چوپانی موسی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چوپانی،
شبانی و نگهبانی گله
گوسفند و
گاو است. شرط
ازدواج حضرت موسی علیه السلام، با
دختر حضرت شعیب علیهالسّلام هشت یا ده سال، چوپانی بود.
شعیب علیهالسّلام از
موسی علیه السلام، درخواست کرد در قبال
ازدواج با
دختر وی برای مدت هشت یا ده سال، چوپانی کند.
قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هـتین علی ان تاجرنی ثمـنی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک... «(شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این
شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت.»
(مقصود از اجیر شدن موسی علیه السلام، عمل چوپانی برای شعیب علیهالسّلام بوده است.)
در این
آیه شعیب علیهالسّلام پیشنهادی به موسی علیهالسّلام می کند، و آن اینکه خود را برای هشت و یا ده سال اجیر او کند، در مقابل او هم یکی از دو دختر خود را به همسری به
عقد وی درآورد، البته این قرارداد عقد قطعی نبوده، به
شهادت اینکه شعیب علیهالسّلام معین نکرده که کدام یک از آن دو
همسر وی باشند.
و از جمله "احدی ابنتی هاتین- یکی از این دو دخترم" برمی آید که دختران در آن هنگام حاضر بوده اند، و معنای جمله "علی ان تاجرنی ثمانی حجج" این است که: می خواهم یکی از این دو دخترم را به نکاحت درآورم، در مقابل اینکه تو هم خودت را اجیر کنی برای من در مدت هشت سال، و کلمه "حجج" جمع حجة است، که مراد از آن یک سال است، و اینکه سال را حجه خواند به این عنایت است که در هر سال یک بار
حج بیت الحرام انجام می شود.
موسی علیهالسّلام به چوپانی برای شعیب علیه السلام، به مدت هشت یا ده سال مختار بود.
قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هـتین علی ان تاجرنی ثمـنی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک... «(شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت.»
"فان اتممت عشرا فمن عندک"- یعنی اگر این هشت سال را به اختیار خودت به ده سال رساندی، کاری است که خودت زاید بر قرارداد کرده ای، بدون اینکه ملزم بدان باشی.
موسی علیهالسّلام در حال چوپانی به
رسالت، مبعوث شد.
اذ رءا نارا فقال لاهله امکثوا انی ءانست نارا لعلی ءاتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی• انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی• وانا اخترتک فاستمع لما یوحی• وما تلک بیمینک یـموسی• قال هی عصـای اتوکؤا علیها واهش بها علی غنمی ولی فیها مـارب اخری. «هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به
خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا بوسیله این
آتش راه را پیدا کنم!» • هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی! • من
پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوی» هستی! • و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم اکنون به آنچه بر تو
وحی می شود، گوش فرا ده. • .... • و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ • گفت: «این عصای من است بر آن تکیه می کنم، برگ
درختان را با آن برای گوسفندانم فرو می ریزم و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است.»
اتمام ده سال چوپانی موسی علیهالسّلام برای شعیب علیه السلام، با اختیار خویش بود.
قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هـتین علی ان تاجرنی ثمـنی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک وما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاء الله من الصــلحین• فلما قضی موسی الاجل وسار باهله ءانس من جانب الطـور نارا قال لاهله امکثوا انی ءانست نارا لعلی ءاتیکم منها بخبر او جذوة من النار لعلکم تصطـلون. «(شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت. • .... . • هنگامی که موسی مدت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده اش (از
مدین به سوی
مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانواده اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (می روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آتش تا با آن گرم شوید!»
(طبق
روایت پیامبر صلی الله علیه وآله، موسی علیهالسّلام کاملترین اجل (ده سال) را به اتمام رساند.)
عصای موسی علیه السلام، وسیله کمکی برای چوپانی وی بود.
اذ رءا نارا فقال لاهله امکثوا انی ءانست نارا لعلی ءاتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی• فلمااتـها نودی یـموسی• انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی• وانا اخترتک فاستمع لما یوحی• وما تلک بیمینک یـموسی• قال هی عصـای اتوکؤا علیها واهش بها علی غنمی ولی فیها مـارب اخری. «هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» • هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی! • من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوی» هستی! • و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی می شود، گوش فرا ده. • .... • و آن چیست در
دست راست تو، ای موسی؟ • گفت: «این عصای من است بر آن تکیه می کنم،
برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرو می ریزم و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است.»
"
عصا" معنایش معروف است، و از نظر
لغت در حکم
مؤنث است و کلمه "اتوکؤ" از مصدر توکی است که به معنای
اعتماد و تکیه دادن است، و کلمه "هش" به معنای چوب زدن به
درخت برای ریختن برگ آن است تا گوسفندان آن را بخورند، و کلمه "مارب" جمع ماربه است، که راء آن با هر سه صدا خوانده می شود، و به معنای احتیاج است، و مراد از اینکه گفت: " مرا در آن ماربی (حوائجی) دیگر است" این است که این عصا حوائجی دیگر از من بر می دارد.
چوپانی موسی علیهالسّلام برای شعیب علیه السلام، به پیشنهاد یکی از دختران شعیب بود.
قالت احدهما یـابت استـجره ان خیر من استـجرت القوی الامین. «یکی از آن دو (
دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قوی و
امین باشد (و او همین
مرد است)»
اینکه "استیجار" را بدون قید ذکر فرموده، این معنا را می فهماند که مراد این بوده که موسی علیهالسّلام اجیر او شود، در همه حوائج او، و خلاصه قائم مقام خود شعیب باشد، در همه کارهایش، هر چند که به اقتضای مقام تنها مساله چراندن گوسفندان به نظر بیاید.
جمله "ان خیر من استاجرت... " در مقام تعلیل برای جمله "استاجره" است، و این از باب به کار بردن سبب در جای مسبب است، و تقدیر آیه چنین است: "یا ابت استاجره لانه قوی امین، و خیر من استاجرت هو القوی الامین-ای
پدر او را اجیر کن که مردی نیرومند و امین است، و معلوم است که بهترین اجیر آن کسی است که قوی و امین باشد".
و از اینکه دختر شعیب موسی علیهالسّلام را قوی و امین معرفی کرد، فهمیده می شود که آن دختر از نحوه عمل موسی علیهالسّلام در
آب دادن گوسفندان طرز کاری دیده که فهمیده او مردی نیرومند است، و همچنین از عفتی که آن جناب در گفتگوی با آن دو دختر از خود نشان داد، و از اینکه غیرتش تحریک شد، و گوسفندان آنان را آب داد، و نیز از طرز به راه افتادن او تا
خانه پدرش
شعیب چیزهایی دیده که به
عفت و
امانت او پی برده است.
امانت داری، از شرایط اجیر شدن برای چوپانی است.
قالت احدهما یـابت استـجره ان خیر من استـجرت القوی الامین. «یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قوی و امین باشد (و او همین مرد است)»
توانایی، از شرایط اجیر شدن برای چوپانی است.
قالت احدهما یـابت استـجره ان خیر من استـجرت القوی الامین. «یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قوی و امین باشد (و او همین مرد است)»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «چوپانی موسی».