آزادی بیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزادی بیان به معنای حق ابراز و بیان عقیده است و در
کلام جدید از آن بحث شده است.
آزادی حقوقی دارای انواعی از قبیل،
آزادی سیاسی،
آزادی عقیده وغیره است، که یک مورد از آن اقسام هم آزادی بیان است، به این معنا که افراد علاوه بر اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً این عقیده خود را ابراز نموده، برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر درباره ی آن
تبلیغ کنند.
در ماده ۱۸و۱۹
اعلامیه جهانی حقوق بشر هم بر ضرورت آزادی عقیده و بیان آن، تاکید شده است:
«هرکس حق دارد از آزادی فکر،
وجدان و
مذهب بهره مند شود. این حق متضمن ازادی در تغییرمذهب یا عقیده و همچنین آزادی در اظهار عقیده و
ایمان و شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است، و هرکس میتواند از این حقوق انفرادی یا اجتماعی به طورخصوصی یا عمومی برخوردار باشد. هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خودبیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و دراخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاجظات مرزی آزاد باشد.»
تردیدی نیست که آزادی بیان در حقوق و قوانین
اسلام پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجوددارد، مگر آنکه این آزادی به سوء استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای کسب علم و دانش قائل است، نمیتوان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و
علم باشد. اگر اینگونه بود باید
قرآن به جای این همه استدلال و توضیح و نقد نظرات مخالفین خود و تایید شیوه
پیامبر در امر تبلیغ، شیوه دیگری در پیش می گرفت و با اشکالات مطرح شده از سوی مخالفان مخالفت کرده، جلوی آنها را می گرفت. از سوی دیگر مسلم است که تمام حق و زوایای فرهنگ دینی برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه حق تعالی و راسخان در علم و متصلان به
وحی است. لذا چاره ای نداریم جز اینکه بگوئیم
معرفت دینی ما در جامعه همواره نیازمند نقد و بررسی همه جانبه است و لذا باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح و یا شفافتر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم.
الف) « بندگان مرابشارت ده،همان کسانی که سخنان رامی شنوند و از نیکوترین آنها تبعیت میکنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده، و آنان خردمندان هستند.»
این آیه مردم را به شنیدن سخنان و متابعت بهترین آنها دعوت می کند، چرا که انسان برای کشف
حقیقت نیازمند استماع اقوال و سپس اتباع احسن آنهاست و تمییز
حق از
باطل در ظل تقابل آراء گوناگون حاصل میشود. در واقع آیه از فرصت گفتگو و تبادل افکار و امکان طرح نظریات موافق و مخالف خبر میدهد، زیرا در صورتی متابعت احسن میسر خواهد بود که چندین راه و کلام وجود داشته باشد و استماع همه آنها ممکن باشد و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی بیان افکار مخالف وجود داشته باشد، تا دیگران با شنیدن، امکان مقایسه بین آنها و اتباع احسن را داشته باشند.
ب) «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»؛باحکمت و اندرز نیکو به راه خدایت دعوت کن و با آنها به روشی که نیکوتر است
استدلال و
مناظره کن.
این آیه هم در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین خداست و در آن، روش تبلیغ صحیح را روش حکمت و
موعظه حسنه معرفی میکند. باید توجه داشت که در جامعه ای که امکان طرح
دیدگاه های مخالف وجود ندارد، دعوت به روش حکمت و موعظه نیکو معنا ندارد، چرا که دعوت با حکمت در فضای آرام گفتگو و برخورد منطقی و استدلال عقلی ممکن خواهد بود. لذا میتوان نتیجه گرفت که فضای کلی نزول آیه در ظرف جامعه آزاد و با امکان قدرت بیان دیدگاههای مخالف و طرح عقاید گوناگون بوده است.
حضرت باقر(ع) از حضرت
عیسی نقل می کنند: «کلام حق را گرچه گوینده آن اهل باطل باشد، بگیرید، ولی کلام باطل را گرچه گوینده آن اهل حق باشد رد کنید.شما منتقدان سخن باشید. چه بسا
ضلالت و گمراهی که بوسیله آیهای از
کتاب خدا تزیین شده باشد همانطور که ممکن است مس با نقره ناخالص مخلوط شده باشد، نگاه به آندو یکسان است (درظاهر قابل تشخیص نیست) ولی کسانی که با
بصیرت و دقت در آن نگاه کنند به آن آگاهی مییابند.»
نکات قابل استفاده از روایت:
یک- معیار برگزیدن سخن حق است، گرچه از اهل
باطل صادر شود. لذا نمیتوان سخن کسی را به صرف اینکه از اهل اسلام نیست، تخطئه کرد، بلکه باید آن را شنید و در آن تأمل کرد.
دو- چه بسا کسانی خود را اهل حق نشان می دهند، ولی سخنانشان فریبنده و توجیه گرایانه است، لذا نباید
فریب ظاهر چنین افرادی را خورد بلکه باید به سخن آنها توجه کرد و آن را با حق محک زد.
