• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استعانت از جادوگران (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فرعون هم ادعاى الوهيت مى‌كرده و مردم را به پرستش خود مى‌خوانده و هم خودش خدايانى براى خود داشته و آنها را مى‌پرستيده. وی برای مبارزه با حضرت موسی (علیه‌السلام) از ساحران استعانت جست؛ اما سحر اینان توسط معجزه حضرت موسی (علیه‌السلام) باطل شد و کمک‌خواهی فرعون از ساحران به نتیجه‌ای نرسید.



فرعون براى مبارزه با موسی (علیه‌السلام)، از جادوگران استعانت می‌جست که این کمک‌خواهی نتیجه‌ای نداشت:

• «قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ؛ اطرافيان فرعون گفتند: «بى‌شک، اين ساحرى ماهر و دانا است!».

۱.۱ - نقشه جادوگران

خدای تعالی در اینجا کلام فرعون را نقل نکرده که او در این هنگام چه گفته؛ بلکه گفت‌وگویی را که بزرگان قومش با یک‌دیگر داشته‌اند نقل کرده، و از آن چنین برمی‌آید که این بزرگان در هر امر مهمی مجلس شور تشکیل داده و با یک‌دیگر شور می‌کرده‌اند و آنچه را که به اتفاق تصویب می‌کردند، به نظر فرعون می‌رسانده‌اند تا او آن را به مرحله اجرا درآورد. درباره این معجزه هم با هم مشورت کردند و رای نهایی خود را چنین اظهار کردند که: (ان هذا لساحر علیم) این مرد به یقین ساحری است استاد که مسئله رسالت را بهانه کرده تا بدین وسیله بنی اسرائیل را از چنگ ما نجات داده و آنان را مستقل کرده و به دستیاری آنان شما را از سرزمینتان بیرون کند و دین و طریقت شما را هم باطل سازد، اینک برای باطل کردن نقشه‌های او و خاموش کردن این آتشی که افروخته هر امری که می‌خواهی بفرما تا اجرا شود، آیا می‌فرمایی تا او را بکشیم و یا بدار زنیم و یا به زندانش افکنیم‌؟ و یا در مقام معارضه به مثل درآمده، سحری مثل سحر او فراهم سازیم.

آن‌گاه در این باره نیز با یک‌دیگر مشورت نموده و به‌عنوان آخرین رأی تصویب شده اظهار داشتند: (ارجه و اخاه و ابعث فی المدائن حاشرین یاتوک بکل ساحر علیم) او و برادرش را نگهدار و مأمورینی به شهرستان‌ها بفرست تا هر چه ساحر درس خوانده و استاد هست همه را حاضر سازند.
از اینجا معلوم می‌شود که جمله (فما ذاتامرون) کلامی است که بعضی از بزرگان قوم فرعون به بعضی دیگر گفته‌اند، و جمله (قالوا ارجه) حکایت آخرین رأیی است که همه کرسی‌نشینان فرعون متفقا به عرض او رسانده‌اند، در موضع دیگری از قرآن همین حرف را از خود فرعون حکایت کرده و فرموده: (قال للملا حوله ان هذا لساحر علیم، یرید ان یخرجکم من ارضکم بسحره فما ذاتامرون، قالوا ارجه و اخاه و ابعث فی المدائن حاشرین، یاتوک بکل سحار علیم) از این آیه و از آیه مورد بحث بر‌می‌آید که این کلام را اول خود فرعون پیشنهاد کرده و سپس کرسی‌نشینان او در اطراف آن مشورت کرده و سرانجام همان را تصویب نموده‌اند.
و از آیه (قال اجئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرک یا موسی فلناتینک بسحر مثله) که همین حرف را از فرعون نقل می‌کند - که در خطاب به موسی گفته - برمی‌آید که فرعون آن سخن را بعد از مطالعه کرسی‌نشینان و تصویب کردن آنان گفته است.
از آیه (فتنازعوا امره م بینهم و اسروا النجوی قالوا ان هذان لساحران یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما و یذهبا بطریقتکم المثلی) برمی‌آید که وزرای فرعون غیر از آن جلسه مشاوره، یک جلسه دیگری بعد از جمع شدن ساحران در نزد فرعون تشکیل داده و محرمانه با یکدیگر مشورت کرده‌اند.
از آنچه گفته شد معلوم شد که اصل این حرف از خود فرعون بوده، و او آن را به وزرای خود داده تا در پیرامونش [۴]     کرده و روی آن رأی دهند، وزرا هم در اطرافش مطالعه کرده و گفتند: باید آن دو را توقیف نموده و ساحران مملکت را برای معارضه با سحر او جمع کنی، او نیز قبول کرده و آن را به رخ موسی کشید. بعد از آنکه ساحران مملکت در نزد فرعون گرد آمدند باز وزرا برای مشورت دور هم نشسته و به اتفاق رأی دادند که باید تمام قوا را در راه معارضه به مثل به کار برند.

