایران و ناحیه حیره ـ که در آن هنگام زیر سلطه ایران بود ـ به دیگر سرزمین های عرب نشین راه یافته است. رومی ها با تقلید از تشکیلات خبررسانی رسمی ایرانیان، چنین سازمانی را بنا نهادند. بدین منظور، منزلگاه هایی احداث، و چارپایانی آماده حرکت فراهم کردند که استفاده از آن تنها به دولت اختصاص داشت و بعدها در قانون تئودوسیوس، امپراتور روم (حک: ۳۷۹ـ۳۹۵میلادی) فرمان هایی در این باب صادر شد. در روم شرقی، مهمترین وظیفه این سازمان خبررسانی و جاسوسی بود. این تشکیلات در زمان ژوستینیانوس امپراتور روم شرقی (حک: ۵۲۷ ـ ۵۶۵ میلادی)، مدتی از میان برداشته شد، اما بعدها مجدداً برقرار گردید؛ با وجود این ، به دلیل فشارهای مالی ، نظم اولیه خود را نیافت . بنابراین ، برید ایران و روم شباهت بسیاری به یکدیگر دارند و مسلّماً به هنگام نخستین فتوحات اسلام ، این نهاد در روم وجود داشته است .


سابقه این نهاد دولتی را از ایران عهد هخامنشی (۵۵۹ ـ ۳۳۰ ق م) می توان باز جست، چنانکه داریوش اول (حک: ۵۲۲ ـ ۴۸۶ق م) برای برقراری امنیت عمومی در ایالات، تشکیلاتی بنیاد نهاد که در آن، دبیر یا منشی مخصوصی بر «خِشَثْرَه پاون/ خِشَثْرَه پَوان» (ساتْراپ /شهربان) های ولایات گماشت تا چشم و گوش شاه باشند و او را از جریان امور و رویدادهای مهم ولایات و نحوه اجرای فرمان های ارسالی مرکز آگاه سازند. بدین منظور، و برای سهولت و سرعت جریان خبررسانی، راه های هموار و منزلگاه برای قاصدان دولت به فواصل چهار فرسنگ احداث شد تا علاوه بر استفاده کاروانیان، پیک ها و چابک سوارانِ دولت، نوشته ها و فرمان های دولتی را سریعتر به مقصد برسانند.
[۳] ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، گریفزولد ۱۸۵۸.
[۴] حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۸۹ـ۱۴۹۰، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۵] حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۹۲، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۶] کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ج۱، ص۷۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۳ ش.
به نوشته گزنفون، فاصله این ایستگاه ها بر مبنای توان روزانه یک اسب برای طی طریق تعیین شده بود. وی تأسیس راه های هموار را به کوروش بزرگ (حک: ۵۵۹ ـ ۵۲۹ ق م) نسبت داده است،
[۷] حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۹۲ـ۱۴۹۳، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
اما برخی منابع احداث راه های کاروانرو و نگهداری اسب های بریده دم در این منزلگاه ها و تشکیل دستگاه برید را به داریوش سوم (حک: ۳۳۶ـ۳۳۰ق م)، آخرین پادشاه سلسله هخامنشی، نسبت داده اند.
[۸] ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۵۵، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
[۹] حمزة بن حسن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء، ج۱، ص۳۸، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۶۱).
[۱۰] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
[۱۱] عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۹۷ ـ ۳۹۸، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
وظیفه اصلی این دستگاه ـ که تنها به دولت اختصاص داشت ـ خبررسانی سریع میان مرکز و ولایات تحت قلمرو حکومت بوده است.


به گفته دیاکونوف، تشکیلات و شیوه حمایت و نگهبانی جاده های کاروانرو و بازرگانی دوره اشکانیان (۲۵۶ ق م ـ ۲۲۴ م) در سطحی عالی بود.
[۱۲] میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۷۳، ترجمه کریم کشاورز، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
آنان وارث نظام اداری حکومت های پیشین، یعنی هخامنشیان و سلوکیان (۱۳۲ـ۱۲۹ق م)، بودند. اما منابع درباره دستگاه خبررسانی و جاسوسی دوره اشکانیان اطلاعی به دست نمی دهند. احتمالاً اشکانیان، تحت تأثیر سنن و آداب و رسوم عشیرتی پِرنیان، سازمان خاص و مستقلی در تشکیلات اداری شاهنشاهی پارت نداشته اند. بعلاوه گفته دیاکونوف
[۱۳] میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۸۸ ـ ۸۹، ترجمه کریم کشاورز، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
مبنی بر این که پارت ها قادر نبودند دستگاه اداری شایان اعتمادی در سرزمین های نوگشوده به وجود آورند، مؤید این مطلب است.


ساسانیان (۲۲۶ـ۶۵۱میلادی) نیز، که آیین کشورداری را از هخامنشیان به ارث برده بودند، به گسترش این نهاد در قلمرو خود پرداختند،
[۱۴] ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۴، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
زیرا کارگزاران برید از فرغانه تا شوش و از مدائن تا حیره و از بحرین تا مشکاب (مسکاب) و در سراسر عربستان و شهرهای آن و شام ـ بعد از برقراری سلطه ایرانیان بر قلمرو رومیان ـ در رفت و آمد بودند و گاه از استرها (بغال البرید) استفاده می کردند.
[۱۵] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، ج۲، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
همچنین یکی از مُهرهای چهارگانة خسرو انوشیروان (حک :۵۳۱ـ۵۷۹میلادی) به دیوان برید اختصاص داشته است.
[۱۶] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۵۰، چاپ رضوان محمد رضوان، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۱۷] محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتاب، ج۱، ص۲، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
[۱۸] علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۹۴، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۹] کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۳ ش.