سه- امکان و فرصت سخن گفتن افراد را نباید از آنها سلب کرد و به این دلیل که آنها اهل باطل هستند با آنها مخالفت کرد، و برای اهل حق هم نباید ارزشی بیش از گفتار حقشان قائل شد.
چهار- افراد جامعه باید انتخابگر و ناقد باشند. از نظر اسلام ارزش از آن نقد و بررسی است و تکامل و رشد بوسیله نقد کلام است. لذا، اگر در جامعه ای آزادی برای بیان
دیدگاه
های مخالف وجود نداشته باشد و از آنها ممانعت شود، دیگر جامعه ای ناقد پرور بوجود نخواهد آمد و نقد و بررسی کلام امکان نخواهد داشت.
تاریخ زندگانی حضرات
معصومین علیهم السلام نشان می دهد که در برابر نظرات مخالفین خود با نهایت
سعه صدر برخورد می کردند و اصل
آزادی را رعایت می کردند.
شهید مطهری در این باره مینویسد:
«شما کی در تاریخ عالم دیده اید که در مملکتی که همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبی ها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در
مسجد پیامبر، یا در
مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان میخواهد بزنند.
خدا را انکار کنند، منکر پیامبری شوند،
نماز و
حج را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم. در
تاریخ اسلام از این نمونه
های درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت.
اسلام به این دلیل باقی مانده که با
شجاعت و با صراحت با افکار مخالف مواجه شده است.»
باید توجه داشت که آزادی بیان به این معنا نیست که هرکس هرچه را صلاح دید در
جامعه مطرح کند، اعم از اینکه به حال جامعه مفید باشد یا مضر و یا سبب گمراهی و فساد
اخلاق و
فتنه و آشوب شود. عملاً نیز در هیچ نظام حقوقی دنیا ابراز و اظهار هر عقیدهای مطلقاً آزاد نیست و هر کشوری به تناسب نوع
ایدئولوژی و میزان پایبندی به اصول اخلاقی محدودیت هایی را برای آزادی بیان مشخص کرده است و معنای آن اینست که آزادی بیان قابل محدود و مقید کردن است و همه عقلای عالم هم بر این مسئله اتفاق نظر دارند، که انسان نمی تواند در اعمال و رفتار خود بصورت مطلق آزاد باشد.
فرانتیس نویمان مینویسد:
«هیچ
نظام سیاسی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد که آزادی فرد را مطلقاً و بدون قید و شرط بپذیرد.»
جان استوارت میل هم مینویسد:
«کسی نگفته است که اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد، به عکس وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در آن ابراز میگردد، چنان باشد که اظهار
عقیده را به صورت نوعی تحریک برای انجام کاری مخل مصالح
مشروع دیگران در آورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیت خود را از دست می دهد. »
به تعبیر استاد
علامه جعفری آزادی فرد مخصوصاً آزادی بیان باید معقول باشد نه نامعقول، و آزادی معقول را اینگونه تفسیر میکنند؛ که
معقول بودن یا نامعقول بودن در ذات آزادی نهفته نیست و آنچه آزادی را متصف به این اوصاف میکند، نحوه بهره برداری از آزادی است. هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسان مورد بهره برداری قرار گیرد نامعقول است و اگر موافق اصول و قوانین مفید انسانی مورد استفاده واقع شود معقول است.
از نظر استاد
شهید مطهری هم،
اراده و آزادی بشر تا آن جا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر گذاشته شده است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آنجا که این آزادی،
بشر را بسوی فنا و نیستی سوق می دهد و استعدادهای نهایی او را هدر میدهد، دیگر احترامی ندارد
و ملاک شرافت و احترام آزادی انسان این است که در مسیر انسانیت باشد. انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت نه انسان را در مسیر هرچه خودش انتخاب کرده و لو بر ضد انسانیت باشد.
به بیان دیگر، از نظر اسلام همه در بیان عقیده خود آزادند، مگر اینکه این عقیده با مصالح انسان تضاد داشده باشد و منظور از مصالح هم اعم از مصالح مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است.
حضرت
امام خمینی (ره) نیز در برخی از بیانات خود به همین قلمرو و محدوده برای آزادی بیان اشاره کردهاند:
«قلمی آزاد است که توطئه گر نباشد، قلمی آزاد است،
روزنامه ای آزاد است که نخواهد این
ملت را به عقب و تباهی بکشد. این قلمها همان سرنیزه سابق است که میخواهند ملت را به تباهی بکشند، البته ملت تحمل نمیکند... قلم
های فاسد نباید آزاد باشد. الان هم فاسدهایشان خیلی ها یشان آزادند، من جمله همین قلم هایی که می گویند چرا آزاد نمیگذارید.»
سایت پژوهه.