• «يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ؛ مى‌خواهد شما را از سرزمينتان بيرون کند؛ (نظر شما چيست، و) در برابر او چه دستورى داريد؟».

۱.۲ - مغلطه‌کاری فرعون

یعنى موسی مى‌خواهد با هم‌دستى بنى‌اسرائیل شما را بیرون کرده و خود کشور مصر را مالک شود، و اگر فرعون از این راه مغلطه‌کارى کرد، براى این بود که در آن زمان‌ها بسیار اتفاق مى‌افتاد که قومى بر قومى دیگر هجوم مى‌برد و سرزمینش را تملک مى‌نمود و اهلش را آواره بیابان‌ها مى‌کرد.

• «قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ؛ (سپس به فرعون) گفتند: «(کار) او و برادرش را به تأخير انداز، و جمع‌آورى‌کنندگان را به همه شهرها بفرست...».
• «يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ؛ تا هر ساحر دانا (و کارآزموده‌اى) را به خدمت تو بياورند!».

۱.۳ - معنای ارجه

کلمه (ارجه) با سکون (هاء) امر از ماده (ارجاء) به معناى تأخیر انداختن است، و حرف (هاء) در آخر آن جزء کلمه نیست؛ بلکه هاء سکت است که بر آخر بعضى از کلمات درمى‌آید، معناى کلمه مزبور این است که در کشتن او عجله مکن که تو را ظالم و سنگدل بخوانند؛ بلکه نخست مأمورینى به شهرستان‌ها گسیل دار تا ساحران را جمع کنند.
(یاتوک بکل ساحر علیم) و همه را نزدت حاضر سازند، و تو با سحر آنان در برابر موسی معارضه به مثل کن.
کلمه (ارجه) - به کسر جیم و هاء - نیز قرائت شده، و معلوم است کسانى که چنین قرائت کرده‌اند، اصل آن را (ارجئه) دانسته‌اند، همزه به یاء مبدل و سپس حذف شده، و هاء که ضمیر مفعول است، به موسى برمى‌گردد. و برادر موسى همان هارون بوده است.

• «وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ؛ (ما) به موسى وحى کرديم که: «عصاى خود را بيفکن!» ناگهان (به‌صورت مار عظيمى در آمد که) وسايل دروغين آنها را به‌سرعت برمى‌گرفت».

۱.۴ - بلعیده شدن سحر ساحران

کلمه (ان) در (ان الق) تفسیریه است؛ و کلمه (تلقف) از ماده (لقف) و (لقفان) و به معناى چیزى را به سرعت گرفتن است؛ و (افک) به معناى گرداندن هر چیزى است از صورت اصلیش، و لذا به دروغ هم (افک) اطلاق مى‌شود، در این آیه از چند جهت ایجاز و اختصار که خود یکى از نکات ادبى است به کار رفته، و تقدیر آن این است که: ما بعد از آنکه ساحران سحر خود را انداختند، به موسى وحی فرستادیم که تو نیز عصاى خود را بینداز، وقتى انداخت، آن به صورت مار بزرگى درآمده، شروع به بلعیدن سحرهاى ساحران کرد.ذ

• «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ (در اين هنگام،) حق آشکار شد؛ و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت».

۱.۵ - بطلان سحر ساحران

جمله (فوقع الحق) در این آیه استعاره به کنایه است؛ زیرا حق را به چیزى تشبیه کرده که قبلا پا در هوا و معلق بود، و معلوم نبود بالاخره در زمین قرار مى‌گیرد یا نه؟ لذا فرموده: حق واقع شد، و باطل شد آن سحرى که کرده بودند.

• «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ؛ فرعون گفت: «(برويد و) هر جادوگر (و ساحر) دانايى را نزد من آوريد!».