با گسترش قلمرو حکومت ها، نهادی مانند برید اهمیت بیشتری یافت. تأسیس دیوان برید را در دوران اسلامی به معاویة بن ابی سفیان (حک: ۴۱ـ۶۰) نسبت داده اند
[۲۰] علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۲۱] ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، گریفزولد ۱۸۵۸.
[۲۲] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
و گاه در اشعار این دوران واژه بُرُد (جمع برید) و برید به کار رفته است به مثل در اشعار اخطل
[۲۴] غیاث بن غوث اخطل، شعر الاخطل، ج۱، ص۳۹، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۸۹۱.
و قتال کلابی
[۲۵] عباده بن مجیب قتال کلابی، دیوان القتال الکلابی، ج۱، ص۴۵، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
و اشعار بَعیث بن حُرَیْث .
[۲۶] احمد بن محمد مرزوقی، شرح دیوان الحماسة، ج۱، ص۳۷۶، چاپ احمدامین و عبدالسلام هارون، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
احتمالاً معاویه این نهاد را در ایران با دستیاری زیاد بن ابیه (متوفی ۵۳) بنیاد نهاد، که از سوی او حکومت فارس را بر عهده داشت و با زبان فارسی و نظام دیوانسالاری ایرانیان آشنا بود.
[۲۷] احمدبن داود دینوری، اخبارالطّوال، ج۱، ص۲۶۶، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۲۸] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۱، چاپ رضوان محمد رضوان، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۲۹] علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۶ـ۷، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۳۰] محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، ج۱، ص۷۲ـ۷۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۳۱] احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۴، بیروت (بی تا).
اما برید در مصر و شام، که پیش از تصرف مسلمانان در قلمرو روم قرار داشت، متأثر از تشکیلات اطلاع رسانی روم شرقی بود، ازینرو معاویه درباره تأسیس دیوان برید با گروهی از دهقانان ایرانی و کارگزاران رومی مشورت کرد.
[۳۲] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
[۳۳] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۸۵، ترجمه علی جواهر کلام، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۳۴] محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، ج۱، ص۷۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۳۵] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۲ـ۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
مهمترین وظیفه این نهاد پیش از حکومت اموی جاسوسی و خبررسانی بود که در دوران حکومت اموی نیز ادامه یافت. در عهد عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵ـ۸۵)، نظام برید در دیگر زمینه ها گسترش بسیار پیدا کرد
[۳۶] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
و به دلیل سود مالی که از قِبلِ حملِ نامه ها برای دولت حاصل می شد، مردم نیز امکان یافتند که برای ارسال نامه هایشان از آن استفاده کنند.
[۳۷] حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
اما احتمالاً در اینجا منظور از مردم بزرگان مملکت بوده است. در این دوران، استفاده از برید دیگر به خبررسانی و حمل و نقل نامه ها و تعویض اسبها در ایستگاهها منحصر نبود، بلکه از آن برای حمل و نقل سپاهیان به هنگام جنگ استفاده می شد و تا آن جا اهمیت یافت که عبدالملک، حاملان برید را در هر زمان می پذیرفت.
[۳۸] حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
ولید اول (حک: ۸۶ ـ ۹۶) از این سازمان برای حمل و نقل مصالح تزیینی بناهای خود نیز استفاده می کرد و در دوره عمر دوم (حک: ۹۹ـ۱۰۱) به منظور نظارت بیش تر حکومت مرکزی بر قبایل عرب ساکن در خراسان ، تشکیلات برید مستحکمتر شد و هزینه آن بالا رفت.
[۳۹] حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
قدیم ترین سند درباره تشکیلات برید نیز از همین دوران به دست آمده است. در حفریاتی که در نزدیکی سمرقند صورت گرفته، سندی رسمی متعلق به سال ۱۰۱ یافت شده است که وجود تشکیلات برید را در ماوراءالنهر نشان می دهد. این سند به نام سلیمان بن ابوالساری است که عمر دوم او را به این منصب گماشته بوده است.
[۴۰] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۳۶۴ـ۱۳۶۵، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.



برید در دوره عباسیان (۱۳۲ـ۶۵۶). برید دوره عباسیان، مانند دیگر تشکیلات اداری این خلافت، به شیوه ساسانیان سازمان یافت.
[۴۱] ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
خبررسانی و جاسوسی همچنان مهمترین وظیفه این نهاد بود. از نصایح منصور (حک: ۱۳۶ـ ۱۵۸)، بنیانگذار واقعی خلافت عباسی، به فرزند و جانشینش مهدی (حک :۱۵۸ـ۱۶۹)، بر می آید که وی اهمیت بسیاری برای این نهاد قائل بوده است. به گفته ابن اثیر ، او برای انتظام امورِ دولت، چهار تن را لازم می دانست: قاضی، صاحب شرطه، صاحب خراج و صاحب برید که موظف بود اخبار سه تن دیگر را بدرستی به خلیفه برساند.
[۴۴] کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۲۱، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
[۴۵] ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۵، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
اما ظاهراً این تشکیلات پاسخگوی نیاز نبوده است، ازینرو مهدی به این نهاد توجه بیشتری نمود و در ۱۶۶ در مسیر مکه و مدینه و یمن ایستگاه های برید احداث کرد و در آن ها استران و شترانی فراهم آورد،
[۴۷] بطرس بستانی، کتاب دائرة المعارف، ذیل واژه، بیروت (بی تا).
و به هنگام جنگ با رومیان، بریدانی برگماشت که اخبار جنگ را بسرعت به او برسانند.
[۴۸] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۸ـ۳۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).

در روزگار هارون الرشید (حک :۱۷۰ـ۱۹۳)، دیوان برید با راهنمایی و درایت برمکیان نظمی تازه یافت و در مرکز همه ولایات سازمان برید تأسیس شد. اما ابویوسف قاضی (۱۱۳ـ ۱۸۲)، تشکیلات برید عصر خود را به سبب عدم صلاحیت متصدیان آن و تبانی آن ها با والیان و قاضیان و مأموران مالی، مختل دانسته است.
[۴۹] یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.

دیوان برید در این دوران یکی از ادارات خاص بود و بررسی اوضاع و جریان امور، نظارت بر مأموران عالی رتبه ولایات، تنظیم اخبار و گزارش آن ها به مرکز، و نیز حمل و نقل وسایل متعلق به دولت و کاخ، و اعزام مأموران را به مقصد بر عهده داشت. رئیس دیوان، صاحب برید نامیده می شد و از میان افراد معتبر و معتمد انتخاب می گردید؛ ازینرو گاه خلفای عباسی خود ریاست برید را بر عهده می گرفتند و بر اوضاع و احوال مملکت اشراف می یافتند
[۵۰] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۸۶، ترجمه علی جواهر کلام، تهران ۱۳۷۳ ش.
و در دوره برخی خلفا شبکه مخفی جاسوسی گسترش می یافت، چنانکه مأمون عده بسیاری را، در کسوتِ مبدل، به جاسوسی گمارده بود.
[۵۱] فیلیپ خوری حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تبریز ۱۳۴۴ ش.
[۵۲] محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، ج۳، ص۳۵۱ـ۳۵۳، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
گاه برای ارسال اخبار از کبوتران نامه بر هم استفاده می شد
[۵۳] علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴۶۹، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۵۴] ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۲۳۷ ـ ۲۳۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
و مقارن حکومت مقتدر (حک: ۲۹۹ـ۳۲۰) آنگاه که فاطمیان آهنگ تصرف مصر کردند، وزیر او، علی بن عیسی (متوفی ۳۳۴) شتران جمازه از بغداد به مصر فرستاد تا به وسیله برید از رویدادهای روزانه آگاهی یابد.
[۵۵] آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۲، ص۵۳۵ ـ۵۳۶، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.


۶.۱ - فرجام برید زمان عباسیان

شکوفایی اقتصادی و فعالیت های تجاری در سده های سوم و چهارم، ایجاد ایستگاههای برید و قرار دادن چارپایان آماده حرکت در این ایستگاه ها را برای استقرار امنیت در راه های تجاری و نظامی الزامی ساخت. به این ترتیب، قدامة بن جعفر بغدادی (متوفی ۳۳۷)، صاحب برید زمان مکتفی (حک :۲۸۹ـ ۲۹۵)، از اهمیت برید در راه ها و ایستگاه هایی که به مشرق و مغرب جهان اسلام منتهی می شد، بتفصیل سخن گفته و یادآور شده که برید دیوانی مستقل است و رئیس دیوان برید بایداز هر چیز با خبر باشد و به هر جایی راه داشته باشد.
[۵۶] قدامة بن جعفر، نبذ من کتاب الخراج و صنعة الکتابة، ج۱، ص۱۱، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
در روزگار ضعف و قدرت خلفای عباسی نیز همچنان به امربرید توجه می شد، اما گاه به دلیل نفرتِ برخی خلفا، مانند مستنجد (حک: ۵۵۵ـ۵۶۶)، از جاسوسی (خفیه گری)، این تشکیلات از میان برداشته شده است؛ در حالی که ناصر خلیفه (حک: ۵۷۵ ـ۶۲۲) که در درگیری های سلجوقیان با خوارزمشاهیان اندک استقلالی یافته بود، عیون (بازرسان مخفی) و خبرگزاران بسیار داشت و گاه خود به تجسس در امور می پرداخت.
[۵۷] ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص۳۷۰، گریفزولد ۱۸۵۸.
[۵۹] هندوشاه بن سنجر، تجارب السّلف، ج۱، ص۳۲۵، چاپ اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.



