اولواالالباب و قرآن (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اولواالالباب کسانی هستند که از
آیات قرآن عبرت می گیرند.
قرآن، زمینه عبرت و پندگیری اولواالالباب است.
«... یقولون ءامنا به کل من عند ربنا وما یذکر الا اولوا الالبـب»؛ او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» (صریح و روشن) است؛ که اساس این
کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، «
متشابه » است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود؛ ولی با توجه به
آیات محکم ،
تفسیر آنها آشکار میگردد) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز
خدا و راسخان در
علم ، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه
آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن
ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان
عقل ، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).
در
تفسیر نور الثقلین از کتاب
معانی الاخبار از
امام باقر علیهالسلام حدیثی به این مضمون نقل شده که: چند نفر از
یهود به اتفاق"
حی بن اخطب " و برادرش خدمت
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آمدند و
حروف مقطعه " الم" را دست آویز خود قرار داده، گفتند: طبق حساب
ابجد الف مساوی یک و لام مساوی ۳۰ و میم مساوی ۴۰ میباشد و به این ترتیب خبر دادهای که دوران بقای
امت تو بیش از هفتاد و یک
سال نیست! پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای جلوگیری از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها" الم" را محاسبه کردهاید مگر در قرآن" المص و الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد چرا همه را محاسبه نمیکنید؟! (در صورتی که منظور از این حروف چیز دیگری است) سپس
آیه فوق نازل شد.
در تفسیر" فی ضلال القرآن" شان نزول دیگری نیز برای آیه نقل شده که از نظر نتیجه با شان نزول فوق هم آهنگ است و آن اینکه جمعی از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آمدند و تعبیر قرآن در باره
مسیح و کلمته... و روح منه
را دستاویز خود قرار داده و میخواستند برای مساله" تثلیث" و" خدایی" مسیح از آن سوء استفاده کنند و آن همه آیاتی که با صراحت تمام هر گونه
شریک و شبیه را از خداوند نفی میکند نادیده انگارند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ قاطع داد.
در این
آیه یکی از ویژگیهای قرآن و چگونگی بیان مطالب در این کتاب بزرگ آسمانی آمده است، نخست میفرماید: " او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن آیات محکم (صریح و روشن) است که اساس و شالوده این کتاب است، (و آیات پیچیده دیگر را تفسیر میکند) و بخشی از آن متشابه است" آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب یا جهات دیگر، در آغاز پیچیده به نظر میرسد (هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هنام الکتاب و اخر متشابهات).
این آیات متشابه محکی است برای
آزمایش افراد که عالمان راستین و فتنه گران لجوج را از هم جدا میسازد، لذا به دنبال آن میفرماید: " اما کسانی که در قلوبشان انحراف است پیروی از متشابهات میکنند تا فتنه انگیزی کنند و تفسیر (نادرستی بر طبق امیال خود) برای آن میطلبند (تا مردم را گمراه سازند) در حالی که
تفسیر آن را جز خدا و راسخان در
علم نمیدانند" (فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم). سپس میافزاید: آنها هستند که بر
اثر درک صحیح معنی محکمات و متشابهات" میگویند ما به همه آنها ایمان آوردهایم (چرا که) همه از سوی پروردگار ما است" (یقولون آمنا به کل من عند ربنا). " (آری) جز صاحبان فکر و خردمندان متذکر نمیشوند" (و ما یذکر الا اولوا الالباب).
جمله" و ما یذکر الا اولوا الالباب" که در پایان
آیه آمده، اشاره به این است که این حقایق را تنها اندیشمندان میدانند، آنها هستند که میفهمند چرا قرآن باید آیات محکم و متشابه داشته باشد، و آنها هستند که میفهمند باید آیات متشابه را در کنار آیات محکم چید و اسرار آنها را کشف نمود، و لذا از امام
علی بن موسی الرضا علیهالسلام نقل شده که فرمود: من رد متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم"، " کسی که آیات متشابه را به آیات محکم باز گرداند به راه
راست هدایت شده است".
«هـذا بلـغ للناس ولینذروا به ولیعلموا انما هو الـه وحد ولیذکر اولوا الالبـب»؛ این (قرآن،) پیام (و ابلاغی) برای (عموم) مردم است؛ تا همه به وسیله آن
انذار شوند، و بدانند او
خدا یکتاست؛ و تا صاحبان
مغز (و اندیشه)
پند گیرند!
«کتـب انزلنـه الیک مبـرک لیدبروا ءایـته ولیتذکر اولوا الالبـب»؛ این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن
تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!
تنها خردمندان درک کننده حقانیت قرآن هستند.
«افمن یعلم انمآ انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولوا الالبـب»؛ آیا کسی که میداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده
حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر میشوند...
در آیات مورد بحث، ترسیم و تجسمی از جزئیات برنامههای سازنده طرفداران حق به
چشم میخورد که بحث آیات گذشته را تکمیل مینماید.
در اولین آیه مورد بحث به صورت یک
استفهام انکاری میفرماید: " آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که
نابینا است"؟ (ا فمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی).
چه تعبیر جالبی؟ نمیگوید: آیا کسی که میداند که این قرآن بر
حق است مانند کسی است که نمیداند، بلکه میگوید آیا کسی که این را میداند همانند اعمی است؟ این تعبیر اشاره لطیفی است به اینکه ندانستن این واقعیت به هیچوجه امکان پذیر نیست مگر اینکه چشم
دل انسان به کلی از کار افتاده باشد، و گر نه چگونه ممکن است دارنده چشم
بینا و سالم چهره
آفتاب را نبیند و عظمت این قرآن درست همانند نور آفتاب است.
و لذا در پایان آیه اضافه میکند: ، " تنها کسانی متذکر میشوند که اولوا الالباب و صاحبان مغز و اندیشهاند". (انما یتذکر اولوا الالباب).
" الباب" جمع" لب" به معنی" مغز" هر چیز است، بنا بر این نقطه مقابل" اولوا الباب افراد بی مغز و
پوک و میان تهی و بی محتوا هستند.
این آیه به گفته بعضی از مفسران بزرگ با تاکید هر چه بیشتر، مردم را دعوت به فراگیری علم و مبارزه با
جهل میکند، چرا که افراد فاقد علم را
نابینا و اعمی شمرده است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اولواالالباب و قرآن (قرآن)».