۱.۶ - مبارزه آگاهانه فرعون با موسی

هنگامى که فرعون قسمتى از معجزات موسى مانند ید بیضاء و حمله مار عظیم را ملاحظه کرد و دید ادعاى موسى بدون دلیل هم نیست و این دلیل کم و بیش در جمع اطرافیان او و یا دیگران اثر خواهد گذاشت، به فکر پاسخ‌گویى عملى افتاد؛ چنان‌که قرآن مى‌گوید: فرعون صدا زد، تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آورید، تا به‌وسیله آنها زحمت موسى را از خود دفع کنم (و قال فرعون ائتونى بکل ساحر علیم).
او مى‌دانست هر کارى را باید از طریقش وارد شد و از کارشناسان آن فن باید کمک گرفت.
آیا به‌راستى فرعون در حقانیت دعوت موسى شک داشت و مى‌خواست از این طریق او را بیازماید؟ و یا مى‌دانست او از سوى خداست ولى فکر مى‌کرد، به وسیله غوغاى ساحران مى‌تواند مردم را آرام سازد، و موقتا از خطر نفوذ موسى در افکار عمومى جلوگیرى کند، به مردم بگوید اگر او کار خارق عادتى انجام مى‌دهد، ما نیز از انجام مثل آن ناتوان نیستیم ! و اگر اراده ملوکانه ما تعلق گیرد، چنین چیزى براى ما سهل و آسان است.
احتمال دوم به نظر نزدیک‌تر مى‌رسد و سایر آیات مربوط به داستان موسى که در سوره طه و امثال آن است، این نظر را تأیید مى‌کند، که او آگاهانه به مبارزه با موسى برخاست.


• «قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى؛ گفت: «اى موسى! آيا آمده‌اى که با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون کنى؟!»».

۱.۷ - تهمت فرعون به موسی

اکنون ببینیم فرعون طغیانگر، مستکبر و لجوج در برابر موسى و معجزات او چه گفت، و او را چگونه - طبق معمول همه زمام‌داران زورگو - متهم ساخت؟ (گفت اى موسى! آیا آمده اى که ما را از سرزمین و وطنمان با سحرت بیرون کنى؟!) (قال ا جئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرک یا موسى):
اشاره به اینکه: ما مى‌دانیم مسئله نبوت و دعوت به توحید، و ارائه این معجزات همگى توطئه براى غلبه بر حکومت و بیرون کردن ما و قبطیان از سرزمین آباء و اجدادمان است، منظور تو، نه دعوت به توحید است و نه نجات بنى‌اسرائیل، منظور حکومت است و سیطره بر این سرزمین و بیرون راندن مخالفان!.
این تهمت درست همان حربه‌اى است که همه زورگویان و استعمارگران در طول تاریخ داشته‌اند که هرگاه خود را در خطر مى‌دیدند، براى تحریک مردم به نفع خود، مسئله خطرى که مملکت را تهدید مى‌کرد، پیش مى‌کشیدند مملکت یعنى حکومت این زورگویان و موجودیتش یعنى موجودیت آنها!

۱.۷.۱ - دیدگاه مفسران

بعضى از مفسران معتقدند که اصلا آوردن بنى اسرائیل به مصر و نگهدارى آنها در این سرزمین، تنها براى استفاده از نیروى کار آنها در شکل بردگان نبود؛ بلکه در عین حال مى‌خواستند، آنها که قومى نیرومند بودند قدرت پیدا نکنند مبادا تبدیل به کانون خطرى شوند، دستور کشتن پسران آنها نیز تنها به خاطر ترس از تولد موسى نبود؛ بلکه براى جلوگیرى از قدرت و قوت آنها بود، و این کارى است که همه قلدران انجام مى‌دهند؛ بنابراین بیرون رفتن بنى اسرائیل طبق خواسته موسى - یعنى قدرت یافتن این ملت، و در این صورت تاج و تخت فراعنه به خطر مى‌افتاد.
نکته دیگر اینکه در همین عبارت کوتاه، فرعون، موسى را متهم به سحر کرد، همان اتهامى که به همه پیامبران در برابر معجزات روشنشان زدند. همان‌گونه که در سوره (ذاریات) آیه ۵۲ و ۵۳ مى‌خوانیم: کذلک ما اتى الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر اءو مجنون ا تواصوا به بل هم قوم طاغون: (هیچ پیامبرى، قبل از اینها نیامد جز اینکه گفتند ساحر است یا دیوانه؟ آیا این (تهمت و افترا) را به یک‌دیگر توصیه مى کردند (که همگى در آن همصدا بودند) بلکه آنها قومى طغیانگرند).
این موضوع نیز قابل تذکر است که دامن زدن به احساسات (میهن‌دوستى) در این‌گونه مواقع کاملا حساب شده بوده است؛ زیرا غالب مردم، سرزمین و وطنشان را همانند جانشان دوست دارند؛ لذا در پاره‌اى از آیات قرآن این دو در ردیف هم قرار گرفته‌اند و لو انا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم او اخرجوا من دیارکم ما فعلوه الا قلیلا منهم: (اگر ما بر آنها فرض کرده بودیم خود را به کشتن دهید و یا از وطن و خانه خود بیرون روید تنها عده کمى از آنها عمل مى‌کردند).

• «فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى؛ قطعاً ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم‌اکنون (تاريخش را تعيين کن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلّف نکنيم؛ آن هم در مکانى که نسبت به همه يکسان باشد!».