خلفای عباسی برای اداره سرزمین های قلمرو خود، می بایست شبکه تشکیلات منظمی برقرار می کردند. مأموران عالیمقام اداری و نظامی، بویژه مأموران مالی در ایالات دور دست، برای آن که متصدیان برید سوء استفاده های مالی و استقلال طلبی آنان را به مرکز گزارش نکنند، به طرق مختلف می کوشیدند تا مأموران را بفریبند و گاه نیز با آنان تبانی می کردند،
[۶۰] ابن ابی طاهر، بغداد فی تاریخ الخلافة العباسیة، ج۱، ص۷۲، بغداد ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
والیان گاه با استفاده از مأموران مخفیِ زیردستِ متصدیان برید، گزارش ها را تغییر می دادند و چون این گزارش ها علائم رمز میان فرمانروا و مأموران برید را نداشت، به رغم وجود مهر مأمور برید، چندان در خور اعتماد نبود. گاه حکمرانان خود به تجسس می پرداختند، چنانکه یعقوب (حک: ۲۴۷ـ۲۶۵) بنیانگذار حکومت صفاریان (۲۴۷ـ۳۹۳) به این کار اقدام می کرد
[۶۳] تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۶۸، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
و عمرولیث (حک: ۲۶۵ـ۲۸۷)، افرادی را از جوانی برای خدمات در برید و جاسوسی تربیت می نمود.
[۶۴] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۱۴۳، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش.
[۶۵] برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۱۶، ج ۲، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۹ ش.
علاوه بر مأموران مخفی و جاسوسان، سوارانی با عنوان «قاصد ساعی» یا «پیک» که مکلف بودند برخی نامه های محرمانه را به مقصد برسانند، در خدمت مأموران برید کار می کردند. ظاهراً این عناوین نخستین بار در دوران معزالدوله (حک :۳۲۰ـ۳۵۶)، امیر عراق از خاندان آل بویه (۳۲۰ـ۴۴۷)، به کار رفته است؛ و همانند روزگار مأمون، این افراد نیز گاه با کسوت مبدل به مسافرت و کسب اخبار و جاسوسی می پرداختند
[۶۶] علی اصغر فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر،ص ۳۶۲ـ۳۶۳، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۶۷] ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۶۸] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
در این دوران نیز از کبوتران نامه بر استفاده می شد.
[۶۹] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
عضدالدوله (حک :۳۶۷ـ۳۷۲) در تربیت فیوج (پیک ها) که آنان را سُعاه (دوندگان) می نامیدند و در خبررسانی تخصص می یافتند، کوشش فراوان کرد؛ او میانگین مسافتی را که برید در یک روز می پیمود، افزایش داد، امنیت را در راه ها برقرار ساخت و از رویدادهای قلمرو اسلام، حتی در حوزه حکمرانی فاطمیان در مصر، آگاهی می یافت.
[۷۰] محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۳۹ـ۴۱، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶.
[۷۱] برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۱۵، ج ۲، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۷۲] محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
[۷۳] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).



سامانیان (۲۷۹ـ۳۸۹) به تشکیلات برید در خراسان و ماوراءالنهر نظم بخشیدند. در زمان نصر بن احمد (حک: ۳۰۱ـ۳۳۱) یکی از دیوان های مرکزی بخارا دیوان صاحب برید بود
[۷۴] مریم میراحمدی، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، کشوری و لشکری ایران از صدر اسلام تا عصر مغول،ص ۱۴۶، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۷۵] کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۲۷، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
تمام شهرها خبررسان و صاحب برید داشتند
[۷۶] فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۷۶، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
و حوادث مهم بیدرنگ به مرکز اطلاع داده می شد. متز به «فرمانی» اشاره کرده است که در آن از ویژگی های بایسته صاحب برید سخن به میان آمده است: او باید شکایات را بشنود و درباره آن ها داوری کند؛ ازینرو لازم است که به تمام مسائل شرعی واقف باشد؛ همچنین زاهد و متقی و دانا و راستگو و نیک سیرت و خیرخواه همه باشد و هنگام بیان واقع کلیه جوانب را در نظر بگیرد
[۷۷] فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۹۷-۹۸، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
. نکته جالب در این مطلب ، وظیفه داوری صاحب برید است.

۸.۱ - وظیفه آمری

وظیفه «آمری » که در رأس تشکیلات برید قرار دارد ، خبررسانی به مرکز حکومت بوده است نه رسیدگی به امور قضایی ، مگر آنکه این مطلب را چنین تفسیر کنیم که مأمورِ دریافت گزارش های محرمانه ، در موارد اتهام و شکایت ، برای روشن شدن موضوع ، مکلف بود که عریضه ها را بخواند و اسناد را بررسی کند و نظر خود را به سلطان اعلام نماید. بر این اساس ، نظر وی به منزله حکم حاکم تلقی می شد. چنانکه بخش آخرِ مطلب نشان می دهد، همین امور در حیطه صلاحیت صاحب برید نیز بوده است . ظاهراً مهمترین وظیفه برید در زمان سامانیان ، گرفتن و رساندن اخبار به گونه آشکار و نهان بوده است .


در دوره غزنویان (۳۵۱ـ۵۸۲)، تشکیلات برید به شیوه سامانیان ادامه یافت و جاسوسی و خبررسانی اهمیت بیشتری پیدا کرد. در زمان محمود (حک: ۳۸۷ـ۴۲۱) و مسعود (حک: ۴۲۱ـ۴۳۲)، علاوه بر کدخدا (نایب والی) که ناظر بر کارهای والی بود، حکومت مرکزی نیز شخصی به نام صاحب برید (یا نایب برید) تعیین می کرد تا وقایع مهم را به سلطان گزارش کند.
[۷۸] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۱۱، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۷۹] علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۹۴، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۴۵ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۱ ش.
در این دوران، گزارش هایی را که برید رسمی می رساند « اَسکُدار » می گفتند.
[۸۰] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۳۹۰، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۱] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۰۴، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۲] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۰۶، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۳] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۳۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۴] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۳۹، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۵] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۶۵، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۶] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۷۰، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۷] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۵۱۳، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
این واژه به معنای منزلگاه های برید و مأمور خبررسانی نیز به کار رفته است؛ ازینرو معنایی شبیه به واژه برید می یابد. چون ممکن بود که این گزارش ها، مانند برید، تحت نظر و به فرمان والی نوشته شده باشد، مأموران برید ناگزیر می شدند گزارش محرمانه دیگری ارسال دارند که برای مخفی کردن آن روش های مختلفی به کار می بردند، از جمله پنهان کردن گزارش ها درون موم یا عصا .
[۸۸] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۷۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۸۹] کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۹۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
گاه اخبار روزانه به غزنه ارسال می شد. به هنگام جنگ، همراه سپاهیان، مأموران بریدی روانه می شدند تا اخبار جنگ را به مرکز گزارش کنند. درباره باز کردن گزارشهای رسمی و ارائه آن ها به سلطان، مقررات شدیدی بود و تنها وزیر و ارکانِ دولت حق مداخله در آن کار داشتند. از تاریخ بیهقی بر می آید که جاسوسی در دوره غزنویان شدت یافته و تشکیلات برید بسیار منظم شده بوده است. در این دوران، مُشرفان و خیلتاشان نیز در سازمان برید مأمور گزارش اخبار بودند.
[۹۰] محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
[۹۱] کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.



در سال های آغازین حکومت سلجوقیان (۴۲۹ـ۵۹۰) ـ احتمالاً به سبب خاستگاه قبیله ای حکومت ـ مؤسسات اداری به شیوه حکومت های پیشین وجود نداشت و به امر جاسوسی نیز توجهی نمی شد؛ ازینرو از دیوان بریدنشانی دیده نمی شود.
[۹۲] کارلا کلوزنر، دیوانسالاری در عهد سلجوقی (وزارت در عهد سلجوقی)، ج۱، ص۱۹، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ ش.
بر پایه منابع تاریخی، آلب ارسلان (حک: ۴۵۵ـ۴۶۵) که به سنن قبیله ای پایبند بود، از جاسوسان متنفر بود و اعتقاد داشت که وجود آن ها بیش از آن که سودمند باشد زیان آور است.
[۹۳] فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۷۶، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
اما نظام الملک (متوفی ۴۸۵) تشکیلات برید را لازم می دانست.
[۹۴] حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۷۸، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
[۹۵] حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
پاره ای از مورخان، سبب ظهور ناگهانی اسماعیلیان را در این زمان به صورت سازمانی وسیع و نیرومند، نبودِ سازمان برید دانسته اند
[۹۶] فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
و احتمالاً گسترش اسماعیلیان در جامعه از سویی، و نیاز روزافزون حکومت به اداره قلمرو وسیع از سوی دیگر، و همچنین تأثیرپذیری تدریجی از تشکیلات حکومت های پیشین، زمینه برقراری مجدد این نهاد را فراهم آورد. بنابراین، از دوره ملکشاه (حک :۴۶۵ـ۴۸۵) به نظام برید توجه شد.
[۹۷] کارلا کلوزنر، دیوانسالاری در عهد سلجوقی (وزارت در عهد سلجوقی)، ج۱، ص۲۷، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ ش.
سخنان نظام الملک درباره اهمیت خبر رسانی، و این که این نهاد در حکومت های پیشین وجود داشته، لزوم برقراری مجدد آن را تأیید می کند. استفاده از جاسوسان خصوصی در زمان ملکشاه و نظام الملک و عزیمت ادیب صابر به فرمان سنجر به خوارزم برای جاسوسی نیز نشان می دهد که نظام برید برقرار بوده است.
[۹۸] حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۷۸، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
[۹۹] حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۱۰۱، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
[۱۰۰] ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ج۱، ص۷۲، ترجمه داود اصفهانیان، تهران ۱۳۶۷ ش.
با این تفاوت که مانند حکومت های پیشین، برید دیوان خاص و مستقلی به ریاست امیر برید نداشته است. با این حال، با استناد به سیاستنامه، شاید بتوان گفت که دیوان برید در مرکز وجود داشته است؛ نهادی نداشته باشد. سلجوقیان تشکیلات حکومتی خود را به شیوه سامانیان و غزنویان بنیاد نهادند، اما پایبندی آنان به سنن پیشین قبیله ای در این تشکیلات دگرگونی هایی به وجود آورد،مثلاً تغییر نام دیوان انشا به دیوان طغرا . بر همین اساس، نبودِ دیوان خاص برید به هیچ وجه دلیلِ نبودن هر گونه خبر رسانی رسمی و توقفگاه های برید نخواهد بود. بر خلاف گفته های نظامی
[۱۰۱] احمد بن عمر نظامی، چهارمقاله، ج۱، ص۴۰، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش.
در باب نابودی دستگاه های اداری و تشکیلات حکومتی عصر سلجوقیان و ناامنی راه ها، بررسیِ تشکیلات وسیع اداری این دوران احداث راه ها و رباط ها، تنظیم قوانین ارضی، امنیت راه ها و لزوم تشکیلات خبررسانی در امر سیاست داخلی و خارجی سلسله سلجوقی نشان می دهد که این نهاد مختل نشده بوده است. دلیل دیگر این امر، وجود تشکیلات برید در میان دیگر دولتهای ترک است که از حکومت سلجوقی ریشه گرفته بودند، از جمله سلجوقیان کرمان می باشد.
[۱۰۲] محمد بن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، ج۱، ص۳۹، چاپ باستانی پاریزی، تهران ۱۳۴۳ ش.

در کتیبه مسجدی به تاریخ ۶۱۵ در شهر قونیه ، متعلق به کیکاوس اول (۶۰۷ـ۶۱۶) از سلجوقیان آسیای صغیر (۴۷۰ـ ۷۰۷)، به منصب «امیر برید سلطانی» اشاره شده واگرچه در کتیبه ها و مآخذ تاریخی این دوران مدرکی حاکی از وجود دیوان برید در میان دیوان های قونیه به دست نیامده است، کلیه منابع تاریخی این دوران بر توجه سلجوقیان آسیای صغیر به مسائل امنیتی و راه ها و خبر رسانی اشاره کرده اند. شایان توجه است که در این کتیبه، «امیر برید سلطانی» از محرم ترین افراد سلطان شمرده شده و در رأس تشکیلات برید قرار داشته است.


خوارزمشاهیان (۴۹۰ـ ۶۲۸) که نخست با سلاطین سلجوقی و سپس با مغولان درگیر جنگ های پی درپی بودند، فرصت رسیدگی به امور دیوانی و سازمان برید را نداشتند و کار برید در قلمرو آنان به شیوه دولت های قبلی و همزمان آنان بود.
[۱۰۳] عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ج۱، ص۴۳، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۰۴] مریم میراحمدی، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، ج۱، ص۲۸۴، کشوری و لشکری ایران از صدر اسلام تا عصر مغول، تهران ۱۳۶۸ ش.



واژه اولاغ (یا اُلاغ/ اولاق) که از زمان سلجوقیان بزرگ (۴۲۹ـ۵۵۲) کاربرد یافته، به گونه ای مترادف با واژه برید به کار رفته است. مسلماً قراخانیان کاشغر و سمرقند (۴۳۳ـ۶۰۷) نیز در استفاده از این واژه قدیمی ترکی به اندازه سلجوقیان سهم دارند و حتی قبل از تسلط بر ماوراءالنهر، به تشکیلات برید خود نام «اولاغ» داده بودند و از برج های آتش نیز برای ارسال اخبار استفاده می کردند.


تشکیلات برید، و در رأس آن صاحب برید، به شیوه عباسیان از طریق غزنویان و غوریان (۵۴۳ـ۶۱۲) به سلطان نشین های ترک دهلی (۶۰۲ـ۹۶۲) انتقال یافت. در میان دیوان های مرکزی این مملکت بزرگ، «دیوان برید ممالک» اهمیت بسیار داشت. این دیوان به امور خبررسانی رسمی می پرداخت و در سراسر کشور جاسوسان و مأموران گمارده بود. همچنین منزلگاه هایی با فواصل منظم احداث شده بود و در آن ها چارپایان تندرو و مأموران آماده به خدمت وجود داشتند. اخبار روزانه به سلطان گزارش می شد و کوچکترین اهمال مأموران شدیدترین مجازات را به دنبال داشت.