۱.۸ - وعده فرعون به موسی

فرعون سپس اضافه کرد گمان نکن ما قادر نیستیم همانند این سحرهاى تو را بیاوریم، (یقینا بدان به همین زودى سحرى همانند آن براى تو خواهیم آورد) (فلناتینک بسحر مثله).
و براى اینکه قاطعیت بیشترى نشان دهد گفت: (اکنون تاریخش را معین کن، باید میان ما و تو وعده‌اى باشد که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو از آن، آن هم در مکانى که نسبت به همگان یکسان باشد (فاجعل بیننا و بینک موعدا لا تخلفه نحن و لا انت مکانا سوى).

۱.۹ - مراد از مکانا سوی

در تفسیر (مکانا سوى) بعضى گفته‌اند: منظور آن بوده که فاصله آن از ما و تو یکسان باشد، و بعضى گفته‌اند فاصله‌اش نسبت به مردم شهر یکسان باشد، یعنى محلى درست در مرکز شهر، و بعضى گفته‌اند منظور یک سرزمین مسطح است که همگان بر آن اشراف داشته، و عالى و دانى در آن یکسان باشد، و مى‌توان همه این معانى را در آن جمع دانست.

۱.۱۰ - نکته

توجه به این نکته نیز لازم است که زمام‌داران زورگو براى اینکه حریف خود را از میدان به در کنند، و به اطرافیان خود که گاهى تحت تأثیر واقع شده‌اند (و در داستان موسى و معجزاتش حتما تحت تاثیر واقع شده بودند) قدرت و قوت و روحیه بدهند، ظاهرا برخورد قاطع با این‌گونه مسائل مى‌کنند و سر و صداى زیاد به راه مى‌اندازند!.


• «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى؛ فرعون آن مجلس را ترک گفت؛ و تمام مکر و فريب خود را جمع کرد؛ و سپس همه را (در روز موعود) آورد».

۱.۱۱ - تصمیم فرعون بر مبارزه با موسی

به هر حال فرعون بعد از مشاهده معجزات شگفت‌آور موسى و مشاهده تأثیر روانى این معجزات در اطرافیانش تصمیم گرفت با کمک ساحران به مبارزه با او برخیزد؛ لذا قرار لازم را با موسى گذارد، (آن مجلس را ترک گفت و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد و سپس همه را در روز موعود آورد (فتولى فرعون فجمع کیده ثم اتى).
در این جمله کوتاه سرگذشت‌هاى مفصلى که در سوره اعراف و شعراء به طور مبسوط آمده، خلاصه شده است؛ زیرا فرعون پس از ترک آن مجلس و جدا شدن از موسى و هارون، جلسات مختلفى با مشاوران مخصوص و اطرافیان مستکبرش تشکیل داد، سپس از سراسر مصر، ساحران را دعوت به پایتخت نمود و آنها را با وسائل تشویق فراوان به این مبارزه سرنوشت‌ساز دعوت کرد، و مطالب دیگرى که اینجا جاى بحث آن نیست؛ اما قرآن، همه اینها را در این سه جمله جمع کرده است (فرعون، موسى را ترک گفت، تمام مکر خود را جمع کرد، و سپس ‌ آمد).
سرانجام روز موعود فرا رسید، [[|موسى (علیه‌السلام)]] در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتى که گروهى از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى از مفسران ۷۲ نفر و به گفته بعضى دیگر به چهارصد نفر هم میرسید و بعضى دیگر نیز اعداد بزرگترى گفته‌اند.
و گروهى از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل مى دادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود، توده هاى تماشاچى مردم بودند. موسى در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرد و (به آنان چنین گفت واى بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه‌کن خواهد ساخت) (قال لهم موسى ویلکم لا تفتروا على الله کذبا فیسحتکم بعذاب).
(و شکست و نومیدى و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ مى‌بندند و به او نسبت باطل مى‌دهند) (و قد خاب من افترى).


۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۹.    
۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۲، ذیل آیه.    
۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۲، ذیل آیه.    
۴. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۳، ذیل آیه.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۰.    
۶. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۳، ذیل آیه.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۱.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۲.    
۹. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۳ ۲۷۴، ذیل آیه.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۷.    
۱۱. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۵، ذیل آیه.    
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۸.    
۱۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۷۵، ذیل آیه.    
۱۴. یونس/سوره۱۰، آیه۷۹.    
۱۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۳۶۱، ذیل آیه.    
۱۶. طه/سوره۲۰، آیه۵۷.    
۱۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۲۸، ذیل آیه.    
۱۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۲۹، ذیل آیه.    
۱۹. طه/سوره۲۰، آیه۵۸.    
۲۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۳۰، ذیل آیه.    
۲۱. طه/سوره۲۰، آیه۶۰.    
۲۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۳۱، ذیل آیه.    
۲۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۳۲، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استعانت از جادوگران».    



جعبه ابزار