۱۳.۱ - قلمرو ایلخانان

برید در قلمرو ایلخانان هند به دو گونه بود: برید ستوران و سواران (بریدالخیل) که «الاغ» نام داشت و به دستگاه ایلخان وابسته بود؛ و برید پیادگان (بریدالرَجّالة) به نام «الداوة» که به فاصله یک میلی در انتظار ورود برید بودند.
[۱۰۵] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۴۵۲، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۰۶] عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، ج۱، ص۳۹۷ـ ۳۹۸، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآیاد دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
این پیادگان، که گاه از بریدان اسب سوار سریعتر بودند، میوه های نوبر خراسان را به دربار ایلخان در سمرقند می بردند و اخبار تازه واردان و مشخصات کامل و شماره چارپایان و رفتار آنان را در خلال سفر و در منزلگاه ها گزارش می دادند.
[۱۰۷] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج۱، ص۴۲۹، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.

برخی از سلاطین هند با گماردن هزاران نفر از طبقات مختلف اجتماعی به کار جاسوسی ، این تشکیلات را تقویت می کردند تا آن جا که رفاه عمومی به خطر می افتاد. با وجود این، تشکیلات برید در دوران این پادشاهان قالبی بسیار منظم یافت.


دیدگاه ضیاءالدین بَرَنی در فتاوای جهانداری فصلی را به برید اختصاص داده است.
[۱۰۸] ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۸ـ ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
وی واژه های مُشرف و برید و مُخبر را مترادف هم به کار برده است.
[۱۰۹] ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
به نظر او، پادشاه باید چنین افرادی را به کار نظارت بر والیان و عاملان و حاکمان نصب کند و از احوال همه با خبر باشد و بدون این افراد پادشاهی ممکن نخواهد بود. از نظر وی، نصب بریدان برای پیشگیری از شورش حاکمان و آگاهی همه از این که چیزی بر پادشاه پوشیده نیست، الزامی است. اخبار را معمولاً هر هفته یا هر دو هفته و یا هر ماه به پادشاه گزارش می کردند.
[۱۱۰] ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
علامه حسنی به منصبی با عنوان «داروغه داک چوکی» اشاره کرده است؛ این داروغه مکلف بود که بریدهای رسیده را بخواند و گزارش کند
[۱۱۱] عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، ج۱، ص۳۳۵، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآیاد دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.



در روزگار امویان و عباسیان، عاملان برید در مصر و شام تابع صاحب برید در دیوان مرکزی دمشق و پس از آن بغداد بودند.

۱۵.۱ - بنی طولون

بنی طولون (۹۲ـ۲۵۴) ـ نخستین سلسله محلی مصر و شام که عباسیان آنان را به رسمیت می شناختند ـ سازمان برید را در این ناحیه تشکیل دادند و برای این نظام اهمیت فراوانی قائل بودند. ابن تغری بردی ، صاحب بریدان سال های ۱۶۹و ۲۹۲ را نام برده
[۱۱۲] ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۵۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
[۱۱۳] ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ج ۳، ص۱۴۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
و به صاحب بریدانی که در دوره عباسی در مصر، مأمور نظارت بر کارهای عاملان حکومتی بودند، اشاره کرده است .
[۱۱۴] ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۴۰۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).


۱۵.۲ - زنگیان و ایوبیان

در زمان زنگیان (۵۲۱ـ۶۱۹) و ایوبیان (۵۶۴ ـ ۶۴۸) که دائما با صلیبیان در کشمکش بودند، برای تنظیم وسایل حمل و نقل و خبررسانی تلاش های فراوانی به عمل آمد. بدین ترتیب، مسائل اداری و نظامی موجب احداث کاروانسراها و برج های نگهبانی شد و از کبوتران نامه بر و شتران تندرو برای انتقال اخبار استفاده گردید.
[۱۱۶] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۸۹ـ۳۹۰، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
ایوبیان در حفظ این تشکیلات تلاش بسیار کردند. با وجود این، گویا تحت تأثیر روش سلجوقیان، دیوان خاصی به نام برید نداشتند و این تشکیلات به دیوان های دیگر وابسته بود.

۱۵.۳ - ملک ظاهر بیبرس

ملک ظاهر بیبرس (۶۵۹) از سلسله ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲)، سازمان برید را به شکل نو، منظم و کامل ـ به رغم آن که در اثنای جنگ های صلیبی بویژه در سوریه از میان رفته بود ـ بنیاد نهاد،
[۱۱۷] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴ـ۳۴۵، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
که در موفقیت های نظامی و سیاسی بیبرس مؤثر بود. اداره این سازمان نخست زیر نظر سلطان بود، اما بعدها به دبیرانی واگذار شد که غالباً از افراد خاندان بنی فضل الله بودند و مقام «مُقَدَّم البرید» داشتند. گزارش ها معمولاً در دو روز معین از هفته به قاهره ارسال می شد که به هنگام بروز خطر، اتخاذ تدابیر لازم را امکان پذیر می ساخت. همچنین در راه ها توقفگاه های منظمی احداث شده و تدابیر امنیتی لازم صورت گرفته بود و خدمه و سوارکاران و چارپایان تندرو در این توقفگاه ها وجود داشتند. برید در مشرق و مغرب ممالک اسلامی رواج داشت که از آن میان می توان به توقفگاه های برید میان بغداد و قیروان و شام و نواحی مشرق اشاره کرد.
[۱۱۸] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
از «مُسرِع» ها برای گزارش رویدادهای مهم استفاده می کردند.
[۱۱۹] نجدة خماش، الادارة فی العصر الاموی، ج۱، ص۲۸۲، دمشق ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۱۲۰] انور رفاعی، النظم الاسلامیة، ج۱، ص۹۱، دمشق (تاریخ مقدمه ۱۳۹۲/۱۹۷۳).
دسته دیگر از این افراد را «سوّاقین» می نامیدند. از راه های امن برای اعزام لشکر و مبادلات تجاری نیز استفاده می شد، اما استفاده از تشکیلات برید همچون سابق تنها به دولت اختصاص داشت.
[۱۲۱] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
در اواخر دولت ایوبیان و در سراسر دوران حکومت ممالیک، وظیفه برید خبر رسانی و جاسوسی، گزارش اخبار فوری، خبر کشته شدن یا مرگ ایلخانان و رجال دولت و احضار یا اعزام والیان و ابلاغ فرمان قضات و خطیبان بود.
[۱۲۲] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۱۳، ۱۴، حوادث سالهای ۵۹۵ تا ۷۶۳، چاپ ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

به گفته مقریزی، در نتیجه لشکرکشی های مداوم ایلخانان (۶۵۴ـ۷۵۴) به شام، سازمان برید در این ناحیه بتدریج مختل شد و دیگر نظم نخستین خود را به دست نیاورد.
[۱۲۳] احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷، المعروف بالخطط المقریزیة، قاهره (بی تا).
با این وصف، این نظام تا قرن هشتم ادامه یافت.

۱۵.۴ - ملک مظفر حاجی

ملک مظفر حاجی (حک :۷۴۷ـ ۷۴۸)، در ۷۴۷ اصلاحاتی در سازمان برید انجام داد؛ اما به سبب مشکلات مالی، بخشی از هزینه این اصلاحات بر دوش شهرهایی افتاد که بر سر راه ها واقع بودند؛ و این امر، نارضایی هایی به وجود آورد. در کتیبه ای به تاریخ ۸۲۶ در طرابلس شام آمده است که به فرمان سلطان بَرس بیگ (بارس بیگ؛ ۸۲۵ ـ ۸۴۱)، مالیات برید که بر مردم این شهر تحمیل شده بود، از این هنگام به بعد لغو می شود و سلطان خود متقبل هزینه برید خواهد شد. گفته قلقشندی
[۱۲۴] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۷۰، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
حاکی از اختلال تشکیلات برید در ۸۱۵، و تأیید مقریزی
[۱۲۵] احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۲۲۷، المعروف بالخطط المقریزیة، قاهره (بی تا).


۱۵.۵ - عاقبت برید

در ۸۱۸، و مطالب اثر مجهول المؤلفی به نام مُقصِد متعلق به دوره برس بیگ، بر این اساس که دیگر این تشکیلات وجود ندارد، چنین می نماید که پس از یورش تیمور نظام برید در شام از هم گسیخته بوده و همچون گذشته ـ به سبب بی نظمی در تشکیلات آن ـ به بهانه نیاز پیک ها به چارپا، احشام و چارپایان مردم مصادره می شده است.

۱۵.۶ - تشکیلات سازمان

در دوره ممالیک نیز تحت تأثیر سلجوقیان نشانی از دیوان مستقلی به نام برید دیده نمی شود و همانند دوره بیبرس که اوج این تشکیلات بود، اداره این دستگاه به «آمری» عالیمقام با نام «صاحب الانشاء» (کاتب السِّر) واگذار می شد. و چون مأموران برید را او تعیین می کرد، عنوان «امیرالبرید» نیز به وی اطلاق می شد.کلیه توقفگاه های برید و مسافت میان آن ها در دفاتر مخصوصی ثبت می شد. در کتاب هایی که مأموران دیوان انشا با تکیه براسناد رسمی نگاشته اند، اطلاعاتی درباره تشکیلات برید و توقفگاه هاوجود دارد. حرکت برید از قاهره یا وصول آن به قاهره تابع مراسمی خاص بود. اخباری راکه برید یا کبوتر نامه بر می آورد، «نایب المملکه» به اطلاع سلطان می رساند و مأمور برید را «جاندار»، «دَوادار» و «کاتب السّر» به حضور سلطان می برد.
به گردن مأموران برید لوحی سیمین یا نقره با نواری زردرنگ بسته می شد که مأمور برید موظف بود پس از انجام مأموریت خود، آن را به دیوان محل تحویل دهد. بر روی این لوحه وظایفی که مأمور برید بدان مکلف بود و نیز نام نواب سلطان نوشته می شد.
[۱۲۶] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۷۱، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
بی تردید، چنین شیوه ای از خاور دور اقتباس شده بود، زیرا در حکومت های پیشین نشانی از آن دیده نمی شود و روشن است که تقلیدی از بالیسة (در متون اسلامی: بایزه/ پایزه) مغولان است. توقفگاه های برید در این دوران، تحت فرمان امیر آخور بود و افرادی با عنوان «شادّ» وظیفه بازرسی در این توقفگاه ها را بر عهده داشتند. برخی سلاطین، مانند ملک اسماعیل صالح (۶۳۴ ـ ۶۳۵ و ۶۳۷ـ۶۴۳)، برای تأمین هزینه این تشکیلات عایدات زمین ها را وقف کرده بودند.


برید در این ناحیه از آغاز به شیوه رومیان بنیاد نهاده شد که آن نیز تقلیدی از تشکیلات خبررسانی ایرانیان بود. ظاهراً این تشکیلات مانند دوره اموی و عباسی بوده است. بنا بر اسناد تاریخی اواسط قرن سوم، به رئیس تشکیلات برید، صاحب البرود (جمع برید) می گفتند. به رغم نبود اسناد، احتمالاً چنین تشکیلاتی در ادوار قدیم نیز وجود داشته است. در همین سده، گاه اخبار رمزی را با افروختن آتش اعلام می کردند.
[۱۲۷] آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۲، ص۵۳۶، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۲۸] حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).


۱۶.۱ - سلسله های موحدون و حفصیان

سلسله هایی چون موحدون (۵۱۵ ـ ۶۶۸) و حفصیان (۶۲۵ـ۹۸۲) در راه های بریدرو امنیت برقرار کردند و قراولخانه ها ساختند و مانند اندلس از قاصدان سواره و پیک های پیاده سودانی به نام «رقاص» و «عَدّاء» استفاده کردند
[۱۲۹] عزالدین عمر موسی ، الموحدون فی الغرب الاسلامی ،ص ۱۶۶، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۳۰] روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، ج۲، ص۶۵، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.

در دوره حفصیان از «ساعی البرید» نام برده شده است. وی جزو پیک های سواره به شمار می رفت و مکلف بود نامه های حاوی توصیه ها و فرمان ها را به مقصد برساند. مأمور بریدی که از میان کارکنان دربار انتخاب می شد، از چارپایی خاص استفاده می کرد و در هر شهر محلی برای تعویض چارپاها معین شده بود. دولت به منظور سرعت در امر خبر رسانی توقفگاه های متعددی ایجاد کرده بود که چارپایان بسیاری در آن ها آماده بودند. اما این نظام با نظام برید پیشرفته ای که شرق اسلامی از ساسانیان به ارث برده و افریقا در سده های میانه آن را بنیاد نهاده بود، بسیار فرق می کرد. احتمال می رود که پاره ای پیشرفت ها در قرن هشتم در دوران بنی حفص صورت گرفته باشد. برخی بر آن اند که در موارد فوری مأمور برید خاصی با نام «عَدّاء» وجود داشته که می توانسته با سرعت و حوصله بسیار مسافت های طولانی را پیاده طی کند و شکی نیست که وی همان «رقاص» است که پاره ای منابع به آن اشاره کرده اند.
[۱۳۱] روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، ج۲، ص۶۱ـ۶۶، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.


۱۶.۲ - بنی زیری

بنی زیری (۳۶۱ـ۵۴۷) نیز به رغم کاستی ها تشکیلات برید را حفظ کردند. در این زمان در شهرهای مهم، صاحب برید یا صاحب خبری وجود داشت که مسئول بود اخبار مهم شهر را به خلیفه گزارش دهد و نامه های رسمی و فرمان ها و دستورهای لازم را که از مرکز ارسال می شد، ابلاغ کند. در این دوران، عنوان «امیرالبرود» به کار می رفت و از کبوتران نامه بر نیز استفاده می شد. ظاهراً حکومت اجازه داده بود تا دیگران نیز برای ارسال پیامهای خود از کبوتران نامه بر استفاده کنند. زیریان مانند اغالبه و فاطمیان نمایندگانی با عنوان «اصحاب الخبر» داشتند. احتمالاً وظیفه صاحب خبرکه مأمور بود امیر را از اوضاع سیاسی شهرها واجرای عدالت در آن با خبر سازد کم و بیش با وظیفه صاحب برید که نظارت بر برید و جاسوسی برای سلطان رابرعهده داشت خلط شده است و احتمال می رود که واژه «برید» با واژه «خبر» به گونه ای مترادف به کار رفته باشد.
[۱۳۲] هادی روجی ادریس، الدولة الصّنهاجیة، ج۲، ص۱۳۴ـ ۱۳۷، بیروت ۱۹۹۲.





۱۷.۱ - دولت های ترک

ترکان عثمانی که از ۶۵۷ بر قلمرو سلجوقیان و آسیای صغیر دست یافتند و در ۸۵۸ با فتح قسطنطنیه قلمرو خود را در اروپا و آسیا گسترش دادند و سرانجام در زمان سلطان سلیم اول (حک :۸۷۲ـ۹۲۶) بخش وسیعی از سرزمین های عراق و جزیره و شام و فلسطین و مصر را تصرف کردند، در آغاز در سرزمین های زیر فرمان خود سازمان برید نداشتند
[۱۳۳] برنارد لوئیس، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۱۸۳، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
اما بتدریج تشکیلات برید را به شیوه دولت های بزرگ ترک و تاتار با عنوان «الاغ» و «یام» و «چاپار » و «چاپارخانه» ادامه دادند و این اصطلاحات جای برید را گرفت. اما از واژه های رایج در دوران اسلامی، مانند شاطر (قاصد سواره) و سکوتاری (اسکدار) نیز استفاده می شد و بستانچی باشی سوار بر زورق راه های ساحلی را پاسداری می کرد.
[۱۳۴] برنارد لوئیس، ج۱، ص۱۰۲، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۳۵] برنارد لوئیس، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
عثمانیان علاوه بر تأسیس شبکه خبررسانی دریایی
[۱۳۶] بطرس بستانی، کتاب دائرة المعارف، ذیل واژه، بیروت (بی تا).
دارای کبوترخانه هایی نیز بودند. وجود چنین کبوترخانه هایی این احتمال را به وجود می آورد که از کبوتران نامه بر نیز برای ارسال اخبار فوری استفاده می کردند و همچون کشورهای پیشین به گسترش راه ها می پرداختند.

۱۷.۲ - دولت های غیر ترک

برید در دیگر دولت های ترک که پس از مغول به وجود آمد ـ مانند جلایریان، تیموریان، قراقوینلوها، آق قوینلوها ، صفویان ، شیبانی ها و خان نشین های کریمه و غازان (قازان) ـ یام، الاغ، و چاپارخانه نام گرفت. بدین ترتیب، درباره تشکیلات خبر رسانی در دولت های مغول و ترک پس از قرن سیزدهم، علاوه بر واژه های فوق باید به واژه های خان و کاروانسرا و رباط نیز رجوع کرد. تشکیلات برید از قرن هفتم به بعد در برخی از ممالک اسلامی با عنوان چاپارخانه ادامه یافت.
[۱۳۷] محمد آبادی، «بحثی در پیرامون برید»، ج۱، ص۲۲۰، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال ۲۹، ش ۱۲۲ (تابستان ۱۳۵۶).



(۱۲) محمد آبادی، «بحثی در پیرامون برید»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال ۲۹، ش ۱۲۲ (تابستان ۱۳۵۶).
(۱۳) ابن ابی طاهر، بغداد فی تاریخ الخلافة العباسیة، بغداد ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۱۴) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۱۵) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۱۶) ابن بلخی، فارس نامه، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۱۸) ابن خلدون، العبر: تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۷۰ ش.
(۱۹) ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، گریفزولد ۱۸۵۸.
(۲۰) ابن کثیر، البدایة والنهایة، چاپ ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۱) محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶.
(۲۲) یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۲۳) غیاث بن غوث اخطل، شعر الاخطل، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۸۹۱.
(۲۴) هادی روجی ادریس، الدولة الصّنهاجیة، بیروت ۱۹۹۲.
(۲۵) برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج ۲، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۶) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۲۷) امرؤالقیس، دیوان امری القیس، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۸۴.
(۲۸) کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۹) ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
(۳۰) روبر برونشویگ، تاریخ افریقیه فی العهد الحفصی، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
(۳۱) بطرس بستانی، کتاب دائرة المعارف، بیروت (بی تا).
(۳۲) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ رضوان محمد رضوان، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۳۳) فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳۴) علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۴۵ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۵) محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
(۳۶) حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳۷) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
(۳۸) محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۳۹) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
(۴۰) عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۴۱) محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتاب، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
(۴۲) فیلیپ خوری حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تبریز ۱۳۴۴ ش.
(۴۳) حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۴۴) عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآیاد دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۴۵) حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۴۶) حمزة بن حسن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۶۱).
(۴۷) نجدة خماش، الادارة فی العصر الاموی، دمشق ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۴۸) محمد بن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح العلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۹۶۸.
(۴۹) میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ترجمه کریم کشاورز، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
(۵۰) احمدبن داود دینوری، اخبارالطّوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵۱) انور رفاعی، النظم الاسلامیة، دمشق (تاریخ مقدمه ۱۳۹۲/۱۹۷۳).
(۵۲) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۵۳) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۵۴) عزالدین عمر موسی، الموحدون فی الغرب الاسلامی، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۵۵) ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۵۶)علی اصغر فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۵۷) عباده بن مجیب قتال کلابی، دیوان القتال الکلابی، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵۸) قدامة بن جعفر، نبذ من کتاب الخراج و صنعة الکتابة، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵۹) ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمه داود اصفهانیان، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶۰) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۶۱) کارلا کلوزنر، دیوانسالاری در عهد سلجوقی (وزارت در عهد سلجوقی)، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۲) کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۶۳) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش.
(۶۴) برنارد لوئیس، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۶۵) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶۶) محمد بن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۶۷) محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۶۸) احمد بن محمد مرزوقی، شرح دیوان الحماسة، چاپ احمدامین و عبدالسلام هارون، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶۹) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۷۰) محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۷۱) احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة، قاهره (بی تا).
(۷۲) مریم میراحمدی، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، کشوری و لشکری ایران از صدر اسلام تا عصر مغول، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۷۳) حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
(۷۴) احمد بن عمر نظامی، چهارمقاله، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۷۵) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۷۶) هندوشاه بن سنجر، تجارب السّلف، چاپ اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۷۷) کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷۸) احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت (بی تا).
(۷۹) Godfrey Goodwin, A history of Ottoman architecture , London ۱۹۹۲;.
(۸۰) I A , sv "Berرd" (by M Fuad Kخprدlد)


۱. امرؤالقیس، دیوان امری القیس، میلادی، ص ۶۶،چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۸۴.
۲. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، ج۲، ص۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۳. ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، گریفزولد ۱۸۵۸.
۴. حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۸۹ـ۱۴۹۰، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
۵. حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۹۲، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
۶. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ج۱، ص۷۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۳ ش.
۷. حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۴۹۲ـ۱۴۹۳، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
۸. ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۵۵، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
۹. حمزة بن حسن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء، ج۱، ص۳۸، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۶۱).
۱۰. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۱. عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۹۷ ـ ۳۹۸، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
۱۲. میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۷۳، ترجمه کریم کشاورز، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
۱۳. میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۸۸ ـ ۸۹، ترجمه کریم کشاورز، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
۱۴. ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۳۴، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۵. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، ج۲، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۱۶. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۵۰، چاپ رضوان محمد رضوان، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۱۷. محمد بن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتاب، ج۱، ص۲، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
۱۸. علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۹۴، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۹. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۰. علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۲۱. ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، گریفزولد ۱۸۵۸.
۲۲. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۲۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۲۴. غیاث بن غوث اخطل، شعر الاخطل، ج۱، ص۳۹، چاپ انطون صالحانی، بیروت ۱۸۹۱.
۲۵. عباده بن مجیب قتال کلابی، دیوان القتال الکلابی، ج۱، ص۴۵، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۶. احمد بن محمد مرزوقی، شرح دیوان الحماسة، ج۱، ص۳۷۶، چاپ احمدامین و عبدالسلام هارون، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۷. احمدبن داود دینوری، اخبارالطّوال، ج۱، ص۲۶۶، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۸. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۱، چاپ رضوان محمد رضوان، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۲۹. علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۶ـ۷، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۳۰. محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، ج۱، ص۷۲ـ۷۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
۳۱. احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۴، بیروت (بی تا).
۳۲. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۳. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۸۵، ترجمه علی جواهر کلام، تهران ۱۳۷۳ ش.
۳۴. محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، ج۱، ص۷۳، تهران ۱۳۵۶ ش.
۳۵. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۲ـ۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۳۶. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۷. حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۳۸. حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۳۹. حسان علی حلاّ ق، تعریب النقود والدواوین فی العصر الاموی، ج۱، ص۹۹، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۴۰. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۳۶۴ـ۱۳۶۵، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۱. ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
۴۲. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۰، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۴۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۶، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۴۴. کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، ج۱، ص۲۱، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ ش.
۴۵. ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۵، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۸ ش.
۴۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۷۳، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۴۷. بطرس بستانی، کتاب دائرة المعارف، ذیل واژه، بیروت (بی تا).
۴۸. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۸ـ۳۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۴۹. یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۵۰. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۸۶، ترجمه علی جواهر کلام، تهران ۱۳۷۳ ش.
۵۱. فیلیپ خوری حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تبریز ۱۳۴۴ ش.
۵۲. محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، ج۳، ص۳۵۱ـ۳۵۳، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۵۳. علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴۶۹، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۵۴. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۲۳۷ ـ ۲۳۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۵۵. آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۲، ص۵۳۵ ـ۵۳۶، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
۵۶. قدامة بن جعفر، نبذ من کتاب الخراج و صنعة الکتابة، ج۱، ص۱۱، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۷. ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ج۱، ص۳۷۰، گریفزولد ۱۸۵۸.
۵۸. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۱۳، ص۱۱۵، چاپ ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۵۹. هندوشاه بن سنجر، تجارب السّلف، ج۱، ص۳۲۵، چاپ اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۰. ابن ابی طاهر، بغداد فی تاریخ الخلافة العباسیة، ج۱، ص۷۲، بغداد ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۶۱. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۸۲، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۶۲. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۲۸، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶.    
۶۳. تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۲۶۸، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
۶۴. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۱۴۳، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش.
۶۵. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۱۶، ج ۲، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۹ ش.
۶۶. علی اصغر فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر،ص ۳۶۲ـ۳۶۳، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۷. ایشان با نموداری از زندگی مردم در آن عصر، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۸. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۶۹. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۷۰. محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۳۹ـ۴۱، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶.
۷۱. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۱۵، ج ۲، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۹ ش.
۷۲. محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج۱، ص۳۲۲، چاپ محمد مخزوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
۷۳. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۷۴. مریم میراحمدی، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، کشوری و لشکری ایران از صدر اسلام تا عصر مغول،ص ۱۴۶، تهران ۱۳۶۸ ش.
۷۵. کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۲۷، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۶. فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۷۶، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۷۷. فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۹۷-۹۸، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۷۸. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۱۱، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۷۹. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۹۴، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۴۵ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۱ ش.
۸۰. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۳۹۰، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۱. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۰۴، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۲. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۰۶، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۳. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۳۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۴. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۳۹، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۵. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۶۵، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۶. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۷۰، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۷. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۵۱۳، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۸. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۷۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۸۹. کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۹۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
۹۰. محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۷، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش.
۹۱. کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۶۲ ش.
۹۲. کارلا کلوزنر، دیوانسالاری در عهد سلجوقی (وزارت در عهد سلجوقی)، ج۱، ص۱۹، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ ش.
۹۳. فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ج۱، ص۷۶، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۹۴. حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۷۸، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
۹۵. حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
۹۶. فتح بن علی بنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، زبدة النصرة و نخبة العصرة، ترجمه محمدحسین خلیلی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۹۷. کارلا کلوزنر، دیوانسالاری در عهد سلجوقی (وزارت در عهد سلجوقی)، ج۱، ص۲۷، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ ش.
۹۸. حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۷۸، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
۹۹. حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک، ج۱، ص۱۰۱، یا، سیاستنامه، ج ۱، چاپ محمد آلتای کویمن، آنکارا ۱۹۷۶.
۱۰۰. ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ج۱، ص۷۲، ترجمه داود اصفهانیان، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۰۱. احمد بن عمر نظامی، چهارمقاله، ج۱، ص۴۰، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۳۳ ش.
۱۰۲. محمد بن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، ج۱، ص۳۹، چاپ باستانی پاریزی، تهران ۱۳۴۳ ش.
۱۰۳. عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ج۱، ص۴۳، تهران ۱۳۶۴ ش.
۱۰۴. مریم میراحمدی، نظام حکومت ایران در دوران اسلامی: پژوهشی در تشکیلات اداری، ج۱، ص۲۸۴، کشوری و لشکری ایران از صدر اسلام تا عصر مغول، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۰۵. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۴۵۲، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۰۶. عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، ج۱، ص۳۹۷ـ ۳۹۸، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآیاد دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۱۰۷. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج۱، ص۴۲۹، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۰۸. ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۸ـ ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
۱۰۹. ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
۱۱۰. ضیاءالدین برنی، فتاوای جهانداری، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۳۰، چاپ افسر سلیم خان، لاهور ۱۹۷۲.
۱۱۱. عبدالحی حسنی، الهند فی العهد الاسلامی، ج۱، ص۳۳۵، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی، حیدرآیاد دکن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۱۱۲. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۵۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۱۳. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ج ۳، ص۱۴۸، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۱۴. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۲، ص۴۰۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۱۵. ابن خلدون، العبر:تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۰۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳۱۳۷۰ ش.    
۱۱۶. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۸۹ـ۳۹۰، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۱۷. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴ـ۳۴۵، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۱۸. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۱۹. نجدة خماش، الادارة فی العصر الاموی، ج۱، ص۲۸۲، دمشق ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۲۰. انور رفاعی، النظم الاسلامیة، ج۱، ص۹۱، دمشق (تاریخ مقدمه ۱۳۹۲/۱۹۷۳).
۱۲۱. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۲۲. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۱۳، ۱۴، حوادث سالهای ۵۹۵ تا ۷۶۳، چاپ ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۲۳. احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷، المعروف بالخطط المقریزیة، قاهره (بی تا).
۱۲۴. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۷۰، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۲۵. احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۲۲۷، المعروف بالخطط المقریزیة، قاهره (بی تا).
۱۲۶. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۴، ص۳۷۱، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۱۲۷. آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۲، ص۵۳۶، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
۱۲۸. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۴، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۲۹. عزالدین عمر موسی ، الموحدون فی الغرب الاسلامی ،ص ۱۶۶، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۳۰. روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، ج۲، ص۶۵، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
۱۳۱. روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، ج۲، ص۶۱ـ۶۶، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
۱۳۲. هادی روجی ادریس، الدولة الصّنهاجیة، ج۲، ص۱۳۴ـ ۱۳۷، بیروت ۱۹۹۲.
۱۳۳. برنارد لوئیس، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۱۸۳، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
۱۳۴. برنارد لوئیس، ج۱، ص۱۰۲، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
۱۳۵. برنارد لوئیس، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران ۱۳۶۵ ش.
۱۳۶. بطرس بستانی، کتاب دائرة المعارف، ذیل واژه، بیروت (بی تا).
۱۳۷. محمد آبادی، «بحثی در پیرامون برید»، ج۱، ص۲۲۰، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال ۲۹، ش ۱۲۲ (تابستان ۱۳۵۶).



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برید»، شماره۱۱۵۳.    



جعبه ابزار